نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: صفات الهى

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض صفات الهى

    درباره حد توانایى انسان بر شناخت‏خداى متعال و صفاتى كه مى‏توان به ذات الهى نسبت داد گرایشهاى مختلفى وجود دارد كه بعضى در طرف افراط و برخى در طرف تفریط قرار مى‏گیرد مثلا بعضى به استناد پاره‏اى از آیات و روایات متشابه صفات و افعال موجودات مادى مانند غم و شادى و رفتن و آمدن و نشستن و برخاستن را نیز به خداى متعال نسبت داده‏اند كه اصطلاحا مجسمه قائلین به صفات جسمانى و مشبهه تشبیه كنندگان خدا به مخلوقات نامیده شده‏اند و بعضى دیگر مطلقا قدرت انسان را بر شناختن ذات و صفات خداى متعال نفى كرده‏اند و به دسته‏اى دیگر از آیات و روایات تمسك نموده‏اند و براى صفات و افعالى كه به خداى متعال نسبت داده مى‏شود معانى سلبى در نظر گرفته‏اند و مثلا علم را به نفى جهل و قدرت را به سلب عجز تاویل كرده‏اند و حتى بعضى تصریح كرده‏اند كه نسبت دادن وجود هم به خداى متعال معنایى جز نفى عدم ندارد .
    در این میان گرایش سومى وجود دارد كه راهى را میان تشبیه افراطى و تنزیه تفریطى برمى‏گزیند و این گرایش موافق عقل و مورد تایید پیشوایان معصوم ع است و اینك به توضیحى پیرامون این گرایش مى‏پردازیم:
    حدود شناخت‏خدا
    قبلا گفته شد كه معرفت‏خداى متعال به دو قسم تقسیم مى‏شود معرفت‏حضورى و شهودى و معرفت‏حصولى و عقلانى اما معرفت‏حضورى داراى مراتب متفاوتى است و مرتبه نازله آن در هر انسانى موجود است و با تكامل نفس و تمركز توجه قلب قوت مى‏یابد تا برسد به مرتبه معرفت اولیاء خدا كه او را بیش از هر چیز و پیش از هر چیز با چشم دل مى‏بیند ولى به هر حال معرفت‏حضورى هر عارفى به اندازه ارتباط وجودى و قلبى او با خداى متعال است و هیچگاه هیچ كس نمى‏تواند احاطه بر ذات الهى پیدا كند و او را آنچنانكه خودش مى‏شناسد بشناسد و دلیل آن روشن است زیرا هر موجودى غیر از ذات مقدس الهى از نظر مرتبه وجودى متناهى است هر چند از نظر زمان یا بعضى دیگر از شؤون وجودى نامتناهى باشد و احاطه متناهى بر نامتناهى محال است .
    و اما معرفت‏حصولى و عقلانى بوسیله مفاهیم ذهنى حاصل مى‏شود و مرتبه آن تابع قدرت ذهن بر تحلیلات دقیق و درك مفاهیم ظریف عقلى است و این نوع معرفت است كه با آموختن علوم عقلى قابل تكامل مى‏باشد و در عین حال صفاى نفس و تزكیه قلب و تهذیب اخلاق و وارستگى از آلودگیهاى مادى و حیوانى نقش مهمى را در تعالى آن ایفاء مى‏كند و به هر حال همه تكاملهاى معنوى و عقلانى در گرو توفیق الهى است
    نقش عقل در شناخت‏خدا
    بدون تردید ابزار كار عقل مفاهیم ذهنى است و اساسا عقل همان نیروى درك كننده مفاهیم كلى است مفاهیم عقلى چنانكه در بخش شناخت‏شناسى گذشت به دو دسته كلى تقسیم مى‏شوند یك دسته مفاهیم ماهوى یا معقولات اولى كه بطور خودكار از مدركات جزئى و شخصى انتزاع مى‏شود و از حدود وجودى آنها حكایت مى‏كند و یك دسته مفاهیمى است كه با فعالیت‏خود عقل بدست مى‏آید و هر چند از نوعى ادراك شخصى و حضورى مایه مى‏گیرد ولى در چارچوبه حدود آن محدود نمى‏گردد و قابل توسعه و تضییق مى‏باشد .
    همه شناختهاى عقلانى در باره وجود و مراتب آن و هر چیزى كه از سنخ ماهیات نیست و همچنین در باره ماوراء طبیعت به كمك این مفاهیم حاصل مى‏شود چنانكه مفاهیم عدمى و سلبى هم از همین قبیل مى‏باشد .
    با توجه به این نكته روشن مى‏شود كه مفاهیم ماهوى كه نشانگر محدودیتهاى موجودات امكانى هستند قابل اطلاق بر خداى متعال نیستند و اما دیگر مفاهیم عقلى در صورتى كه از وسعت و كلیت كافى برخوردار و از شوائب نقص و امكان بركنار باشند مى‏توانند وسیله‏اى براى شناخت صفات و افعال الهى قرار بگیرند چنانكه مفاهیم واجب الوجود و خالق و رب و سایر اسماء حسناى الهى از همین قبیل‏اند ولى باید توجه داشت كه این مفاهیم نوعا مشكك و داراى مصادیق مختلف هستند و مصداق این مفاهیم در مورد خداى متعال با سایر مصادیق تفاوت دارد تفاوتى كه به هیچ وجه قابل سنجش و اندازه‏گیرى نیست زیرا تفاوتى است بین متناهى و نامتناهى .
    و به همین جهت پیشوایان معصوم(علیهم السلام) در مقام تعلیم صفات خداى متعال این مفاهیم را با قید تنزیه و نفى مشابهت با صفات مخلوقین بكار مى‏برده‏اند و مثلا مى‏فرموده‏اند: عالم لا كعلمنا قادر لا كقدرتنا و همین است معناى كلام خداى متعال (لیس كمثله شى‏ء).
    صفات ثبوتیه و سلبیه
    مفاهیم را بطور كلى مى‏توان به مفاهیم ثبوتى و مفاهیم سلبى تقسیم كرد مفاهیم ثبوتى گاهى از موجودات محدود یا حیثیت محدودیت و نقص آنها حكایت مى‏كنند بگونه‏اى كه اگر از جهت محدودیت و نقص آنها صرف نظر شود به مفاهیم دیگرى تبدیل مى‏شوند مانند همه مفاهیم ماهوى و یك دسته از مفاهیم غیر ماهوى كه نشانگر ضعف مرتبه وجود و نقص و محدودیت آن است نظیر مفاهیم قوه و استعداد بدیهى است چنین مفاهیمى را نمى‏توان براى خداى متعال اثبات كرد ولى سلب آنها را مى‏توان بعنوان صفات سلبیه قلمداد كرد مانند سلب شریك و تركیب و جسمیت و زمان و مكان .
    یك دسته دیگر از مفاهیم ثبوتى از كمالات وجود حكایت مى‏كنند و متضمن هیچ جهت نقص و محدودیتى نیستند گو اینكه ممكن است بر مصادیق محدودى هم اطلاق شوند مانند مفهوم علم و قدرت و حیات اینگونه مفاهیم را با شرط عدم محدودیت مصداق مى‏توان بعنوان صفات ثبوتیه به خداى متعال نسبت داد و سلب آنها صحیح نخواهد بود زیرا لازمه‏اش سلب كمال از موجود بى‏نهایت كامل است .
    بنا بر این همه مفاهیمى را كه حكایت از كمالات وجودى مى‏نمایند و متضمن معناى نقص و محدودیتى نیستند مى‏توان بعنوان صفات ثبوتیه براى خداى متعال اثبات كرد و همچنین سلب همه مفاهیمى را كه متضمن نوعى نقص و محدودیت هستند مى‏توان از صفات سلبیه واجب الوجود بشمار آورد و اگر تاكیدى بر عدم استعمال اسماء جعلى در مورد خداى متعال شده بدین جهت است كه مبادا مفاهیمى بكار گرفته شود كه متضمن معناى نقص و محدودیت باشد .
    و اما كسانى كه صفات ثبوتیه خداى متعال را هم به معناى سلبى تاویل كرده‏اند پنداشته‏اند كه بدین وسیله مى‏توانند به تنزیه مطلق دست‏یابند و از نسبت دادن مفاهیمى كه در مورد ممكنات هم بكار مى‏رود به خداى متعال خوددارى كنند در صورتى كه اولا سلب یكى از نقیضین در حكم اثبات دیگرى است و اگر ملتزم به اثبات نقیض دیگر نشوند مى‏بایست ارتفاع نقیضین را تجویز كنند و ثانیا هنگامى كه مثلا علم تاویل به نفى جهل مى‏شود در واقع معناى عدمى جهل از ساحت الهى سلب مى‏گردد و تصور این معناى عدمى بدون تصور مقابل آن علم ممكن نیست پس بایستى در رتبه مقدم علم را اثبات كرده باشند
    صفات ذاتیه و فعلیه
    صفاتى كه به خداى متعال نسبت داده مى‏شود یا مفاهیمى است كه از ذات الهى با توجه به نوعى از كمال وجودى انتزاع مى‏شود مانند علم و قدرت و حیات و یا مفاهیمى است كه عقل از مقایسه بین ذات الهى و مخلوقاتش با توجه به نوعى رابطه وجودى انتزاع مى‏كند مانند خالقیت و ربوبیت دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه مى‏نامند و گاهى صفات ذاتیه را به این صورت تعریف مى‏كنند صفاتى كه از مقام ذات انتزاع مى‏شود و صفات فعلیه را به این صورت صفاتى كه از مقام فعل انتزاع مى‏شود .
    نسبت دادن صفات ذاتیه به خداى متعال بدین معنى نیست كه غیر از ذات الهى امر دیگرى در درون ذات یا بیرون از آن وجود دارد بگونه‏اى كه بتوان ذات را جداى از آنها و فاقد آنها در نظر گرفت آنچنانكه مثلا در مورد مادیات مى‏توان آنها را فاقد رنگ و بوى و شكل خاص تصور كرد به دیگر سخن صفات الهى امورى زائد بر ذات و مغایر با آن نیستند بلكه عقل هنگامى كه كمالى از كمالات وجودى مانند علم یا قدرت را در نظر مى‏گیرد بالاترین مرتبه آن را براى ذات الهى اثبات مى‏كند زیرا وجود او در عین بساطت و وحدت واجد همه كمالات نامتناهى مى‏باشد و هیچ كمالى را نمى‏توان از او سلب كرد و به عبارت سوم صفات ذاتیه واجب الوجود مفاهیمى است عقلى كه از مصداق واحدى انتزاع مى‏شوند بدون اینكه نشانه هیچگونه تعدد و كثرتى براى ذات الهى باشند و گاهى از این حقیقت اینگونه تعبیر مى‏شود كه كمال التوحید نفى الصفات عنه چنانكه از امیر مؤمنان على ع نقل شده است .
    در این زمینه دو گرایش افراطى و تفریطى نیز وجود دارد از یك سوى اشاعره صفات الهى را امورى خارج از ذات و در عین حال ناآفریده پنداشته قائل به قدماء ثمانیه شده‏اند و از سوى دیگر معتزله قائل به نفى صفات شده اسناد آنها را به خداى متعال نوعى مجاز تلقى كرده‏اند .
    ولى لازمه قول اول این است كه یا العیاذ بالله شرك در وجوب وجود را بپذیرند و یا اینكه قائل به وجود موجوداتى شوند كه نه واجب الوجود هستند و نه ممكن الوجود .
    چنانكه لازمه قول دوم این است كه ذات الهى فاقد كمالات وجودى باشد مگر اینكه سخن آنان را حمل بر نارسائى تعبیر كنیم و منظور ایشان را نفى صفات زائد بر ذات بدانیم .
    همچنین نسبت دادن صفات فعلیه به خداى متعال بدین معنى نیست كه غیر از وجود او و وجود مخلوقاتش امر عینى دیگرى بنام صفت فعلى تحقق مى‏یابد و خداى متعال به آن موصوف مى‏گردد بلكه همه این صفات مفاهیمى است اضافى كه عقل از مقایسه خاصى بین وجود خداى متعال و وجود مخلوقاتش انتزاع مى‏كند مثلا هنگامى كه وابستگى وجود مخلوقات را به خداى متعال در نظر مى‏گیرد مفاهیم خالق و فاطر و مبدع را با عنایتهاى خاصى انتزاع مى‏كند .
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  2. تشكرها 3

    فریبا شرکت (19-11-2012), شكوه انتظار (11-05-2010), شهیده (18-11-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : صفات الهى

    مفهوم اسماء حسنی

    " برای خداست تمامی اسمایی كه بهترین اسماء است پس او را عبادت كنید و با آنها به سویش توجه نمایید."( سوره اعراف، آیه 80)

    توصیف اسماء خدا به وصف " حسنی " دلالت می كند بر این كه مراد به این اسماء، اسمایی است كه در آنها معنای وصفی بوده باشد، مانند آن اسمایی كه جز بر ذات خدای تعالی دلالت ندارد، اگر چنین اسمایی درمیان اسماء خدا وجود داشته باشد، آن هم نه هر اسم دارای معنای وصفی، بلكه اسمی كه در معنای وصفی اش حسنی هم داشته باشد، باز هم نه هر اسمی كه در معنای وصفی اش حسن و كمال خوابیده باشد، بلكه آن اسمایی كه معنای وصفی اش وقتی با ذات خدای تعالی اعتبار شود به غیر خود احسن هم باشد، بنابر این شجاع وعفیف هرچند از اسمایی هستند كه دارای معنای وصفی اند و هر چند در معنای وصفی آنها حسن خوابیده لكن لایق به ساحت قدس خدا نیستند برای این كه از یك خصوصیت جسمانی خبر می دهند.
    لازمه این كه اسمی از اسماء خدا بهترین اسم باشد این است كه بریك معنای كمالی دلالت كند، آن هم كمالی كه مخلوط با نفس و یا عدم نباشد، واگر هم هست تفكیك معنای كمالی از آن معنای نقصی و عدمی ممكن باشد.
    " تنها برای خداست اسماء حسنی"، هر اسمی كه احسن در وجود باشد برای خدا بوده و احدی درآن با خدا شریك نیست. تنها برای خدا بودن آنها معنایش این است كه حقیقت این معانی فقط و فقط برای خداست و كسی در آنها با خدا شركت ندارد، مگر به همان مقداری كه او تملیك به اراده و مشیت خود كند.

  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : صفات الهى

    تقسیم بندی صفات الهی

    بعضی از صفات خدا صفاتی است كه معنای ثبوتی را افاده می كند، از قبیل علم و حیات، و اینها صفاتی هستند كه مشتمل برمعنای كمالند، و بعضی دیگرآن صفاتی است كه معنای سلبی را افاده می كند، مانند سبوح و قدوس و سایر صفاتی كه خدای را منزه از نقایص می سازد، پس از این نظر می توان صفات خدا را به دو دسته تقسیم كرد: یكی ثبوتیه و دیگری سلبیه.

    پاره ای از صفات خدا آن صفاتی است كه عین ذات او است نه زاید بر آن . مانند حیات و قدرت و علم به ذات، و اینها صفات ذاتی اند. و پاره ای دیگر صفاتی هستند كه تحقیقشان محتاج به این است كه ذات قبل از تحقق آن صفات محقق فرض شود، مانند خالق ورازق بودن كه صفات فعلی هستند، و اینگونه صفات زاید برذات و متنزع از مقام فعلند.
    همچنین خلق و رحمت ومغفرت و سایر صفات و اسماء فعلی خدا كه برخدا اطلاق می شود، و خدا به آن اسماء نامیده می شود بدون این كه خداوند به معانی آنها متلبس باشد، چنان كه به حیات و قدرت وسایر صفات ذاتی متصف می شود، چه اگر خداوند حقیقتاً متلبس به آنها می بود می بایستی آن صفات، صفات ذاتی خدا باشند نه خارج از ذات، پس از این نظرهم می توان صفات خدا را به دو دسته تقسیم كرد: یكی صفات ذاتیه و دیگری صفات فعلیه.
    تقسیم دیگری كه درصفات خدا هست، تقسیم به نفسیت و اضافت است، آن صفتی كه معنایش هیچ اضافه ای به خارج از ذات ندارد صفات نفسی است مانند حیات، آن صفتی كه اضافه به خارج دارد صفت اضافی است، و این قسم دوم هم دوقسم است، زیرا بعضی از اینگونه صفات نفسی هستند و به خارج اضافه دارند آنها را صفات نفسی ذات اضافه می نمامیم، و بعضی دیگر صرفاً اضافی اند مانند خالقیت و رازقیت كه امثال آن را صفات اضافی محض نام می گذاریم.

  6. تشكر

    شهیده (18-11-2012)

  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : صفات الهى

    تعداد اسماء حسنی

    در آیات كریمه قرآن دلیلی كه دلالت كند برعدد اسماء حسنی و آن را محدود سازد نیست. هر اسمی درعالم باشد كه ازجهت معنا احسن اسماء بوده باشد آن اسم ازآن خداست، پس نمی توان اسماء حسنی را شمرده و به عدد معینی محدود كرد.

    آن مقداری كه در خود قرآن آمده صد و بیست و هفت اسم است:
    الف – الاه، احد، اول، آخر، اعلی، اكرم، اعلم، ارحم الراحمین، احكم الحاكمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل المغفره، اقرب، ابقی.
    ب – باری، باطن، بدیع، بر، بصیر.
    ت – تواب.
    ج – جبار، جامع.
    ح – حكیم، حلیم، حی، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفی.
    خ – خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالفاصلین، خیرالحاكمین،خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
    ذ – ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمه، ذوالقوه، ذوالجلال و الاكرام، ذوالمعارج.
    ر- رحمن، رحیم، رئوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
    س – سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
    ش – شهید، شاكر، شكور، شدید العقاب، شدید المحال .
    ص – صمد.
    ظ – ظاهر.
    ع – علیم، عزیز، عفو، علی، عظیم، علام الغیوب، عالم الغیب و الشهاده.
    غ – غنی، غفور، غالب، غافرالذنب، غفار.
    ف – فالق الاصباح، فالق الحب و النوی، فاطر، فتاح.
    ق – قوی، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل التوب، قائم علی كل نفس بما كسبت.
    ك – كبیر، كریم، كافی.
    ل – لطیف.
    م – ملك، مومن، مهیمن، متكبر، مصور، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مصیب، متعال، محیی، متین، مقتدر، مستعان، مبدی، مالك الملك.
    ن – نصیر، نور.
    و – وهاب واحد، ولی، والی، واسع، وكیل، ودود.
    ه – هادی.
    معانی این اسماء را خدای تعالی به نحو اصالت داراست، و دیگران به تبع او دارا هستند، پس مالك حقیقی این اسماء خداست، و دیگران چیزی ازآن را مالك نیستند مگر آنچه را كه خداوند به ایشان تملیك كرده باشد كه بعد از تملیك هم باز مالك است، واز ملكش بیرون نرفته است.
    در قرآن هیچ دلیلی بر توقیفی بودن اسماء خدای تعالی نبوده بلكه دلیل بر عدم آن هست.

  8. تشكر

    شهیده (18-11-2012)

  9. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : صفات الهى

    نفی حد دراسماء و صفات الهی

    ما جهات نقص و حاجتی را كه در اجزای عالم مشاهده می كنیم از خدای تعالی نفی می نماییم، مانند مرگ و فقر. وصفات كمال برای او اثبات می كنیم از قبیل حیات، قدرت، علم و امثال آن. این صفات در دار وجود ملازم با جهاتی از نقص و حاجت است وما آن را از خدای تعالی نفی می كنیم. از طرف دیگر وقتی بنا شد تمامی نقایص و حوایج را از او سلب كنیم برمی خوریم به این كه داشتن حد هم از نقایص است، برای این كه، چیزی كه محدود بود به طور مسلم خودش خود را محدود نكرده، و موجود دیگری بزرگتر از آن و مسلط بر آن بوده كه برایش حد تعیین كرده، لذا همه انحاء حد و نهایت را از خدای سبحان نفی می كنیم، و می گوییم: خدای تعالی در ذاتش و همچنین درصفاتش به هیچ حدی محدود نیست، پس او وحدتی را داراست كه آن وحدت برهر چیزی قادر است، و چون قادر است احاطه به آن هم دارد.

    این جاست كه قدم دیگری پیش رفته و حكم می كنیم به این كه صفات خدای تعالی عین ذات اوست، و همچنین هریك از صفاتش عین صفت دیگر اوست، و هیچ تمایزی میان آنها نیست. مگر به حسب مفهوم – معنای كلمه – برای این كه فكر می كنیم اگر علم او مثلاً غیر قدرتش باشد و علم و قدرتش غیر ذاتش بوده باشد، همانطور كه درما آدمیان این طور است، باید صفاتش هریك آن دیگری را تحدید كند و آن دیگری منتهی به آن شود، پس باز پای حد و انتها و تناهی به میان می آید.
    و همین است معنای صفت احدیت او كه از هیچ جهتی ازجهات منقسم نمی شود و نه درخارج و نه در ذهن متكثر نمی گردد.
    منبع :

    معارف قرآن در المیزان، گردآوری و تنظیم: سید مهدی امین

  10. تشكر

    شهیده (18-11-2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi