نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: خیر و شر در جهان

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض خیر و شر در جهان

    موجودات جهان از جهت كمال و خیرى كه دارند متعلق محبت و اراده الهى قرار مى‏گیرند و حكمت و عنایت الهى اقتضاء دارد كه جهان با نظام احسن و با بیشترین خیرات و كمالات بوجود بیاید با توجه به این مطلب چنین سؤالى مطرح مى‏شود كه منشا شرور و جهات نقص در جهان چیست و آیا بهتر این نبود كه جهان خالى از شرور و نقایص باشد چه شرورى كه در اثر عوامل طبیعى پدید مى‏آید مانند زلزله‏ها و سیلها و امراض و آفات و چه شرورى كه بوسیله انسانهاى تبهكار بوجود مى‏آید مانند انواع ظلم و جنایات .
    و از همین جا است كه بعضى از مذاهب شرك آمیز قائل به دو مبدا براى جهان شده‏اند یكى مبدا خیرات و دیگرى مبدا شرور و نیز گروهى وجود شرور را نشانه عدم تدبیر حكیمانه براى جهان پنداشته‏اند و در دره كفر و الحاد فرو غلطیده‏اند و به همین دلیل است كه حكماى الهى عنایت‏خاصى به مساله خیر و شر مبذول داشته‏اند و شرور را به جهات عدمى بر گردانده‏اند .
    براى حل این مساله لازم است نخست توضیحى پیرامون مفهوم عرفى خیر و شر بدهیم و سپس به تحلیل فلسفى آنها بپردازیم.
    مفهوم خیر و شر
    براى دریافتن معناى خیر و شر در محاورات عرفى مى‏توان از دقت در ویژگیهاى مشترك میان مصادیق واضح آنها سود جست مثلا سلامتى و علم و امنیت از مصادیق واضح خیر و بیمارى و جهل و ناامنى از مصادیق واضح شر بشمار مى‏رود بدون شك آنچه موجب این مى‏شود كه انسان چیزى را براى خودش خیر یا شر بداند مطلوبیت و عدم مطلوبیت است‏یعنى هر چه را موافق خواسته‏هاى فطرى خودش یافت آن را خیر و هر چه را مخالف با خواسته‏هاى فطریش یافت آن را شر مى‏نامد به دیگر سخن براى انتزاع مفهوم خیر و شر در وهله اول مقایسه‏اى بین غبت‏خودش با اشیاء انجام مى‏دهد و هر جا رابطه مثبت وجود داشت آن شى‏ء را خیر و هر جا رابطه منفى بود آن شى‏ء را شر بحساب مى‏آورد .
    در وهله دوم ویژگى انسان از یك طرف اضافه و مقایسه حذف مى‏شود و رابطه بین هر موجودى ذى شعور و صاحب میل و رغبتى با اشیاء دیگر لحاظ مى‏گردد و بدین ترتیب خیر مساوى با مطلوب براى هر موجود ذى شعور و شر مساوى با نامطلوب براى هر موجود ذى شعورى خواهد بود .
    در اینجا اشكالى پیش مى‏آید و آن این است كه گاهى چیزى براى یك نوع از موجودات ذى شعور مطلوب و براى نوع دیگرى نامطلوب است چنین چیزى را باید خیر بدانیم یا شر .
    ولى این اشكال جواب ساده‏اى دارد و آن این است كه شى‏ء مفروض براى اولى خیر و براى دومى شر است این تعدد حیثیت در مورد دو فرد از یك نوع و حتى در مورد دو قوه از یك فرد نیز صادق است مثلا ممكن است غذائى براى یك فرد مطلوب و براى دیگرى نامطلوب باشد یا نسبت به یكى از قواى بدن خیر و نسبت به دیگرى شر باشد .
    در وهله سوم ویژگى شعور هم از طرف اضافه و مقایسه حذف مى‏شود و مثلا سر سبزى و خرمى و باردارى خیر درخت و پژمردگى و خشكیدگى و بى‏بارى شر آن محسوب مى‏شود در این جا است كه بعضى گمان كرده‏اند كه چنین تعمیمى در مفهوم خیر و شر برخاسته از نوعى انسان‏انگارى طبیعت انتروپومورفیزم است و بعضى دیگر پنداشته‏اند كه ملاك آن نفع و ضرر اشیاء براى انسان است‏یعنى میوه‏دارى درخت در واقع براى انسان خیر است نه براى درخت ولى از نظر ما این تعمیم نكته دیگرى دارد كه به آن اشاره خواهد شد .
    استعمال خیر و شر در محاورات عرفى منحصر به ذوات و اعیان نمى‏شود بلكه در مورد افعال هم جریان مى‏یابد و بعضى از كارها خیر و بعضى دیگر شر تلقى مى‏گردد و بدین ترتیب مفهوم خیر و شر و خوب و بد در زمینه اخلاق و ارزشها مطرح مى‏شود و در این جا است كه معركه آرائى بین فلاسفه اخلاق در تبیین مفاهیم ارزشى و تعیین ملاك خیر و شر اخلاقى بر پا مى‏گردد، تفصیل مطلب را باید از فلسفه اخلاق جستجو كرد.
    تحلیل فلسفى خیر و شر
    براى اینكه تحلیل دقیقى در باره خیر و شر از دیدگاه فلسفى داشته باشیم باید به چند نكته توجه كنیم:
    1 امورى كه متصف به خیر و شر مى‏شوند از یك نظر قابل تقسیم به دو دسته هستند یك دسته امورى كه خیریت و شریت آنها قابل تعلیل به چیز دیگرى نیست مانند خیر بودن حیات و شر بودن فناء و دسته دیگر امورى كه خیریت و شریت آنها معلول امور دیگرى است مانند خیر بودن آنچه در ادامه حیات مؤثر است و شر بودن آنچه موجب فناء مى‏گردد .
    در واقع خیریت افعال هم از قبیل دسته دوم است زیرا مطلوبیت آنها تابع مطلوبیت غایات و نتایج آنها است و اگر غایات آنها هم وسیله‏اى براى تحقق اهداف بالاترى باشند نسبت به اهداف نهائى حكم فعل را نسبت به نتیجه خواهند داشت .
    2 همه میلها و رغبتهاى فطرى شاخه‏ها و فروعى از حب ذات هستند و هر موجود ذى شعورى چون خودش را دوست مى‏دارد بقاء خودش و كمالات خودش را دوست مى‏دارد و از این جهت میل به چیزهایى پیدا مى‏كند كه در ادامه حیات یا در تكاملش مؤثر هستند و به دیگر سخن نیازى از نیازهاى بدنى یا روانى او را تامین مى‏كنند و در حقیقت این میلها و رغبتها وسایلى هستند كه دست آفرینش در نهاد هر موجود ذى شعورى قرار داده است تا او را بسوى چیزهایى كه مورد نیازش هست‏سوق دهند .
    بنا بر این مطلوب بالاصاله خود ذات و بدنبال آن بقاء ذات و كمالات ذات است و مطلوبیت اشیاء دیگر به جهت تاثیرى است كه در تامین این مطلوبهاى اصیل دارند و همچنین منفور بالذات فناء و نقص وجود خودش مى‏باشد و منفوریت اشیاء دیگر به جهت تاثیرى است كه در منفور بالذات دارند .
    بدین ترتیب وجه روشنى براى تعمیم خیر و شر به كمال و نقص و سپس به وجود و عدم بدست مى‏آید یعنى با قرار دادن مصداق مطلوب و نامطلوب كمال و نقص وجود بجاى این عنوانها در یك طرف اضافه و حذف ویژگى شعور و میل از طرف دیگر تعمیم به كمال و نقص حاصل مى‏شود سپس با توجه به اینكه مطلوبیت كمال وجود تابع مطلوبیت اصل وجود است و كمال شى‏ء هم چیزى جز مرتبه‏اى از وجود آن نیست نتیجه گرفته مى‏شود كه اصیلترین خیر براى هر موجودى وجود آن و اصیلترین شر براى هر موجودى عدم آن خواهد بود .
    این تعمیم اگر با نظر عرف هم موافق نباشد از نظر فلسفى صحیح بلكه لازم است زیرا فلسفه از حقایق نفس الامرى بحث مى‏كند صرف نظر از اینكه مورد میل و رغبت كسى باشد یا نباشد .
    3 هر گاه به كمال رسیدن موجودى متوقف بر شرط عدمى عدم مانع باشد مى‏توان آن امر عدمى را به یك معنى از اجزاء علت تامه براى حصول كمال مفروض شمرد و از این جهت آن را خیرى براى چنین موجودى محسوب داشت و بر عكس هر گاه نقض موجودى معلول مزاحمت موجود دیگرى باشد مى‏توان موجود مزاحم را شرى براى آن تلقى كرد ولى از نظر دقیق فلسفى اتصاف امر عدمى به خیر و همچنین اتصاف امر وجودى به شر بالعرض است زیرا امر عدمى از آن جهت كه كمال موجود دیگرى بنوعى استناد به آن پیدا كرده متصف به خیر شده است و همچنین امر وجودى از این نظر كه نقص موجود دیگرى به آن استناد یافته متصف به شر شده است پس خیر بالذات همان كمال وجودى و شر بالذات همان نقص عدمى است مثلا سلامتى خیر بالذات و نبودن میكروب بیمارى‏زا خیر بالعرض است و ضعف و بیمارى شر بالذات و سموم و میكروبها شر بالعرض مى‏باشد .
    4 در موجوداتى كه داراى ابعاد و شؤون مختلف یا اجزاء و قواى متعدد هستند ممكن است تزاحمى بین كمالاتشان یا اسباب حصول آنها پدید بیاید البته تزاحم فقط در مورد مادیات قابل فرض است در این صورت كمال هر جزء یا هر قوه‏اى نسبت به خودش خیر است و از آن جهت كه با كمال قوه دیگرى مزاحم مى‏شود براى این قوه شر خواهد بود و برآیند كمالات و نقایص اجزاء و قوى خیر یا شر براى خود آن موجود بشمار مى‏رود این بیان در باره مجموع جهان مادى كه مشتمل بر موجودات متزاحمى هست نیز جارى مى‏شود یعنى خیر بودن كل جهان به اینست كه مجموعا واجد كمالات بیشتر و بالاترى باشد هر چند بعضى از موجودات به كمال مورد نیازشان نائل نشوند و همچنین شر بودن آن به غلبه كمى یا كیفى جهات نقص و فقدان است .
    با توجه به نكات فوق مى‏توان نتیجه گرفت كه اولا خیر و شر از قبیل معقولات ثانیه فلسفى است و همانگونه كه هیچ موجود عینى نیست كه ماهیت آن علیت‏یا معلولیت باشد هیچ موجود عینى هم یافت نمى‏شود كه ماهیت آن خیریت‏یا شریت باشد .
    ثانیا همانگونه كه علیت و معلولیت و سایر مفاهیم فلسفى قابل جعل و ایجاد نیستند بلكه عناوینى هستند كه عقل از دیدگاههاى معینى از وجودهاى خاصى انتزاع مى‏كند خیریت و شریت هم عناوینى است انتزاعى كه تنها منشا انتزاع آنها را باید در عالم خارج جستجو كرد و نه ما بازاء عینى آنها را .
    ثالثا وجود هیچ چیزى براى خودش شر نیست و همچنین بقاء و كمال هر موجودى براى خودش خیر است و شر بودن موجودى براى موجود دیگر هم بالعرض است پس هیچ موجودى نه از نظر ماهیت‏شر است و نه مى‏توان آن را منشا انتزاع ذاتى براى مفهوم شر دانست .
    پس آنچه ذاتا منشا انتزاع شر بشمار مى‏رود جهت نقصى است كه در موجودى لحاظ مى‏شود كه شانیت كمال مقابل آن را داشته باشد و به دیگر سخن شر بالذات عدم ملكه خیر است مانند كرى و كورى و بیمارى و نادانى و ناتوانى در برابر شنوایى و بینایى و سلامتى و دانایى و توانایى بنابر این ناقص بودن هر یك از مجردات تام نسبت به مجرد بالاتر یا فاقد بودن هر یك از مجردات هم عرض نسبت به كمالات دیگران را نمى‏توان شرى براى آن بحساب آورد زیرا شانیت واجد شد آن كمال را ندارد .
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi