شعله خیزد از دری افتاده زمین مادری
پی یاری او العجل یابن الحسن العسکری
از آسیب و بیداد خزان، نیلوفر گشته یاس خدا
قطره قطره هر برگ چمن، ریزد از دیده اشک عزا
بنشسته کنجی چه غمین، زانو در بر شیر خدا
هردم گوید با دیده ی تر، یارم را ده یارب تو شفا
با سوز دل دیگری، آن صف شکن خیبری
خواهد ز خدا یاوری، یابن الحسن العسکری
شعله خیزد از دری افتاده زمین مادری
پی یاری او العجل یابن الحسن العسکری
شده روز از غم چون شام سیاه تیره گشته آیینه ز آه
یا رب چه شده حتی ز علی رو می گیرد از بیم نگاه
روز روشن بنموده نهان ابری تیره یک نیمه ی ماه
گویا یار مجروح علی همراه حسن افتاده به راه
زد خطبه ی او اخگری بر خرمن کین گستری
بر پا شده از او محشری یابن الحسن العسکری
شعله خیزد از دری افتاده زمین مادری
پی یاری او العجل یابن الحسن العسکری
العجل یابن الحسن العسکری
با صدای امید روشن بین