خدمت به اسلام، به هر قيمتي!
حاج احمد كه مجروح شد به اصرار بچه ها به پشت خط آمد تا پايش را پانسمان كند .
وقتي به بيمارستان رسيد نگاهي به تك تك ما كرد و
گفت : به هيچ وجه كسي حق ندارد بگويد اين فرمانده است
بگوئيد اين سرباز وظيفه است كه مجروح شده.
با اين تأكيد ناچار به قبول شديم
موقع عمل كه رسيد دكتر بيهوشي به سراغ حاج احمد آمد تا او را براي عمل بيهوش كند ،
ولي هر كاري كرد حاج احمد قبول نكرد . وقتي هم بچه ها جوياي ماجرا شدند
گفت : امكان داشت اگر مرا بيهوش مي كردند
در حالت بيهوشي تمام مسائل نظامي را به دكتر لو مي دادم و به عمليات ضربه مي خورد .
وقتي قرار شد پاي حاج احمد را بدون بيهوشي عمل كنند همه نگران شديم
بعد از عمل تازه فهميديم كه در موقع شكافتن پا ، چه زجر و دردي را تحمل كرده
و با تمام اينها راضي به بيهوشي نشده است .