اخلاق امام رضا(ع)
كتاب: سيره معصومان، ج 5، ص 148
نويسنده: سيد محسن امين
ترجمه: على حجتى كرمانى
حلم: در شناختحلم آن حضرت، شفاعت وى در نزد و مامون در حق جلودى كافى است جلودى كسى بود كه به امر هارون رشيد به مدينه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابو طالب را بگيرد و بر تن هيچ يك از آنان جز يك جامه نگذارد. وى همچنين بر بيعت مردم با امام رضا (ع) انتقاد كرد. پس مامون او را به حبس افكند و بعد از آن كه پيش از وى دو تن را كشته بود او را خواست. امام رضا (ع) به مامون گفت: اى امير مؤمنان! اين پيرمرد را به من ببخش!جلودى گمان برد كه آن حضرت مىخواهد از وى انتقام گيرد. پس مامون را سوگند داد كه سخن امام رضا (ع) را نپذيرد مامون هم گفت: به خدا شفاعت او را درباره تو نمىپذيرم و دستور داد گردنش را بزنند. در صفحات آينده تفصيل اين مطلب را در خبر مربوط به عزم مامون بر خروج از مرو، ذكر خواهيم كرد.
تواضع: در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهيم بن عباس نقل كرديم كه گفت: چون امام رضا (ع) تنها بود و براى او غذا مىآوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتى دربان و نگهبان را بر سر سفرهاش مىنشاند و با آنها غذا مىخورد. همچنين از ياسر خادم نقل شده است كه گفت: چون آن حضرت تنها مىشد همه خادمان و چاكران خود را جمع مىكرد، از بزرگ و كوچك، و با آنان سخن مىگفت. او به آنان انس مىگرفت و آنان با او. كلينى در كافى به سند خود از مردى بلخى روايت مىكند كه گفت: با امام رضا (ع) در سفر به خراسان همراه بودم. پس روزى خواستار غذا شد و خادمان سيه چرده خود را نيز بر سفره خود نشاند يكى از يارانش به او عرض كرد: اى كاش غذاى اينان را جدا مىكردى. فرمود: پروردگار تبارك و تعالى يكى است و مادر و پدر هم يكى. و پاداشها بسته به اعمال و كردارهاست.
اخلاق نيكو: در بخش صفات آن حضرت از ابراهيم بن عباس نقل كرديم كه گفت: امام رضا (ع) با سخن هرگز به هيچ كس جفا نكرد و كلام كسى را نبريد تا مگر شخص از گفتن باز ايستد. و حاجتى را كه مىتوانستبرآورده سازد رد نمىكرد. پاهايش را دراز نمىكرد و هرگز روبهروى كسى كه نشسته بود، تكيه نمىداد و هيچ كس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمىداد. هرگز آب دهان بر زمين نمىافكند و در خندهاش قهقهه نمىزد بلكه تبسم مىنمود. كلينى در كافى به سند خود نقل كرده است كه مهمانى براى امام رضا (ع) رسيد. امام شب در كنار مهمان نشسته بود و با وى سخن مىگفت كه ناگهان وضع چراغ تغيير كرد. مرد مهمان دستش را دراز كرد تا چراغ را درست كند ولى امام او را از اين كار بازداشت و خود به درست كردن چراغ پرداخت و كار آن را راست كرد. سپس فرمود: ما قومى هستيم كه ميهمانان خود را به كار نمىگيريم. همچنين در كافى به سند خود از ياسر و نادر خادمان امام رضا (ع) نقل شده است گفتند: ابو الحسن، صلوات الله عليه، به ما فرمود: اگر من بالاى سرتان بودم و شما خواستيد از جا برخيزيد، در حالى كه غذا مىخوريد برنخيزيد تا از خوردن دستبكشيد و بسيار اتفاق مىافتاد كه امام بعضى از ما را صدا مىزد و چون به ايشان گفته مىشد آنان در حال خوردن هستند، مىفرمود: بگذاريدشان تا از خوردن دستبكشند.
كرم و سخاوت: هنگام ذكر اخبار مربوط به ولايت عهدى آن حضرت خواهيم گفت كه يكى از شاعران به نام ابراهيم بن عباس صولى به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد كه نام خودش بر آن ضرب شده بود. همچنين آن حضرت به ابو نواس سيصد دينار جايزه داد و چون جز آن، مال ديگرى نداشت استر خويش را هم به وى بخشيد. و نيز به دعبل خزاعى ششصد دينار جايزه داد و با اين وجود از وى معذرت هم خواست.