صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 , از مجموع 13

موضوع: بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران




    راز نهان
    برگشا مُهر خموشی از زبانت ای بقيع
    جای زهرا را بگو با زائرانت، ای بقيع
    ديده گريان ما را بنگر و با ما بگو
    در کجا خوابيده آن آرام جانت، ای بقيع
    لطف کن گم کرده ما را نشان ما بده
    بشکن اين مُهر خموشی از زبانت، ای بقيع
    گر دهی بر من نشان از قبر زهرا تا ابد
    برندارم سر ز خاک آستانت، ای بقيع
    گفت مولا راز اين مطلب مگو با هيچ کس
    خوب بيرون آمدی از امتحانت، ای بقيع
    گر نداری اذن از مولا که سازی بر ملا
    لااقل با ما بگو از داستانت، ای بقيع
    فاطمه با پهلوی بشکسته شد مهمان تو
    ده خبر ما را ز حال ميهمانت، ای بقيع
    آرزو دارد به دل «خسرو» که صاحب‏الزمان
    بر ملا سازد مگر راز نهانت، ای بقيع
    رضا اسماعيلي


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بقعه بقیع






    جلوه جنت به چشم خاكیان دارد بقیع
    یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع
    گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند
    صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع
    گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
    الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
    گرچه محصولش به ظاهر یك نیستان ناله است
    یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
    گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز
    از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع
    می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر
    بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع
    بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را
    قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
    تا سروكارش بود با عترت پاك رسول
    كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع
    این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست
    در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع
    اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
    هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع
    چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
    پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع
    فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
    این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع
    در پناه مجتبى در ظل زین العابدین
    ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع
    باقر علم نبى و صادق آل رسول
    خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع
    ×××
    قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
    داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع
    كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول
    منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع
    آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست
    غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع
    خفته بین منبر و محرابى اما بازهم
    از تو اى انسیه حورا نشان دارد بقیع
    راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت
    تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟
    شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش
    اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع
    شب كه تاریك است و در بر روى مردم بسته‏اند

    زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع
    كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏»
    چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع
    محمد جواد غفور زاده كاشانى (شفق)




    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع
    تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع

    خاكى امّا برتر از افلاك دارى جایگاه
    در تو مى‏بینم شكوهِ آسمان را اى بقیع

    پنج خورشیدِ جهان افروز در دامان تست
    كرده‏اى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع

    مى‏رسیم از گرد ره با كوله بار اشك و آه
    بار ده این كاروانِ خسته جان را اى بقیع

    بیت الاحزان بود و زهرا، هیچ كس باور نداشت
    تا كنند از او دریغ آن سایبان را اى بقیع

    عاقبت از جور گلچین، سایه این گل شكست
    در بهاران دید تاراج خزان را اى بقیع

    گرچه باغ یاس او پُر شد ز گلهاى كبود
    با على، زهرا نگفت این داستان را اى بقیع

    سیلى گلچین چو گردد با رخ گل آشنا
    بلبل از كف مى‏دهد تاب و توان را اى بقیع

    حامل وحى الهى، گاهِ ابلاغ پیام
    بوسه مى‏زد بارها آن آستان را اى بقیع

    اى دریغا روز روشن، دشمنِ آتش فروز
    بى امان مى‏سوخت آن دارالأمان را اى بقیع

    قهر دشمن آنقدر دامن به آتش زد، كه سوخت
    عاقبت آن طایر عرش آشیان را اى بقیع

    اى دریغا در میان شعله، صاحبخانه سوخت
    سوخت این ناخوانده مهمان، میزبان را اى بقیع

    دیگر از آن شب على از درد، آرامى نداشت
    داده بود از دست چون آ رام جان را اى بقیع

    با دلى لرزان، ز بلبل پیكر گل را گرفت
    یاد دارى گریه‏هاى باغبان را اى بقیع

    لرزه مى‏افتد به جانت، تا كه مى‏آرى به یاد
    لرزش آن دست‏هاى مهربان را اى بقیع

    جز تو غم‏هاى على را هیچ كس باور نكرد
    مى‏كشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیع

    بازگو با ما، مزار كعبه دلها كجاست
    در كجا كردى نهان آن بى‏نشان را اى بقیع

    قطره‏اى، اما در آغوش تو دریا خفته است
    كرده‏اى پنهان تو موجى بیكران را اى بقیع

    چشم تو خون گرید و «پروانه» مى‏داند كجاست
    چشمه جوشان این اشكِ روان را اى بقیع

    استاد محمّد على مجاهدى «پروانه»




    امضاء

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi