صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: ◄* ▐*► گزيده اي از کتاب مطلع الانوار ◄* ▐*►

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol ◄* ▐*► گزيده اي از کتاب مطلع الانوار ◄* ▐*►





    گزيده اي از کتاب مطلع الانوار





    حکايت شیر فروش متقلب

    داشت شبانى رمه در کوهسار
    پیر و جوان گشته ازو شیر خوار

    شیر که از بز به سبو ریختى
    آب در آن شیر درآمیختى

    بردى از آن آب ملمع به شیر
    نقره ى چون شیر ز برنا و پیر

    روزى که آن کوه به صحراى خاک
    سیل درآمد رمه را برد پاک

    آنکه جهان سوخته ى شیر کرد
    سوخته شد ناگه از آن شیر سرد

    شیر خنک از تف و تابش بسوخت
    جمله ى آن شیر ز آبش بسوخت

    خواجه چو شد با غم و آزار خفت
    کارشناسیش در آن کار گفت

    کان همه آب تو که در شیر بود
    شد همه سیل و رمه را در ربود

    مرد شبان زان سخن آمد ستوه
    ماند سرافگنده چو سیلاب کوه

    خسرو اگر دین طلبى از خداى
    زین دل خاین به دیانت گراى



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol



    حکایت دم زندگانى به حق عیسی(ع)


    صبح دمى رفت مسیحا به دشت
    سبزه صحرا به دمش زنده گشت

    بى خردى در رخ آن گنج زار
    کرد به دشنام زبان را در آن

    هر چه که گفت او سخن ناصواب
    زین طرفش بود به رحمت جواب

    او به خصومت همه نفرین فزود
    وین به لطافت همه تحسین نمود

    گر چه زد او خنجر پهلو گزاى
    بود ز عیسى نفس جان فزاى

    گفت رفیقى که نگونیت چیست
    پیش زبون گیر زبونیت چیست

    زو چو به رویت ستم افزون بود
    تو سخن از لطف کنى چون بود

    گفت مسیح از دم روح اللهى
    کاى ز دمم جان تو بى آگهى

    هر کس از آن سکه که در کان اوست
    آن بدر آرد که به دکان اوست

    او خم سرکه است کجا می دهد
    وانکه نباتست به دل کى دهد

    من نشوم چون ز وى افروخته
    او شود از من ادب آموخته

    من که ز دم مایه ده جان شدم
    این صفتم داد خدا زان شدم

    خلق نکو باد مسیحا بود
    پاسخ بد مرگ مفاجا بود

    خسرو اگر خوش دمى از هم دمان
    رو که تویى عیسى آخر زمان




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol




    حکايت بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمى به آن

    باغ در ایام بهاران خوش است
    موسم گل با رخ یاران خوشست

    چون گل نوروز کند نافه باز

    نرگس سرمست در آید به ناز

    سبزه برآرد خط عاشق فریب

    از دل بیننده رباید شکیب

    برگ شود بر گل نسرین فراخ

    آب چکد ز ابر بر اندام شاخ

    سرو تر اندام ز لطف صبا

    از خز بی تار بپوشد قبا

    تازه شود لاله چو رخسار دوست

    غنچه ى نوخیز نگنجد به پوست

    بر رخ گل غازه کند لاله زار

    جلوه کنان دست برآرد چنار

    از خط سنبل که معنبر شود

    خاک چمن غالیه ی تر شود

    ابر بگرید به رخ بوستان

    باغ بخندد چو لب دوستان

    تا بنهد بر جگر لاله داغ

    گل همه از باد فروزد چراغ

    بط ز ترانه که برود آورد

    فاختگان را به سرود آورد

    گر چه کند مرغ ز مستى خروش

    نیز نهد بر سر گل پا به هوش

    با ز چو گل رخت بریزد ز خار

    خنده فراموش کند لاله زار

    باغ دهد حله رنگین به باد

    غنچه ببندد لب شیرن کشاد

    سرو سرافراشته پست اوفتد

    در ورق لاله شکست اوفتد

    نافه شکوفه ندهد بوى مشک

    پر شکند فاخته از شاخ خشک

    مرغ خورد بر گل نسرین دریغ

    باد بیارد به سر سبزه تیغ

    نسترن از شاخ درافتد نگون

    خشک شود در جگر لاله خون

    سرد شود چشمه چو افسردگان

    زرد شود سبزه چو گل خوردگان

    شاخ بنفشه که ز جا بر شود

    کز دمه ى دیده عبهر شود




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol



    گر ننوازي تو که خواهد نواخت ؟

    اى دو جهان ذره یى از راه تو
    هیچ ترا از هیچ به درگاه تو

    پشت فلک طوق سجود از تو یافت
    شام عدم صبح وجود از تو یافت

    یافته از درگه تو فتح باب
    بارگه آن الیتنا ایاب

    بر درت اى مایه ده زندگى
    پیشه ما چیست بجز بندگى

    سوى تو نى دعوى طاعت بریم
    عاجزى خود به شفاعت بریم

    اى به نوازش در خود کرده باز
    از من و از طاعت من بی نیاز

    نفس مرا کوست سراى گداخت
    گر ننوازى تو که خواهد نواخت

    تخم عمل ده که بکارش برم
    ابر کرم بخش کزان بر خورم

    کشتم از ان ابر پر آوازه کن
    گلشن امید مرا تازه کن

    آن عملم بخش که بى گفتنى
    پیش تو ارزد به پذیرفتنى






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol




    در علو مقام انسان

    اى ز ازل گوهر پاک آمده
    گوهر تو زیور خاک آمده

    چنبر نه چرخ بسى بیخت خاک
    تا تو برون آمدى اى در پاک

    آن خلقى تو که ز روز نخست
    کون به مهمانى شش روز تست

    خود ز پدر گر چه کنون آمدى
    یا پدر از حجله برون آمدى

    دفتر معنى تو ز بر خوانده ى
    تخته ى اسما ز پدر خوانده ى

    عرصه ى عالم به مسافت تراست
    دولت آدم به خلافت تراست

    نعل دگرگون زده اسپ به طعن
    بر رخ ابلیس شده داغ لعن

    چرخ و زمین امر قضایت نبشت
    لوح و قلم سر هدایت نبشت

    حبل و رید تو فگنده بلند
    در شرف کنگر الله کمند

    نور تو هنگامه ى انجم شکست
    دست تو تسبیح ملایک گسست

    جان و جهان همه عالم تویى
    وانچه نگنجد به جهان هم تویى

    هفت در از گوهر تیغ تو زنگ
    نه کمر از دور میان تو ننگ

    گنج خدا را تو کلید آمدى
    نز پى بازیچه پدید آمدى

    چرخ که از گوهر احسانت ساخت
    آیینه صورت رحمانت ساخت

    آینه زینگونه که دارى بچنگ
    آه و هزار آه که دارى به زنگ

    ور تو همان آب و گلى در سرشت
    پخته شو از مایه گلخن خشت

    مرتبه یى جو که برانى به ماه
    کس نخورد شربت باران ز چاه

    بس که مه نور ره بالا گزید
    اول ذوالنون شد و پس بایزید

    هیچ کسى ره سوى بالا نیافت
    تا قدم از همت والا نیافت

    برنروى یک قدم از جاى خویش
    تا ننهى بر دو جهان پاى خویش






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol



    وصف سخن

    هر چه درین چره کهن ساختند
    قالبى از بهر سخن ساختند

    لیک نیفتاد به روى ز مى
    قالب این سکه به از آدمى

    زنده به جز آدمیان نیست کس
    کادمى از ناطقه زنده است و بس

    پس چو چنین است سخن جان ماست
    وانکه بد و زنده بود زان ماست

    این خرد و نطق که زان تواند
    هر دو به هم شیره ى جان تواند

    گر به خرد گنج نهان داده اند
    لیک کلیدش به زبان داده اند








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol



    حکایت زاهد و مزد طاعت

    زاهدى از خوان رضا توشه گیر
    گشت ز غوغاى جهان گوشه گیر

    شد ز بسى سجده ى پنهانیش
    خاک زمین صندل پیشانیش

    تا به نود سال درین داورى
    داشت ز توفیق خدا یاورى

    صبح دمى خضر ز خضراى دشت
    سوى نهان خانه ى رازش گذشت

    گفت ز علمى که مرا داده اند
    معرفت هر دو سرا داده اند

    مى نگرم کاین عمل صدق زاى
    مى کنى و مى نپذیرد خداى

    پیر ز حالت چو گلى بر شگفت
    استنم از طرب افشاند و گفت

    گر نپذیرد ز من هیچ کس
    آنکه نگه می کند آنم نه بس

    من عمل خویش کنم بنده وار
    آن که خدائیست برانم چه کار

    خسرو اگر دین طلبى کار کن
    طاعت یزدان کن و بسیار کن


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol



    عشق

    چون تن آدم ز گل آراستند
    خانه ى جان بهر دل آراستند

    آدمى آن است که در وى دل است

    ور نه علف خانه ى آب و گل است

    دل نه همان قطره ى خون است و بس

    کز خود و اشام برادر نفس

    دل اگر این مهره آب و گل است

    خر هم از اقبال تو صاحبدل است

    لیک دل آن شد که هوایى دروست

    و ز طرفى بوى وفایى در اوست

    زنده به جان خود همه حیوان بود

    زنده به دل باش که عمران بود

    غمزده به جان که غم اندوز نیست

    سوخته به دل که در او سوز نیست

    سردى دل مردگى دل بود

    خون چو به تن سرد شود گل بود

    ز اهل تکلف نتوان یافت سود

    تا نبود شعله ى هستى فروز

    عشق زبانى ز هر افسرده پرس

    سوزش آن از دل آزرده پرس

    ذوق نمک گر چه زبان را خوش است

    چون به جراحت فگنى آتش است

    خون دل سوختگان باشد آب

    گریه کند بر سر آتش کباب

    گر چه کس از خسته نه کاوش کند

    ریش نمک خورده تراوش کند

    نافه که بو از همه سو گرددش

    پوست کجا بره ى بو گرددش

    آه گواه دل غمکش بود

    دود به غمازى آتش بود

    موم بود دل که ز عشق است زار

    کو بگداز اوفتد از یک سرار

    هست چو دیوار تن رود سیر

    کاه گلى کرده و سنگى به زیر

    خرقه ى آلوده ز صدق است دور

    هیزم تر دود برارد نه نور

    سوخته را جنبش والا بود

    کوشش آتش سوى بالا بود

    مشعله ى عشق چو شد خانگى

    سوخته شد عقل به پروانگى



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol



    گلخنى و آتش عشق



    گلخنى کرد به شاهى نگاه

    رفت دلش در خم گیسوى شاه

    شه چو به گرما به رسیدى فراز

    سوخته برویش برابر نماز

    در رخ شه دیدى و بگریستى

    گاه به مردى و گهى زیستى

    شاه در و دید و دریافتى

    در دل از آن سوز اثر یافتى

    کردى از آن گریه ى دزدیده جوش

    خنده ى دزدیده نهفتى بنوش

    روزى از آن غم که غانش گرفت

    جذبه ى عاشق رگ جانش گرفت

    رخش ز گرما به دگر سوى تافت

    گرم سوى گلخنى خود شتافت

    گلخنى سوخته کان سوى دید

    تاب نیاورد چو آن روى دید

    او شده زان سوى به نظاره غرق

    سوى دگر شعله گرفتش چو برق

    سوخت ز تن نیمى و برخاست دود

    او به تماشا ز خود آگه نبود

    سوختنش دید چو معشوق خام

    تا به دود سوخته بود او تمام

    اى که بمیرى ز تف یک شرار

    لاف چو خسرو مزن از عشق یار



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    gol



    کینه ى برادر و مهر دوست


    از پى میراث یکى خشم ناک

    ریخت به کین خون برادر به خاک

    تیغ به خون شسته ز پهناى دست

    پیش در میر ولایت گذشت

    دید دو برناى چو سرو بلند

    یافته ز آسیب گناهى گزند

    تیغ برآورده سیاست گرى

    تا به هر آسیب رباید سرى

    کرد یکى از جگر مهر زاى

    روى به سیاف که بهر خداى

    گردن من زن قدرى پیشتر

    کو زید از من قدرى بیشتر

    وان دگرش گفت که بفگن سرم

    تا مرم و مردن او ننگرم

    هر یک ازین گونه در آن دستبرد

    جان ز براى دگرى می سپرد

    مرد سیاستگر شمشیر گیر

    ماند در ران حال تحیر پذیر

    گفت چه خویشى است شما را به هم

    وین چه طریق است وفا را به هم

    هر دو نمودند که یاریم و بس

    وین دم یارى است در آخر نفس

    کرد برادر کش نظارگى

    سر به گریبان ستمگارگى

    گفت به سیاف که شمشیر کار

    از سرشان بگذر و بر من گذار

    دوست دهد جان خود از بهر دوست

    من بکشم جان برادر ز پوست

    هر که بدین گونه فتد در وبال

    عیش حرامش بود و خون حلال

    وان شغبى کان دو سه تن ساختند

    قصه به گوش ملک انداختند

    داد ملک آن دو جوان را خلاص

    کرد به عدل این دیگرى را قصاص

    مرد که با خون خود آورد دست

    چون نگرى دشمن جان خودست

    خسرو از اهل رحم این را مجو

    قطع رحم را رحم الله مگو ...



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi