دل به دریا می زنم و دست به جیب کلمات می کنم.
مهر و انگشتر و تسبیح و واژه های به هم رشته مروارید، در دستانم غوطه می خورد و تسبیح اشک، آذین گردنم می شود. سلام بر تو ای شهر پروانه های سوخته!
به تو که یک ذره ترس و هراس، نتوانست از پدافند هوایی پلک های پروانه هایت عبور کند و ایستادی و در روشنایی ها، قامت گرفتی، تا فرزندانت را به آغوش کشی و پنجره، این غربت قاب شده را به سمت بال های یکدست آسمانی بگشایی.
سلام بر تو! که تا خط آخر خمپاره ها رفتی و دختران تو، آن سان در خاک فرو رفتند که تنها گوشه چادرهایشان از خاک بیرون ماند.
شعاع زخم های تو چه قدر بود!
که نور را موجی کرده است و چند کهکشان آن طرف تر را محو گرد و غبار خویش کرده است.
سلام بر تو! که سکوت شمّاطه دارت را هیچ ساعتی نفهمید و نگاه منتظرت را هیچ ستاره ای درک نکرد، ای شهر حماسه و روشنی!
آزادسازی هویزه از دست مزدوران رژیم بعث عراق (1361 ش)
و اما چگونه آزاد شدی ای شهر آزادگان از دست مزدوران بعثی؟
گویند : "در جریان عملیات بزرگ بیتالمقدس، رزمندگان اسلام با نزدیک شدن به مرزهای بینالمللی و استقرار در 17 کیلومتری نوار مرزی، شهر هویزه را که از ماههای آغازین جنگ، در اشغال نیروهای بعث بود، به محاصره خود درآوردند.
علیرغم مقاومت فراوان دشمن، زمانی که حلقه محاصره هویزه تنگتر شد، نیروهای عراقی خود را در مهلکهای دشوار یافته، اقدام به فرار و عقبنشینی کردند.
در این حال رزمندگان سرافراز اسلام قدم به شهر ویران شده هویزه گذاشتند و به تعقیب دشمن بعثی پرداختند.
با انتشار خبر فتح هویزه، سران بعث همچون دفعات قبل، فرار از هویزه را جزو پیروزیهای خود به حساب آورده و آن را عقبنشینی تاکتیکی عنوان کردند."
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع :
تقویم دفاع مقدس سایت حوزه