نوشته اصلی توسط
ganjineh
به نظر میرسد در قرآن، آیهای كه به صراحت از «چشم زخم» سخن گفته باشد وجود ندارد اما در قرآن آیاتی وجود دارد كه در مورد «چشم زخم» به آن استناد شده است از جمله:
1. قرآن كریم در سورهی قلم آیهی 51 میفرماید:
«وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»؛ و مسلماً نزدیك بود كسانی كه كفر ورزیدند هنگامی كه آگاه كننده (= قرآن) را شنیدند با چشمانشان تو را بلغزانند و میگویند: «قطعاً او دیوانه است.»
در کتاب قاموس القرآن در ذیل همین آیه بحث خوبی بیان نموده است، که آوردنش در اینجا خیلی کمک میکند به فهم این آیه وربطی که به چشم زخم دارد.
زَلَق: بفتح (ز- ل) اصل زلق محلى است كه قدم در آن ميلغزد و ثابت نمىماند (مجمع) در اقرب گويد:
«زَلَقَتْ قَدَمُهُ زَلَقاً: زَلَّتْ» و آنگاه بمعنى زمين بى علف و خالى استعمال ميشود چنانكه راغب و طبرسى گفتهاند «
وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً»
كهف: 40. زلق در آيه زمين خشك و خالى است. زلق مصدر نيز آمده است چنانكه از اقرب نقل شد.
«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ...»قلم: 51.
«ان» مخفّف از مثقله است يعنى حقّا نزديك است كفّار بانگاهها و چشمان خيره خود ترا بلغزانند و بزمين افكنند آنگاه كه قرآن را شنيدند و گويند كه وى ديوانه است و چون ظاهرا مراد از لغزاندن همان بزمين افكندن و كشتن است لذا مجمع آنرا از ابن عباس «يقتلونك، يهلكونك» نقل كرده است.
ناگفته نماند آيه شريفه دلالت دارد بر آنچه چشم زخم اثر دارد امروزه علم هيپنوتيزم هم اين مطلب را آفتابى كرده است نيروئى كه از چشم شخص خارج ميشود حتى ميتواند طرف را بخواباند در نهج البلاغه حكمت 400 فرموده
«
الْعَيْنُ حَقُّ وَ الرُّقَى حَقٌّ وَ السِّحْرُ حَقٌّ ...».يعنى چشم زخم و عوذهها كه در آنها ميدمند و سحر حق است و اثر دارند.
در صافى گويد: در خبر است كه
«إِنَّ الْعَيْنَ لَيُدْخِلُ الرَّجُلَ الْقَبْرَ وَ الْجَمَلَ الْقِدْرَ».
چشم زخم مرد را بقبر و شتر را به ديگ داخل ميكند. مؤلف گويد سيوطى آنرا در جامع صغير نقل كرده در مجمع گويد: در خبر آمده كه اسماء بنت عميس بحضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله گفت: پسران جعفر را چشم زخم ميرسد پس رقيه ضد چشم زخم براى آنها تهيّه كنم: فرمود آرى اگر چيزى بقدر (خداوند) سبقت ميكرد هر آينه آن چشم زخم بود.
ابن ابى الحديد در ذيل حكمت فوق كه قسمتى از آن نقل شده و بشماره شرح او 408 است بطور تفصيل سخن گفته كه قابل استفاده است. از جمله ميگويد: جمعى از ياران رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در سفرى بقبيلهاى گذشتند و اهل قبيله آنها را ميهمان نكردند و گفتند: آيا در ميان شما راقى هست رقيهاى بنويسيد كه رئيس قبيله را حشرهاى گزيده است؟ مردى گفت: آرى پس براى او سوره حمد را نوشت رئيس صحّت يافت در مقابل رمهاى گوسفند باو دادند قبول نكرد و گفت: تا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بيايد چون حضرت تشريف آوردند قضيه را بمحضرش عرض كردند و نويسنده گفت: بحيات شما قسم جز فاتحة الكتاب ننوشتم. فرمود چه ميدانيد آن رقيه است. رمه را بگيريد و سهمى هم بمن بدهيد.
قاموس قرآن، ج3، ص: 175