سیره علامه طباطبایی
خدمت علامه طباطبائی (ره) گفته شد: «شخصی، ضد المیزان کتابی نوشته است.»
ایشان بدون این که خشمگین شود، فقط دو کلمه فرمود؛ فرمود: «بسیار خوب!» (6)
یک بار به علامه گفتند: «فلان کس از شما انتقاد کرده است.»
علامه فرمود: «من که رسوای جهانم! عیب من یکی دو تا نیست؛ خوب این هم رویش.» (7)
یکی از شاگردان علامه میگوید:
استاد بزرگوار علامه طباطبایی (ره) در برخورد با بداندیشان و شیطان صفتان، نیز شیوهای الهام گرفته از کتاب و سنت داشتند.
به خاطر دارم هنگامی که نابخردی از روی غرض ورزی اقدام جاهلانهای در جهت تضعیف شخصیت علمی ایشان انجام داده بود و جمعی از علاقمندان اجازه میخواستند که او را توبیخ نمایند؛ با کمال آرامش و متانت این آیه را فرمودند:
«لَا یحَِیقُ الْمَكْرُ السَّیئُِّ إِلَّا بِأَهْلِه» (8)؛ مكر بد جز به اهل مكر برنمىگردد.
و طولی نکشید که مصداق این آیه شریفه در حق وی تحقق یافت. این تجربه، درباره چند نفر به صورت گرفتاریها و رسوائیهای عجیبی تکرار شد و این حقیقت عملاً به ثبوت رسید که ناسپاسی نسبت به نعمت وجود مردان الهی و اسائه ادب به علمای ربانی، موجب سلب توفیق و خذلان و رسوایی دنیا و آخرت میشود. (9)
نامههای بی امضاء
یکی از شاگردان علامه طباطبائی مینویسد:
برای مرحوم علامه نامههای بسیاری حاوی ناسزا، ناروا، فحش، تهمت و سخنان پوچ میرسید و چون (اغلب یا همه آنها) بیامضا بود، ما میپنداشتیم که ایشان نامههای بی امضا را مطالعه نمیکنند.
روزی به محضرشان عرض کردم:
شنیده شده که حضرت عالی نامهها را که باز میکنید، اول به محل امضا نگاه میکنید و نامههای بی امضا را اصلاً نمیخوانید. ایشان با تبسم ملیحی فرمودند:
«همه نامهها را مطالعه میکنم ... نامههای بی امضا را هم مطالعه میکنم!» (10)
استاد امجد -از علمای بزرگ حاضر و از شاگردان مورد توجه علامه طباطبایی- نقل میکنند:
مرحوم استاد، هیچ نامه نام و نشان داری را بی پاسخ نمیگذاشتند. حتی اگر حامل ناسزا به ایشان بود، جوابی کریمانه به آن میدادند.
شخصی که ایشان را با سخنانش آزار میداد و با علامه دشمنی میکرد، در مجامع، مورد احترام استاد بود و استاد به او میفرمود:
«به حرم که میروم، اول برای شما دعا میکنم!»
هیچ کس نمیتوانست علامه را خشمگین کند. به طور خلاصه میتوان گفت:
«علامه، له شده بود». [یعنی دیگر هیچ چیز از ایشان باقی نمانده بود.]
با آن که تا آن اندازه نسبت به فرصت و وقت حساس بود (تا حدی که مثلاً پس از نگارش مطالب، نقطه گذاری میکرد تا چند ثانیه وقت کمتری صرف شود)، اما اگر طلبهای کوچک با ایشان سخن میگفت، تا پایان کلامش گوش میداد و من در عمرم کسی را چنین ندیدم. (11)