صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 48 , از مجموع 48

موضوع: ▌ *๑۩๑ * ▌ ويژه نامه شهادت مشعلدار هدايت ، امام هادي (ع)▌*๑۩๑*▌

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee



    امام هادى(ع)پس از شهادت پدر بزرگوار،در محیطى بسیار سخت‏و در وضع بسیار دشوار مى‏زیست و معاصر حکومت‏«متوکل‏»بود
    که به دشمنى‏با امام(ع)و تعقیب یاران وى و در هم شکستن پایگاههاى او زبانزد بود وهر روز درین دژ خوئى‏ها پیشتر مى‏رفت و در دستگاه حاکم نیز این بد رفتاریهاگسترش مى‏یافت تا آنجا که متوکل خطر بحران حکومت‏خویش را احساس‏کرد و بر آن شد تا با دو روش توامان در یک اقدام،از بحرانى‏تر شدن وضع‏جلوگیرى کند.
    ۱-حمله بردن به یاران امام(ع)و پایگاههاى او و آزردن آنان واز میان برداشتن آثار شیعیان تا بیش از پیش دچار وحشت گردند و آنان راخوار گرداند.او به این اعمال دست زد و به اندازه‏اى از زشتکارى پیش رفت‏که قبر حضرت امام حسین(ع)را ویران ساخت و آثار آنرا از میان برد (۱).
    ۲-امام(ع)را از پایگاههاى او دور ساخت تا مقدمه آواره ساختن‏و پراکندن پایگاههاى او باشد، و سازمانشان را از بین ببرد و آنان را از پیروزى نا امید گرداند.متوکل دریافت که اگر امام هادى(ع)از مراقبت اودور باشد یعنى در مدینه بگذراند،دولت او را خطرى خواهد بود. پس‏دستور داد تا آن بزرگوار را به سامره آورند و زیر نظر بدارند تا دور ازپایگاههاى خود در حرکات و سکنات وى نظارت کند.
    متوکل به امام(ع)نامه‏اى نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس ازخانواده و دوستان خود که بخواهد به سامره آید.متوکل به نحوى به این‏اقدام دست زد که امت بر او نشورد.این روش همان بود که خلیفگان پیش‏از او نیز عمل کردند.مامون با حضرت رضا(ع)همچنین کرد و با حضرت‏جواد(ع)نیز به این روش اقدام نمود و کوشیده بود که آنان در محیط دستگاه‏دولت به سر برند تا زیر نظر نگاهبانان قصر باشند.
    متوکل بوسیله یحیى بن هرثمه،یکى از فرماندهان ارتش خود،نامه‏اى‏به امام فرستاد و گروهى سپاهى با یحیى همراه کرد تا به مدینه روند و فرمان‏داد تا خانه امام را بازرسى کنند و در پى مدرکى باشند که امام را محکوم به‏توطئه و اقدام علیه دولت او کند،سپس او را به سامره آوردند.
    وقتى مردم مدینه از موضوع آگاه شدند،سر و صدا راه افتاد و عمل‏«ابن هرئمه‏»را محکوم داشتند تا جائیکه ابن هرثمه کوشید آنان را خاموش‏سازد و نزد آنان سوگند یاد کرد که دستورى که متضمن آسیب رسانیدن به‏امام(ع)باشد ندهد (۲).
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  2. تشكر

    نرگس منتظر (07-06-2011)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #42

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee



    این امر دلیل آگاهى مردم مدینه از سوء نیت‏حکمرانان نسبت به امام بود.
    «ابن هرثمه‏»گوید:«سپس سراى او را بازرسى کردم و در آن جز قرآنهاو دعاها و کتب علمى چیزى نیافتم (۳).
    امام هادى(ع)همراه فرزند خود«عسکرى‏»نوجوان،با ابن هرثمه، مدینه را به سوى سامره ترک کرد.یکروز پس از رسیدن به سامره،متوکل،امام(ع)را دعوت کرد و یاران متوکل به استقبال او رفتند و متوکل نیزشرایط تعظیم و تکریم بجاى آورد و احترامات خود را به امام(ع)مرعى داشت‏سپس او را به منزلى فرستاد که پیشاپیش براى وى آماده کرده بود.
    متوکل با این روش مزورانه،خواست برنامه سیاسى و دشمنى دیرینه‏خود را با امام(ع)زیر پوشش قرار دهد.متوکل با احضار امام(ع)وى رابه اقامت اجبارى ملزم ساخت و واداشت تا زیر مراقبت‏شدید کاخ زندگانى‏کند.بارى همه حرکات و سکنات امام(ع)با دقت تمام زیر نظر قرار گرفت.
    امام(ع)زیر نظر و مراقبت
    در صفحات پیش دیدیم که هدف متوکل از احضار یا دعوت امام(ع)
    به سامره نزد خود و نزد یاران خود،محو کردن او در حاشیه دربار خلافت‏بود تا حتى الامکان گوش و چشم او را بپاید و هیچ نکته زندگانى او چه صادر،چه وارد،از نظر دور نماید.
    امام با خویشتندارى در برابر آنان تظاهر به این میکرد که آنچه درباره‏وى عمل مى‏کنند مورد قبول اوست و بهر حال با سیاست دولت عباسیان‏موافق است.دعوت به ضیافت را از طرف آنان مى‏پذیرفت و بر خوانشان‏مى‏نشست و در مجالس و مراسم آنان شرکت مى‏جست (۴)
    این موضع امام(ع)در برابر دولت،مسامحه یا چشم پوشى یا فروتنى‏نبود.زیرا چنین چیزى با شخصیتى مانند شخصیت امام(ع)مطابقت نداشت.
    هر گونه فروتنى امام(ع)در برابر دستگاه به این معنى بود که بر ضد مصالح‏عالى اسلام رفتار کرده است.اگر دولت احساس میکرد که امام(ع)از مواضع خود چشم پوشیده است،بالاترین مقام و موقعیت و جاه و جلال را تقدیم‏وى میکرد،بى آنکه وى را وادار به اقامت اجبارى و مراقبت‏شدید کند.
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  5. تشكر

    نرگس منتظر (07-06-2011)

  6. Top | #43

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee



    امام(ع)توجه داشت که سیاست‏ستمگرانه آنان نسبت به او روز بروزتندتر و بیشتر مى‏شود تا جائیکه متوکل در پایان حکومت‏خود به علت‏سعایتهاو خبرچینى‏ها بر ضد امام(ع)،او را زندانى کرد.آن اخبار،متوکل را هوشیارمیکرد و شک را در او بیدار مى‏ساخت و وادارش مى‏نمود تا خانه امام(ع)را در مراقبت‏شدید قرار دهد تا آگاه گردد که آن اخبار درست است‏یا خیر.
    افتراها و خبر چینى‏ها با شکست روبرو گردید
    ۱-همه خبرها و افتراها همیشه با شکست روبرو میگردید،بى آنکه‏از نظر کشف اطلاعات درباره حقیقت کار و فعالیتهاى امام(ع)به نتیجه برسد.
    جاسوسان خلیفه،همیشه وقتى باز میگشتند تاکید میکردند که در سراى آن‏بزرگوار(ع)، چیزى که مایه شک باشد وجود نداشته است. (۵) این خبر به‏متوکل آرامش میداد و نسبت به حضرت امام(ع)،قدردانى و احترام خاصى‏ابراز میداشت.
    امام هادى(ع)،هر بار که خانه‏اش مورد بازدید قرار میگرفت،موفق‏مى‏شد آنچه را که مشکوک بود پنهان سازد زیرا پولها و نوشته‏هائى به حضرتش‏فرستاده مى‏شد که لازم بود از نظر دولت پنهان ماند.هر گاه میخواست کارى‏را که آشکار شدن آن از نظر دولت براى او(ع)،محظورى داشت،پنهان دارد،روش رمز به کار مى‏برد (۶).
    ۲-هر وقت‏سراى امام(ع)مورد بازرسى قرار میگرفت،با نهایت‏آرامش و سکون،خود را به بى اعتنائى مى‏زد و طورى وانمود مى‏فرمود که‏از بیگناهى خود اطمینان دارد.به پاسبانانى که براى تجسس مى‏آمدند کمک‏میکرد تا ماموریت‏خود را انجام دهند.براى آنان چراغ مى‏افروخت و اطاق،هاى خانه را به آنان نشان میداد تا براى دولتیان ایجاد شبهه نشود که او فعالیت‏غیر عادى دارد.
    اگر امام(ع)جز این موضعى اتخاذ مى‏فرمود،با رفتار خود شک‏حکمرانان را در مورد فعالیتهاى خویش بر مى‏انگیخت.بارها خانه امام رابازرسى میکردند و آن در اثر سخن چینیهاى‏«بطحانى‏»نزد متوکل بود که مى‏گفت امام داراى پول و اسلحه مى‏باشد و متوکل بیدرنگ به‏«سعید»حاجب،فرمان میداد به خانه امام(ع)حمله برد و هر چه پول و اسلحه بدست مى‏آوردنزد او آورد.
    یک بار«سعید»بوسیله نردبانى از خیابان وارد پشت بام خانه امام(ع)گردید و در تاریکى از نردبان پائین آمد و نمى‏دانست چگونه وارد اتاقها شود.امام(ع)با کمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعید بر جاى‏باش تا شمعى برایت بیاورم‏».سعید گفت:بر جاى ماندم تا شمع آوردند.
    در نور شمع پائین رفتم.او را دیدم،عبائى پشمین بر تن و کلاهى از همان جنس‏بر سر داشت و سجاده او به حصیرى در برابرش گسترده،روى به قبله دارد.
    پس مرا گفت:«اینک خانه‏ها-یعنى اطاقها-»وارد آن غرفه‏ها شدم‏و بازرسى کردم و چیزى نیافتم‏».
    سعید کوشید از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اماامام(ع)این آیه را تلاوت کرد:
    و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون .
    (زود است که ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.) (۷)
    در رویدادى دیگر به متوکل خبر رسید که از شهر قم که یکى از مراکزطرفداران امام(ع)بود، اموالى به حضرت او فرستاده‏اند.متوکل به وزیرخود«فتح بن خاقان‏»دستور داد که مراقب اوضاع باشد و نتیجه را به او خبردهد.وزیر گماشته خود را که ابو موسى نام داشت بر این گماشت تا جریان رازیر نظر گیرد و به او خبر آورد (۸).
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  7. تشكر

    نرگس منتظر (07-06-2011)

  8. Top | #44

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee


    نقش امام(ع)و موضع وى در حوادث
    امام در سامره زیر نظر جاسوسان متوکل شب و روز مورد مراقبت بودو میکوشید طبق آن وضع دشوار رفتار کند و کارهاى خود را در آن محیط سخت‏انجام دهد.فعالیتهاى او(ع)در آن دایره پر تشویش محدود میشد و حتى الامکان‏میکوشید بر خوردى روى ندهد.او(ع)با توجه به فشار و مراقبت‏شدیدى که‏متوجه او یاران او بود،حرکت‏خود را در دو زمینه آغاز کرد:
    ۱-آگاه ساختن امت و نشان دادن مواضع علمى خود به صورت پاسخ‏گفتن به شبهه‏ها و جواب به پرسشهائى که خلیفه از او میکرد،تا آن امام رادر تنگنا قرار دهد و نتواند از عهده حل آن بر آید.مثلا متوکل از«ابن سکیت‏»
    خواست مساله‏اى پیچیده و دشوار در حضور او مطرح کند و از امام(ع)جواب‏آنرا بخواهد. «ابن سکیت‏»،برخى مسائل را که سخت دشوار میدانست ازامام پرسید و امام در آن مبارزه و مباحثه پیروز گردید.
    «یحیى بن اکثم‏»،متوکل را گفت:«دوست ندارم پس از پرسشهاى من‏ازین مرد چیزى پرسیده شود زیرا وقتى آشکار گردد که او دانشمند است رافضیان‏تقویت میگردند» (۹).
    امام(ع)پاسخ پرسندگان را میداد و شبهه‏هاى کفر آمیز را که در اجتماع او رایج بود رد میکرد (۱۰).
    ۲-پشتیبانى از پایگاههاى خود و توجه داشتن به آنها تا در خور امکان،نیازشان را برطرف سازد و کوشش در آموزش آنان و تقویت ایمانشان به شخص‏امام(ع)به عنوان اینکه در همه کارها فرمانده عالى آنان است.
    امام با کوشش خستگى ناپذیر و فراوان،هم خود را براى تجدید فعالیت‏پیروان خود مصروف میداشت.هر وقت فرصت این کارها دست میداد و امکان‏فعالیت پیش مى‏آمد،پایگاههاى خود را با هر روشى که امکان داشت تقویت‏میکرد تا در برابر مشکلات،نیروهاى پایدارى بدست آورند و مجهز و آماده‏باشند.«براى امام هادى(ع)از راههاى پنهانى و آشکار،و در هر صورت‏ممکن،پولهاى سرشار از قبیل خمس و زکات و خراج مى‏رسید و آنها را درمصالح عمومى اسلام به مصرف مى‏رسانید تا جنبش فرو ننشیند.این فعالیتهاالبته دور از چشم حکمرانان و مرکز حکومت عباسیان بود (۱۱).

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  9. تشكر

    نرگس منتظر (07-06-2011)

  10. Top | #45

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee



    موضع عباسیان در برنامه ریزى امام(ع)
    اما حکمرانان عباسى براى بدست گرفتن کارهاى امام(ع)و عارى‏کردن برنامه امام از هر گونه تاثیر و لگام زدن بر معارضه او،با روشهاى زیرعمل میکردند:
    ۱-صف آرایى در برابر امام(ع)و به مبارزه طلبیدن او(ع)از نظرعلمى.
    درین مورد،نقشه‏هاى آنها با شکست روبرو گردید زیرا چنانکه گفتیم،امام(ع)پاسخ پرسشها و استفتائات آنان را میداد.
    ۲-کوشش در جلب امام و کشانیدن او بطرف خود و نزدیک ساختن او به دربار تا افکار وى(ع) بى ثمر و بى تاثیر گردد و از پایگاههاى توده‏اى خوددور افتد.مى‏توان موضع امام(ع)را در پذیرفتن و اظهار موافقت براى حضوریافتن در سامره و همراهى با آنان چنین تفسیر کرد:
    الف:حمله و فشار و اجبار تا مرز مرگ پیش مى‏آمد و مخالفت وامتناع آشکار امام از حضور یافتن در مجلس متوکل به این نتیجه مى‏رسید که‏حکومت را بر ضد خود تحریک کند و خارج شدن خود را از مدینه،صورت‏دشمنى با آنان دهد.چنان کارهائى،با سیاست گام بگام و مرحله بمرحله‏اى‏که امام در مقابل دولت ترسیم کرده بود وفق نمیداد.
    ب:امام(ع)میخواست،سخن چینها و افتراهاى بعضى از جاسوسان‏را که خواستار گرفتارى و آزردن او بودند،بداند.عبد الله بن محمد که درمدینه مسئول سپاه و نماز بود،متوکل را متوجه خطرى کرد که از جانب امام‏او را تهدید مى‏نمود.او معتقد بود که فعالیتهاى امام(ع) در مدینه،علیه سلامت‏و امنیت دولت است.او با سخن چینى و نشر خبر،شایع کرد که در خانه امام(ع)
    اسلحه،نیز نامه‏هائى وجود دارد.ازین رو بود که امام(ع)مى‏خواست دربرابر حکام طورى حرکت کند که شک و بیمى در دلها برنینگیزد تا شاید بتواندفرصتى بدست آورد و در زمینه‏هاى لازم به فعالیت پردازد و تحرک و کوشش رادوباره آغاز کند.
    ج:امام(ع)شاید با زیستن در محیط طبقات حاکم و با نفوذ دولت‏مى‏خواست به این امر توفیق یابد که در میان آنان سخن حق را رایج گرداند واز موضع عادلانه خود دفاع کند-این احتمال درست نیست-زیرا آنان براى‏شخصیت امام احترام قایل بودند و علم و نسب و شرافت او را بزرگ میداشتندو مى‏ستودند.امام(ع)،به این جهت مى‏توانست در سطوح بالا،محبت واحترام و توجه آنان را بخود جلب کند.
    د-امام در آن هنگام این مساله را میدانست که طبیعت‏حکومت عباسى، سراپا بر اساس حسب و نسب مبتنى است و نسبتها و پیوندهاى خانوادگى ومصالح شخصى و واسطه انگیزى، پایه آن است.امام اندیشید که مى‏توان ازین‏واقعیت به سود اسلام بهره جست و کوشید تا از فشار و ستم نسبت به مردم خودبکاهد و خطرهائى را که به آنجا متوجه است براند.
    قیامهاى علویان و دعوت براى رضا از آل محمد(ص)
    دیگر از نگرانیها و وحشت فرمانروایان،شورش علویان بود.ازین روبود که عباسیان در برابر آن، موضعى قاطعانه میگرفتند تا پیش از آنکه رشدیابد و گسترش پیدا کند،آنرا در نطفه خفه کنند و بقایاى آنرا تعقیب نمایندتا از دست آن آشوبها رهائى یابند.بدیهى است که این چاره گرى و جلوگیرى،با همه وسایل قهر آمیز و سرکوبى وحشیانه صورت میگرفت.
    درین نظرگاه کینه آمیز نسبت به علویان،یعنى حرکت ضد علوى،بین‏خلیفه و فرمانده و وزیر و سایر بندگان و ترکان که در آن اوقات در سامره‏پایتخت عباسیان پر بودند،تفاوتى وجود نداشت.چنانکه طبقه ذینفع وبرخوردار از همه امتیازهاى طبقاتى و همه فرماندهان و متنفذان که اعلام‏صلح و جنگ در دست آنان بود نیز در آن حرکت ضد علوى مانند دیگران‏بودند.
    در آن هنگام،دولت عباسیان به علت‏سیاست ظالمانه خود دچار ناتوانى‏و پاشیدگى و گسیختگى شده بود و از اندک جنبش علویان به وحشت در مى‏افتادو از سایه آنان نیز بهراس گرفتار مى‏آمد.ازین روى،در مقابل آنان روشى‏خشن پیش مى‏گرفتند و شورشیان را به بدترین عقوبت مى‏آزردند.
    شورشیان علوى اگر در خود احساس قدرتى میکردند و پیروانى فراهم‏مى‏آوردند،در مى‏یافتند که باید برنامه‏اى تهیه کنند و نقشه‏اى طرح نمایند تابر ضد حکمرانان فاسد و منحرف خروج کنند.بیشتر شورشها با شعار-«رضا از آل محمد»-مردم را فرا میخواندند و منظورشان از آن شعار،بهترین شخص‏از آل محمد(ص)بود و به اعتقاد آنان کسى بهتر از حضرت امام هادى(ع)وجود نداشت.
    شورشیان با آن شعار همه گیر و گسترده،روش جنگى جالبى بکارمى‏بردند تا بتوانند نام امام را پنهان دارند تا اگر انقلابیان شکست‏خوردند،امام در برابر دستگاه حاکم،در موضع اتهام و گرفتارى قرار نگیرد.و خوب‏میدانستند که امام(ع)زیر نظر جاسوسان و خبر چینان دولتى قرار دارد و اگربر ضد حکومت،به ایجاد عصیان و تمرد متهم گردد ممکن است بقتل برسد.
    بارها به این حقیقت اشاره کرده‏ایم و به تاکید گفته‏ایم که امامان(ع)،مبارزه مسلحانه و رویاروئى مستقیم را با حکومت وقت به شورشیان علوى‏محول میکردند تا وجدان و اراده امت را بر انگیزند و آنان را بر ضد انحراف‏دولت به مقاومت آموخته کنند.آنان با فداکارى مستمر و پیوسته مى‏کوشیدندتا وجدان و اراده اسلامى را از سقوط نگاه دارند.
    امامان(ع)،مخلصان‏و طرفداران خود را پشتیبانى میکردند اما به صورت مستقیم یا از گذرگاه‏تعلیماتى که در دل افراد پایگاههاشان مؤثر واقع میشد و آنان را وادار میکردتا علیه دولت دست به عصیان مسلحانه زنند.
    اما به جهت تنگى مجال و مقال نمى‏توان وارد این بحث‏شد که همه‏شورشیان علوى بر اساس آگاهى اسلامى در تطبیق احکام اسلام و زیر رهبرى‏امام معصوم دست به شورش مى‏زدند یا نه.اما عقیده شایع این بود که هدف‏بیشتر آنان همان بوده است. (۱۲)


    _____________________________
    ۱- کامل-ج ۵-ص ۳۰۴.
    ۲- مروج الذهب مسعودى ج ۴ ص ۸۴.
    ۳- تذکره ابن جوزى و موسوعه ص ۹۳.
    ۴- تاریخ غیبت ص ۱۴۲.
    ۵- همان مدرک.
    ۶- مدرک سابق.
    ۷- سوره شعرا-۲۲۷-ارشاد ص ۳۱۰ و فصول مهمه ص ۲۹۶.
    ۸- مناقب ص ۵۱۵.
    ۹- مناقب ج ۳ ص ۵۰۷.
    ۱۰- احتجاج ج ۲ ص ۲۵۱-۲۶۰.
    ۱۱- مناقب ج ۳ ص ۵۱۲.
    ۱۲- براى تفصیل بیشتر به تاریخ غیبت،نوشته صدر به و مقاتل الطالبین مراجعه شود.
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  11. تشكر

    نرگس منتظر (07-06-2011)

  12. Top | #46

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee





    امام هادی و زیارت امیرالمومنین (علیها‌السلام)



    در فراز و نشیب زندگی معمولاً ما انسان‌ها با موضوعات مختلفی مواجه می‌شویم و چه بسا از کنار بسیاری از آن‌ها به سادگی بگذریم. اما حقیقت آنست که گنجینه‌ها تنها در زیر خاک‌ها و در بستر ساختمان‌های فروریخته مدفون نیستند، پس چه بسا در همین نزدیکی ما دفینه‌هایی ارزشمند وجود داشته باشد که تنها کمی جستجو و دقت، رمز گشای دست یابی به آن‌ها باشد.
    زیارت، در عقیده شیعه گوهری در دسترس اما خزانه‌ای ناشناخته است.
    در فرهنگ شیعه، زیارت تنها محدود به ارتباطی محدود بین زائر و امام نیست، بلکه علاوه بر اینکه ناب‌ترین لحظات اظهار عشق و ارادت را رقم می‌زند، این کلمات خود ذخایر ارزشمندی هستند که دقت در آن‌ها پرده از نکات دقیق اعتقادی، زوایای مبهم تاریخی و لطایف سودمند اخلاقی بر می‌دارد.
    یکی از این زیارات منقول از جانب اهل بیت (علیهم‌السلام) که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز غدیر است که امام هادی (علیه‌السلام) آن را به ما آموخته‌اند.
    این زیارت مفصل که آن را شیخ مفید نقل می‌کند،
    در حقیقت در یک نگاه، زندگانی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را از دوران مکه گرفته تا جنگ‌های مهم مدینه، از واقعه غدیر تا ماجرای غصب فدک، از دوران خلافت آن حضرت تا شهادت ایشان و ... به دقت به تصویر می‌کشد و در جای جای خویش ضمن تطبیق حوادث تاریخی با آیات مرتبط قرآنی، پرده از فضائل اخلاقی مولای متقیان بر می‌گشاید.
    امام هادی(علیه السلام) در روز غدیر و در سالی که معتصم عباسی آن حضرت را احضار نمود، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با این عبارات زیارت نمودند:
    «... سلام بر تو ای امیر مؤمنان، به خدا ایمان آوردی در حالیکه مردم مشرک بودند و حق را تصدیق نمودی،
    در حالیکه آنان حق را تکذیب می‌نمودند و (در راه خدا) جهاد کردی در حالیکه آنان گریزان بودند و با آیینی خالص همراه با شکیبایی و بردباری به عبادت خداوند پرداختی تا آنکه مرگت فرا رسید...

    شهادت می‌دهم که تو پیوسته مخالف هوای نفس و هم‌نشین تقوا و توانا در فروبردن خشم، و چشم پوش و درگذرنده از خطای مردم بودی (اما) هنگامی که از فرمان الهی سرپیچی می‌شد، تو خشمگین و به گاه اطاعت دستورات الهی راضی بودی و به آنچه خداوند با تو عهد نموده بود، پایبند و فرمان بردار بودی...

    سلام بر توای امیر مؤمنان! تو اولین کسی هستی که به خدا ایمان آوردی و برای او نماز گزاردی و جهاد نمودی و تو اولین کسی هستی که در دیار شرک و سرزمینی مملو از گمراهی به مقابله برخواستی؛
    در حالیکه شیطان آشکارا مورد اطاعت قرار می‌گرفت و تو آن کسی هستی که گفتی: "فراوانی مردم در پیرامون من هرگز بر عزت من نمی‌افزاید و متفرق شدن آنان هرگز سبب وحشتم نمی‌گردد و اگر تمامی مردم مرا فرو گذارند، هرگز نالان نمی‌شوم."...



    امضاء

  13. Top | #47

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee







    چه بسا کارهایی که تقوا تو را از اراده انجام آن بازداشت؛ اما دیگران در آن از هوای نفس خویش پیروی نمودند، لذا افراد نادان پنداشتند تو از انجام آن (امور) ناتوانی. به خدا سوگند کسی که چنین بپندارد، راه را گم نموده و راه نیافته است.
    و در آرمیدن در بستر (رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) شبیه اسماعیل(علیه السلام) بودی؛ هنگامی که پاسخ گفتی آن گونه که او پاسخ گفت و با بردباری و شکیبایی اطاعت خدا را نمودی آن گونه که او بردباری و اطاعت نمود؛ وقتی که ابراهیم(علیه السلام) به او "...گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟»
    گفت:«پدرم!
    هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!»"(1) و همین گونه هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را فرمان داد تا در بسترش بیارمی و با جانت از او محافظت نمایی، به سرعت فرمان او را پذیرفتی و جان خویش را به خطر انداختی. پس خداوند فرمانبریت را قدردانی نمود و عمل زیبایت را با گفتار خویش آشکار نمود و (فرمود): "بعضی از مردم، جان خود را به خاطر خشنودی خدا فدا می‌کنند ..."(2)



    شهادت می‌دهم که خداوند دعای پیامبرش را درباره تو به استجابت رسانید سپس به او فرمان داد تا مقامی را که به تو اعطا نموده برای امت آشکار کند تا شأن تو را بالا برد ...
    (پس) پروردگار جهانیان به او وحی نمود: "
    ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و گر نه، رسالت او را انجام نداده‌ای!
    خداوند تو را از (آسیب) مردم، نگاه می‌دارد"(3) پس رنج سفر را بر خود هموار کرد و در نیم روزی سوزان به پا خاست پس با صدایی بلند (و جملاتی رسا) سخن راند و (موضوع را) به گوش مردم رسانید.

    سپس از تمامی مردمان پرسید: "آیا (پیام خداوند را) رساندم؟" پس گفتند: "خداوند گواه است که آری." پس گفت: "خدایا تو شاهد باش." سپس فرمود: "
    آیا من نسبت به مؤمنان از خود آنان سزاوارتر و نزدیک‌تر نیستم؟" پس گروه‌های مردمان گفتند: "آری." پس او دست تو را بلند کرد و گفت: "هرکس من مولای او هستم، پس این علی مولای اوست. خدایا سرپرست کسی باش که علی را سرپرست خویش بداند و دشمن آن کس باش که با علی دشمنی کند و یار آن کس باش که او را یاری کند، و کسی را که علی را واگذارد، واگذار."
    پس جز عده‌ای اندک، (از صمیم قلب) بر آنچه خداوند در باره تو بر پیامبرش نازل نمود، ایمان نیاوردند و از این رو آنان جز زیان سودی نبردند.
    و خداوند پیش از این علیرغم ناخوشایندی آنان، در باره تو این آیه را نازل نمود: "
    ای کسانی که ایمان آوردهاید!
    هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند) خداوند جمعیتی را می‌آورد که آن‌ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.
    آن‌ها در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) عطا می‌کند و (فضل) خدا گسترده، و خداوند داناست."(4)
    خداوندا از رحمت خویش دور بدار کسانی را که حق ولی‌ات را غصب کردند و پیمان او را انکار نمودند و علیرغم یقین(بر حقانیت او) و اقرار بر ولایتش در روز اکمال دین(روز غدیر)، او را انکار کردند.»
    آری، این زیارت ارزشمند، یکی از میراث‌های گران‌بهایی است که از امام هادی(علیه السلام) برای ما بر جای مانده است.
    بیایید غدیر امسال با عبارات دل‌نواز امام دهم، صحنه قلبمان را زیارتگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دهیم.
    ************************************
    پاورقی‌ها:
    1- سوره صافات، آیه 102
    2- سوره بقره، آیه 207
    3- سوره مائده، آیه 67
    4- سوره مائده، آیه 54
    5- در ترجمه زیارت به زبان فارسی تلاش گردیده تا مفاهیم به صورتی روان و در عین حال با پایبندی حد اکثری به عبارات اصلی، به فارسی ترجمه گردد.
    بخش عترت و سیره تبیان

    منبع: "مفاتیح‌الجنان"، تألیف ثقة الإسلام شیخ عباس قمی(ره)(همراه با تلخیص و اضافات))





    امضاء

  14. Top | #48

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee امام هادی (ع) ولایت را تثبیت کرد!

    امام علی بن محمد، معروف به امام هادی و امام علی النّقی(ع)، پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذی حجه سال 212 در روستای "صریا" از توابع مدینه منوره دیده به جهان گشود.
    پدرش امام محمد بن علی، معروف به جوادالائمه و امام محمد تقی(ع)، پیشوای نهم شیعیان و مادرش سمانه مغربیه، معروف به "سیّدة" بود.
    مرحوم شیخ عباس قمی(ره) از کتاب جنات الخلود نقل کرد که این بانوی شریف، همیشه روزه می‌گرفت و در زهد و تقوا، نظیری نداشت.
    امام هادی(ع) پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در بغداد، به مقام منیع امامت نایل شد. در آن زمان، هشت سال و پنج ماه از عمر شریفش گذشته و به همراه مادر ارجمندش در مدینه به سر می‌برد.
    از آن هنگام به مدت سیزده سال در مدینه الرّسول(ص) اقامت داشت، تا اینکه متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) که در دشمنی با اهل بیت(ع) و آل علی بن ابی طالب(ع) معروف و مشهور بود، در سال 243 قمری آن امام همام را به سامرا (مقر خلافت خویش) طلبید و در نزد خود، وی را تبعیدگونه نگه داشت.
    شرایط بحرانى که امامان شیعه در زمان عباسیان با آن روبرو بودند، آنان را واداشت تا ابزارى جدید براى برقرارى ارتباط با پیروان خود جستجو کنند. این ابزار چیزى جز شبکه ارتباطى وکالت و تعیین نمایندگان و کارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود.
    هدف اصلى این سازمان جمع آورى خمس، زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام و نیز پاسخ‌گویى امام به سؤالات و مشکلات فقهى و عقیدتى شیعیان و توجیه سیاسى آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثرى در پیشبرد مقاصد امامان داشت. امام هادى علیه السلام که در سامراء تحت نظر و کنترل شدیدى قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد علیه السلام اجرا کرده بودند را ادامه داد و نمایندگان و وکلایى در مناطق و شهرهاى مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطى هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدف‌هاى یاد شده را تامین مى‌کرد.
    پس از شهادت امام هادی(ع)، یادگار سلیل امامت، حضرت امام حسن عسکری(ع) بدن مطهر پدر را غسل و کفن نمود و بر وی نماز گزارد. آنگاه اهالی سامرا که جملگی در عزا و ماتم آن حضرت بودند، بدن شریف وی را به خیابان بزرگ شهر، معروف به "شارع ابی احمد" تشییع و بر وی نماز گزاردند و سپس به خانه‌اش برگردانده، و در همان جا مدفون نمودند.


    جایگاه وکلا در زمان امام هادی (ع)

    فقدان تماس بین امام و پیروانش، نقش مذهبى سیاسى وکلا را افزایش داد، به نحوى که کارگزاران(وکلاى) امام، مسئولیت بیشتری در گردش امور یافتند. وکلاى امام به تدریج تجربیات ارزنده‌اى را در سازماندهى شیعیان در واحدهاى جداگانه به دست آوردند.
    گزارش‌هاى تاریخى متعدد نشان مى‌دهد که وکلا، شیعیان را بر مبناى نواحى گوناگون به چهار گروه تقسیم کرده بودند، نخستین ناحیه، بغداد، مدائن و عراق (کوفه) را شامل مى‌شد. ناحیه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحیه سوم، قم و همدان، و بالاخره ناحیه چهارم، حجاز، یمن و مصر را دربر مى گرفت.
    هر ناحیه به یک وکیل مستقل واگذار مى‌شد که تحت نظر او کارگزاران محلى، منصوب مى‌شدند. اقدامات سازمان وکالت را در دستورالعمل‌هاى حضرت هادى علیه السلام به مدیریت این سازمان، مى‌توان مشاهده کرد.
    امام هادی(ع) در مدت عمر شریف خود با هفت تن از خلفای عباسی، معاصر بود و آنها عبارتند از: مأمون، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز عباسی.


    چگونگی شهادت امام هادی (ع)

    سرانجام در ایام خلافت معتز بالله عباسی، به دستور این خلیفه نابکار و جنایت کار، آن حضرت را با زهر مسموم و به شهادت رسانیدند.
    از عمر شریف امام هادی(ع) در هنگام شهادتش، تنها 42، یا 41 و یا 40 سال گذشته بود.
    گرچه در سال شهادتش، همگان اتفاق دارند که در سال 254 قمری بود، ولی در روز و ماه شهادت جانگدازش اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. اکثر مورخان و سیره نگاران شیعه، آن را سوم رجب دانسته ولی برخی از علمای شیعه و بسیاری از اهل سنت، آن را 27 و یا 25 جمادی الآخر می‌دانند.
    به هر روی، پس از شهادت امام هادی(ع)، یادگار سلیل امامت، حضرت امام حسن عسکری(ع) بدن مطهر پدر را غسل و کفن نمود و بر وی نماز گزارد. آنگاه اهالی سامرا که جملگی در عزا و ماتم آن حضرت بودند، بدن شریف وی را به خیابان بزرگ شهر، معروف به "شارع ابی احمد" تشییع و بر وی نماز گزاردند و سپس به خانه‌اش برگردانده، و در همان جا مدفون نمودند.
    هم اکنون در حرم مطهر این امام همام، غیر از قبر شریف وی، قبر مطهر فرزندش امام حسن عسکری(ع) و قبر حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و قبر نرگس خاتون همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر ارجمند امام زمان، حضرت حجت بن الحسن(ع) قرار دارد و این چهار قبر مطهر، مزار شیعیان و شیفتگان اهل بیت(ع) در این شهر مقدس می باشد.
    شیخ حسن صاحب المعالم و آیت الله خویی، به نقل از مرحوم شیخ طوسی(ره)، وی را از اصحاب امام موسی کاظم(ع) دانسته‌اند و درباره وی گفته‌اند: طیالسی تمیمی، که وضعیتش چندان روشن نیست، از شیعیان کوفه و از علما و دانشمندان این منطقه به شمار می‌آمد و افرادی چون علی بن حسن بن فضال، سعد بن عبدالله و حمید بن زیاد از او نقل حدیث می‌کردند. همچنین او از افرادی چون سیف بن عمیره و صالح بن عقبه روایاتی را نقل کرد.(2)



    پی نوشت ها :
    1- رجال النجاشی، ص 340
    2- التحریر الطاووسی (شیخ حسن صاحب المعالم)، ص 442؛ معجم رجال الحدیث (آیت الله خویی)، ج 71، ص 75
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi