و چه سخت و سنگین بود آن فضا
و اکنون بخوانید از آنچه این عزیزان برایمان به رسم یادگار تعریف کردند :
بچه ها می گفتند: از کجا می دانی؟ وقتی که خبر رحلت امام را شنیدیم، غم عظیمی در اردوگاه ما در تکریت چیره شد. هیچ کس حرف نمی زد. هر کسی با خودش خلوت کرده بود. سکوت عجیب بچه ها زندانبانان عراقی را به وحشت انداخته بود. می پرسیدند: چرا ساکت هستید؟ چرا حرف نمی زنید؟ چهره ها غمبار و گریان بود. هر کس به نحوی در درون خود می سوخت، بالاخره بر سر انتخاب جانشین امام سکوت شکسته شد. من به دلم مراجعه کردم وبه بچه ها می گفتم: قطعاً حضرت آیت الله خامنه ای جای امام و رهبری نظام را به عهده می گیرد و سکان انقلاب را هدایت می کند.
دو نکته عجیب بعد از رحلت امام بود که باید بگویم. اول اینکه عراقی ها قبل از آن هر روز حتی شهادت ائمه (ع) از بلندگوها موسیقی پخش می کردند، اما بعد از رحلت امام بلندگوها تا یک هفته قطع بود و دوم اینکه تا قبل از آن تجمع بیش از دو نفر ممنوع بود لیکن با رحلت حضرت امام (ره) بچه ها به راحتی دور هم جمع می شدند.
قرآن می خواندند و برای امام فاتحه طلب می کردند. چرا که عراقی ها می دانستند اگر لب تر کنند اردوگاه منفجر می شود
بچه ها می گفتند: از کجا می دانی؟
گفتم: این در دل من جا گرفته و مطمئنم ایشان جای امام را خواهند گرفت. وقتی خبر انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای را شنیدیم، بسیار بر سر شوق آمدیم و در همان جا با ایشان بیعت کردیم و هنوز هم بر این بیعت استوار و وفاداریم.
(سردار آزاده عیسی دارایی)
*************************
ساعت 6 صبح این خبر ناگوار را از رادیو پخش کردند. حال و هوای بچه های اردوگاه در آن لحظات قابل وصف نبود. ساعتها ساکت بودند.
هیچ کس میلی به خوردن همان یک وعده غذای روزانه نداشت. کم کم جلسات شروع شد بطوریکه یک نفر صحبت می کرد و دیگران گریه می کردند.
حاج آقا ابوترابی به بچه ها وعده داده بود که هر کس حافظ کل قرآن شود او را بعد از آزادی، خصوصی به دیدار امام (ره) می برد.
بچه ها از زنده بودن و حضور امام احساس دلگرمی می کردند.
دو نکته عجیب بعد از رحلت امام بود که باید بگویم.
اول اینکه عراقی ها قبل از آن هر روز حتی شهادت ائمه (ع) از بلندگوها موسیقی پخش می کردند، اما بعد از رحلت امام بلندگوها تا یک هفته قطع بود و دوم اینکه تا قبل از آن تجمع بیش از دو نفر ممنوع بود لیکن با رحلت حضرت امام (ره) بچه ها به راحتی دور هم جمع می شدند.
قرآن می خواندند و برای امام فاتحه طلب می کردند.
چرا که عراقی ها می دانستند اگر لب تر کنند اردوگاه منفجر می شود.
(روحانی آزاده حجت الاسلام محمد رضا دایی زاده)
*************************