انسانها ذاتا وفطرتا طالب زیبایی وکمال هستند, چراکه خداوند خالق آنها خود زیباست وزیبایی دوستی هم، صفت او وهم صفت مخلوقات اوست ومطمئنا هیچ انسانی تحمل از دست دادن زیبایی وکمالاتی را که خداوند بی حساب وبی منت به او عطا کرده ویک فرد بیرحم به راحتی آن را از او میگیرد را ندارد وحق داشتن ولذت بردن از این نعمت خدادادی را از او سلب میکند واو را برای همیشه از داشتن حتی یک زندگی معمولی هم محروم میکند, آن هم فقط به خاطررسیدن به خواسته های تن...
آری بزرگترین جرم دختری که محکوم به داشتن چهره ای ناجور وسرنوشتی نامعلوم ونافرجام است عدم توافق در مورد ازدواجی ست است که هم خدا وهم بندگان خدا آن را حق مسلم وی به شمار می آورند. ولی اندوه وصد اندوه که تاوان این حق مسلم برای عده ای چقدر سنگین وجبران ناپذیر است. اینکه آنها اکثرا قید ادامه تحصیل وفعالیت اجتماعی سابقشان را میزنند وحتی جامعه هم شاید خیلی پذیرای این افراد نباشد وبه انها در محیط های کاری، شغلی که خواهان ان هستند محول نشود وحتی بدتر اینکه خیل دوستان قدیمی که روزی بهترین اوقاتشان با این افراد سپری میشد, حال دیگر سالی یکبار هم خبری ار آنها نیست وحق دوستی را با یک تماس کوتاه هم بجا نمی اورند!! اینها تنها جزئی از مشکلاتشان است.
از همه اینها که بگذریم چه زجری میکشند خانواده وپدر ومادر این قربانیان که میبینند پاره تنشان مثل شمع در مقابل چشمانشان آب میشود و دم برنمی آورد وباز هم از همه اینها بدتر چه دنیای تیره وتاریکی دارند خود این افراد...
کاش کسی در جایی کاری میکرد وابتدا برای کم کردن این اتفاقات از طریق سنگین تر کردن مجازات افراد خاطی ودر مرحله بعد حمایت وتوجه بیش از پیش به قربانیان این رویدادهای ناگوار وسعی برای به زندگی عادی برگرداندن آنها وحمایتهای اجتماعی واقتصادی از آنها تدابیری اتخاذ میکرد.
به درستی که اگر همه ما انسانها به هرآنچه که خداوند دانا وحکیم با در نظرگرفتن مصالح وحکمتهای پنهان در هر امری برایمان مقدر کرده راضی وقانع باشیم وبا زیاده خواهی وآزمندی دست شیطان را برای فریب ووسوسه کردن دلمان باز نگذاریم, هیچگاه شاهد این اعمال غیر انسانی نخواهیم بود. چراکه اینها همه حاصل خودخواهی وتکبر وزیاده طلبی وسیری ناپذیری نفس انسان است.
طبیعتا این مسئله نیز مانند دیگر آسیبهای اجتماعی ریشه در عوامل وفاکتورهای متعددی دارد که میتوان گفت اصلی ترین آن در روابط نادرست دختران وپسران میباشد.
به این شکل که آنها نمیتوانند احساسات ومنطق خود را همزمان وبه موازات هم مدیریت کرده واز هر یک در جای خود استفاده کنند وآنجا که باید منطق فرمان عمل را بچرخاند , احساسات پادر میان گذاشته وهمه چیز را خراب میکند .مثلا پسری که به خیال خودش به دختر مورد علاقه اش که مدتی با او دوست بوده , نرسیده , با این عمل ناپسند اجازه نمیدهد که او زندگی با شخص دیگر وفرصت دیگری را تجربه کند !!!
به نظر میرسد با اصلاح خیلی از روابط بی حد ومرز ومدیریت احساسات میشود جلوی این اتفاقات را گرفت.
اگر به تن خود بهایی بیش از آنچه که باید بدهیم مسلما برای رضایتش دست به هر عملی که قهر وغضب خداوند را به همراه دارد میزنیم واینگونه فقط شیطان را با کار خود راضی کرده ایم وچه خسران بزرگی است در خدمت تن بودن..... .
زهرا تعالی
بخش اجتماعی تبیان