پايگاه اجتماعي و سياسي زن
دكتر فاطمة فكور
در اسلام، زنان چون مردان در مسائل اجتماعي، پايگاه و جايگاهي مناسب دارند و از حركتهاي اجتماعي و فعاليتهاي گروهي ممنوع نگرديدند؛ بلكه طبق تعاليم مسلم قرآني و حديثي، مسئوليتهاي اجتماعي بسياري بطور يكسان متوجه مرد و زن است. البته تكليف «جهاد» ابتدائي و جنگ تهاجمي از زنان برداشته شده است؛ البته تنها جهاد و نه مبارزات ديگر چون مبارزة دفاعي و يا بسياري از مقدمات يا ملازمات و يا مؤخرات جنگ و جهاد. و اين رفع تكليف، در جهت خدمت به زنان و كرامت ايشان است.
قرآن ميفرمايد: «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اوليآء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عنالمنكر و يقيمونالصَّلوة و يؤتونالزَّكاة و يطيعونالله و رسوله اولئك سيرحمهمالله انالله عزيزٌحكيمٌ(1) مردان مؤمن و زنان مؤمن برخي بر برخي ولايت (سرپرستي) دارند به معروف يكديگر را امر ميكنند و از منكر باز ميدارند و نماز ميگذارند و زكات ميدهند و از خدا و پيامبرش فرمان ميبرند، خدا اينان را رحمت خواهد كرد. خدا پيروزمند و حكيم است».
در اين فرمودة خداوند، زنان چون مردان داراي مسئوليت بزرگ ولايت اجتماعي ميباشند؛ از اينرو به هدايتگري و امر به معروف و بازدارندگي از زشتيها و ناهنجاريها در همة زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و حقوقي ميپردازند. با گستردگي مفهوم «منكر» و «معروف» در اسلام، گسترة دخالتهاي اجتماعي زن روشن ميشود. بنابراين در همة عرصههايي كه مردان ميتوانند دخالت كنند، زنان نيز ميتوانند دخالت كنند مگر موارد استثنائي كه تكليف سنگيني آن از دوش زنان برداشته و متقابلاً تكاليف مهم ديگري جايگزين آن شده است و مسائل سياسي و حكومتي در رأس هرم مسائل اجتماعي قرار دارد. ز اينرو مينگريم كه در صدر اسلام، زنان در مسائل سياسي دخالت كردند و در صحنه حضوري روشن داشتند. پيامبر«ص» طبق دستور قرآن كريم، با زنان مستقلاً بيعت ميكند و بر سر اصول و معيارهايي پيمان ميبندد و بدينگونه اين بدنه از جامعه اسلامي را با مسئوليتهاي سياسي - اجتماعي خويش آشنا ميسازد: قرآن كريم: «يا ايها النبي اذا جأك المؤمنات يبايعنك علي اَن لا يُشركنَ بالله شيئاً ولا يسرقن و لا يزنين و لا يقتلن اولا دهُن و لا يأتين ببهتانٍ يفترينه بين ايديهن و ارجلهن ولا يعصينك في معروفٍ فبا يعهُنَّ و استغفر لهن الله ان الله غفورٌ رحيمٌ(2) اي پيامبر، اگر زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بيعت كنند، بدين شرط كه هيچكس را با خدا شريك نكنند و دزدي نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بهتان نزنند و فرزندي را كه از آنِ شوهرشان نيست به او نسبت ندهند و در كارهاينيك از تونافرماني نكنند، با آنها بيعت كن و برايشان از خدا آمرزش بخواه كه خداوند آمرزنده و مهربان است.»
اين آيه دربارة بيعت و هم پيماني زنان با نظام تازه تأسيس حكومت اسلامي در زمان پيامبر«ص» است و اين جريان در روز فتح مكه رخ داده است كه چون پيامبر«ص» از بيعت با مردان فارغ شد، زنان نزد پيامبر آمدند و خواستند با او بيعت كنند. در اين هنگام اين آيه نازل شد و بر دخالت زنان در مسائل سياسي صحه گذاشت و شرائط همپيماني با پيامبر«ص» را برشمرد.
دربارة چگونگي اين بيعت گفتهاند كه پيامبر«ص» با زنان، با گفتار وكلام، بيعت ميكرد و يا اينكه دستور ميداد ظرف آبي ميآوردند و خود دست در ظرف فرو ميبرد، سپس زنان دست در ظرف مينهادند و بدينگونه پيمان بزرگ رابطة فرد و دولت تحقق مييافت و برخي نيز گفتند كه بيعت با زنان در زمان پيامبر«ص» از روي لباس و پوشش بوده است.(3) در روز غدير نيز در روايات آمده است كه براي بيعت زنان با امام علي«ع»، ظرف آبي آوردند.
همچنين زنان، در نهضت بزرگ اجتماعي - سياسي هجرت نيز شركت كردند و مهاجرت آنان چون مردان و بدون هيچ تفاوتي پذيرفته و در وحي شريف، بعنوان پديدهاي اصيل، مطرح شد. آنهم در دوراني كه زنان از اكثريت حقوق خويش محروم بودند و حق دخالت در كوچكترين مسائل اجتماعي را نداشتند.
قرآن كريم: «يا ايهاالذين آمنوا اذا جأكم المؤمنات مهاجرات فامتحنو هن الله اعلم بايما نهن فان علمتموهُن مؤمنات فلاتر جعوهُن الي الكفار...(4) اي معاد باوران، چون زنان مؤمني كه مهاجرت كردهاند به نزدتان آيند، بيازماييدشان. خدا به ايمانشان داناتر است، پس اگر دانستيد كه ايمان آوردهاند، نزد كافران بازشان مگردانيد...»
امتحان زنان مهاجر به اين علت بود كه جدايي آنان از خانواده، بخاطر اختلافات خانوادگي يا ناخواهاني با همسرانشان نباشد. چنانكه در شأن نزول آيه در تفاسير آمده است. امتحان بدينصورت بوده است كه زنان مهاجر سوگند ياد ميكردند كه مهاجرتشان از ناخواهاني با همسران و دلزدگي از شهر و آبادي و دلدادگي به آباديهاي ديگر و يا مسائل دنيايي نباشد.(5)
در نهضتهاي اجتماعي ديگر نيز زنان ميتوانند مشاركت داشته باشند و جريانها و حركتهاي سالمي براي هدايت جامعه پديد آورند، و يا در نهضتهاي اجتماعي شركت جويند. نهضت عاشورا بهترين نمونه اين مشاركت است و در دوران اخير نيز نقش زنان در نهضت تنباكو است، و در زمان حاضر نقش آفرينيهاي حماسي زنان در انقلاب اسلامي روشن است.
جز يكي دو مورد در همة مسئوليتهاي اجتماعي نيز زنان ميتوانند شركت كنند. تنها در موضوع امامت است كه وضعيت استثنايي دارد. البته صعود به مقام عصمت و ولايت، كه جوهر اصلي نبوت و امامت است در شأن زن نيز هست، و بعنوان نمونه، بانوي بزرگ حضرت فاطمه «ع» داراي اين مقام است؛ ليكن رسالت و امامت اجتماعي كه با دشواريهاي طاقتفرسايي همچون جنگها و... همراه است، تكليفي است كه زن از آن معاف شده است.
در مرجعيت تقليد نيز برخي، قيود مرد بودن را شرط نميدانند در صورتيكه زن يا زناني، شرائط كلي آن را دارا باشند. در آيندة تاريخ و دوران ظهور حضرت مهدي «عج» نيز زنان نقش اجتماعي مهمي دارند و در انقلاب جهاني مهدوي«ع» مشاركت ميكنند و نخبگاني از ايشان در كادرِ آن انقلاب قرار دارند:
امام باقر«ع»: «...ويجييء والله ثلاثمأة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة(6)... به خدا سوگند سيصد و سيزده تن از مردان نزد او آيند، كه با آنان پنجاه زن نيز هست...».
اين موضوع نقش اجتماعي زنان را در آينده ميرساند، بويژه با توجه به اينكه هستة نخستين ياران امام موعود «ع»، از فهم و درك و دين باوري و دينشناسي ژرفي برخوردارند، و شخصيتهاي ممتاز و استثنايي هستند و شركت در اين گروه، دانش و بينش و توان فكري و علمي و قدرت روحي ويژهاي را ميطلبد:
امام صادق«ع» - ابوبصير: «جعلت فداك ليس علي الارض يومئذ مؤمن غيرهم (اصحاب المهدي)؟ قال: بلي ولكن هذه التي يخرج الله فيها القائم، و هم النجبأ و القضاة و الحكام و الفقهأ فيالدين(7)... ابوبصير گويد: به امام صادق«ع» گفتم: فدايت گردم در آن روزگار (روزگار ظهور) مؤمناني جز ياران مهدي«ع» وجود ندارند؟ امام فرمود: آري مؤمناني جز آنان هستند، ليكن آن گروه كه با قائم «ع» هنگامي كه قيام ميكند كار ميكنند نجيبان و قاضيان و حكمگزاران و فقيهان و دينشناساني هستند...»
براساس ضرورت آمادگي براي دوران ظهور دست كم در جامعة منتظرِ زنان پيش از ظهور بايد در پهنه ژرفشناسي دين (تفقه و فقاهت) و درك درست از مديريتهاي اجتماعي و زمامداري، گام بگذارند و آمادگيها و تناسبهايي در اين سطح در خويش پديد آورند، تا بتوانند در آن دگرگوني و انقلاب بزرگ جهاني شركت كنند.
در قضاوت زنان نيز انظار گونه گوني ارائه شده است و گرچه گروهي از فقها اين منصب را براي زن روا نميدانند، برخي اين موضوع را اجماعي نيز پنداشتند؛ ليكن پارهاي از فقهاي گذشته و زمان حاضر، قضاوت زن را مجاز ميدانند. از گذشتگان چون مقدس اردبيلي كه ايشان ممنوعيت كلي قضاوت زن را درست نميداند و اجماع را نيز منكر است.
دليل ديگر مخالفان، حديث امام صادق «ع» است: امام صادق «ع» - ابي خديجه: بعثني ابوعبدالله الي اصحابنا، فقال: قل لهم: اياكم اذا وقعت بينكم حضومة او تداري في شي من الاخذ و العطأ ان تحاكموا الي احد من هولأ الفساق، اجعلوا بينكم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا، فاني قد جعلته عليكم قاضيا، و اياكم ان يخاصم بعضكم بعضاً الي السلطان الجائر(8) ابي خديجه ميگويد: امام صادق «ع» مرا با اين پيام نزد شيعيان فرستاد كه: مبادا هنگام درگيريها يا اختلافهاي مالي براي قضاوت نزد اين قاضيان فاسد برويد، بلكه مردي را كه حلال و حرام (احكام) ما را ميشناسد ميان خود تعيين كنيد كه من او را براي شما حاكم و قاضي قرار دادم و بپرهيزيد از اينكه براي امر قضاوت به حاكم ظالم رجوع كنيد».
نزد برخي فقهأ، مسلم نيست كه اين «رجل»، منظور جنس نرينه باشد؛ بلكه بسا منظور، فرد انساني است كه به اين مرحله از درك و دريافت ديني رسيده باشد و در احاديث حلال و حرام و قوانين استنباط شده از آن، صاحب درايت و تشخيص باشد.
بسياري از تعبيرها يا خطابها كه به جنس مذكر است، خطاب عام و به انسان متوجه است. خطابها بيشتر به مردان است، چون مردان در جامعه، حضور آشكارتر و روشنتري داشتند و به آنان بيشتر دسترسي بوده است. بنابراين در اينگونه احكام، جنسيت شرط نيست؛ بلكه قضية خارجيه است. از مجموع حديث نيز اين موضوع روشن ميشود كه بيشترين حساسيت و تاكيد در كلام امام بر داوري حاكمان ظلم و قضاوت آنان است. در حديث بر دو محور تاكيد شده است:
1. قاضي، اهل حق و مذهب عدل باشد.
2. عالم و آگاه به مسائل قضاوت باشد.
پس جهتگيري كلي حديث، مراجعه به دادگاههاي طاغوتي است. بنابراين دلائل قضاوت، شامل هر انساني ميشود كه شرائط قضاوت را دارا باشد. علم، تقوا، دقت نظر و قدرت تصميمگيري بدور از احساس و عواطف، شرط لازم است. و برخي فقهأ معتقدند كه قضاوت زن، شرط خاص و دليل مخصوصي نميخواهد، در صورتيكه شرائط عمومي جواز قضاوت وجود داشته باشد.
حديث ديگري نيز عليه قضاوت زن مورد استدلال قرار گرفته است. و آن حديثي است كه شيخ حُر عاملي در «وسائل» بابي را براي آن تشكيل داده است با اين عنوان: «باب ان المرئه لاتولي القضأ» و در ذيل اين عنوان تنها يك حديث آورده است بدينسان: پيامبر«ص»: «يا علي، ليس عَلَي المرئة جمعةُ... ولا تولي القضأ(9)... نماز جمعه بر زنان واجب نيست و قضاوت نيز براي ايشان روا نيست»
فقهأ مزبور ميگويند كه به اين حديث در مورد نماز جمعه، عمل نكردند و آن را نپذيرفتند و نماز جمعه را بر زن و مرد، لازم دانستند. حال چگونه ميشود كه فرازي از حديث پذيرفته نشود، و فراز ديگر آن مقبول باشد. بهر حال استدلال به اين حديث را نيز چندان واضح ندانستهاند.
البته اظهارنظر درچنين موضوعاتي، ذوقي و بدون متد اجتهادي و به روش شعارگونه و سليقهاي نبايد باشد و بيشك، كاري كارشناسانه (فقيهانه) ميخواهد. كساني از فقهاي معاصر در اين زمينه تحقيقاتي عرضه كردند و قضاوت زن را بياشكال دانستند. اما حتي اگر پس از بررسيهاي دقيق فقهي نيز به اين نتيجه رسيديم كه زنان را از قضاوت در دادگاه، معاف كردهاند، نبايد آن را توهين و كمداشت شأن زن دانست بلكه مسئوليت سختي است كه از دوش ظريف او برداشتهاند. قضاوت از جمله كارهاي بسيار دشوار است. صحنههاي دادگاهها، مجرمان و جانيان و نوع خلافكاريها، مدعيان، شاكيان و... از يك سو و از سوي ديگر نگرانيهاي شديد الاهي و وجداني در شناخت حق و حكم به عدل، و سرانجام حساب و كتابهاي افرادي، كه براستي اعماق وجود آدمي را ميلرزاند. با توجه به اين مسائل، قضاوت، كاري دشوار و خطر آفرين است. و در تعاليم ما دراينباره تعبيرهايي بسيار كوبنده روايت شده است، كه هر كسي اندكي آنها را بنگرد براي او بسيار دشوار است در اين ميدان گام گذارد. اكنون تنها يك حديث از امام صادق«ع» در اين زمينه يادآوري ميشود:
«القضاة اربعة، ثلاثةٌ في النار و واحدٌ في الجنة: رجلٌ قَضي بجور و هو يعلم فهو في النار و رجلٌ قضي بجورٍ و هو لايعلم فهو في النار و رجلٌ قضي بحقٍ و هو لايعلم فهو في النار و رجلٌ قضي بالحق و هو يعلم فهو في الجنة(10) قاضيان چهار گروهند، سه گروه دوزخي و يك گروه بهشتيند: -1 كسي كه به ظلم قضاوت كند و ميداند كه قضاوتش ظالمانه است. -2 كسي كه به ظلم داوري كند و نميداند كه ظلم است. -3 كسي كه به حق، داوري كند و نداند كه به عدل حكم داده است. اين سه دوزخيند. -4 كسي كه به حق قضاوت كند و ميداند كه حق است، او بهشتي است».
در احاديثي، قضاوت كار پيامبران شمرده شده است، و در سخني از امام علي«ع»، و دشواري قضاوت را چون دشواري حكومت بر جامعه شمرده است:
«كودكاني نوشتههايشان را به داوري نزد امام علي«ع» بردند، تا بهترين را مشخص كند. امام«ع» فرمود:
«اما انها حكومة والجور فيها كالجور فيالحكم(11) آگاه باشيد اين خود قضاوت است و ظلم در اين داوري، چون بيداد در كار حكومتگران است».
اكنون با توجه به اين دشواريها در كار قضاوت، آيا برداشتن آن از دوش طبقهاي يا افرادي، نوعي خدمت است و رعايت حال اين گروه يا طبقه يا موجب كم بيني و نفي شخصيت آنان؟! بنظر اين بينهايت كوچك، برداشتن بار مسئوليت قضاوت از دوش زنان، بر فرض اثبات آن، پيام آور خدمتي بزرگ به اين بخش از جامعه انساني است، چون ديگر كارهاي سخت و مشقتزا همانند جهاد. بويژه با توجه به اين واقعيت كه در اين خصوص، زنان از مردان، آسيبپذيرتر، عاطفيتر و با احساسترند. عواطف در كار داوريِ درست، انسان را دچار بحرانهاي شكنندهاي ميسازد. قاضي شدن، تكليف و درگيري است نه امتياز و موقعيت!
در حوزة، پايگاه اجتماعي زن، به دو بخش از فعاليتهاي اجتماعي اشاره ميشود:
الف) فعاليتهاي فرهنگي و علمي
روشنترين موضوعات در اسلام، جانبداري اصولي از رشد علم و گسترش آموزش و دانايي در سطح جامعه است؛ بدون فرق و تمايزي ميان افراد و طبقات. آيات قرآني در اين زمينه بسيار گوياست و تعاليم حديثي نيز بسيارگسترده و عميق بر ضرورت رشد شناخت و عقلگرايي تاكيد كرده و حتي دين به عقل، تعريف شدهاست:
امام علي«ع»: «العقل شرعٌ من داخلٍ، و الشرع عقلٌ من خارجٍ(12)؛ عقل شريعت دروني، و شرع عقل بيروني انسان است».
سخن والاي پيامبر«ص» در اين زمينه بسيار معروف است كه فرق اسلامي آن را بازگو كرده و پذيرفتهاند:
پيامبر «ص»: «طلب العلم فريضةٌ علي كل مُسلمٍ و مسلمةٍ(13)؛ طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است».
در برخي نقلها واژه «مسلمه» نيست. در اين نقلها «مسلم»، اسم جنس است و شامل مرد و زن ميشود چون مؤمن و... باري اين موضوعي ترديدناپذير است.
در بسياري از آموزشها، چون آموزش اصول اعتقادات، و احكام شرعي كه زنان بايد بدانند، اذن شوهر نيز شرط نيست چون ديگر اعمال تكليفي كه منع شوهران در آن تاثيري ندارد. از اينرو مينگريم كه پس از ظهور اسلام، و برداشتن مواضع علمآموزي از سر راه همه بويژه اين قشر، زنان در ميدانهاي علم و آموزش گام نهادند، و چندي نگذشت كه زناني آگاه و دينشناس پديد آمدند و به مقامات بالايي در آگاهي و دانش رسيدند.
اكنون به ماجرائي كه دربارة يكي از زنان تربيت شده اسلام، نقل شده، بنگريم:
بريره، از زنان صدر اسلام و در زمان پيامبر«ص» ميزيست. روزي شوهر او نزد پيامبر«ص» آمد و از همسرش يعني «بريره» شكايت كرد كه خانه را رها كرده و رفته است. پيامبر اين زن را فرا خواند و به او گفت:
«ارجعي الي زوجك به خانة شوهرت باز گرد». بريرهگفت: «اتأمرني يا رسولالله؟ آيا مرا امر ميكني (دستور قانوني و واجب را بيان ميكني)؟، پيامبر«ص» فرمود: «لا بل انا شافع: نه (امر و بيان قانون نيست)؛ بلكه من واسطه و شفيع هستم»(14)
از مكالمه پيامبر با اين بانو، روشن ميشود كه اين زن به مراحلي از درك مفاهيم ديني و معيارهاي شناخت احكام اسلامي، دست يافته بوده است كه سخن پيامبر«ص» را با معيارهاي دقيق تحليل ميكند، و ميپرسد كه شما به عنوان قانونگذار و شارع دستور ميدهيد و امر شرعي و مولوي است و يا اصلاح ذات البين و راهنمايي است. پيامبر«ص» بر نظر و برداشت او صحه گذاشت و فرمود: «من اصلاحگرم» اين مكالمه و حديث مورد استدلال فقها و علماي اصول است در اين موضوع كه امر بدون قرائن، دلالتي بر وجوب دارد يا نه؟
بهرحال از اين نمونه و همانندهاي آن روشن ميگردد كه زنان جاهلي كه از فرهنگ بيگانه بودند به چه درك بالايي دست يافتند. از اين دست زنان در تاريخ اسلام بسيارند، در همه دورهها و تا زمان حاضر، و انتظار از جامعه زنان مسلمان و بينشگراي ايران اينست كه تاريخ اينگونه زنان را بررسي كنند و به نگارش آورند. از دوران پيامبر اكرم«ص» تا دورة امامان«ع» و تا زمان حاضر، و به نسل امروز عرضه كنند. البته كتابهايي درگذشته در اين زمينهها نگارش يافتهاست ليكن كتابهاي زيبا و خوش نثر و استوار در روزگار ما، درباره زنان كمتر است كه بايد اين خلا پر شود و بويژه زنان صاحب قلم و انديشمند اين فهم را به انجام برسانند.
ب) فعاليتهاي اقتصادي
زنان، در ميدانهاي كار و تلاش و مسائل اقتصادي نيز حق شركت دارند، و در همة اين زمينهها حقوقي همسان با مردان دارند. با توجه به اينكه پس از قرنها در اروپا اين حق به زنان داده شد، آنهم به خاطر اهداف ننگين و سود جويانة سرمايهداري،«...انقلاب صنعتي موجب شد كه زن هم صنعتي بشود... زنان كارگران ارزانتري بودند و كارفرمايان، آنان را بر مردان سركش سنگين قيمت ترجيح دادند...نخستين قدم براي آزاديِ مادرانِ بزرگ ما، قانون 1882، بود به موجب اين قانون، زنان بريتانيا، از آن پس از امتياز بيسابقه برخوردار ميشدند و آن اينكه پولي را كه بدست ميآوردند، حق داشتند براي خود نگه دارند. اين قانون را كارخانهداران مجلس عوام وضع كردند تا بتوانند زنان انگلستان را به كارخانه بكشانند...»(15)
زن، محور خانواده
اهميت خانواده بر كسي پوشيده نيست، محوريت و نقش حياتي و زيربنايي آن در تربيت نسل، سامان بخشي به فكر و اعصاب مرد و تشكيل هستة اصلي جامعه، روشن است. حتي برخي از نويسندگان كه به زندگي انسان ماشيني مينگرند و از مادرهاي سفارشي و والدين بيولوژيك و والدين حرفهاي و فرزندان ساختة دستگاه و ماشين، سخن ميگويند،(16) نتوانستند نگراني خود را از تلاشي خانواده، به عنوان هستة اصلي جامعه و تمدن بشري، پنهان دارند: «از هم پاشيدگي خانواده، امروزه در واقع بخشي است از بحران عمومي، نظام صنعتي كه در آن همة ما شاهد از هم گسيختگي تمامي نهادهاي عصر موج دوم هستيم. امروزه كراراً شنيده ميشود كه در آينده، «خانواده از هم ميپاشد يا اينكه خانواده، مهمترين مسئله روز است... در سالهاي اخير بقدري طلاق و متاركه در خانوادههاي هستهاي اتفاق افتاده كه امروزه از هر هفت كودك امريكايي يك نفر تحت سرپرستي يكي از والدين قراردارد، و در نواحي شهري اين رقم بالاتر است يعني به يك نفر از هر چهار نفر ميرسد...»(17)
دكتر ايروين گرين برگ، پرفسور روانپزشك در دانشكده پزشكي البرت انيشتين، معتقد است: «مردم درپي ساختاري با ثبات ازدواج خواهند كرد. طبق اين نظريه، خانواده همچون ريشهايست كه فرد هرجا ميرود، آن را با خود ميبرد، و به مثابة لنگر گاهي است كه انسان را در برابر طوفان تغييرات محفوظ نگاه ميدارد. خلاصه آنكه محيط پيرامون هر چقدر ناپايدارتر و تازهتر بشوند، اهميت خانواده بيشتر خواهدشد»(18) «...به هرحال آنچه از خلال همة اين تغييرات رخ مينمايد و اهميت همة آنها را ناچيز ميكند، و در محاقي فرو ميبرد، چيز بسيار ظريف و لطيفي است. در كارها و اعمال انسان آهنگي پنهان وجود دارد كه در آن باره بحث چنداني نكردهاند، و از گذشتهها تا كنون همچون يكي از نيروهاي متعادل كننده در جامعه به انسان خدمت كرده است و آن دور خانواده است... اين دور آنچنان قدمتي دارد، بقدري خود بخود و خودكار عمل ميكند و چنان نظم پرصلابتي دارد كه مردم آن را همچون امري مسلم و بديهي دانسته و در آن باره پرسشي نكرداند... اين سلسله وقايع خانوادگي پي در پي و قابل پيشبيني به تمام انسانها از هر قبيله و جامعهاي، احساس تداوم و داشتن پايگاه و جايگاهي در طرح ناپايدار امور عطا ميكند. دور خانواده در هستي انسان، همواره يكي از پايههاي حفظ سلامت رواني بشمار ميرود»(19)
در كتاب «به سوي تمدن جديد(20») نيز آمده است: «از سوي ديگر تافلر معتقد است كه يكي از مهمترين پديدههاي موج سوم، بازگشت دوران اقتدار و احترام و اهميت خانواده است. زيرا در موج دوم (تمدن صنعتي) نهاد قدرتمند خانواده روبه زوال گذاشت و تمام آنچه طي دوران موج اول از ويژگيهاي خانواده محسوب ميشد از دستش رفت. به اين ترتيب كه بيماران را به جاي پرستاري در منزل روانة بيمارستانها كردند؛ كودكان به مدرسه و مهد كودك رفتند؛ سالخوردگان را به خانة سالمندان فرستادند و زوجها وقت خود را بيشتر در ميهماني و رستوران و تفريگاههاي گوناگون گذراندند و لذا آنچه از خانواده باقي ماند فقط پيوندهاي عاطفي بود كه البته ميتوانست به آساني قابل گسستن باشد. اما موج سوم مجدداً خانواده را احيا ميكند و اختيارات و قدرتهاي گذشته را به خانه و خانواده باز ميگرداند. به اين ترتيب كه بسياري با استفاده از كامپيوتر و فاكس و تلفنهاي چندكاره و ساير وسايل ارتباطي موج سومي، كارهاي خود را بيشتر در منزل انجام خواهند داد... بسياري از والدين با استفاده از وسايل ارتباطي مدرن به آموزش فرزندان خود در خانه خواهند پرداخت. اغلب نيازهاي پزشكي - حتي جراحيهاي معمولي - را ميتوان با بهرهگيري از كامپيوترهاي رابوتيك متصل به مراكز پزشكي در منزل انجام داد و ... نتيجه اينكه وقتي بيشتر وقت اعضاي خانواده در منزل گذشت، روابط عاطفي نيز استحكام خواهد يافت و اهميت و اقتدار خانواده به مراتب بيش از آن خواهد شد كه در موج دوم وجود داشت و يا دارد»(21) «براي من، به دلائلي كه قبلاً گفتم هيچكدام از آنها كانون اصلي جامعه فردا نخواهد بود. بلكه در واقع اين خانه است كه مركز تمدن آينده ميشود. به اعتقاد من خانه در تمدن موج سوم از اهميت شگفتانگيز و تازهاي برخوردار خواهد شد. رواج شيوة توليد براي مصرف، گسترش كلية الكترونيك، ابداع ساختارهاي جديد تشكيلاتي در اقتصاد، صنايع خودكار و توليد انبوهزدايي شده، همه اينها به بازگشت خانه به عنوان واحد مركزي جامعه فردا اشارت دارند. واحدي كه وظايف اقتصادي، بهداشتي، تربيتي و اجتماعي آن در آينده افزايش خواهد يافت، نه كاهش»
زن در خانواده، دو نقش اصلي دارد، همراه بسياري نقشهاي پيدا و ناپيداي ديگر. ليكن در اين ارزيابي، به دو نقش محوري اشاره ميشود: -1 زن در خانه، سازندة مجدد شخصيت، توانايي و كارآيي مفيد مرد است. آرامش و سكونتي را كه زن به مرد ميبخشد با هيچ شيوه و ابزاري نميتوان پديد آورد.
به گفتة، ويل دورانت: «زن از آنجايي كه مرد خيالي سرگردان را به مرد فداكار و پاي بست به خانه و كودكان خود تبديل ميسازد، عامل حفظ و بقاي نوع است...»(22)
از اين حقيقت والا در نقش آفريني زنان، قرآن كريم پرده برميدارد: «و من آياته ان خَلَق لكم مِن انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جَعَل بينكم مودةً و رحمةً ان في ذلك لاَّيات لقومٍ يتفكرون(23) و از نشانههاي قدرت دولت كه برايتان از جنس خودتان همسراني آفريد تا به ايشان آرامش يابيد و ميان شما دوستي و مهرباني نهاد. در اين پندها و نشانههايي است براي مردمي كه تفكر ميكنند».
سكونت، آرامش عميقي است كه مردان در كنار زنان و در آغوش خانواده مييابند و در پرتو آن، زندگي چون قايقي به ساحل ميرسد و اضطرابها و نگرانيها و سرگردانيها از محيط انديشه و زندگي مردان رخت برميبندد. ديگر اينكه، خانواده مردان را با مسئوليت و تكليف و ضابطهگرايي آشنا ميسازد، حس مسئوليت و تعهد را به تدريج پديد ميآورد و به باور مرد ميدهد، و سرپرستي و مديريت در مدار كوچكي را به او ميآموزد و اين موضوع بسيار ارزشمندي است كه در هيچ آموزشگاهي نميتوان بدينسان عيني و ملموسي و در عين حال انساني و عاطفي، مديريت و تعهد شناسي را به انسانها آموخت.
بنابراين كارآيي مردان و ايفاي نقش درست در جامعه و ديگر انتظارها كه از مردان هست، در پرتو خانواده و در كنار همسران به فعليت ميرسد و شكوفا ميگردد.
2 - ديگر نقش حياتي زن، رسالت مادري است. اين نقش نيز، از مهمترين نقشهاي اصولي و زيربنايي و انسان ساز است. رسالت مادري، دوراني طولاني دارد و زن از آغاز تشكيل نطفه در رحم، براستي پرورش دهندة فرزند است تا دوران مدرسه. و در دوران بعد گرچه فرزندان استقلالي مييابند؛ ليكن همواره و تا واپسين لحظات حيات مادران، تاثيرهاي اصولي بر راه و كارهاي فرزندان دارند. تأثير البته بسيار آشكارتر مادر در دوران شيرخوارگي و كودكي است. در اين دوران نسبتاً طولاني، همة ابعاد شخصيت كودك به دست مادر و در آغوش گرم او شكل ميگيرد و كودك به آنجا كه بايد برسد و در همين دوران ميرسد و سرمايههاي اصلي را در اين دوره از مادر دريافت ميكند. محيطهاي آموزشي نيز برپايهاي كه مادر ريخته است كار خويش را استوار ميسازند. از اين رو ميبينيم، در آئين اسلام توصيههاي بسياري در دوران بارداري و پس از زايمان و شيردادن و... به مادران شده است. دستورها و راهكارهاي فيزيكي از شيردادن و تغذيه مناسب و... و راهكارهاي روحي و تربيتي و آرامشي را كه براي فرزندان بايد فراهم آورند. كه اينها همه در ايفاي نقش اصلي زن و رسالت مادري، در تربيت فرزندان بسيار مؤثراست. و زيباترين هنرنمايي زن است هنر و نقشي كه جز زن كسي نميتواند اين نقش را با اين زيبايي بازي كند.
«بايد زن تندرستي را كه به كودكش شير ميدهد نقطة اعلاي زيبايي عالم بدانيم.»
بدينجهت آموزشهاي خيرخواهانه و جانبداريهاي اصولي و انساني از حقوق زن، بايد به عظمت اين بعد از حيات زنان توجهي ژرف داشته باشد، هيچگاه آن را فداي برخي نقشهاي زودگذر اجتماعي نكند.
«نبوغ در مادري همان اندازه امكان دارد كه نبوغ در سياست و ادب و جنگ. دربارة برابري در نبوغ نبايد از روي برابري در قدرت يا توانايي در اجراي امور با مهارت مساوي حكم كرد... بلكه برابري در نبوغ را بايد از روي توانايي در اجراي مشاغل و وظايفي دانست كه طبيعت بر هر يك از زن و مرد گذاشته است.»(24)
در اسلام بر نقش مادري، تاكيدهاي فراوان رفته و در عظمت آن سخنها گفته شده است؛ تا پيوند فرزندان با محور خانواده استوارتر گردد و نظام خانواده پايندهتر شود. نيز مينگريم كه انديشمندان دلسوز، كه در انديشه سامانيابي اجتماعات و تمدن بشري هستند، زنان را به اصالت نقش مادري بسيار توجه ميدهند، و همواره تاكيد ميكنند كه جنجال تبليغاتي تساوي زن و مرد، مبادا زنان را از ايفاي كامل نقش مادري بار دارد كه اين فاجعهاي جبران ناپذير است، كه در فرزنداني كه مادران را در كنار خود نميبينند و يا در خانوادههايي كه با طلاق متلاشي شده است نمونههاي آن را بسيار ميبينيم.
«...دختران جوان براي آنكه مادران لايقي براي پرورش فرزندان شريفي گردند، بايد تعليمات عالي بگيرند، نه به خاطر آنكه دكتر يا قاضي يا استاد شوند...»(25)
نيز به زنان بايد آموخت، كه نقش مادري اصوليترين نقش آنان در زندگي است، و تكامل و رشد مادي و معنوي، حتي سلامت بدني آنان نيز در پرتو ايفاي اين نقش است. «... جنس ماده لااقل نزد پستانداران مگر بعد از يك يا چند آبستني به كمال خود نميرسد. زنهائيكه بچه ندارند، خيلي عصبانيترند و تعادل روحي و جسمي ايشان زودتر از ديگران بهم ميخورد زنها عموماً به اهميتي كه اعمال توليدمثل براي آنها دارد، واقف نيستند. در حاليكه اين عمل براي كمال رشد ايشان ضروري است. در اين صورت منطقي نيست كه توجه زنان را از وظائف مادري منحرف سازند. نبايستي براي دختران جوان نيز همان طرز فكر و همان نوع زندگي و تشكيلات فكري و همان هدف و ايدهآلي را كه براي پسران جوان در نظر ميگيريم معمول داريم.»
شعارهاي آزادي و همساني، نبايد اين رسالت مهم را لرزان و سست كند و آرمان والاي مادري را در تيرگي فرو برد. همة نگرانيها از آينده تمدن بشري در نظر انديشمندان واقعگرا، بيشتر متوجه مسائل خانواده و نقش اصولي است كه زنان بايد برعهده داشته باشند تا خانواده گسيخته نگردد و زنان با تمام وجود، به سكانداري آن بپردازند و مبادا كه زنان در ميدان كارهاي مردانه گام بگذارند و رسالت اصلي خويش و نقش زندگيساز خويش را فراموش كنند، رسالت و نقشي بسيار بالاتر از كارهاي مردانه و تقليد از جنس مذكر.
«... هنگاميكه از آزادي تبليغ ميكنند، بدانند كه مرد ناقص شدن كاري نيست، بلكه مهم زن كامل بودن است....اگر امروز طبيعت در حفظ خانواده و كودك نانتوان به نظر ميرسد، براي آن است كه زن مدتي طبيعت را از ياد برده است و شكست طبيعت هميشگي نيست.»(26)
پينوشتها :
1- سورة توبه 9/71.
2- سورة ممتحنه 60/12.
3- مجمع البيان 9/276.
4- سورة ممتحنه 60/10.
5- مجمعالبيان 9/273. و مجمعالفائدة و البرهان فيشرح ارشاد الاذهان 2/15 وسائل 18/100.
6- تفسير عياشي 1/65؛ عصر زندگي /75.
7- عصر زندگي / 104: به نقل از وز در منتخب الاثر»/ 458.
8-وسائل 18/100
9- وسائل الشيعه 18/96.
10- كافي 7/407
11- وسائل 18/528 - تهذيب 10/150.
12- مجمع البحرين 2/224؛ چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
13- الحياة 1/70؛ با گردانيدة فارسي.
14- كفايه الاصول، جلد 1"مباحثامر".
15- لذات فلسفه/158، ويل دورانث
16- شوك آينده/249-139؛ الوين تافلر.
17- موج سوم/289 و 396؛ الوين تافلر.
18- شوك آينده/240؛ اليون تافلر.
19- شوك آينده/ 258 و 259؛ الوين تافلر.
20- شوك آينده / 258 و 259؛ الوين تافلر.
21- به سوي تمدن جديد / 12 - 13؛ الوين تافلر
22- لذات فلسفه / 149.
23- سوره روم 30/21
24- لذات فلسفه / 247.
25- انسان موجود ناشناخته/ 314 و 103.
26- لذات فلسفه / 154 و 149.
منبع:
http://www.shiastudies.com/farsi/mod...owpage&pid=138
_________________
امام رضا (ع)
امام مونس ورفیق، پدر مهربان، برادری دوقلو و مادر مهربان نسبت به فرزند کوچک است و پناه بندگان در هنگام رسیدن مصیبت های بزرگ می باشد
اصول کافی جلد 2