شهید مطهری یکسال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در نامهای به امام خمینی(ره) با اشاره به آفتهای موجود در راه انقلاب پرداختن به تفکر ایرانی را یکی از این آفتها ارزیابی میکند.
شهید مطهری در این نامه امام را استاد و مقتدای خود خوانده و با اشاره به التقاط سازمان منافقین در بخشی از این نامه مینویسد: .... به اصطلاح گروه مسمی به «مجاهدین» است. اینها در ابتدا یک گروه سیاسی بودند ولی تدریجا به صورت یک انشعاب مذهبی دارند در میآیند، درست مانند خوارج که در ابتدا حرکتشان یک حرکت سیاسی بود، بعد به صورت یک مذهب با یک سلسله اصول و فروع درآمدند. کوچکترین بدعت اینها این است که به قول خودشان به "خودکفایی " رسیدهاند و هر مقام روحانی و مرجع دینی را نفی می کنند؛ از همین جا میتوان تا آخر خواند. دیگر اینکه در عین اظهار وفاداری به اسلام، کارل مارکس لااقل در حد امام جعفر صادق علیهالسلام نزد اینها مقدس و محترم است.
شهید مطهری همچنین نسبت به تشکیل تفکراتی که بعدها به تشکیل گروهک فرقان منجر شد اشاره میکند و مینویسد: ... اخیرا میبینم گروهی که علاقه وعقیده درست به اسلام ندارند و گرایشی انحرافی دارند با دستهبندیهای وسیعی در صدد این هستند که از او[دکتر شریعتی] بتی بسازند که هیچ روحانی جرات اظهار نظر در گفتههای او را نداشته باشد.
این شهید بزرگوار میافزاید: عجبا! میخواهند با اندیشههایی که چکیده افکار ماسینیون مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلغان مسیحی در مصر و افکار گرویچ یهودی ماتریالیست و اندیشههای ژان پل سارتر اگیستانسیالیست ضد خدا و عقاید دورکهایم جامعهشناس ضدمذهب است، اسلام بسازند، پس و علی الاسلام سلام.