البته آنچه که از مطالعه تاریخ برای ما روشن می شود این است که بنی صدر هیچگاه نفهمید که وارد دام گسترده رجوی و تیم همراهش شده است و حتی کار تا بدانجا پیش رفت که بنی صدر به پشت گرمی رجوی و گروه پیروانش، ریشه کنی نظام اسلامی ما را نیز در سر پرورانید اما مکر او و پشتیبانی پوشالی سازمان مجاهدین خلق از رئیس جمهور بنی صدر، سرانجام کار را به جایی رساند که بنی صدر و رجوی، با آرایش زنانه از ایران گریختند و برای همیشه نامی ننگین از خود باقی گذاشتند.
۲_ دومین مشاوری که باید او را نیز در جمله ساحران به شمار آورد، شخصی به نام مهدی هاشمی است.
مهدی هاشمی که ظاهرا لباس روحانیت را نیز بر تن داشت در دوران طاغوت، همکار ساواک به شمار می رفت. وی بعدها و پس از وقوع انقلاب اسلامی با تدلس و در ادامه ظاهرسازی آنچنانی کار را تا بدانجا پیش برد که حتی در سپاه پاسداران به عنوان اصلی ترین نهاد نظامی انقلابی نفوذ کرد و جزو چهره های آن شد.
وی همچنین در عین حال نفوذ در بیت آیت الله حسینعلی منتظری را نیز در دستور کار خود و تیم همراهش قرار داد و البته در این رابطه آنچنان نیز مطلوب عمل کرد که سرانجام تبدیل به مورد اعتمادترین چهره در نزد آیت منتظری یا قائم مقام رهبری ایران شد.
و البته این اعتماد بی حد و حساب حتی بدانجا منتج شد که منتظری در مقابل امام راحل نیز ایستاد و به گواه اسناد منتشر شده حتی به بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران، در دفاع از مهدی هاشمی توهین کرد.
در باب این دو مشاور جنجالی (رجوی و هاشمی)، تاریخ حرف های زیادی برای گفتن دارد.
اما در این دو خصائل مشترکی وجود دارد که تورّق صفحات تاریخ هیچ اصراری بر کتمان مشترک بودن این خصلت ها ندارد.
نخست قدرت کلام رجوی و هاشمی در مخاطبان است. قدرت کلامی که حتی در بیان برخی ناظران وقایع آن دوران گاهی به تعبیر سحرآمیز نیز در مورد آن برمی خوریم.