زمین سبز است زیر پای بارانی که میآید
خدا پیداست در چشم بهارانی که میآید
کسی در راه تاریخ است؛ موسیتر، مسیحاتر
همین منظومه توحید، انسانی که میآید
«مسلمانان، مسلمانان، مسلمانی ز سر گیرید»
به یمن آیه «پرهیز» و «ایمانی» که میآید
دو چشم او شفاعت را چه عالمگیر تسبیحی است
مبارک باد لبهای غزلخوانی که میآید!
بیا پاپوش این شب را سحر کن با حنابندان
بیا تا سجده پیش پای سلطانی که میآید
زبور و مصحف و تورات و انجیل است این ساقی؛
همین هفت آسمان بر دوش، قرآنی که میآید
صدای استخوان کفر، خرد و خسته میپیچد
در این شولای تا معراج و توفانی که میآید
وضو کن؛ ختم انعام است این پایان وحیآمیز
خوشا اوقات بعد از این و دورانی که میآید!
سودابه مهیجی