نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: آرشيواخبار حوادث در تير ماه سال 90

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    khabar آرشيواخبار حوادث در تير ماه سال 90


    مرگ هاجر روستایش را آباد و خانواده‌اش را آواره کرد! خبرگزاری مهر ـ گروه اجتماعی: 9 سال پیش دختری 15 ساله به نام هاجر در یکی از روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد به دلیل فقر و نداشتن 6 هزار تومان پول دارو فوت کرد. روستای هاجر پس از مرگش آباد شد اما تنها افرادی که از این آبادانی بهره ای نبردند خانواده هاجر بود. " بعد از ظهر من و هاجر از سر زمین کشاورزی مردم برمی گشتیم، هاجر فقط گریه می کرد. می گفت دلم درد می کند. پدرش برای کار به گناوه رفته بود. ماشینی هم برای اینکه او را به درمانگاه ببرم نبود. راه طولانی و جاده هم سنگلاخ؛ تراکتوری که به قلعه رئیسی گچ می برد آمبولانس هاجر شد. دکتر برایش دارو نوشت. 900 تومان می شد. سرم و آمپول نوشت اما لوازم سرم در درمانگاه نبود. در زایشگاه را هم بسته بودند. آمبولانس برای بردن او به دهدشت 6500 تومان پول می خواست این پول هزینه یک ماه زندگی مان بود و من تنها دو هزار تومان داشتم که از فروش گندمهای خانه تهیه کرده بودم. گفتم: هاجر پول ندارم. هاجر گفت: برگردیم خانه خوب می شوم... ."


    جان خانم عکس هاجر را نشان داد و گفت: حیف! همین یک عکس را از صورت
    ماهش دارم
    این وقایع مربوط به سه روز قبل از مرگ هاجر است که مادرش جان خانم آلیاز تعریف می کند. می گوید: "به هاجر که بی رمق در بستر افتاده بود و به برادرهای کوچکش که دورش نشسته بودند نگاه کردم. گریه کردم از فقر، تنهایی، از ستم روزگار. نزدیک اذان صبح دیگر کسی ناله هاجر را نشنید. هاجر سه روز استفراغ کرد، فریاد کشید، آب سرد خواست و مرد."
    از هاجر خجالت کشیدم چون پول نداشتم

    حمد الله، پدر هاجر نویدی که در زمان بیماری فرزندش برای کار به گناوه رفته بود، می گوید:" هاجر اوقاتی که در شهرهای دیگر کار می کردم تنها دلخوشی ام بود. وقتی می خواستم به گناوه بروم گفت که دلم گوشواره می خواهد. صورتم سرخ شد. پول نداشتم. اما الان حاضرم جانم را بدهم اما فقط یک بار گوشواره ای برایش بخرم و در گوشش بیاندازم. "

    روی سنگ قبرش ننوشتند علت مرگ نداشتن پول دارو؛
    فقط نوشتند در گلستان طبیعت، من گلی پ‍ژمرده ام.
    9 سال پیش در چنین روزی، هاجر نویدی منش، متولد سال 66 در روستای شوتاور از توابع بخش چاروسا شهرستان قلعه رئیسی در شهر دهدشت استان کهگیلویه و بویر احمد در تاریخ دهم تیر سال 81 فوت کرد. او به دلیل فقر خانواده و روستایش جانش را از داد. اما جان خانم هنوز هم بعد از 9 سال خودش را مقصر مرگ هاجر می داند و می گوید: هیچ شکایتی از هیچ کس ندارم. هاجرم مرد چون فقیریم و روستا امکانات نداشت!
    نوش دارو بعد از مرگ هاجر

    وقتی موضوع مرگ هاجر نویدی به دلیل فقر و نداشتن پول دارو 40 روز بعد از فوت او در سال 81 رسانه ای شد استاندار کهگیلویه و بویراحمد، پرداختن به مرگ هاجر را تلاش برای تضعیف دولت اصلاحات دانست و منتقدان را نصیحت کرد که اگر قصد مقابله با دولت را دارند صریح بیان کنند و به تزویر و نیرنگ متوسل نشوند.
    روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج نیز اعلام کرد که مقصر، مادر هاجر بوده چون خارج از وقت اداری به پزشک مراجعه کرده است!
    پزشکیان، وزیر بهداشت وقت هم از این موضوع طفره رفته و گفته بود که تکلیف کل نظام بهداشت و درمان نامشخص است و رمضان زاده، سخنگوی دولت اصلاحات هم که در نشستی خبری درباره بکارگیری سه وزارتخانه برای پیگیری انقراض یوزپلنگ آسیایی صحبت می کرد در واکنش به مسئله مرگ هاجر گفت: اگر رئیس جمهور بخواهد هر اتفاقی را که در کشور می افتد پیگیری کند که دیگر به هیچ کار کلانی نمی رسد!

    پس از آن کمیته ای در مجلس وقت تشکیل شد و وزیر بهداشت به دلیل توزیع نامناسب دارو، اشتباه پزشکی و مشکلات بهداشتی در مناطق محروم تا پای استیضاح هم پیش رفت. آن روزها برخی گفتند دلیل مرگ هاجر ترکیدن آپاندیسش بوده اما دکتر معالجش تشخیص نداده است. برخی دیگر گفتند او به دلیل خوردن غذای مسموم مریض شد ولی دکتری که معاینه اش کرده بود گفته بود گرما زده شده ببریدش خانه خوب می شود!
    اما دیگر فرقی نمی کرد چون مادر هاجر پول نداشت که او را به درمانگاه مجهزتر ببرد. بعد از این حادثه تلخ به مدت 6 ماه در روستای شوتاور آمبولانس مستقر شد و اهالی روستا تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتند. امروز دیگر، داروهای لازم به خانه بهداشت شوتاور می رسد و دکتری از شهرستان قلعه رئیسی در ماه یکبار به روستا می آید و دو بهورز هم روستاییانی را که بیشتر فشار خون دارند درمان می کنند.
    با این وجود برادر هاجر، این آبادانی را نوش دارو پس از مرگ سهراب می داند و می گوید: اگر دیوار تمام خانه های روستا را از طلا هم بسازند دیگر فایده ای ندارد چون هاجر زنده نمی شود.
    مدرسه‌ای که هاجر آرزو داشت در آن درس بخواند تا پرستار شود از نو ساخته شد
    مدتی بعد از مرگ هاجر، فرهاد برادر هم سن و سال او به دلیل اصابت فلز تیزی با چشم چپش در آستانه کور شدن قرار گرفت. همان دکتر معالج هاجر این بار تشخیص داد که نمی شود برای چشمش کاری کرد چون کور شده است!

    خانه هاجر نویدی در روستای شوتاور
    خانواده هاجر که دیگر زیر بار این مشکلات کمر خم کرده بودند به اهواز رفتند تا پدر هاجر در مرغداری کار کند و اوضاع زندگی شان بهتر شود اما او دیگر پیر شده بود و صاحب کار او را نمی خواست. بنابراین به یکی از دورافتاده ترین روستاهای خوزستان رفتند تا در کنار پسر بزرگش که خرج زندگیشان را می داد بمانند. در این مدت فرهاد به دکتر معالج دیگری مراجعه کرد ولی دیر شده بود. چون دکتر گفت اگر همان زمان معالجه می شد الان 80 درصد بینایی اش را از دست نمی داد. اما هنوز هم خانواده هاجر توان پرداخت اجاره خانه شان را ندارند چه برسد به یک میلیون تومان پول عمل چشم فرهاد.
    هاجر، پیش مرگ آبادانی روستایش شد

    فصل برداشت خوشه های طلایی گندم فرارسیده و برف آب شده کوههای شوتاور به رودخانه می ریزد اما هاجرهای این روستا و دامهایشان با هم از آب رودخانه نمی خورند تا مریض شوند؛ چون هاجر جور همه را کشید و به جای همه جان داد.
    -------------------------------------------------
    گزارش از فاطیما کریمی
    عکس از فاطیما کریمی و خلیل امامی

    "خبرگزاری مهر"
    امضاء

  2. تشكرها 4

    ملکوت* گامی تارهایی * (03-07-2011), محب الحسین (14-03-2012), شهیده (03-07-2011), عهد آسمانى (04-07-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. تشكرها 3

    ملکوت* گامی تارهایی * (03-07-2011), محب الحسین (14-03-2012), شهیده (03-07-2011)

  6. Top | #3


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    توجه ضرب و شتم افسر ناجا تا حد مرگ + عکس


    زیاده خواهی تا کجا؟! مگر جرم این مامور ساعی که حافظ حریم امنیت ماست چیست؟!. خانواده وی چه گناهی کرده اند؟!
    هر چند که بنا بر فرموده سرگرد محمدی فرمانده کلانتری کاظم آباد مشهد هر لحظه آماده شهادتیم.

    تابناک:این روزها دامنه ضرب و شتم های افراد بیگناهی که گاهی تا مرز کشتن نیز پیش می رود باعث آزردگی و رنجش افکار عمومی شده به ویژه که جرم این افراد مضروب نیز چیزی نیست جز دفاع از حریم ها. حریم اخلاقی، حریم اجتماعی، حریم امنیت، حریم سلامت و دهها حریم دیگر!



    پیش تر ها نیز خبرهای جسته و گریخته ای از مدافعان حریم سلامت و بهداشت مانند پرستاران داشتیم که بی رحمانه مورد آماج دشنه های تیز همراهان بیمار قرار گرفته و رنج معلولیت را به جان خریدند. جسارت این بزه کاران بیمار در کنار تعلل برخی از متولیان کار را تا آنجا پیش برد که خواندیم و شنیدیم از تهاجم وحشیانه به مدافع حریم اخلاق جامعه یعنی حجه الاسلام فروزش این رزمنده جبهه امر به معروف و نهی از منکر که حتی تا مرز نابینایی نیز پیش رفت. ظاهرا اکنون مجرمان جامعه آنقدر بی پروا و جسور شده که حتی از ضابطان مسلم قوه قضائیه و مجریان قانون یعنی دلاور مردان سخت کوش ناجا نیز دریغ نورزیده و آنها را بی باکانه به سلاخی می کشند!




    اولین روز هفته(۲۱\۳\۹۰) را در حالی آغاز کردم که مطابق همیشه می بایستی از بزرگراه میثاق مشهد روانه روزمرگی هایم می شدم اما ناگهان با دیدن جمعیتی و خودروی پلیسی بنا بر کنجکاوی خبرنگاری در حاشیه بزرگراه متوقف شدم. ابتدا به تصور تصادف قصد گذر داشتم اما دیدن پیکر مجروح و غرق به خون مامور نیروی انتظامی باعث شد تا حس ششمم بگوید خبری است از آن خبرها!



    همزمان آمبولانس اورژانس نیز از راه رسید و آن مامور وظیفه شناس بیهوش بلافاصله بر تخت قرار گرفت و میهمان ناخوانده اتاقک فلزی آمبولانس شد. سئوالاتم شروع شد اما پاسخ آن همان و بهت و حیرت بی حد و حصر من هم همان! خدایا! چه می شنوم!. یک مجرم زندانی فراری در حالیکه بر دستانش دست بند و بر پاهایش پابند نصب شده در حین انتقال به زندان با غافلگیری؛ ناگهان به مامور زحمتکش ناجا بنام «وحید اندیش» حمله ور شده و در نهایت قساوت و شقاوت با ضربات قفل فرمان و دیگر سلاح های سرد به قصد به شهادت رساندن به وی حمله ور شده تا بلکه بتواند بگریزد و بازهم مخل امنیت جامعه شود. زیاده خواهی تا کجا؟! مگر جرم این مامور ساعی که حافظ حریم امنیت ماست چیست؟!. خانواده وی چه گناهی کرده اند؟! هر چند که بنا بر فرموده سرگرد محمدی فرمانده کلانتری کاظم آباد مشهد هر لحظه آماده شهادتیم.



    علی ای حال هوشیاری شهروندان عبوری از بزرگراه میثاق باعث می شود تا این مجرم فراری در اجرای نقشه شوم خود ناکام بماند و با سر رسیدن به موقع ماموران کلانتری قاسم آباد و کاظم آباد مشهد مجددا دستگیر شود. جالب آنکه این مجرم فراری بنام «ا.ج» که به اتهام حمل و نقل مواد مخدر در زندان بسر می برده پس از مرخصی که بر اساس رافت اسلامی شامل حالش شده از بازگشت به زندان خود داری می نماید که با تصمیم قاضی زندان توسط ماموران کلانتری کاظم آباد دستگیر و صبح دیروز در معیت این مامور شریف جهت گذراندن ادامه مجازات عازم زندان می شود که این حادثه تلخ رخ می دهد. .

    هنگامیکه در کلانتری از این محکوم فراری انگیزه اش را می پرسم چنین می گوید: مدت ۷ ماه از دوران حبسم به جرم حمل و نگهداری مواد مخدر مانده است و پس از سپری شدن دوران مرخصی هنگامیکه مراجعه ننمودم توسط ماموران کلانتری کاظم آباد دستگیر شدم».

    وی که لباس هایش نیز خون آلود است ادامه می دهد:« در حالیکه به همراه آقای وحید اندیش، افسر کلانتری کاظم آباد، با دست بند و پابند عازم زندان بودم بخاطر اینکه معتاد به مواد مخدر و کریستالی می باشم و از خماری بستوه آمده دچار جنون شده و در حالیکه متوجه رفتارم نبودم بصورت ناگهانی با وارد آوردن ضربات متوالی و بهره گیری از قفل فرمان به این مامور حمله ور شده بگونه ای که وی بیهوش شد و در حالیکه قصد فرار داشتم توسط مردم دستگیر شدم.
    پس از اقدامات اولیه توسط عوامل اورژانس این مامور وظیفه شناس بخاطر شدت صدمات وارده به بیمارستان اعزام می شود اما نکته جالب دیگر هم اینکه شهروندان خشمگین حاضر در صحنه که احساساتشان از این رفتار غیرانسانی بشدت جریحه دار شده بود هنگام انتقال مجرم به خودروی پلیس قصد کتک زدنش رو داشتند که با دخالت و دعوت به آرامش توسط سروان ایلخانی معاون کلانتری کاظم آباد مشهد از اقدام خود منصرف شدند.
    امضاء



  7. تشكرها 4

    محب الحسین (14-03-2012), نرگس منتظر (04-07-2011), خادمه زینب کبری(س) (03-07-2011), عهد آسمانى (04-07-2011)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    خبر جديد 160 بسته مواد مخدر از جسد زن 53 ساله کشف شد


    مدیرکل حفاظت و اطلاعات سازمان پزشکی قانونی کشور گفت: 160بسته مواد مخدر حاوی یک کیلو و 120 گرم تریاک بعد از انتقال جسد یک زن 53 ساله به پزشکی قانونی رفسنجان کشف شد.

    برنا: محمود مباشری با بیان این مطلب افزود: هفته گذشته و پس از گزارش یک مورد مرگ مشکوک، بعد از تشریح جسد این زن، 160 بسته مواد مخدر از معده و روده وی کشف شد.
    مدیرکل حفاظت و اطلاعات سازمان پزشکی قانونی کشور با اشاره به فوت این زن در اتوبوس کرمان ـ یزد، اظهار داشت: به گفته راننده و اطرافیان، چند فرد ناشناس حین سوار شدن به اتوبوس به وی کمک کرده اند. او که در راه رفتن هم مشکل داشته در طول مسیر به سمت یزد، با ناله و وخیم شدن حال خود توجه مسافران را جلب می کند و قبل از هر نوع کمک برای انتقال به اورژانس، در اتوبوس جان خود را از دست می دهد.

    مباشری با اشاره به سوءاستفاده سوداگران و قاچاقچیان مواد مخدر تصریح کرد: سن و جنسیت افراد برای جابه‌جایی و حمل مواد مخدر برای سوداگران مهم نیست، چه اینکه در مورد مشابه ای که آذرماه سال گذشته در قزوین کشف شد، از یک مرد 35 ساله برای این منظور استفاده شده بود.

    این مسوول سازمان پزشکی قانونی کشور شکل مواد کشف شده از معده و روده این زن را به شکل استوانه ای و وزن آن را یک کیلو و 120 گرم اعلام کرد. آذرماه سال گذشته نیز پزشکی قانونی استان قزوین، از جسد یک مرد که در سرویس بهداشتی اتوبان تهران ـ قزوین جان باخته بود، 134 بسته مواد مخدر با وزن تقریبی یک کیلوگرم کشف کرد.

    مدیرکل حفاظت و اطلاعات سازمان پزشکی قانونی کشور، همکاری با مراجع قضایی و ستاد مبارزه با مواد مخدر را از وظایف قانونی این سازمان اعلام کرد.



    امضاء

  9. تشكرها 2


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    توجه فریاد «یا حسین» یک زن،از غرق شدن نجاتش داد

    این زن 30 ساله عصر دیروز به همراه خانواده خود برای شنا به دریاچه ارومیه در اطراف کاظم داشی رفته بود که در حدود ساعت 20 ناگهان با وزش باد شدید و ایجاد موج های پی در پی در دریا در مقابل چشمان خانواده از نظر ناپدید شد.

    جستجو و تلاش خانواده این زن برای نجات وی نتیجه ای نداشت و موضوع پس از یک ساعت به جمعیت هلال احمر گزارش شد.

    بنا برگزارش واحد مرکزی خبر،ثوابی، معاون امداد و نجات جمعیت هلال احمر آذربایجان غربی گفت: امدادگران هنگام جستجو در عین ناباوری و با شنیدن فریاد " یا حسین " زن گمشده موفق شدند وی را درفاصله حدود 2 و نیم کیلومتری ساحل و در محلی که عمق آب به سه و نیم متر می رسد ، در میـان امواج دریاچه نجات دهند .

    دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه ایران ، دومین دریاچه شور و بیستمین دریاچه جهان محسوب می شود که کاهش و پسروی شدید آب،منحصر بفرد ترین تالاب بین المللی جهان را در معرض مرگ تدریجی قرار داده است.
    منبع

    امضاء

  11. تشكر

    محب الحسین (14-03-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    khabar 20 و 30 حاضر به پخش این گزارش نشد!

    ماجرای امر به معروف طلبه‌ای که با ضربات چاقو راهی بیمارستان شد، روز به روز از کم کاری برخی سازمان‌ها و دستگاه‌ها پرده بر می‌دارد.

    به گزارش جهان، بعد از آنکه نزدیکان طلبه آمر به معروف و ناهی از منکر شب نیمه شعبان او را نزدیک به چهار ساعت در سطح شهر چرخاندند تا بالاخره بعد از ۱۷ بیمارستان، یکی حاضر شد که بدن نیمه جان او را پذیرش کند، اکنون صدا و سیما هم با رفتار خود نشان داد که شانه از زیر بار وظایفش خالی می‌کند.

    برخی نزدیکان علی خلیلی در تماسی که با "جهان" داشتند اینگونه کم‌کاری صدا و سیما را توضیح دادند: فردای حادثه، یعنی روز نیمه شعبان از باشگاه خبرنگاران جوان به بیمارستان آمدند و از آقای خلیلی گزارش تهیه کردند. همچنین از بچه‌هایی که شب حادثه سر صحنه بودند هم خواسته شد تا به جام‌جم بروند و با آن‌ها هم مصاحبه شود.

    "تعدادی از بچه‌ها به جام جم رفتند و مصاحبه دادند. خبرنگاران به ما گفتند که این گزارش را برای خبر ۲۰ و سی تهیه می‌کنند و قرار است از این بخش خبری پخش شود اما بعد از آن‌که هیچ خبری در ۲۰ و سی و دیگر بخش‌های خبری پخش نشد طی تماسی با مسئولین صدا وسیما متوجه شدیم که جلوی پخش گزارش گرفته شده است!"

    این نزدیکان طلبه ناهی از منکر همچنین از انتشار مصاحبه با ضاربین ابراز نارضایتی کردند و گفتند: رسانه‌ها از زبان یکی از ضاربین نوشتند که آقای خلیلی تنها به دلیل بلند بودن صدای ضبط ماشین به آن‌ها تذکر داده در حالی که این گفته‌ها از اساس کذب است. در آن شب این اشرار قصد داشتند با استفاده از ناامنی که جامعه را فراگرفته، خانمی را به زور سوار ماشین خود کنند که آقای خلیل مانع از این کار شد و البته پاداشش را هم گرفت.
    امضاء

  13. تشكر

    محب الحسین (14-03-2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi