حقوق و عدالت در نهج البلاغه(1)
نويسنده:مصطفي دلشاد تهراني(1)
چکيده
درانديشه و سيره امام علي(ع) عدالت و برپايي آن مهم ترين و والاترين موضوع زيست انساني- ايماني است، به گونه اي که جز در پرتو عدالتي فراگير نمي توان از دين و ايمان، و سلامت و سعادت به درستي سخن راند و زندگي انساني و ايماني داشت، و در عرصه جامعه، سياست، حکومت، مديريت، اقتصاد، قضاوت و ديگر عرصه ها از سلامت و کمال بهره مند بود. آن چه در رويکرد به عدالت، اساسي است؛ اين است که راه برپايي و تحقق عدالت چيست؟ بي گمان تا مفهومي روشن از عدالت ارائه نشود، نمي توان عدالتي را پي گرفت، و تا ملازمات تحقق عدالت تبيين نگردد و به درستي به اجرا درنيايد، عدالتي محقق نمي شود، و نيز تا عدالت در همه حوزه هاي آن مورد توجه قرار نگيرد، عدالت فراگير معنا نمي يابد.
نهج البلاغه به عنوان گرانقدرترين مجموعه آموزه هاي امام علي(ع) راه گشاي شناخت عدالت و آموزگار برپايي عدالت فراگير است؛ و از جمله ملازمات اساسي تحقق عدالت، شناخت حقوق و برپايي و پاسداشت آن است. در اين جهت لازم است عدالت بر مبناي آموزه هاي اميرمؤمنان(ع) علي مفهوم شناسي گردد تا مشخص شود که در پرتو عدالت چه روي مي دهد، و نيز لازم است حقوق مفهوم شناسي تا معلوم گردد که کدام حوزه از حقوق ملازم عدالت انساني است که بايد پي گرفته شود و برپا گردد؛ و اين که ملازمت و پيوند و همگامي عدالت و حقوق چگونه است تا بتوان از راه تبيين حقوق و ترسيم ملاحظات حقوقي و پاسداشت همه جانبه حقوق، مسير تحقق عدالت را هموار کرد.
واژه هاي کليدي:
عدالت، حقوق، انصاف، داد، ملازمه عدالت و حقوق، حقوق مداري.
*استناد : دلشاد تهراني، مصطفي(تابستان 1389)، حقوق و عدالت در نهج البلاغه،
فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص67-91.
مقدمه
در نگاه اميرمؤمنان(ع) علي هيچ چيز چون عدالت و عدالت خواهي، قدر و قيمت ندارد، و هيچ چيز در جايگاه و اهميت با آن برابري نمي کند، چنان که در بياني روشن و استوار فرموده است:
«همه کارهاي نيک و جهاد در راه خدا برابر « امر به معروف و نهي از منکر» چون آب دهاني است در برابر درياي ژرف و مواج. و همانا امر به معروف و نهي از منکر، نه اجلي را نزديک کنند و نه از مقدار روزي بکاهند. و برتر از همه اين ها سخن عدالت [خواهانه] است که رو در روي حاکمي ستمگر گويند.»(نهج البلاغه، حکمت 374).
امام علي(ع) عدالت خواهي را از هر کار نيک و هر تلاش در راه خدا برتر و والاتر مي داند؛ و بي گمان اگر کسي چنين به عدالت و عدالت خواهي بنگرد، بيش ترين تلاش را در راه عدالت و تحقق همه جانبه آن خواهد کرد؛ و اميرمؤمنان(ع) علي خود چنين بود و چنين کرد. او عدالت را بنياد اصلي زندگي آدميان مي ديد که بدون آن همه چيز بي بنياد است. در آموزه هاي آن حضرت آمده است:
« عدالت، محکم ترين بنياد است».( شرح غررالحکم، ج 1، ص 216).
اين بنياد، مهم ترين بنياد در زندگي آدميان و مايه سلامت و بهروزي آنان است:
« خداي پاک از هر کاستي، عدالت را برپادارنده ي مردمان، مايه دوري آنان از ستم ها و گناهان، و روشني چراغ اسلام قرار داده است.»( همان، ج 3، ص 374).
به ساماني جامعه، سلامت روابط و مناسبات آن در حوزه هاي گوناگون پيشرفت و تعالي فردي و اجتماعي و... همه و همه در گرو عدالت است؛ حتي دين و دينداري، منهاي عدالت و عدالت ورزي، راه به جايي نمي برد. با چنين
نگاهي به عدالت، امام علي(ع) فرموده است:
« عدالت، سرآمد ايمان، و گردآورنده نيکي هاست»( همان، ج 2، ص 30).
سخن از دين و ايمان، و نيکي و درستي، بدون عدالت، فقط سخن است و زمينه تحقق نمي يابد؛ زيرا در صورت بي عدالتي هيچ چيز در جاي خود نخواهد بود و حقوق و حدود به راحتي زير پا گذاشته مي شود، و هيچ چيز به سامان نخواهد ماند. اما پرسش اساسي اين است که عدالت چگونه و با چه ملازماتي تحقق مي يابد؟
عدالت مقوله اي مجرد و بريده از ديگر مقولات نيست، بلکه در مفهوم و مصداق، و اجرا و تحقق به مقولاتي پيوند دارد؛ پيوندي درهم تنيده که بدون لحاظ و پاسداشت آنها، عدالت معنا نمي يابد؛ چنان که بدون آنها از عدالت سخن به ميان آيد، و اجرا و تحقق عدالت بي آنها مطرح شود، عدالتي بي محتوا و ناکارآمد و فاقد ملازمات و ضروريات خود است. درواقع عدالت منهاي ملازماتش قابليت تحقق ندارد، و به سرعت به ضد خود تبديل مي شود، يا صورتي از عدالت مطرح مي گردد و تحت لواي آن بي عدالتي اعمال مي شود.
از مجموعه آموزه هاي امام علي(ع) در نهج البلاغه و در خانواده احاديث آن مي توان دريافت که از مهم ترين و اساسي ترين ملازمات عدالت و تحقق آن، حقوق است. تا زماني که حقوق در حوزه هاي مختلف آن، به درستي تبيين و تعريف نشود و در همه عرصه هاي آن، پاسداري نگردد و بر عمل به حقوق پايداري صورت نگيرد، عدالتي جلوه نمي يابد، چنان که امام علي(ع) در خطبه اي که در عرصه پيکار صفين درباره حقوق ايراد کرد، فرمود:
فإذا أدت الرعية الي الوالي حقه، و أدي الوالي اليها حقها، عز الحق بينهم، و قامت مناهج الدين، و اعتدلت معالم العدل( همان، خطبه 216).
پس چون مردمان حق سرپرست را بگزارند، و سرپرست نيز حق مردمان را به جاي آرد، حق در ميانشان بزرگ مقدار شود، و راه هاي
روشن دين برپا گردد، و نشانه هاي عدالت بر جاي ايستد.
بر اين مبنا، شناخت پيوند تنگاتنگ عدالت و حقوق، و تلاش براي محقق عدالت از مسير پاسداشت حقوق، از آموزه هاي اصلي و راه کارهاي اساسي در انديشه و سيره امام علي(ع) در نهج البلاغه است.