صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: حقوق و عدالت در نهج البلاغه(1)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll حقوق و عدالت در نهج البلاغه



    حقوق و عدالت در نهج البلاغه(1)



    نويسنده:مصطفي دلشاد تهراني(1)

    چکيده

    درانديشه و سيره امام علي(ع) عدالت و برپايي آن مهم ترين و والاترين موضوع زيست انساني- ايماني است، به گونه اي که جز در پرتو عدالتي فراگير نمي توان از دين و ايمان، و سلامت و سعادت به درستي سخن راند و زندگي انساني و ايماني داشت، و در عرصه جامعه، سياست، حکومت، مديريت، اقتصاد، قضاوت و ديگر عرصه ها از سلامت و کمال بهره مند بود. آن چه در رويکرد به عدالت، اساسي است؛ اين است که راه برپايي و تحقق عدالت چيست؟ بي گمان تا مفهومي روشن از عدالت ارائه نشود، نمي توان عدالتي را پي گرفت، و تا ملازمات تحقق عدالت تبيين نگردد و به درستي به اجرا درنيايد، عدالتي محقق نمي شود، و نيز تا عدالت در همه حوزه هاي آن مورد توجه قرار نگيرد، عدالت فراگير معنا نمي يابد.

    نهج البلاغه به عنوان گرانقدرترين مجموعه آموزه هاي امام علي(ع) راه گشاي شناخت عدالت و آموزگار برپايي عدالت فراگير است؛ و از جمله ملازمات اساسي تحقق عدالت، شناخت حقوق و برپايي و پاسداشت آن است. در اين جهت لازم است عدالت بر مبناي آموزه هاي اميرمؤمنان(ع) علي مفهوم شناسي گردد تا مشخص شود که در پرتو عدالت چه روي مي دهد، و نيز لازم است حقوق مفهوم شناسي تا معلوم گردد که کدام حوزه از حقوق ملازم عدالت انساني است که بايد پي گرفته شود و برپا گردد؛ و اين که ملازمت و پيوند و همگامي عدالت و حقوق چگونه است تا بتوان از راه تبيين حقوق و ترسيم ملاحظات حقوقي و پاسداشت همه جانبه حقوق، مسير تحقق عدالت را هموار کرد.


    واژه هاي کليدي:

    عدالت، حقوق، انصاف، داد، ملازمه عدالت و حقوق، حقوق مداري.

    *استناد : دلشاد تهراني، مصطفي(تابستان 1389)، حقوق و عدالت در نهج البلاغه،
    فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص67-91.


    مقدمه

    در نگاه اميرمؤمنان(ع) علي هيچ چيز چون عدالت و عدالت خواهي، قدر و قيمت ندارد، و هيچ چيز در جايگاه و اهميت با آن برابري نمي کند، چنان که در بياني روشن و استوار فرموده است:

    «همه کارهاي نيک و جهاد در راه خدا برابر « امر به معروف و نهي از منکر» چون آب دهاني است در برابر درياي ژرف و مواج. و همانا امر به معروف و نهي از منکر، نه اجلي را نزديک کنند و نه از مقدار روزي بکاهند. و برتر از همه اين ها سخن عدالت [خواهانه] است که رو در روي حاکمي ستمگر گويند.»(نهج البلاغه، حکمت 374).


    امام علي(ع) عدالت خواهي را از هر کار نيک و هر تلاش در راه خدا برتر و والاتر مي داند؛ و بي گمان اگر کسي چنين به عدالت و عدالت خواهي بنگرد، بيش ترين تلاش را در راه عدالت و تحقق همه جانبه آن خواهد کرد؛ و اميرمؤمنان(ع) علي خود چنين بود و چنين کرد. او عدالت را بنياد اصلي زندگي آدميان مي ديد که بدون آن همه چيز بي بنياد است. در آموزه هاي آن حضرت آمده است:

    « عدالت، محکم ترين بنياد است».( شرح غررالحکم، ج 1، ص 216).

    اين بنياد، مهم ترين بنياد در زندگي آدميان و مايه سلامت و بهروزي آنان است:

    « خداي پاک از هر کاستي، عدالت را برپادارنده ي مردمان، مايه دوري آنان از ستم ها و گناهان، و روشني چراغ اسلام قرار داده است.»( همان، ج 3، ص 374).


    به ساماني جامعه، سلامت روابط و مناسبات آن در حوزه هاي گوناگون پيشرفت و تعالي فردي و اجتماعي و... همه و همه در گرو عدالت است؛ حتي دين و دينداري، منهاي عدالت و عدالت ورزي، راه به جايي نمي برد. با چنين

    نگاهي به عدالت، امام علي(ع) فرموده است:

    « عدالت، سرآمد ايمان، و گردآورنده نيکي هاست»( همان، ج 2، ص 30).

    سخن از دين و ايمان، و نيکي و درستي، بدون عدالت، فقط سخن است و زمينه تحقق نمي يابد؛ زيرا در صورت بي عدالتي هيچ چيز در جاي خود نخواهد بود و حقوق و حدود به راحتي زير پا گذاشته مي شود، و هيچ چيز به سامان نخواهد ماند. اما پرسش اساسي اين است که عدالت چگونه و با چه ملازماتي تحقق مي يابد؟

    عدالت مقوله اي مجرد و بريده از ديگر مقولات نيست، بلکه در مفهوم و مصداق، و اجرا و تحقق به مقولاتي پيوند دارد؛ پيوندي درهم تنيده که بدون لحاظ و پاسداشت آنها، عدالت معنا نمي يابد؛ چنان که بدون آنها از عدالت سخن به ميان آيد، و اجرا و تحقق عدالت بي آنها مطرح شود، عدالتي بي محتوا و ناکارآمد و فاقد ملازمات و ضروريات خود است. درواقع عدالت منهاي ملازماتش قابليت تحقق ندارد، و به سرعت به ضد خود تبديل مي شود، يا صورتي از عدالت مطرح مي گردد و تحت لواي آن بي عدالتي اعمال مي شود.

    از مجموعه آموزه هاي امام علي(ع) در نهج البلاغه و در خانواده احاديث آن مي توان دريافت که از مهم ترين و اساسي ترين ملازمات عدالت و تحقق آن، حقوق است. تا زماني که حقوق در حوزه هاي مختلف آن، به درستي تبيين و تعريف نشود و در همه عرصه هاي آن، پاسداري نگردد و بر عمل به حقوق پايداري صورت نگيرد، عدالتي جلوه نمي يابد، چنان که امام علي(ع) در خطبه اي که در عرصه پيکار صفين درباره حقوق ايراد کرد، فرمود:

    فإذا أدت الرعية الي الوالي حقه، و أدي الوالي اليها حقها، عز الحق بينهم، و قامت مناهج الدين، و اعتدلت معالم العدل( همان، خطبه 216).

    پس چون مردمان حق سرپرست را بگزارند، و سرپرست نيز حق مردمان را به جاي آرد، حق در ميانشان بزرگ مقدار شود، و راه هاي

    روشن دين برپا گردد، و نشانه هاي عدالت بر جاي ايستد.

    بر اين مبنا، شناخت پيوند تنگاتنگ عدالت و حقوق، و تلاش براي محقق عدالت از مسير پاسداشت حقوق، از آموزه هاي اصلي و راه کارهاي اساسي در انديشه و سيره امام علي(ع) در نهج البلاغه است.



    ویرایش توسط سابحات : 13-07-2011 در ساعت 03:24
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مفهوم شناسي عدالت

    « عدالت» در لغت، اصلي است که بر حد وسط ميان افراط و تفريط و راست و مستقيم دلالت مي کند، و بر مبناي اين اصل، معاني متعددي آمده است؛ از جمله مساوات، استقامت، حکم به حق، همانندي، همسنگي، درستي، ميزان بودن و نقيض جور( کتاب العين، ج 2، ص 4511؛ معجم مقاييس اللغه، ج 4، صص 642-742؛ التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج 8، ص 55).

    مفهوم عدالت، همچون خود عدالت، از ديرباز، مفهومي مورد توجه و ميدان دار مباحثي اساسي بوده است؛ زيرا اين مفهوم و مصداق پيوسته دغدغه آدميان و هدفي در زندگي، و روشي براي تحقق آرمان ها و مطلوب هايشان بوده است. در اين ميان، اميرمؤمنان(ع) علي، با جايگاه ويژه خود، در راه تلاش براي تحقق عدالت انساني، درباره عدالت و مفهوم شناسي آن، به طور مستقيم و غيرمستقيم، سخن ها گفته است که در اين بين مي توان پنج مفهوم را مورد توجه قرار داد.


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    1- قرار دادن و قرار يافتن هرچيز در جاي خودش

    اين مفهوم از عدالت که داراي سابقه اي ديرين است، بدين معناست که هر چيز و هرکس، در هر حوزه و جايگاهي، آن جا قرار گيرد که بايسته و شايسته آن است، چنان که امام علي(ع) در اين باره فرمود:

    عدالت کارها را بدانجا مي نهد، که بايد( نهج البلاغه، حکمت 437).

    ملاي روم در بيان اين مفهوم چنين سروده است:

    عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش

    ظلم چه بود؟ وضع در ناموقعش



    (مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت 2596)


    عدل چه بود؟ آب ده اشجار را
    ظلم چه بود؟ آب دادن خار را

    عدل وضع نعمتي در موضعش
    نه به هر بيخي که باشد آب کش

    ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعي
    که نباشد جز بلد را منبعي
    (همان، دفتر پنجم، ابيات 1089-1091)





    اين مفهوم در تمام سخنان و عملکرد عدالت خواهانه اميرمؤمنان(ع) علي لحاظ شده است. تلاش امام (ع)در حکومت خود بر اين بوده است که همه چيز در جاي خود قرار گيرد، چنان که در نخستين سخنان خود در مدينه پس از بيعت فرمود( نک: نهج البلاغه، کلام 16).



    اميرمؤمنان(ع) علي آن گاه که سخن از مديريت به ميان مي آورد، نخستين چيزي که بدان توجه مي دهد، قرار گرفتن هرکس، براساس شايستگي هايش، در جاي مناسبش است، و اين مفهوم عدالت در اين حوزه است( نک: همان، خطبه 173). پاسداشت اين مفهوم از عدالت، هرچيز را به سامان مي آورد، و خيانت در آن، همه چيز را به نابساماني مي کشاند، چنان که امام علي(ع) در نامه اي به قاضي منصوب از جانب خويش در اهواز نوشت( دعائم الاسلام، ج 2، ص 531):



    عدالت اين است که هرکس در هر چيز در جاي خود قرار گيرد، و اين قرار گرفتن، براساس شايستگي ها باشد، تا راه راست و موفقيت و رستگاري رخ نمايد(نهج البلاغه، خطبه 147).



    اين مفهوم در همه امور روان است، که هرکجا پاس داشته شود، عدالت معنا يافته، و هرکجا ناروايي صورت گيرد، ستم پديد آمده است.


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2- انصاف و داد

    واژه « انصاف» از ماده « نَصف» و « نُصف» و « نِصف» به معناي چيزي را نصف کردن يا به نيمه رساندن است، چنان که گويند:

    «نصفت عمري»به نيمه ي عمر رسيدم؛ « نصف النهار»: روز به نيمه رسيد؛ « نصف الشيء بين الرجلين»؛ آن چيز را ميان آن دو مرد به نصف تقسيم کرد؛ و به هرکدام نيمي از آن را داد؛ « ينصف انصافاً الشيء»: آن چيز نصف شد و به نيمه رسيد(کتاب العين، ج 3، صص 1799-1800؛ معجم مقاييس اللغه، ج 5، صص 431-432؛ لسان العرب، ج 14، صص 165-166).

    « انصاف» در روابط و مناسبات اجتماعي و امور سياسي و اداري به مفهوم نصف کردن سود و زيان ميان خود و ديگران و پاس داشتن « داد» و حفظ حقوق ديگران همانند حفظ حقوق خود، و در مقام داوري حقوق طرفين را يکسان و برابر رعايت کردن است.

    انصاف در اين وادي، بدين معناست که هرکس حقوق ديگران را رعايت کند و آن را چون حقوق خود بداند و براي ديگران حقوقي برابر خود قائل باشد و آن چه براي خود مي خواهد، براي ديگران نيز بخواهد و مزايا و بهره هاي زندگي را ميان خود و مردمان برابر تقسيم نمايد( نک: نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، ص 571).

    همچنين به معناي دادخواهي و گرفتن حق و دادن آن است. در آموزه هاي علي آمده
    است:

    «عدالت يعني انصاف».( نهج البلاغه، حکمت 231).


    آن حضرت در سخني در اوايل زمامداري خود، نک: الارشاد، صص 116-117)، به موضع گيري دادخواهانه ي خويش اشاره کرده و فرموده است:

    به خدا سوگند، که داد ستمديده را از آن که بر او ستم کرده بستانم، و مهار ستمکار را بگيرم و به ناخواه او، تا به آبشخور حق کشانم(نهج البلاغه، کلام 136).


    در اين جا عدالت خواهي، تلاش براي تحقق عدالت، در معناي انصاف و دادستاني؛ و گرفتن حق ستمديده و رساندن آن حق به وي، آمده است. همچنين حضرت در نامه اي به کارگزاران خراج فرموده است:

    «پس داد مردم را از خود بدهيد»( همان، نامه 51).

    يعني کارگزاران در رفتار و مناسبات خود و انجام وظايف و مأموريت هاي خويش، از روي عدالت و داد رفتار و عمل کنند و هيچ حقي را زيرپا نگذارند و حقوق مردمان را به درستي، همچون حقوق خود پاس دارند. عمل به عدالت، يعني دادستاني و حقوق ديگران را چون حقوق خود دانستن و پاس داشتن در نگاه پيشوايان دين از مصداق هاي برتر، عمل به عدالت است، چنان که امام باقر(ع) فرموده است:

    هيچ عدالتي مانند انصاف نيست( تحف العقول، ص 208؛ بحارالانوار، ج 78، ص 165).

    در اين جهت اميرمؤمنان(ع) علي به اسود بن قطبه،(2) سردار سپاه حلوان(3)، فرموده است:

    بي گمان ستم را با عدل عوض ندهند. پس خود را از آن چه مانند آن را براي خود نمي پسندي دور ساز، و جان خود را در کاري که خدا بر تو واجب فرمود در باز، در حالي که پاداش آن را اميدواري و از کيفرش ترساني( نهج البلاغه، نامه 59).



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3. مساوات

    عدالت درآن جا که سخن از حقوق عمومي و قرار گرفتن در برابر قانون و بهره مندي از فرصت هاي اجتماعي، سياسي، و اقتصادي است، به مفهوم مساوات و برابري است؛ و آن جا که سخن از حقوق شخصي و مراتب و ملاحظه توانمندي هاي گوناگون است، به مفهوم تفاوت و تناسب حق ها است. اميرمؤمنان(ع)

    علي به شدت به اين امر توجه داشت و تلاش مي کرد که اين مفاهيم در جاي خودش به درستي شناخته گردد و پاس داشته شود. چنان که در نامه خود به اسود بن قطبه، سردار سپاه حلوان، فرمود:

    « پس بايد کار مردم در آن چه حق است، نزد تو يکسان باشد، که ستم را با عدل عوض ندهند»(همان).

    امام (ع)روشن کرده است که در آن چه حقوق مردم و حقوق عمومي شمرده مي شود، عدالت به معناي مساوات است، و جاي هيچ گونه تفاوت نيست، که در صورت تفاوت گذاري، ستم برآنان است. هم چنين در بهره هاي عمومي، عدالت ورزيدن به معناي پاس داشتن مساوات است، چنان که امام علي(ع) در نامه خود به مصقله پسر هبيره شيباني که از جانب حضرت کارگزار اردشير خره( فيروزآباد) بوده، همين معنا را بيان فرموده است( همان، نامه 43). اميرمؤمنان(ع) علي بهره هاي عمومي و سرانه ي جامعه را به مساوات داد و بر آن پافشرد که آن را عمل به عدالت مي دانست. آن حضرت در پاسخ به پيشنهاد برخي از ياران مبني بر زير پا گذاشتن مساوات در تقسيم بهره هاي عمومي و سرانه ي جامعه، بيش تر دادن به اشراف عرب و قريش و آنان که بيم مخالفتشان مي رفت و نگراني از جدا شدنشان و پيوندشان به معاويه وجود داشت( شرح ابن ابي الحديد، ج 7، ص 37؛ و نيز ر.ک: الکافي، ج 8، صص 360-361؛ امالي الطوسي، ج 2، صص 338-341؛ بحارالانوار، ج 32، صص 16-29)، فرمود:

    آيا مرا فرمان مي دهيد تا پيروزي بجويم به ستم کردن درباره آنان که سرپرست ايشانم؟ به خدا که نپذيرم تا جهان سرآيد، و تا آن گاه که ستاره اي پي ستاره اي برآيد. اگر دارايي از آن من بود، همگان را برابر مي داشتم، تا چه رسد که دارايي، ازآن خودشان است( همان، کلام 16).

    در تمام مواردي که معطوف به قانون، حقوق عمومي، و بهره هاي همگاني است، عدالت به مفهوم مساوات است. امام علي(ع) در بخشي از خطبه اي که پس از بيعت همگاني در روز دوم از حکومت خويش ايراد کرد، بر اين معنا
    تأکيد فرمود( همان)؛ و در فرمان هاي حکومتي و عهدنامه هاي خويش آن را يادآور مي شد( نک: همان، نامه 6 و نامه 27).

    پاسداشت حقوق و قوانين و بهره هاي عمومي به مساوات، و نيز قضاوت و داوري، به دور از ملاحظات تبعيض آميز از مفاهيم اساسي عدالت است. به بيان اميرمؤمنان(ع) علي:

    از برترين گزيده ها و بهترين پشتيبان ها اين است که در قضاوت، عدالت را به کار بندي و آن را در بين ويژگان و همگان يکسان اجرا نمايي( عيون الحکم و المواعظ، ص 471).

    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    4. رعايت حقوق و رساندن هر ذي حقي به حقش

    از مفاهيم اساسي و کليدي عدالت، رعايت حقوق و به جا آوردن آن است، و اين که حق هر ذي حقي به تناسب ميزان آن، هرچه باشد، ادا گردد. اميرمؤمنان(ع) علي فرموده است:

    پس چون مردمان حق زمامدار را بگزارند، و زمامدارحق مردمان را به جاي آرد، حق ميان آنان بزرگ مقدار شود، و راه هاي دين پديدار، و نشانه هاي عدالت بر جا، و سنت چنان که بايد اجرا. پس کار زمانه آراسته گردد، و چشم اميد بر پايداري دولت پيوسته، و چشمداشت هاي دشمنان بسته( نهج البلاغه، خطبه 216).

    عدالت در اين مفهوم، رعايت حق هر داراي حقي است، هرچند که آن حق داران، مخالفاني باشند همچون خوارج؛ چنان که اميرمؤمنان(ع) علي درباره پاسداشت حقوق آنان به ايشان فرمود:

    بدانيد که شما نزد ما سه حق داريد که تا هنگامي که همراه ما هستيد آنها را از شما باز نمي گيريم؛ شما را از مساجد خدا که نام او را در آنها بر زبان مي آوريد منع نمي کنيم، و شما را از درآمد عمومي و غنائم تا زماني که دستتان در جنگ همراه ماست محروم
    نمي سازيم، و تا جنگ را با ما آغاز نکرده ايد با شما نمي جنگيم ( تاريخ الطبري، ج 5، ص 73؛ الکامل في التاريخ، ج 3، ص 335؛ نهاية الارب، صص 165-166).

    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    5. اعتدال و ميانه روي

    عدالت به مفهوم اعتدال و ميانه روي در آموزه هاي امام علي(ع) و در روابط و مناسبات شخصي، اجتماعي، مديريتي، سياسي و اقتصادي مورد توجه و تأکيد است، چنان که در سخنان آن حضرت آمده است:

    بر تو باد به ميانه روي در کارها، زيرا هرکه از ميانه روي روي برگرداند، ستم کند، و هرکه بدان پايبند گردد، به عدالت رفتار کند( غررالحکم، ج 2، ص 20).

    و اميرمؤمنان(ع) علي در سفارشي به فرزندش محمد حنفيه فرموده است:

    هرکه ميانه روي را ترک کند، از راه حق منحرف شود و ستم کند(المواعظ، ص 75؛ دستور معالم الحکم، ص 28).


    اين مفهوم از عدالت در نامه امام به يکي از کارگزارانش(4) چنين آمده است:

    « اما بعد، دهقانان شهر تو شکايت دارند که با آنان درشتي مي کني و سختي روا مي داري؛ ستمشان مي ورزي و خردشان مي شماري. من در کارشان نگريستم، ديدم چون مشترک اند نتوانشان به خود نزديک گرداند، و چون در پناه اسلامند نشايد آنان را راند. پس، در کار آنان درشتي و نرمي را به هم آميز. گاه مهربان باشد و گاه تيز، زماني نزديکشان آور و زماني در دورتر. ان شاء الله»( نهج البلاغه، نامه 19).


    اميرمؤمنان(ع) علي کارگزار خود را به رفتاري به دور از افراط و تفريط فراخوانده، که عدالت، اعتدال و ميانه روي است.


    پي‌نوشت‌ها:

    1. محقق نهج البلاغه، استاد دانشگاه علوم حديث.

    2.درباره نام اين سردار امام (ع)که قطبه است يا قطنه يا قطيبه ميان مورخان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است. ر.ک: وقعه صفين، ص 601؛ الاستيعاب، ج 1، ص 37؛ شرح نهج البلاغه، ج 71، ص 541. 4. با توجه به آن چه بلاذري و يعقوبي نقل کرده اند، اين کارگزار، عمروبن سلمه ارحبي است. ر.ک: انساب الاشراف، ج 2، ص 390؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 203. 3. « حلوان» شهرکي بوده است آباد بر ساحل چپ رودخانه اي به همين نام در جنوب سر پل ذهاب. ر.ک: معجم البلدان، ج 2، ص 192.

    منبع:نشريه النهج، شماره 29.
    ادامه دارد...
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  9. تشكر

    عهد آسمانى (10-07-2011)

  10. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    حقوق و عدالت در نهج البلاغه(2)


    نويسنده:مصطفي دلشاد تهراني(1)


    مفهوم شناسي حق(2)


    « حق» در لغت به معناي درستي، مطابقت، موافقت، يکساني، امر ثابت، ضد باطل و قرار داشتن چيزي در جا و موقع خود است

    ( کتاب العين، ج 1، ص 407، المفردات، ص 125؛ النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج 1، ص 413؛ لسان العرب، ج 3، ص 255)؛

    و در نهج البلاغه« حق» در پنج معناي اصلي ديده مي شود و نيز معناي ديگري که به اين پنج معنا بازگشت مي کند که دو معناي نخست حقيقي و سه معناي ديگر اعتباري است

    ( همان؛ و نيز: آيين شهرياري و دينداري، صص 148-149).


    سوگند به خدا، امر مهمي است، واقعيت است و شوخي نيست؛ حق است و دروغ پردازي نيست؛ و اين امر واقعي، مرگ است که منادي آن دعوتش را شنواند و سرودخوان آن همه را شتابان خواند ( نهج البلاغه، خطبه 132).

    همچنين است کروي بودن زمين و سيال بودن مايعات و سوزان بودن آتش.

    گويا مرگ را در دنيا بر جز ما نوشته اند، و گويا حق( مرگ)
    را در آن بر عهده جز ما گذاشته اند، و گويي آن چه از مردگان مي بينيم، مسافرانند که به زودي نزد ما باز مي آيند. آنان را در گورهايشان جاي مي دهيم و ميراثشان را مي خوريم، گويا ما پس از آنان جاودان به سر مي بريم. سپس پند پند دهندگان را [ اعم از زن و مرد] فراموش مي کنيم و به هر بلا و آفتي گرفتار مي شويم( همان، حکمت 122).

    همچنين است ادراک و اعتراف به کروي بودن زمين و سيال بودن مايعات و سوزان بودن آتش.

    « تو را حق پرسش است»( همان، کلام 162).

    همچنين است حق مسکن، شغل و انتخاب همسر.

    پس بايد کار مردم در آن چه حق است( استحقاق آن را دارند و سزاوار آن هستند) نزد تو يکسان باشد(همان، نامه 59).

    اميرمؤمنان(ع) علي آمده است:

    پس خداي پاک از هر کاستي، برخي از حقوق خود را براي برخي از مردمان براي برخي ديگر واجب ساخته است؛ و آن حق ها را برابر هم نهاد، و واجب شدن حقي را مقابل گزاردن حقي گذاشت؛ و حقي بر کسي واجب نبود مگر حقي که بر برابر آن است گزارده شود. و بزرگ ترين حق ها که خداي پاک از هر کاستي واجب کرده است، حق سرپرست بر مردمان، و حق مردمان بر سرپرست است( همان، خطبه 216).

    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  11. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حقوق ملازم عدالت

    1. حق به معناي واقعيت و امر واقعي؛ يعني به واقعيت عيني و خارجي حق گفته مي شود. مثلاً مرگ امري واقعي است، از اين رو حق است.

    2. حق به معناي حقيقت؛ يعني به ادراک مطابق با واقع که حقيقت است، حق گفته مي شود. مثلاً ادراک اين که مرگ وجود دارد، و اعتراف بدان، يک حقيقت است؛ از اين رو حق است. امام (ع)در پي جنازه اي مي رفت، شنيد مردي مي خندد، فرمود:

    3. حق به معناي اجازه، رخصت و اختيار. مثلاً وقتي گفته مي شود آدميان حق پرسش دارند، معنايش اين است که رخصت دارند و در استفاده يا عدم استفاده از اين حق مخيرند، و اين امر براي آنان مجاز است. يکي از ياران علي پرسشي نااستوار و ناسنجيده از امام کرد و حضرت آن را پاسخ داد و بر حق پرسشگري آدميان تأکيد کرد و فرمود:

    4. حق به معناي استحقاق، يعني سزاواري شخص نسبت به چيزي، يا سزاواري امري نسبت به امر ديگر؛ مانند حق تقدير و تنبيه، و پاداش و مجازات. و در اين معنا، اميرمؤمنان(ع) علي در نامه اي به يکي از کارگزارانش چنين نوشته است:

    5. حق به معناي طلب و مطالبه، يعني کسي از ديگري مطالبه و انتظاري داشته باشد و به طور متقابل اين امر براي آن ديگري هم لحاظ شود. مانند حق مردمان بر زمامداران، و حق زمامداران بر مردمان، چنان که در کلام


    در اين بحث، حق در سه معناي اخير( اجازه، رخصت و اختيار؛ استحقاق، شايستگي و سزاواري؛ و مطالبه و انتظار دو طرفه) مطرح است، و عدالت انساني جز با پاسداشت آن ها معنا نمي يابد.
    يعني آن جا که براي انسان ها اجازه، رخصت و اختيار وجود دارد بايد حفظ شود، و هيچ کس نمي تواند اين حق را از آدمي سلب کند، و در صورت سلب اين حق، بي عدالتي ظهور يافته است؛ و نيز پاسداشت استحقاق ها، شايستگي ها و سزاواري ها ملازم عدالت است، و عدم رعايت آن، بي عدالتي است؛ و همچنين در هر جا و در هر امري که دو طرف وجود دارد، حق دو طرفه است، و ناديده انگاشتن آن و بي اعتنايي به آن، خلاف عدالت است.

    بنابراين سخن از عدالت به ميان آوردن، و اختيارها و انتخاب ها را نفي کردن، بي عدالتي آشکار و ستم به انسان ها است. اگر انسان ها نتوانند در عرصه هاي مختلف، خود سرنوشت خويش را رقم بزنند، از بديهي ترين حقوق خود محروم شده و بر آنان بي عدالتي رفته است. اگر انسان ها در جاي خود قرار نگيرند و بر آن چه شايسته آنند نرسند، در ستم فرو رفته اند. اگر انسان ها تکليف داشته باشند و حق نداشته باشند، و يا بالعکس، گرفتار بي عدالتي آشکارند. براساس چنين ملازماتي با عدالت است، که اميرمؤمنان(ع) اختيارها و انتخاب ها
    را سخت پاس داشته، و بر قرار گرفتن هرچيز و هرکس در جاي خودش پاي فشرده، و بر تحقق حقوق متقابل ايستادگي کرده است. آن حضرت بر سر کارآمدن خود را از اختيارهاي مردم دانسته و رأي مردم را ملاک پذيرش حکومت معرفي کرده است، که عدالت چنين اقتضايي دارد:

    ما را حقي است( حق حکومت) که اگر آن را به ما بدهند( مردم ما را بخواهند و به ما رأي دهند) مي پذيريم؛ و اگر ندهند( مردم ما را نخواهند و به ما رأي ندهند)، ترک شتران سوار شويم و برانيم، هرچند شبروي به درازا کشد( اصرار نمي کنيم و نظر مردم را هرچه باشد پذيرا مي شويم، هرچند گمراهي آنان بر ما سخت است، و هرچند که به اين وضع به درازا کشد) ( همان، حکمت 22).
    بر اين اساس بود که چون پس از بيست و پنج سال، مردمان با اصرار خواهان بيعت با علي(ع) شدند، امام در مسجد مدينه همگان را مخاطب قرار داد و اين حقيقت را که لازمه عدالت، اختيار داشتن براي تعيين سرنوشت اجتماعي و سياسي خويش است، و هيچ کس را اين حق نيست که آن را زيرپا گذارد، چنين بيان فرمود:

    اي مردم، اين امر( حکومت)، امر شماست، هيچ کس جز آن که شما او را زمامدار خود گردانيد، حق حکومت بر شما را ندارد( الکامل في التاريخ، ج 3، صص 192-194).

    لازمه عدالت آن است که همه براساس شايستگي ها و استحقاق هايشان بهره مند شوند، و هيچ کس در جايي قرار نگيرد که صلاحيت آن جا را ندارد. همه چيز در مجراي خود قرار گيرد و هرگونه نابه ساماني زدوده شود. آن چه مردمان را به شورش بر عثمان واداشت، برهم خوردن چنين عدالتي بود. آن گاه که مردم نزد امام فراهم شدند و در آن چه از عثمان ناپسند مي دانستند، داد خواستند، و از وي خواستند تا از سوي آنان با عثمان گفتگو کند، و رضايت
    ايشان را از او بخواهد، امام بر عثمان درآمد و بر اين مبنا با او سخن گفت( نهج البلاغه، خطبه 164):

    تا زماني که عدالت با همه ملازمات حقوقي قرين نباشد، و عدالت از مجراي حقوق مداري دنبال نگردد، انتظار تحقق عدالتي نمي رود.

    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  12. Top | #10

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    همگامي عدالت و حقوق

    عدالت و حقوق کاملاً هم پا و همگام اند، به طوري که امکان ندارد گامي در تحقق عدالت برداشته شود و حقي برپا نگردد. درواقع با تحقق حقوق است که عدالت محقق مي شود، چنان که اميرمؤمنان(ع) علي فرمود:


    پس چون مردمان حق سرپرست را بگزارند، و سرپرست نيز حق مردمان را به جاي آرد، حق در ميانشان بزرگ مقدار شود، و راه هاي روشن دين برپا گردد، و نشانه هاي عدالت بر جاي ايستد ( همان، خطبه 216).

    بنابراين، برپايي عدالت در گرو برپايي حقوق است، و اين دو دوشادوش يکديگرند و هم پاي هم پيش مي روند. شريف رضي بخشنامه اي از اميرمؤمنان(ع) نقل کرده که نمونه اي گويا در اين مبحث است، و در ابتداي آن چنين آورده است:

    آن را براي کسي مي نوشت که برگرفتن زکات مي گماشت. دراين جا جمله هايي را مي آوريم تا بدانند او ستون حق را برپاداشت و در کارهاي خرد و بزرگ، و باريک و سترگ، نشانه هاي عدالت را براي مردمان به جاي گذاشت( همان، نامه 25).

    جمله هايي از اين بخشنامه چنين است:

    برو با پرواداشتن از خدا، که يگانه است و بي همتا. و مبادا مسلماني را به هراس اندازي، و به زور و با ناخوشايندي بر [ زمين
    و خانه] او بتازي، و بيش تر از حق خدا در دارايي اش را از او بگيري( همان).

    عدالت را نمي توان جز با پاسداشت حقوق انسان ها معنا کرد، و امام با تأکيد بر اين حقوق، کارگزاران خود را به مأموريت مي فرستد و اين گونه با بيان کليات پاسداشت حقوق مردمان، عدالت را معنا مي کند. اما آن حضرت فقط به بيان کليات بسنده نمي کند، و در ادامه جزئيات پاسداشت حقوق را مشخص مي کند تا از عمل به عدالت ابهام زدايي شود، و جزئيات عمل به عدالت با رعايت حقوق معلوم باشد:

    « پس چون بر قبيله درآمدي، بر سر آب آنان فرود آي، بي آن که خود را در ميان خانه هاشان درآوري، سپس با آرامش و سنگيني به سوي ايشان برو، تا اين که در ميان آنان بايستي و برايشان درود بفرستي، و در خوشامدگويي بدانان، کوتاهي نکني».(همان)

    امام حتي نوع راه رفتن و ورود مأموران دولتي، و احترام کردن به مردمان را گوشزد کرده است تا رويارويي آنان با مردمان، با رعايت حقوق شکل گيرد. آن گاه به مأموران آموخته است تا چگونه بر اين اساس سخن گويند و رفتار نمايند:

    سپس بگوي: بندگان خدا، ولي خدا و خليفه او مرا به سوي شما فرستاده است تا حق خدا در دارايي هايتان را از شما بگيرم. آيا خدا را در دارايي هاي شما حقي است تا آن را ادا کنيد و به ولي او بپردازيد؟ پس اگر گوينده اي گفت: نه، بار ديگر از او مپرس! و اگر گوينده اي به تو آري گفت، به همراه او روانه شو، بي آن که او را بترساني، يا بيمش دهي، يا با او به خشونت رفتار کني، يا کار را بر او سخت گرداني. پس هرچه از زر و سيم به تو داد، بگير. و اگر او را چارپايي( گاو و گوسفندي) يا شتراني است، جز به اجازه او ميان آنها مرو، زيرا بيش تر آن رمه، او راست؛ و چون به رمه رسيدي، چونان کسي به ميانشان مرو که بر رمه چيرگي دارد يا خواهد که
    آنها را بيازارد؛ و مبادا چارپاياني را برماني يا آنها را بترساني؛ و مبادا در ميان چارپايان با صاحب آنها بدرفتاري کني( همان).

    اقتضاي عدالت اين است که حقوق همگان و همه موجودات، آن گونه که بايسته است پاس داشته شود. اين آموزه امام نمونه اي است گويا در اين جهت. وي به پاسداشت حقوق زير تأکيد کرده است:

    - آزاد بودن اشخاص در پرداخت حقوق شرعي خويش؛

    - پرهيز از هرگونه بدرفتاري، پرهيز از ترساندن، پرهيز از بيم دادن، پرهيز از خشونت ورزيدن و پرهيز از در تنگنا قرار دادن؛

    - بي اجازه کسي وارد حريم و دارايي هاي او نشدن، هرچند که بخشي ازآن دارايي ها، حق حکومت باشد؛

    - پرهيز از هرگونه بدرفتاري با چارپايان: چيره رفتار کردن، آزاردادن، رمانيدن، و ترسانيدن؛

    - پرهيز از بدرفتاري کردن با صاحب چارپايان در ميان آنها.

    با اين بيان، پاسداشت حقوق تا حد نهايي آن ضرورت دارد، و جاي هيچ گونه کوتاهي در آن نيست.

    امام در فرمان خود نهايت رعايت حقوق مردمان و ديگر جانداران را خواسته است، و اينکه هيچ کس حق ندارد، کم ترين بي احترامي و ناروايي و بدرفتاري را با مردمان بنمايد، و کسي حق بدرفتاري و آزاررساني به جانداري را ندارد؛ با هر عنواني که باشد؛ حتي امام تأکيد مي کند که مأموران حکومتي حق ندارند در ميان چارپايان با صاحب آنها بدرفتاري کنند، که آن چارپايان آزرده مي شوند. بنابراين عدالت اين است که حقوق همه کس و همه چيز با دقت و به تمامي پاس داشته شود.
    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi