تصویر اول/ 33 سال
33 سال گذشته است؛ سنش از هشتاد سالگی رد و لابد الان خمیده قد شده است. چون قامت بلندش به سقف کوتاه زندان عادت کرده است. زندانبانهایش هم پیرشدهاند. اگر مریدش نشده باشند، دستکم با روحیهای که امام دارد، رفیقش شدهاند، شاید پنهانی خبرها رو به او داده باشند. شاید با خبرهای جدیدی که گاه و بیگاه شنیده باشد، به بیخبری زندان عادت نکرده باشد.
لابد در همه این سالها خبرگرفتن از خانوادهاش، برایش اولویت داشته است. در تنهایی زندان بچهها را به صف کرده و یکی یکی سراغشان را گرفته است: صدری، حمید، حورا و ملیحه. در خیالش با خانم و بچهها سر سفره نشستهاند و حرف زدهاند. ملیحه که کوچکتر بوده روی پای پدر نشسته و پدر دستی بر سرش کشیده است. ۳۳ سال تنهایی فرصت زیادی به آدم میدهد که به رویاهایش عادت کند. به یاد همسری باشد که بیش از همه از دوری رنج کشیده است. به یاد برادران و خواهرانش و عزیزان دیگر.
۳۳ سال اینقدر زیاد است که بشود مفصل به همه اینها فکر کرد. خیلیهای دیگر هم هستند که لابد در این سالها به فکر آنها بوده است و سعی کرده از آنها خبری بگیرد. اگر خبری نگرفته باشد، در خیالهایی که در زندان سراغ آدم میآید، شاید به ساختن تصویری مثبت از دنیایی که در آن نبوده است، عادت کرده باشد. اگر هم خبر گرفته باشد که ... کلا ویژگی خبر این است که نمیگذارد به چیزی عادت کنی. هرچند که بعد از ۳۳ سال شنیدن خبرهای مختلف، شاید به همین هم عادت کرده باشد. در این سالها، که کم هم نیستند، آدم به همه چیز عادت میکند. اگر کاغذ و قلم و کتابی در اختیارش بوده به نوشتن و خواندن عادت کرده و اگر هم اینها نبودهاند، لابد به رویاهایش عادت کرده است. بالاخره این همه سال گذشته است. بچهها دیگر جاافتاده شدهاند. حتما نوههایی دارد و لابد خیلی از دوستانش شهید شدهاند یا فوت کردهاند. حالا دیگر امام موسی صدر به رویای همه اینها عادت کرده است.
تصویر دوم/ 50 سال
۵۰ سال گذشته است. موسسات امام موسی صدر، ۵۰ سال است در لبنان فعال هستند. ۵۰ سال است میراث امام موسی صدر در لبنان دوام پیدا کرده و بسط یافته است. اما فقط ۱۸ سالش را امام در لبنان بوده و بقیه سالهایش در اسارت گذشته است.
اگر یکی از زندانبانها مرید امام شده باشد و گاه و بیگاه خبرها را به او بدهد، حتما خیلی جدی پیگیر خبرهای موسسات بوده. آخرین خبرها از فرزندانش در جبل عامل و مدرسه پرستاری و خانه ایتام؛ شاگردانش در حرکه المحرومین و جنبش امل و دوستانش در خط مقدم مقاومت لبنان همیشه سوژه خبرهایی بودهاند که دنبال میکرده. مؤسسات در همه این سالها بردوش دیگران اداره شدهاند و در میان همه آنها ربابه خانم سرآمد است. او که از همه بیشتر کنار برادر بوده است و در این سالها هیچوقت به نبودنش عادت نکرده است. لابد آقا موسی هم همیمنطور است. وقتی بیاید، که به نظرم خیلی نزدیک است، اول از همه از ربابه میپرسد که موسسات به کجا رسیدند؟ بچهها از آب و گل درآمدند؟ شیعیان آبرودار لبنان شدند؟
تصویر سوم: ۳۰ سال
شمس و مولانای لبنان بودهاند. ۳۳ سال است امام موسی صدر ربوده شده است و ۳۰ سال است که چمران به شهادت رسیده است. نسبت او با امام صدر، نسبتی چندجانبه بوده است. همراه و همدل همیشگی امام صدر سالهاست بار سفر را بسته است و به نبودن امام موسی صدر عادت نکرده است. حتما در این سالها، امام همیشه به یاد چمران بوده است و به نبودن او عادت نکرده است. همیشه منتظر بوده چمران با یک تیم آموزش دیده از بچههای لبنان بیاید و او را از بند به در آورد. لابد به این انتظار کهنه هم عادت کرده است. سی سال است که چمران در بین ما نیست، اما در ذهن امام موسی صدر بوده است.