آثار سازنده عقيده به معاد
كتاب: الهيات و معارف اسلامى، ص 437
نويسنده: آيت الله جعفر سبحانى
عقيده به زندگى پس از مرگ و اعتقاد به كيفر و پاداش اعمال، نقش بزرگى در آرامش روانى و امنيت اجتماعى ما دارد كه آرامش روانى، اثر فردى و امنيت اثر اجتماعى آن است، اينك پيرامون آرامش روانى و آثار فردى عقيده به معاد بحث ميكنيم.
بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تكنيك، درهاى فضا را به روى خود گشوده و انسانهائى را به ماه فرستاده و بازگردانيده است و از قلب و كليههاى مصنوعى به جاى طبيعى آن استفاده كرده است، ولى در برابر اين پيروزى چشمگير علمى، به سكونت خاطر و آرامش روانى كه زير بناى يك زندگى سعادتمندانه را تشكيل ميدهد، نه تنها دست نيافته است، بلكه به موازات پيشرفت صنعت و دانشهاى مادى، مشكلات روانى وى افزايش يافته است.
عوامل و مشكلات روانى و ناراحتىهاى روحى او يكى و دو تا نيست، ولى موضوعات زير از علل چشمگير اضطراب است:
اينك هر يك از اين سه عامل را به گونهاى توضيح ميدهيم.
جهان سرمايهدارى براى فزونى كالاهاى خود، وسايل ارتباط جمعى را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اكثر طبقات نسبت به مظاهر مادى، از ويلا و ماشين و تجملات زندگى، اشتهاى كاذبى پديد آورده است كه بهيچوجه اشباع نميگردند، اكثريت مردم روى زمين را گروهى تشكيل ميدهند كه فضاى روح و روان آنان را انديشه ماديگرى پر كرده و هدفى جز ثروت اندوزى و بهرهگيرى مادى و لذائذ جسمانى ندارند.ناگفته پيداست كه بسيارى از آرزوهاى انسان جامه عمل نميپوشد و در نتيجه يكنوع ناراحتى و تشويش روانى بر انسان مسلط ميگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت يك خوره خطرناك كه خورنده اعصاب و آرامش روحى است در ميآيد.
اين يك عامل براى بروز ناراحتىها.
عامل دوم براى ناراحتىها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردى در طول زندگى خود، با محروميتها و شكستها و فقدان عزيزان و بلاهاى زمينى و آسمانى و...روبرو ميگردد و فشار هر يك از اين عوامل بر روح و روان انسان به اندازهاى است كه گاهى انسان را به فكر خودكشى و در هم شكستن قفس زندگى مياندازد.
بالاتر از آن، انديشه فنا و مرگ است كه خود عامل سومى براى بروز ناراحتيها ميباشد، زيرا هر فردى ميداند كه پس از اندى، رشته زندگى او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانكاه مرگ را خواهد نوشيد.
اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب اين عوامل سه گانه و عوامل ديگرى را كه فعلا مجال بازگوئى آنها نيست كاملا خنثى ميسازد.زيرا:
اولا در مكتب اعتقاد به خدا و معاد، دنيا و تمام وسائل زندگى آن، ارزش وسيلهاى دارند، نه هدفى آنها براى انسانها ساخته شدهاند نه انسان براى آنها، بنابر اين دليل ندارد كه انسان در خود چنين اشتهاى كاذبى را پديد آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهاى نامطلوب و واكنشهاى روحى آن گردد.
به عبارت ديگر انسان با ايمان، زندگى جهان را معبر و گذرگاهى بيش نميداند، اگر در اين گذرگاه وسيله لذت بيشتر تأمين نگردد، هرگز ناراحت نميشود و پيوسته به زندگى جاودانى ميانديشد، نه زندگى موقت.
ثانيا مذهب در تعاليم خود، كيفرهاى سخت براى گروه متجاوز و اسرافگر و حد و مرزنشناس، تعيين كرده است و انديشه جزاهاى اخروى، ريشه هر نوع آرزوهاى باطل و گرايشهاى بيحد و حساب را در دماغ انسان ميسوزاند و دست انسان را در آلودگى بدنيا در محدوده خاصى آزاد ميگذارد و در قلمرو زندگى يك چنين انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده كمتر پيدا ميشود.
اعتقاد به معاد مشكل مصائب و شدائد را به گونهاى روشن حل كرده است زيرا گذشته از اينكه حوادث جهان، نتيجه تقدير خداوند حكيم است هر نوع صبر و بردبارى در برابر مصائب داراى پاداش بزرگ نيز مىباشد و همين پاداش بزرگ مصيبتها را در نظر انسان كوچك و سبك جلوه ميدهد.
در مكتب اعتقاد به معاد، عامل سومى، به نام (انديشه فنا) وجود ندارد و در نظر پيرو اين مكتب رشته زندگى پس از مرگ گسسته نمىشود، و مرگ دروازه ابديت و فرشتهاى كه مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن ميباشد، چيزى كه هست انسان بايد براى زندگى پس از مرگ، توشهاى بيندوزد و از عواملى كه مايه ناراحتى در سراى ديگر است بپرهيزد. 1 ـ ماديگرى بى حد و حساب. 2 ـ شدائد و مصائب. 3 ـ انديشه مرگ.
آثار اجتماعى عقيده به معاد
اعتقاد به معاد، نه تنها مشكلات روحى و روانى انسانها را ميتواند بگشايد، بلكه اين عقيده در تعديل و رهبرى غرائز انسانى، پرورش فضائل اخلاقى، و تأمين عدالت اجتماعى نقش مؤثرى ايفاء ميكند.
اين سه مطلب از آثار اجتماعى اعتقاد به زندگى پس از مرگ است و هر كدام را به گونهاى تشريح ميكنيم.
مسئله تعديل غرائز، مهمترين مسئله در فصول زندگى انسانها، بالاخص طبقه جوان ميباشد.مثلا تمايلات جنسى در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلى ميكند و در آغاز جوانى، به اوج قدرت ميرسد .
1 ـ تعديل و رهبرى غرائز
درست است كه بقاء انسان در گرو اعمال اين غريزه است، ولى موضوع قابل توجه اين است كه غريزه جنسى در برخى از فصول زندگى انسانها، براى خود حد و مرزى نمىشناسد.
در اين موقع، اعتقاد به معاد و كيفرهاى الهى اين غريزه را مهار كرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظيفهشناس تحويل اجتماع ميدهد، و انسانى را پرورش مىدهد كه در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسيار زيبا كه به او فرمان آماده باش ميدهد و ميگويد: «هيت لك» آماده باش سرسختانه مقاومت ميكند و زن متجاوز را، پند واندرز ميدهد و مىگويد «معاذالله» بخدا پناه مىبرم...! (1)
در تاريخ زندگى انسانهاى با ايمان، سرگذشتهاى آموزندهاى وجود دارد، كه ما را به اهميت اعتقاد به معاد رهنمون مىباشد.
حس غضب و خشم، از نظر قدرت، كمتر از غريزه جنسى نيست، گاهى حس انتقام به اوج خود مىرسد و ميخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پيش پاى خود بردارد.
در اين مواقع جز ترس از انتقام الهى، و خوف از دوزخ، چيزى نميتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنين است ديگر غرائز اصيل انسانى.
در نهاد ما يك سلسله فضائل اخلاقى وجود دارد كه تحت شرايطى پرورش يافته و بارور مىگردند .ارشاد و راهنمائى علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقى مؤثر است ولى راهنمائى آنان، از دايره سخن گفتن و مذاكره دوستانه، گام فراتر نمىگذارد.
2 ـ پرورش فضائل اخلاقى
ولى مذهب و اعتقاد به پاداشها و كيفرها، فضيلتهاى اخلاقى را مانند انسان دوستى، ضعيف نوازى، مهربانى به يتيمان، دستگيرى از درماندگان و...در انسان زنده مىسازد و از اينجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق مىدانند.
قرآن مجيد با روش خاصى به اين نكته اشاره ميكند و انكار مبدأ و معاد را مايه كشته شدن عواطف انسانى ميداند، تا آنجا كه دل او سخت و پرقساوت مىگردد و مهربانى و ترحمى نسبت به يتيم و مستمند و بىنوا ندارد، چنانكه ميفرمايد:
ارأيت الذى يكذب بالدين، فذلك الذى يدع اليتيم و لا يحض على طعام المسكين (سوره ماعون آيه 1 ـ 3)
«آيا ديدى كسى را كه روز جزا را انكار مىكند، او همان كسى است كه (با كمال بىرحمى)، يتيم را طرد مىنمايد، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغيب نمىنمايد.»
تزاحم و اصطكاك در منافع، از لوازم اجتماع انسانى است كه در آن افراد نيرومندو ناتوان، مستعد و عقب مانده، زندگى ميكنند و افراد نيرومند و مستعد پيوسته مىخواهند همه چيز را به خود اختصاص دهند، براى ترميم اين قسمت چارهاى جز اين نيست كه قوانينى وضع گردد كه حافظ حقوق تمام طبقات باشد، ولى بايد توجه داشت كه اگر وضع قانون مهم است، اجراء آن از اصل تشريع آن اهميت بيشترى دارد.
3 ـ تأمين عدالت اجتماعى
در جامعههاى كنونى، قوه مقننه، قوه قضائيه و قوه مجريه، تا حدودى توانستهاند به جامعه نظم و آرامش نسبى، بخشند و در مواقع فوق العاده با تأسيس حكومتهاى پليسى و نظامى، جلو بسيارى از بى نظمىها را بگيرند.
ولى جان سخن اينجاست كه اينگونه نظامات مادى فقط ميتوانند به خلافكاريهاى عيان، پايان بخشند ولى از تعدىهاى پنهانى كه از ديد دستگاه قدرتهاى قضائى و انتظامى دور است نمىتوانند جلوگيرى كنند.
گذشته بر اين هر گاه خود قدرتهاى سه گانه (مقننه، مجريه، قضائيه) بخواهند از مقام و موقعيت خود سوء استفاده كنند، چه عاملى مىتواند جلو تصميمات آنان را بگيرد، اينجا است كه حكومتهاى مادى در گسترش عدالت اجتماعى، كاملا در بن بست قرار گرفته و جز يك موفقيت نسبى چيزى عايدشان نمىشود.
ولى در اجتماعى كه زير بناى نظامات آن را، ايمان و ترس از خدا تشكيل دهد اين مشكل خود به خود حل است و كيفرهاى جانكاه آن، بهترين ضامن اجراء قوانين است.
نگارنده در سفرى كه از ايالات متحده ديدنى به عمل آورد، در مجالس دوستان، از صنايع گسترده و تكنولوژى وسيع و دانشگاههاى بى حد و حساب و امنيت فرد و اجتماعى آمريكا توصيفهاى زيادى مىشنيد، دوستان غالبا از نقطه نظر خاصى سخن ميگفتند، و هدف آنان انتقاد از شرق و شرقى بود كه فرسنگها از تمدن درخشان غرب عقب مانده است، نه تمدنى دارند و نه فرهنگ، نه آسايشى دارند و نه امنيت و...
نگارنده در مواقع مناسب از شيوه زندگى غربى انتقاد مىكرد و تمدن آنان را يك تمدن ماشينى، نه انسانى ميخواند هر چند انتقاد او در ذائقه دوستان تلخ بود.
روزى كه ما نيويورك را به عزم قاهره ترك گفتيم فرداى آن روز (چهارشنبه 27 تير ماه سال 56) حادثهاى رخ داد كه آب پاكى روى دست آن لاف زنان و گزاف گويان ريخت، و آنان را كه پيوسته از امنيت و آسايش و ادب و اخلاق و رعايت حقوق ملت مغرب زمين، سخن ميگفتند، رسوا كرد.جرائد جهان و ايران نوشتند:
در خاموشى برق نيويورك كه بدون سابقه رخ داد مردم عادى كوچه و بازار اين شهر، به مغازهها حمله كردند و در مدت كوتاهى سرمايههاى مغازهداران را به غارت بردند و پليس سه هزار نفر از آنها را دستگير و بازداشت كرد و موضوع تا چند روز مورد بحث محافل بود.
آيا ملتى پيشرفتهتر، و صنعتىتر از ملت آمريكا داريم؟ آيا اين مردم به ظاهر مؤدب و ثروتمند چگونه در فرصت خاصى تمام اصول انسانى و اخلاقى را زير پا گذاردند و به غارتگرى و تاراج اموال يكديگر پرداختند؟ !
در آمريكا، صاحبان هتلها و دوستان كرارا به ما اخطار مىكردند كه در اطاق را از پشت ببنديم و تا افراد را نشناسيم، درب را به روى آنان باز نكنيم.
آيا در مشرق زمين، كه معتقدات مذهبى تا حدى به قوت خود باقى است و مردم اين سامان، به كيفرها و جزاهاى اخروى معتقد هستند، در خاموشى برق شهر را تاراج ميكنند؟ !
متأسفانه هنوز رهبران جهان به ارزش مبانى مذهبى و نقش آن در تأمين عدالت و گسترش امنيت اجتماعى پى نبردهاند و تأسف آور آنكه رهبران شرق با داشتن چنين سرمايه عظيم به دنبال روشهاى غربى هستند و هر روز براى رسيدن به امنيت و عدالت اجتماعى نظامات مادى را گسترش داده و به تشكيلات پليسى خود توسعه ميدهند، در صورتيكه هزينههائى را كه در اين مورد مصرف مينمايند اگر در مورد تحكيم مبانى دينى و گسترش فضائل اخلاقى و ريشهكن كردن برنامههاى ضد انسانى مصرف كنند به اهداف انسانى خود زودتر نائل ميگردند.
آثار سازنده معاد در قرآن
قرآن در يك آيه، نظريه دو گروه (مادى و الهى) را درباره معاد منعكس ميكند، شما در مفاد اين دو نظر، دقت كنيد، سپس به سؤالى كه خواهيم كرد پاسخ بفرمائيد
.2 قل بلى و ربى لتأتينكم عالم الغيب لا يعزب عنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتاب مبين. (سباء ـ آيه 4)
1 ـ قال الذين كفروا لا تاتينا الساعة
«گروه كفار گفتند كه قيامتى نخواهد آمد.»«بگو، سوگند به خدايم رستاخيز خواهد آمد، اوست آگاه از غيب حتى اندازه سنگينى ذرهاى در آسمانها و زمين و نه از آن كوچكتر و نه از آن بزرگتر نزد او پنهان نيست و همگى در كتاب روشنى مضبوط مىباشد.»
من از شما سؤال ميكنم كدام يك از اين دو مكتب مىتواند، به اجراء قوانين و تحكيم عدالت اجتماعى و حفظ حقوق همنوعان كمك كند؟ آيا آن مكتبى كه مىگويد:
جهان، صاحبى و خدائى دانا، توانا، عادل و دادگر ندارد و پس از مرگ، براى اعمال او حساب و كتابى در كار نيست، با مكتبى كه ميگويد هر عملى هر چند كوچك باشد، در روز بازپسين، حساب و كتابى خواهد داشت؟
پىنوشتها:
.1 سوره انعام آيه 29، و نيز به سوره مومنون آيه 37 مراجعه شود.
.2 سوره يوسف، آيه .22