صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 68

موضوع: ▐♣*♣ ▐می آید او تا ساحل چشم انتظاران...(اشعارميلاد گل نرگس) ▐♣*♣▐

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102


    تا جلوه نما دلبر جانانه ما شد
    آكنده دل از نعره مستانه ما شد

    تا نور رخش رونق كاشانه ما شد
    ديوانه مهدى دل ديوانه ما شد

    كو فخر بشر حامى قرآن مبين است
    چون خلد برين از قدمش روى زمين است

    او آمده از پادشهان تاج بگيرد
    تاج از سر كيخسرو و ليلاج بگيرد

    با تير دل خصم خود آماج بگيرد
    با عدل و عدالت ره تاراج بگيرد

    قنداقه او جاى به معراج بگيرد
    دست من دلخسته محتاج بگيرد

    كو خلق جهان را به خدا يار و معين است
    چون خلد برين از قدمش روى زمين است

    در پانزده ماه گرانمايه شعبان
    آمد به جهان جان جهان خسرو خوبان

    شد ماه ز انوار رخش سر به گريبان
    وز مقدم او نعمت حق گشت فراوان

    شاهى كه خدا حجت خود خوانده به قرآن
    از دامن نرجس شده چون ماه نمايان

    خشنود دل فاطمه در خلد برين است
    چون خلد برين از قدمش روى زمين است

    او آمده از بهر نجات بشريّت
    از ورطه كبر و حسد و بخل و منيّت

    يكسان بكند مشربه شاه و رعيّت
    نابود كند منكر حكم احديّت

    پاينده كند پرچم سرخ علوييّت
    جاويد شود دين خدا تا ابديّت

    كو مظهر فتح و ظفر و نهضت دين است
    چون خلد برين از قدمش روى زمين است

    عالم ز قيامش به خدا قايمه گيرد
    با آمدنش ظلم و ستم خاتمه گيرد

    از راه كَرَم آيد و دست همه گيرد
    وز نهضت او رحمت حق واسعه گيرد

    اَكناف جهان ز آمدنش همهمه گيرد
    او آمده تا داد دل فاطمه گيرد

    كو زاده زهرا پسر حبل متين است
    چون خلد برين از قدمش روى زمين است

    اى يوسف زهرا پسر شاه ولايت
    اى آن كه ز موى تو كند شام حكايت

    بر ما نظرى كن ز ره لطف و عنايت
    تو شاه شهانى و شهانند گدايت

    «ژوليده» زند صبح و مسا دم ز ولايت
    تو جان جهانى و جهانى به فدايت

    بازآى كه دل با غم و اندوه قرين است
    چون خلد برين از قدمش روى زمين است



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    khmgin


    شعر تنهایی


    سکوت کوچه‌های تارِ جانم، گریه می‌خواهد
    تمام بندبندِ استخوانم، گریه می‌خواهد
    ببار ای ابر باران‌زا! میان شعرهای من
    که بغض آشنای آسمانم، گریه می‌خواهد
    بهاری کن مرا جانا! که من پابند پاییزم
    و آهنگ غزلهای جوانم، گریه می‌خواهد
    نمی‌خواهم دگر آیینه را؛ چشمان من مُردند
    که در متنش نگاه ناتوانم، گریه می‌خواهد
    چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
    که حتّی گریه‌های بی‌امانم، گریه می‌خواهد


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  5. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    khmgin


    گاهی اگربا ماه صحبت کرده باشی

    از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی

    گاهی اگر در چاه ،مانند پدر،آه

    اندوه مادر راحکایت کرده باشی

    گاهی اگر زیردرختان مدینه

    بعد از زیارت استراحت کرده باشی

    گاهی اگر بعد از وضومکثی کنی تا

    آیینه ای راغرق حیرت کرده باشی

    حتی اگر بی آن که مشتاقان بدانند

    گاهی نمازی را امامت کرده باشی

    یا در میان کوچه های سرد و تاریک

    نان وپنیر وعشق،قسمت کرده باشی

    پس مردمک های نگاه ما عقیم اند

    تو حاضری بی آن که غیبت کرده باشی!

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  6. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي

    دل بي تو به جان آمد وقت است كه بازآيي

    دايم گل اين بستان شاداب نمي‌ماند

    درياب ضعيفان را در وقت توانايي

    ديشب گله زلفش با باد همي‌كردم

    گفتا غلطي بگذر زين فكرت سودايي

    صد باد صبا اين جا با سلسله مي‌رقصند

    اين است حريفاي دل تا باد نپيمايي

    مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم كرد

    كزدست بخواهد شد پاياب شكيبايي

    يا رب به كه شايد گفت اين نكته كه در عالم

    رخساره به كس ننمود آن شاهد هرجايي


    ساقي چمن گل را بي روي تورنگي نيست

    شمشاد خرامان كن تا باغ بيارايي

    اي درد توام درماندر بستر ناكامي

    و اي ياد توام مونس در گوشه تنهايي

    در دايره قسمت ما نقطه تسليميم

    لطف آن چه تو انديشي حكم آن چه تو فرمايي

    فكر خود و راي خود در عالم رندي نيست

    كفر است در اين مرهب خودبيني و خودرايي

    زين دايره مينا خونين جگرم مي ده

    تا حل كنماين مشكل در ساغر مينايي

    حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد

    شاديت مبارك باد اي عاشق شيدايي



    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0


    همه هست آرزويم كه ببينم از تو روئي
    چه زيان ترا كه من هم برسم به آرزوئي
    به كسي جمال خود را ننموده‌اي و بينم
    همه جا به هرزباني بُوَد از تو گفتگوئي
    به ره تو بسكه نالم ز غم تو بسكه مويم
    شده‌ام ز ناله نالي شده‌ام ز مويه موئي
    همه را خوش آنكه مطرب بزند به تار چنگي
    من از آن خوشم كه چنگي بزنم به تار موئي
    چه شود كه راه يابد سوي آب تشنه كامي
    چه شود كه كام جويد ز لب تو كامجوئي
    شود اينكه از ترحم دمي اي سحاب رحمت
    من خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلوئي
    بشكست اگر دل من بفداي چشم مستت
    سر خمّ مي سلامت شكند اگرسبوئي
    همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
    تو قدم به چشم من نه بنشين كنار جوئي
    نه به باغ ره دهندم كه گلي به كام بويم
    نه دماغ آنكه از گل شنوم به كام بوئي
    نه وطن پرستي ازمن به وطن نموده يادي
    نه زمن كسي به غربت بنموده جستجوئي
    زچه شيخ پاكدامن سوي مسجدم نخواند
    رخ شيخ و سجده گاهي سر ما و خاك كوئي


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  8. تشكرها 2


  9. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar.


    دیریست که ما منتظر روی تو هستیم
    ما بند نجابت به تن اسم تو بستیم
    دیریست که دلداده ما خانه نشین است
    جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است
    پلک دلم امشب به نبودت پر درد است
    این فصل کبود از غم هجران تو سرد است
    ای ساقی دلهای جهان مست نگاهت
    این ماه فرومانده ز چشمان سیاهت
    دیریست که ما منتظر و خانه بدوشیم
    وقتی که قمر نیست همه تا رو خموشیم
    ای صاحب این ثانیه ها پس تو کجایی
    فهمیده ام این جمعه گذشت و نمی یایی
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  10. تشكرها 2


  11. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در دل خود كشیده ام نقش جمال یار را
    پیشه خود نموده ام حالت انتظار را
    ریخته دام ودانه شه از خط وخال خویشتن
    صید نموده مرغ دل برده از او قرار را
    سوزم وسازم از غمش روز وشبان بخون دل
    تا كه مگر ببینم آن طرّه مشكبار را
    دولت وصل او اگر یكشبی آیدم بكف
    شرح فراق كی توان داد یك از هزار را
    چشم امید دوختن درره وصل تابكی
    برده شرار هجر او از كفم اختیار را
    ایمه برج معدلت پرده زچهره برفكن
    شوی زچشم عاشقان زآب كرم غبار را
    سوختگان خویشرا كن نظر عنایتی
    مرهمی از كرم بنه ایندل داغدار را

    حیرانرا از جلوه ای از رخ خویش مات كن
    تا رهد از خودی خود ترك كند دیاررا

    علامه بزرگوار سید محمد حسن میرجهانی
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  12. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ای امید شاپرکهای غریب


    ای دلیل آیه امن یجیب


    ای کلید قلبها در دست تو


    کوچه های شهر دل، بن بست تو


    ای صدای بلبلان عشقباز


    آرزوی چشمهای نیمه باز


    پرچم سبزت دلیل آفتاب


    در دل شبهای مشتاقان بتاب


    ای فدای اشکهایت،ابرها


    رنگ و بوی روشن گلبرگها


    وارث عدل و صدای چاه ها


    در خط صبرت عدالت خواه ها


    کشت مارا انتظارت، دلبرا


    ازپس این ابر بی باران در آ


    غرق شد دنیای ما در سرب ها


    در صدای تیر و خشم بمب ها


    کاش چشم جغد ها بیدار بود

    صبح فردا، وعده دیداربود



    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 16-07-2011 در ساعت 11:24
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  13. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    ghalb.



    نرگس طبعم پريد از خواب ناز
    نرگس بيمار خود را كرد باز

    خنده زن تقديس كن تكبير گو
    ساخت زاشك شوق خون دل وضو

    پاي تا سر درد و سوز و شور شد
    غرق در امواج بحر نور شد

    صورتش در موج نور انداخت گل
    خنده زن از غنچة لب ساخت گل

    كرد بازي با دل و با جان من
    در مظمون ريخت در دامان من

    گفت كم كن هاي و هو هويي بكش
    ياس نرگس باز شد بويي بكش

    خويش را در خويش گم كن هو بجوي
    حسن هو را در جمال او بجوي

    امشب از بيت حسن خورشيد تافت
    تير نورش قلب ظلمت را شكافت

    اين كه تابد در دل شب بي نقاب
    آفتاب است آفتاب است آفتاب

    اين اميد هر نبي و هر ولي است
    پاي تا سر هم محمد هم علي است

    اين به فلك آفرينش ناخداست
    اين خدا را عبد و عالم را خداست

    شمع جمع عالمين است اين ولي
    طالب خون حسين است اين ولي

    اين چراغ صبح در قلب شب است
    اين نويد اتقام زينب است

    بردگان موسي به عالم آمده
    مردگان عيسي بن مريم آمده

    شعله ها گل گشت و بت رفت از ميان
    آمد ابراهيم ابراهيميان

    جام چشم يار مستم ميكند
    يا جنون مهدي پرستم مي كند

    دم به دم اعجاز نرگس ميكنم
    بوي گل از شعر خود حس ميكنم

    حبضا روح القدس پر باز كن
    در سپهر ذوق من پرواز كن

    لب گشا تا من ثنا خواني كنم
    دم بزن تا من گل افشاني كنم



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  14. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    كيست مهدي كعبه جان همه
    كيست مهدي آرزوي فاطمه

    كيست مهدي زخم دل را التيام
    كيست مهدي آخرين مرد قيام

    كيست مهدي هم دمي نشناخته
    خلق ناديده بر ا و دلباخته

    كيست مهدي ياور مظلوم ها
    كيست مهدي حامي محروم ها

    سينة ظالم نشان تير او
    تكية مظلوم بر شمشير ا و

    حامل عدل و عدالت پيك او
    پاسخ فريادها لبيك او

    گور هر فرعون نار خشم او
    جان صد موسي اسير چشم او

    بت گران در عز توحيدش زليل
    بي تبر آيد از او كار خليل

    با نگه كار مسيحا ميكند
    بي عسا اعجاز موسي ميكند

    پير كنعان عاشق ديدار او
    ماه كنعان بردة بازار او

    از همه خوبان عالم خوب تر
    وز همه محبوب ها محبوب تر

    كاش روزي آن خورشيد نور
    از كنار كعبه فرمايد ظهور

    قلبهار ا مهر هم عهدي زند
    از حرم بانگ انا المهدي زند

    ذوالفقار حيدري در مشت او
    خاتم توحيد در انگشت او

    پرچم ثاراللهي گيرد به دوش
    يا لثارات الحسينش زيب گوش

    اي تمام آرزوي اهل بيت
    وي ظهورت گفتگوي اهل بيت

    اي ضمير خلق در آئينه ات
    وي همه فرياد ها در سينه ات

    اي تو را بر كل خلقت رهبري
    مهدي موعود يابن العسگري

    چند بايد در فراغت سوختن
    وز شرار دل چراغ افروختن

    بي تو خون دل فشاندن تا به كي
    صبح جمعه ندبه خواندن تا به كي

    اي مسيح آدميت خنده كن
    آدميت را دوباره زنده كن


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi