بشر به مقتضاى حُب ذات و طبيعت جستوجوگر خود همواره به سرانجام دنيا مىانديشد و اكنون كه فقر و فساد، ظلم و ستم، تبعيض و ناجوانمردى، استعمار و استثمار، انحصارطلبى قطب سلطه گر و صدها و هزاران پديده نا ميمون فرهنگى، سياسى و اقتصادى و اجتماعى به صورت وحشتناكى بر جوامع بشرى چنگ انداخته و عرصه را بر انسانهاى آزاديخواه و طالب حداقل حقوق انسانى تنگ نموده، اين سؤال كه آينده جهان و پايان تاريخ چگونه خواهد بود از اهميت ويژه برخوردار است.
و اهميت بيشتر آن زمانى روشنتر مىگردد كه به اين نكته توجه داشته باشيم كه بشر در دوران اوج شكوفايى علمى، صنعتى و تكنولوژى است و اين همه رشد و ترقى نه تنها مشكلى از بشر خسته از جنگها و خونريزىها، اضطرابها و تشويشها، نامردمىها و تبعيضها برطرف نساخته، كه مايه تورّم مشكلات و تشديد دردهاى او گرديده است.
اكنون بايد بگوييم اين حق آدمى است كه بداند بشر در سير قهقرايى به گرداب فلاكت و بدبختى افكنده خواهد شد يا با آيندهاى روشن و عصرى طلايى كه آدمى به حقوق انسانى خود مىرسد و به سعادت و فلاح دست مىيابد مواجه مىشود. دانستن هر يك از اين دو پاسخ فقط رفع يكى از مشكلات فكرى او نيست بلكه نوع جهتگيرى او را در زندگى معين خواهد كرد و او را از خمودگى و سستى، يأس و افسردگى، اضطراب و پريشانى، انحطاط و سقوط خارج ساخته به انسانى پرتكاپو و فعال، اميدوار به آينده، صبور، مقاوم و ترقى خواه تبديل خواهد كرد.
همه اديان الهى و بيشتر مكاتب بشرى، درباره پايان تاريخ، اظهار نظر كردهاند. در همه پيشگويىهاى{ . نجات بخشى در اديان، ص 13 و 14؛ على و پايان تاريخ، ص25-15.}
مربوط به آخرالزمان، خبرهاى وحشتناك و نگرانكنندهاى وجود دارد؛ ولى اغلب بر اين امر اتّفاق نظر{ . هزاره گرايى، ص 25. } است كه پايان كار بشر، روشن و سعادتآميز است. در تمام فرقهها و{ . نجاتبخشى در اديان، ص 13 و 14. } مذاهب اسلامى، كم و بيش سرانجام سعادتمند بشر پيشبينى شده است.{ . قيام و انقلاب مهدى، ص 5. }
در متون زرتشتى (از آيينهاى باستان) به صراحت از دوره طلايى بشر در پايان جهان ياد شده كه به آشوبها و بلاهاى بسيار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسين منجى (سوشيانس) محقّق مىشود. در آيين هندوان نيز هر{ . اوستا، گاهان، يسنه 46، ب 3 و يَشتها، ارديبهشت، ب 10 - 17 و فروردين، ب 129؛ نجاتبخشى در اديان، ص 3 - 71. }