نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: شيخ محمد کارندهي (پير پالاندوز)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    شيخ محمد کارندهي (پير پالاندوز)






    بیوگرافی و زندگینامه
    از زمره قديمیترين زيارتگاههاى عرفانى شهر مشهد است. اين بنا در حاشيه کوچه شور در اوايل پايين خيابان قرار داشته و پس از انقلاب اسلامى به مناسبت توسعه حريم حرم تخريب و مجدداً بازسازى شده است.

    بناى اوليه در زمان سلطنت پدر شاه عباس ( سلطان محمد خدابنده ) به سال 985 قمرى ساخته شده است.

    ذهبيه شاخه اى عرفانى از پيروان معروف كَرخى و نجم الدين كُبرى بوده اند كه از سده هفتم قمرى به بعد شيوخى چون مير سيد على همدانى، خواجه اسحاق خَتَلانى و سيد عبدالله برزش آبادى پيشوايى اين فرقه را بر عهده داشته اند.

    سيد عبدالله كه از اعقاب امام سجاد عليه السلام و نسل بيستم وى بوده عمده عمرش را در قريه بُرزش آباد مشهد گذرانيده و به سال 872 قمرى درگذشته و در همان روستا مدفون شده است.

    از زمان سيد عبدالله به بعد پيروان وى خصوصاً به ذَهَبيه شهرت يافته و عمدةً روى به تشيّع نهاده اند. ششمين قطب سلسله ذهبيه پس از سيد عبدالله برزش آبادى همين شيخ محمد كارندهى بوده است، چنان كه در اين باره گفته اند:


    هم زختـلانى بـه عبدالله رسيد
    برزش آبادى است آن شاه جديد
    شيخ رشيد الدين بِدوازى دگـر
    شيخ شاه اسفـرايينى برشمـر
    شيخ حاجى محمد آمد شـاه كل
    آن خبوشانى است يا بستان گل
    شيخ غلامعلى دگـر من بعد او
    شيخ تاج الدين حسين آمد از او
    شيـخ درويش محمد كـارندهى
    بود خفـاف آن شهنشـاه ولى


    به اعتقاد مردم مشهد، شيخ محمد با اين كه از اقطاب و اولياء الله بوده از طريق پالان دوزى يا پاره دوزى امرار معاش مى كرده و داراى كراماتى بوده است، بدين سبب به گور وى احترام مىگذارند و بدان اعتقاد دارند.

    بعضى هم گفته اند پيش از آن كه پير پالاندوز در اين محل دفن شود يكى از عرفاى مشهور توس به نام ابونصر سرّاج در اوايل سده پنجم در آن جا مدفون شده است.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر

    نرگس منتظر (28-07-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102



    روایتی از شیخ بهائی و پیر پالان دوز



    یک روز شیخ بها در بازار قدم میزد و پیر مردی را دید که مشغول دوختن پالان پاره مردم بود و از این راه امرارمعاش میکرد.شیخ دلش به حال پیرمرد سوخت و جلو رفت وگفت سلام سپس دستش را به پالان پیرمرد زد و بلافاصله از طرف غیب پالان پیرمرد پر شد از سکه های اشرفی.


    پیرمرد وقتی این حرکت شیخ را دید ناراحت شد و فریاد زد چکار کردی؟یالا سکه ها را بردار که بدرد من نمیخورد.


    شیخ گفت من نمی توانم سکه ها را غیب کنم.پیرمرد چوب دستی خود را به پالان زد و سکه ها غیب شدند و رو به شیخ گفت تو که نمی توانی غیب کنی چرا ظاهر میکنی؟


    شیخ بها فهمید پیرمرد صاحب علم و کمالات بسیار است.شیخ به پیر پالان دوز گفت از این لحظه تو در تمام دارائی من شریک هستی و باهم زندگی می کنیم.


    مدتها گذشت یک روز شیخ در حیاط خانه مشغول سائیدن کشک بود به فکر رفت ودر عالم رویا زندگی بسیار مرفه و زن زیبائی داشت.پیرپالان دوز وقتی وارد خانه شد و شیخ را در ان حال دید سریع به عالم رویای شیخ رفت و به شیخ گفت مگر ما با هم شریک نیستیم شیخ گفت بله شما خود تقسیم کن.


    پیرپالان دوز همه دارائی را تقسیم کرد تا رسید به زن زیبا .شیخ گفت این زن همسر من است.


    پیر گفت باید تقسیم شود.هرچه شیخ گفت این زن همسر من است و نمی شود تقسیم کرد .پیر پالان دوز زیر بار نرفت.


    سپس شمشیر از غلاف بیرون کشید و شمشیر را با تمام قدرت خواست بزند که……..شیخ یهو از جا پرید .



    پیر پالان دوز گفت…. عمو کشکت را بساب




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر

    نرگس منتظر (28-07-2011)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi