نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: تفسير سوره مائده

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض تفسير سوره مائده

    سوره مائده‏
    اين سوره در «مدينه» نازل شده و 120 آيه است.
    بسم اللّه الرحمن الرحيم‏
    (آيه 1)- لزوم وفا به عهد و پيمان! بطورى كه از روايات اسلامى و سخنان مفسران بزرگ استفاده مى‏شود، اين سوره آخرين سوره (و يا از آخرين سوره‏هايى) است كه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است.
    __________________________________________________
    (1) «مائده» در اصل به طبقى گويند كه در آن غذا باشد.
    برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 486
    در اين سوره- به خاطر همين موقعيت خاص- تأكيد روى يك سلسله مفاهيم اسلامى و آخرين برنامه‏هاى دينى و مسأله رهبرى امت و جانشينى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شده است و شايد به همين جهت است كه با مسأله لزوم وفاى به عهد و پيمان، شروع شده، و در نخستين جمله مى‏فرمايد: «اى افراد با ايمان به عهد و پيمان خود وفا كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ).
    تا به اين وسيله افراد با ايمان را ملزم به پيمانهايى كه در گذشته با خدا بسته‏اند و يا در اين سوره به آن اشاره شده است بنمايد.
    جمله فوق دليل بر وجوب وفا به تمام پيمانهايى است كه ميان افراد انسان با يكديگر، و يا افراد انسان با خدا، بطور محكم بسته مى‏شود، و به اين ترتيب تمام پيمانهاى الهى و انسانى و پيمانهاى سياسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى و زناشويى و مانند آن را در بر مى‏گيرد و يك مفهوم كاملا وسيع دارد، حتى عهد و پيمانهايى را كه مسلمانان با غير مسلمانان مى‏بندند نيز شامل مى‏شود.
    در اهميت وفاى به عهد در نهج البلاغه در فرمان مالك اشتر چنين مى‏خوانيم:
    «در ميان واجبات الهى هيچ موضوعى همانند وفاى به عهد در ميان مردم جهان- با تمام اختلافاتى كه دارند- مورد اتفاق نيست به همين جهت بت‏پرستان زمان جاهليت نيز پيمانها را در ميان خود محترم مى‏شمردند زيرا عواقب دردناك پيمان شكنى را دريافته بودند».
    سپس به دنبال دستور وفاى به پيمانها كه تمام احكام و پيمانهاى الهى را شامل مى‏شود يك سلسله از احكام اسلام را بيان كرده، كه نخستين آن حلال بودن گوشت پاره‏اى از حيوانات است، مى‏فرمايد: «چهارپايان (يا جنين آنها) براى شما حلال شده است» (أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعامِ) «1».
    سپس در ذيل آيه دو مورد را از حكم حلال بودن گوشت چهارپايان استثناء كرده، مى‏فرمايد: «به استثناى گوشتهايى كه تحريم آن به زودى براى شما بيان مى‏شود» (إِلَّا ما يُتْلى‏ عَلَيْكُمْ).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    (1) «انعام» جمع «نعم» به معنى شتر و گاو و گوسفند است. برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 487
    «و به استثناى حال احرام (براى انجام مناسك حجّ يا انجام مناسك عمره) كه در اين حال صيد كردن حرام است» (غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ).
    و در پايان مى‏فرمايد: «خداوند هر حكمى را بخواهد صادر مى‏كند» (إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ ما يُرِيدُ). يعنى، چون آگاه از همه چيز و مالك همه چيز مى‏باشد هر حكمى را كه به صلاح و مصلحت بندگان باشد و حكمت اقتضا كند تشريع مى‏نمايد.
    (آيه 2)- هشت دستور در يك آيه! در اين آيه چند دستور مهم اسلامى از آخرين دستوراتى كه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است بيان گرديده كه همه يا اغلب آنها مربوط به حجّ و زيارت خانه خداست:
    1- نخست خطاب به افراد با ايمان كرده، مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! شعائر الهى را نقض نكنيد و حريم آنها را حلال نشمريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ). منظور از «شعائر اللّه» مناسك و برنامه‏هاى حجّ است.
    2- «احترام ماههاى حرام را نگاه داريد و از جنگ كردن در اين ماهها خوددارى كنيد» (وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ).
    3- «قربانيانى را كه براى حج مى‏آورند، اعم از اين كه بى‏نشان باشند- هدى- و يا نشان داشته باشند- قلائد- حلال نشمريد و بگذاريد كه به قربانگاه برسند و در آنجا قربانى شوند» (وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلائِدَ).
    4- تمام زائران خانه خدا بايد از آزادى كامل در اين مراسم بزرگ اسلامى بهره‏مند باشند و هيچ گونه امتيازى در اين قسمت در ميان قبايل و افراد و نژادها و زبانها نيست بنابراين «نبايد كسانى را كه براى خشنودى پروردگار و جلب رضاى او و حتى به دست آوردن سود تجارى به قصد زيارت خانه خدا حركت مى‏كنند مزاحمت كنيد خواه با شما دوست باشند يا دشمن همين اندازه كه مسلمانند و زائر خانه خدا مصونيت دارند» (وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً).
    5- تحريم صيد محدود به زمان احرام است، بنابراين «هنگامى كه از احرام (حج يا عمره) بيرون آمديد، صيد كردن براى شما مجاز است» (وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا). برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 488
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    6- اگر جمعى از بت‏پرستان در دوران جاهليت (در جريان حديبيه) مزاحم زيارت شما از خانه خدا شدند و نگذاشتند مناسك زيارت خانه خدا را انجام دهيد، «نبايد اين جريان سبب شود كه بعد از اسلام آنها، كينه‏هاى ديرينه را زنده كنيد و مانع آنها از زيارت خانه خدا شويد» (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا). از جمله فوق يك قانون كلى استفاده مى‏شود و آن اين كه مسلمانان هرگز نبايد «كينه‏توز» باشند و در صدد انتقام حوادثى كه در زمانهاى گذشته واقع شده برآيند.
    7- سپس براى تكميل بحث گذشته مى‏فرمايد: شما بجاى اين كه دست به هم بدهيد تا از دشمنان سابق و دوستان امروز خود انتقام بگيريد «بايد دست اتحاد در راه نيكيها و تقوا به يكديگر بدهيد نه اين كه تعاون و همكارى بر گناه و تعدى نماييد» (وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ).
    8- در پايان آيه براى تحكيم و تأكيد احكام گذشته مى‏فرمايد: «پرهيزكارى را پيشه كنيد و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد كه مجازات و كيفرهاى خدا شديد است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ).
    (آيه 3)- در آغاز اين سوره اشاره به حلال بودن گوشت چهارپايان به استثناى آنچه بعدا خواهد آمد شده اين آيه در حقيقت همان استثناهايى است كه وعده داده شد، در اينجا حكم به تحريم يازده چيز شده است.
    نخست مى‏فرمايد: «مردار بر شما حرام شده است» (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ).
    «و همچنين خون» (وَ الدَّمُ) «و گوشت خوك» (وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ). «و حيواناتى كه طبق سنت جاهليت به نام بتها و اصولا به غير نام خدا ذبح شوند» (وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ).
    «و نيز حيواناتى كه خفه شده باشند حرامند» (وَ الْمُنْخَنِقَةُ).
    خواه بخودى خود و يا بوسيله دام و خواه بوسيله انسان اين كار انجام گردد چنانكه در زمان جاهليت معمول بوده گاهى حيوان را در ميان دو چوب يا در ميان دو شاخه درخت سخت مى‏فشردند تا بميرد و از گوشتش استفاده كنند «و حيواناتى كه با شكنجه و ضرب، جان بسپارند و يا به بيمارى از دنيا بروند» (وَ الْمَوْقُوذَةُ). برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 489
    در تفسير قرطبى نقل شده كه در ميان عرب معمول بوده كه بعضى از حيوانات را به خاطر بتها آنقدر مى‏زدند تا بميرد و آن را يك نوع عبادت مى‏دانستند! «و حيواناتى كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند» (وَ الْمُتَرَدِّيَةُ).
    «و حيواناتى كه به ضرب شاخ مرده باشند» (وَ النَّطِيحَةُ).
    «و حيواناتى كه بوسيله حمله درندگان كشته شوند» (وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ).
    سپس به دنبال تحريم موارد فوق مى‏فرمايد: «اگر قبل از آن كه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون بقدر كافى از آنها بيرون بريزد، حلال خواهد بود» (إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ).
    در زمان جاهليت بت‏پرستان سنگهايى در اطراف كعبه نصب كرده بودند كه شكل و صورت خاصى نداشت، آنها را «نصب» مى‏ناميدند در مقابل آنها قربانى مى‏كردند و خون قربانى را به آنها مى‏ماليدند، و فرق آنها با بت همان بود كه بتها همواره داراى اشكال و صور خاصى بودند اما «نصب» چنين نبودند، اسلام در آيه مورد بحث اين گونه گوشتها را تحريم كرده و مى‏گويد: «حيوانهايى كه روى بتها يا در برابر آنها ذبح شوند همگى بر شما حرام است» (وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ).
    روشن است كه تحريم اين نوع گوشت جنبه اخلاقى و معنوى دارد نه جنبه مادى و جسمانى.
    نوع ديگرى از حيواناتى كه تحريم آن در آيه آمده آنهاست كه بصورت «بخت‏آزمايى» ذبح و تقسيم مى‏گرديده و آن چنين بوده كه: ده نفر با هم شرط بندى مى‏كردند و حيوانى را خريدارى و ذبح نموده سپس ده چوبه تير، كه روى هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در كيسه مخصوصى مى‏ريختند و به صورت قرعه كشى آنها را به نام يك يك از آن ده نفر بيرون مى‏آوردند، هفت چوبه برنده به نام هر كس مى‏افتاد سهمى از گوشت برمى‏داشت، و چيزى در برابر آن نمى‏پرداخت، ولى آن سه نفر كه تيرهاى بازنده را دريافت داشته بودند، بايد هر كدام يك سوم قيمت حيوان را بپردازند، بدون اين كه سهمى از گوشت داشته باشند، اين چوبه‏هاى تير را «ازلام» مى‏ناميدند، اسلام برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 490
    خوردن اين گوشتها را تحريم كرد، نه به خاطر اين كه اصل گوشت حرام بوده باشد، بلكه به خاطر اين كه جنبه قمار و بخت‏آزمايى دارد و مى‏فرمايد: «و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‏هاى تير مخصوص بخت‏آزمايى» بر شما حرام شده است (وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ).
    روشن است كه تحريم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حيوانات ندارد، بلكه در هر چيز انجام گيرد ممنوع است و تمام زيانهاى «فعاليتهاى حساب نشده اجتماعى» و برنامه‏هاى خرافى در آن جمع مى‏باشد.
    و در پايان براى تأكيد بيشتر روى تحريم آنها مى‏فرمايد: «تمام اين اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار» (ذلِكُمْ فِسْقٌ).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اعتدال در استفاده از گوشت-
    آنچه از مجموع بحثهاى فوق و ساير منابع اسلامى استفاده مى‏شود اين است كه روش اسلام در مورد بهره‏بردارى از گوشتها- همانند ساير دستورهايش- يك روش كاملا اعتدالى است، يعنى نه همانند مردم زمان جاهليت كه از گوشت سوسمار و مردار و خون و امثال آن مى‏خوردند، و يا همانند بسيارى از غربيهاى امروز كه حتى از خوردن گوشت خرچنگ و كرمها چشم پوشى نمى‏كنند، و نه مانند هندوها كه مطلقا خوردن گوشت را ممنوع مى‏دانند، بلكه گوشت حيواناتى كه داراى تغذيه پاك بوده و مورد تنفر نباشد حلال كرده و روى روشهاى افراطى و تفريطى خط بطلان كشيده و براى استفاده از گوشتها شرايطى مقرر داشته است.
    بعد از بيان احكام فوق دو جمله پرمعنى در آيه مورد بحث به چشم مى‏خورد نخست مى‏گويد: «امروز كافران از دين شما مأيوس شدند بنابراين، از آنها نترسيد و تنها از (مخالفت) من بترسيد» (الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ).
    و سپس مى‏گويد: «امروز دين و آيين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم» (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 491
    وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً).
    روز اكمال دين كدام روز است-
    منظور از «اليوم» (امروز) كه در دو جمله بالا تكرار شده چيست؟ آنچه تمام مفسران شيعه آن را در كتب خود آورده‏اند و روايات متعددى از طرق معروف اهل تسنن و شيعه آن را تأييد مى‏كند و با محتويات آيه كاملا سازگار است اين كه: منظور روز غدير خم است، روزى كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله امير مؤمنان على عليه السّلام را رسما براى جانشينى خود تعيين كرد، آن روز بود كه آيين اسلام به تكامل نهايى خود رسيد و كفار در ميان امواج يأس فرو رفتند، زيرا انتظار داشتند كه آيين اسلام قائم به شخص باشد، و با از ميان رفتن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدريجا برچيده شود، اما هنگامى كه مشاهده كردند مردى كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در ميان مسلمانان بى‏نظير بود به عنوان جانشينى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله انتخاب و از مردم براى او بيعت گرفته شد يأس و نوميدى نسبت به آينده اسلام آنها را فرا گرفت و فهميدند كه آيينى است ريشه‏دار و پايدار.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نكته جالبى كه بايد در اينجا به آن توجه كرد اين است كه قرآن در سوره نور آيه 55 چنين مى‏گويد: «خداوند به آنهايى كه از شما ايمان آوردند و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده است كه آنها را خليفه در روى زمين قرار دهد همان طور كه پيشينيان آنان را چنين كرد، و نيز وعده داده آيينى را كه براى آنان پسنديده است مستقر و مستحكم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».
    در اين آيه خداوند مى‏فرمايد: آيينى را كه براى آنها «پسنديده»، در روى زمين مستقر مى‏سازد، با توجه به اين كه سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و با توجه به جمله «رضيت لكم الاسلام دينا» كه در آيه مورد بحث، در باره ولايت على عليه السّلام نازل شده، چنين نتيجه مى‏گيريم كه اسلام در صورتى در روى زمين مستحكم و ريشه‏دار خواهد شد كه با «ولايت» توأم باشد، زيرا اين همان اسلامى است كه خدا «پسنديده» و وعده استقرار و استحكامش را داده است، و به عبارت روشن‏تر اسلام در صورتى عالمگير مى‏شود كه از مسأله ولايت اهل بيت جدا نگردد. برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 492
    مطلب ديگرى كه از ضميمه كردن «آيه سوره نور» با آيه مورد بحث استفاده مى‏شود اين است كه در آيه سوره نور سه وعده به افراد با ايمان داده شده است نخست خلافت در روى زمين، و ديگر امنيت و آرامش براى پرستش پروردگار، و سوم استقرار آيينى كه مورد رضايت خداست.
    اين سه وعده در روز غدير خم با نزول آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...» جامه عمل بخود پوشيد زيرا نمونه كامل فرد با ايمان و عمل صالح، يعنى على عليه السّلام به جانشينى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نصب شد و به مضمون جمله الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ مسلمانان در آرامش و امنيت نسبى قرار گرفتند و نيز به مضمون و رضيت لكم الاسلام دينا آيين مورد رضايت پروردگار در ميان مسلمانان استقرار يافت.
    در پايان آيه بار ديگر به مسائل مربوط به گوشتهاى حرام برگشته، و حكم صورت اضطرار را بيان مى‏كند و مى‏گويد: «كسانى كه به هنگام گرسنگى ناگزير از خوردن گوشتهاى حرام شوند در حالى كه تمايل به گناه نداشته باشند خوردن آن براى آنها حلال است، زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است» و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت نمى‏افكند و آنها را كيفر نمى‏دهد (فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    (آيه 4)
    شأن نزول:
    در باره اين آيه شأن نزولهايى ذكر كرده‏اند كه مناسبتر از همه اين است: «زيد الخير» و «عدى بن حاتم» كه دو نفر از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بودند خدمتش رسيدند و عرض كردند: ما جمعيتى هستيم كه با سگها و بازهاى شكارى صيد مى‏كنيم، و سگهاى شكارى ما حيوانات وحشى حلال گوشت را مى‏گيرند، بعضى از آنها زنده به دست ما مى‏رسد و آن را سر مى‏بريم، ولى بعضى از آنها بوسيله سگها كشته مى‏شوند، و ما فرصت ذبح آنها را پيدا نمى‏كنيم و با اين كه مى‏دانيم خدا گوشت مردار را بر ما حرام كرده، تكليف ما چيست؟ آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
    تفسير:
    صيد حلال- به دنبال احكامى كه در باره گوشتهاى حلال و حرام در دو آيه گذشته بيان شد در اين آيه نيز به قسمتى ديگر از آنها اشاره كرده و به عنوان برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 493
    پاسخ سؤالى كه در اين زمينه شده است، چنين مى‏فرمايد: «از تو در باره غذاهاى حلال سؤال مى‏كنند» (يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ).
    سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مى‏دهد كه نخست به آنها «بگو: هر چيز پاكيزه‏اى براى شما حلال است» (قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ).
    يعنى تمام آنچه را اسلام تحريم كرده در زمره خبائث و ناپاكها است و هيچ گاه قوانين الهى، موجود پاكيزه‏اى كه طبعا براى استفاده و انتفاع بشر آفريده شده است تحريم نمى‏كند.
    سپس به سراغ صيدها رفته، مى‏گويد: «صيد حيوانات صياد كه تحت تعليم شما قرار گرفته‏اند، يعنى از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها آموخته‏ايد، براى شما حلال است» (وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ).
    حيوانى را كه سگها شكار مى‏كنند اگر زنده به دست آيد، بايد طبق آداب اسلامى ذبح شود ولى اگر پيش از آن كه به آن برسند جان دهد، حلال است، اگر چه ذبح نشده باشد.
    سپس در ذيل آيه اشاره به دو شرط ديگر از شرايط حليت چنين صيدى كرده، مى‏فرمايد: «از صيدى كه سگهاى شكارى براى شما نگاه داشته‏اند بخوريد» (فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ).
    بنابراين، اگر سگهاى شكارى عادت داشته باشند قسمتى از صيد خود را بخورند و قسمتى را واگذارند، چنان صيدى حلال نيست و در حقيقت چنين سگى نه تعليم يافته است و نه آنچه را كه نگاه داشته مصداق «عليكم» (براى شما) مى‏باشد، بلكه براى خود صيد كرده است.
    ديگر اين كه «به هنگامى كه سگ شكارى رها مى‏شود، نام خدا را ببريد» (وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ).
    و در پايان براى رعايت تمام اين دستورات، مى‏فرمايد: «از خدا بپرهيزيد، زيرا خداوند، سريع الحساب است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ).
    (آيه 5)- خوردن غذاى اهل كتاب و ازدواج با آنان! در اين آيه كه مكمل برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 494
    آيات قبل است، نخست مى‏فرمايد: «امروز آنچه پاكيزه است براى شما حلال شده و غذاهاى اهل كتاب براى شما حلال و غذاهاى شما براى آنها حلال است» (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    منظور از «طعام اهل كتاب» غير از گوشتهايى است كه ذبيحه آنها باشد.
    و در حديثى از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه، در تفسير آيه چنين فرمود:
    «منظور از طعام اهل كتاب حبوبات و ميوه‏هاست، نه ذبيحه‏هاى آنها، زيرا هنگام ذبح كردن نام خدا را نمى‏برند».
    ازدواج با زنان غير مسلمان-
    بعد از بيان حليت طعام اهل كتاب، اين آيه در باره ازدواج با زنان پاكدامن از مسلمانان و اهل كتاب سخن مى‏گويد و مى‏فرمايد:
    «زنان پاك‏دامن از مسلمانان و از اهل كتاب براى شما حلال هستند و مى‏توانيد با آنها ازدواج كنيد به شرط اين كه مهر آنها را بپردازيد» (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ).
    «به شرط اين كه از طريق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زناى آشكار، و نه بصورت دوست پنهانى انتخاب كردن» (مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ).
    در حقيقت اين قسمت از آيه نيز محدوديتهايى را كه در مورد ازدواج مسلمانان با غير مسلمانان بوده تقليل مى‏دهد و ازدواج آنها را با زنان اهل كتاب با شرايطى تجويز مى‏نمايد- شرح بيشتر در اين باره بايد از كتب فقهى مطالعه شود.
    ناگفته نماند كه در دنياى امروز كه بسيارى از رسوم جاهلى در اشكال مختلف زنده شده است اين تفكر نيز به وجود آمده كه انتخاب دوست زن يا مرد براى افراد مجرد بى‏مانع است نه تنها به شكل پنهانى، آن‏گونه كه در زمان جاهليت قبل از اسلام وجود داشت، بلكه به شكل آشكار نيز هم! در حقيقت دنياى امروز در آلودگى و بى‏بندوبارى جنسى از زمان جاهليت پا را فراتر نهاده، زيرا اگر در آن زمان تنها انتخاب دوست پنهانى را مجاز مى‏دانستند، اينها آشكارش را نيز بى‏مانع مى‏دانند و حتى با نهايت وقاحت به آن افتخار مى‏كنند، برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 495
    اين رسم ننگين كه يك فحشاى آشكار و رسوا محسوب مى‏شود از سوغاتهاى شومى است كه از غرب به شرق انتقال يافته و سر چشمه بسيارى از بدبختيها و جنايات شده است.
    از آنجا كه تسهيلات فوق در باره معاشرت با اهل كتاب و ازدواج با زنان آنها ممكن است مورد سوء استفاده بعضى قرار گيرد، و آگاهانه يا غير آگاهانه به سوى آنها كشيده شوند در پايان آيه به مسلمانان هشدار داده، مى‏گويد: «كسى كه نسبت به آنچه بايد به آن ايمان بياورد كفر بورزد و راه مؤمنان را رها كرده، در راه كافران قرار گيرد، اعمال او بر باد مى‏رود و در آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود» (وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ).
    اشاره به اين كه تسهيلات مزبور علاوه بر اين كه گشايشى در زندگى شما ايجاد مى‏كند بايد سبب نفوذ و توسعه اسلام در ميان بيگانگان گردد، نه اين كه شما تحت تأثير آنها قرار گيريد، و دست از آيين خود برداريد كه در اين صورت مجازات شما بسيار سخت و سنگين خواهد بود.
    (آيه 6)- پاك سازى جسم و جان! در آيات سابق، بحثهاى گوناگونى در باره «طيبات جسمى و مواهب مادى» مطرح شد، در اين آيه به «طيبات روح» و آنچه باعث پاكيزگى جان انسان مى‏گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظه‏اى از احكام وضو و غسل و تيمم كه موجب صفاى روح است، تشريح گرديده، نخست خطاب به افراد با ايمان كرده، احكام وضو را به اين ترتيب بيان مى‏كند: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هنگامى كه براى نماز بپا خاستيد صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوييد و قسمتى از سر و همچنين پا را تا مفصل (يا برآمدگى پشت پا) مسح كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ).
    بنابراين، فقط مقدارى از دست كه بايد شسته شود در آيه ذكر شده، و اما كيفيت آن در سنت پيامبر كه بوسيله اهل بيت عليهم السّلام به ما رسيده آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان. برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 496
    سپس به توضيح حكم غسل پرداخته، مى‏فرمايد: «و اگر جنب باشيد غسل كنيد» (وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا).
    روشن است كه مراد از جمله «فاطّهّروا» شستن تمام بدن مى‏باشد.
    «جنب» همان طور كه در ذيل آيه 43 سوره نساء گذشت به معنى «دور شونده» است، و اگر شخص «جنب» به اين عنوان ناميده مى‏شود به خاطر آن است كه بايد در آن حال، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دورى كند.
    ضمنا از اين كه قرآن در آيه فوق مى‏گويد به هنگام نماز اگر جنب هستيد غسل كنيد استفاده مى‏شود كه غسل جنابت جانشين وضو نيز مى‏گردد.
    سپس به بيان حكم تيمم پرداخته و مى‏گويد: «و اگر از خواب برخاسته‏ايد و قصد نماز داريد و بيمار يا مسافر باشيد و يا اگر از قضاى حاجت برگشته‏ايد و يا آميزش جنسى با زنان كرده‏ايد و دسترسى به آب نداريد با خاك پاكى تيمم كنيد» (وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً).
    سپس طرز تيمم را اجمالا بيان كرده، مى‏گويد: «بوسيله آن صورت و دستهاى خود را مسح كنيد» (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ) «1».
    و در پايان آيه، براى اين كه روشن شود هيچ گونه سختگيرى در دستورات گذشته در كار نبوده بلكه همه آنها به خاطر مصالح قابل توجهى تشريع شده است، مى‏فرمايد: «خداوند نمى‏خواهد شما را به زحمت بيفكند، بلكه مى‏خواهد شما را پاكيزه سازد و نعمت خود را بر شما تمام كند تا سپاس نعمتهاى او را بگوييد» (ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
    در حقيقت جمله‏هاى فوق بار ديگر اين واقعيت را تأكيد مى‏كند كه تمام دستورهاى الهى و برنامه‏هاى اسلامى به خاطر مردم و براى حفظ منافع آنها قرار
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    (1) پيرامون «فلسفه وضو، تيمم و غسل» بحث جالبى كه در «تفسير نمونه» ذيل همين آيه آمده، مطالعه فرماييد.
    برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 497
    داده شده و به هيچ وجه هدف ديگرى در كار نبوده است، خداوند مى‏خواهد با اين دستورها هم طهارت معنوى و هم جسمانى براى مردم فراهم شود.
    جمله ما يريد اللّه ليجعل عليكم من حرج اين قانون كلى را بيان مى‏كند، كه احكام الهى در هيچ مورد به صورت تكليف شاق و طاقت فرسا نيست.
    (آيه 7)- پيمانهاى الهى! در اين آيه بار ديگر مسلمانان را به اهميت نعمتهاى بى‏پايان خداوند كه مهمترين آنها نعمت ايمان و هدايت است، توجه داده مى‏فرمايد: «نعمتهاى خدا بر خودتان را به ياد بياوريد» (وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ).
    چه نعمتى از آن بالاتر كه در سايه اسلام، همه گونه مواهب و افتخارات و امكانات نصيب مسلمانان شد و جمعيتى كه قبلا كاملا پراكنده و جاهل و گمراه و خونخوار و فاسد و مفسد بودند به صورت جمعيتى متشكل و متحد و دانا با امكانات مادى و معنوى فراوان درآمدند.
    سپس پيمانى را كه با خدا بسته‏اند، يادآور شده مى‏گويد: «پيمانى را كه بطور محكم خدا با شما بست فراموش نكنيد، آن زمان كه گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم» (وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا).
    اين آيه مى‏تواند اشاره به تمام پيمانهاى تكوينى و تشريعى (پيمانهايى كه خدا به حكم فطرت گرفته و يا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مراحل مختلف از مسلمانان گرفته) باشد.
    و در پايان آيه براى تأكيد اين معنى مى‏فرمايد: «پرهيزكارى پيشه كنيد خداوند از اسرار درون سينه‏ها آگاه است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
    (آيه 8)- دعوت اكيد به عدالت! اين آيه دعوت به قيام به عدالت مى‏كند و نظير آن با تفاوت مختصرى در سوره نساء آيه 135 گذشت.
    نخست خطاب به افراد با ايمان كرده، مى‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همواره قيام براى خدا كنيد و به حق و عدالت گواهى دهيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ).
    سپس به يكى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده، به مسلمانان چنين برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 498
    هشدار مى‏دهد كه: «نبايد كينه‏ها و عداوتهاى قومى و تصفيه حسابهاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد، زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است» (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا).
    بار ديگر به خاطر اهميت موضوع روى مسأله عدالت تكيه كرده، مى‏فرمايد:
    «عدالت پيشه كنيد كه به پرهيزكارى نزديكتر است» (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏).
    و از آنجا كه عدالت مهمترين ركن تقوا و پرهيزكارى است، براى سومين بار به عنوان تأكيد اضافه مى‏كند: «از خدا بپرهيزيد، زيرا خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
    (آيه 9)- سپس در اين آيه- طبق سنت قرآن- كه پس از احكام خاصى براى تأكيد و تكميل آن اشاره به قوانين و اصول كلى مى‏كند در اينجا نيز براى تأكيد مسأله اجراى عدالت و گواهى به حق چنين مى‏فرمايد: «خداوند به كسانى كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند و عده آمرزش و پاداش عظيم داده است» (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ).
    (آيه 10)- و در مقابل: «كسانى كه خدا را انكار كنند و آيات او را تكذيب نمايند از اصحاب دوزخند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ).
    قابل توجه اين كه آمرزش و اجر عظيم به عنوان يك وعده الهى در آيه ذكر شده و فرموده: وعد اللّه ... ولى كيفر دوزخ به صورت نتيجه عمل بيان شده و مى‏فرمايد: «كسانى كه داراى چنين اعمالى باشند، چنان سرنوشتى خواهند داشت» و اين در حقيقت اشاره به مسأله فضل و رحمت خدا در مورد پاداشهاى سراى ديگر است، كه به هيچ وجه برابرى با اعمال ناچيز انسان ندارد، همانطور كه مجازاتهاى آن جهان جنبه انتقامى نداشته بلكه نتيجه اعمال خود آدمى است.
    (آيه 11)- به دنبال يادآورى نعمتهاى الهى در چند آيه قبل، در اين آيه روى سخن را بار ديگر به مسلمانان كرده و قسمتى ديگر از نعمتهاى خود را به ياد آنها مى‏آورد تا به شكرانه آن در اطاعت فرمان خدا و اجراى اصول عدالت بكوشند، برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 499
    مى‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! نعمت خدا را بر خودتان به ياد آوريد در آن زمان كه جمعيتى تصميم گرفته بودند، دست به سوى شما دراز كنند و شما را از ميان بردارند، ولى خداوند شرّ آنها را از شما دفع كرد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در حقيقت اين آيه مسلمانان را متوجه خطراتى كه ممكن بود براى هميشه نامشان را از صفحه روزگار براندازد مى‏كند، و به آنها هشدار مى‏دهد كه به پاس اين نعمتها «تقوا را پيشه كنيد و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند» و بدانيد اگر پرهيزكار باشيد، در زندگى تنها نخواهيد ماند و آن دست غيبى كه هميشه حافظ شما بوده، باز هم از شما حمايت خواهد كرد (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
    (آيه 12)- در اين سوره از آغاز اشاره به مسأله وفاى به عهد شده، و شايد فلسفه اين همه تأكيد براى اهميت دادن به مسأله پيمان غدير است كه در آيه 67 همين سوره خواهد آمد.
    در اين آيه مى‏فرمايد: «ما از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه به دستورات ما عمل كنند و به دنبال اين پيمان دوازده رهبر و سرپرست براى آنها برگزيديم» تا هر يك سرپرستى يكى از طوايف دوازده‏گانه بنى اسرائيل را بر عهده گيرد (وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً).
    سپس وعده خدا را به بنى اسرائيل چنين تشريح مى‏كند كه خداوند به آنها گفت: «من با شما خواهم بود و از شما حمايت مى‏كنم» (وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ).
    اما به چند شرط:
    1- «به شرط اين كه نماز را بر پا داريد» (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ).
    2- «و زكات خود را بپردازيد» (وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ).
    3- «به پيامبران من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد» (وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ).
    4- علاوه بر اين، از انفاقهاى مستحب كه يك نوع قرض الحسنه با خداست خوددارى ننماييد» (وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً). برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 500
    «اگر به اين پيمان عمل كنيد، من سيئات و گناهان گذشته شما را مى‏بخشم» (لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ).
    «و شما را در باغهاى بهشت كه از زير درختان آن نهرها جارى است داخل مى‏كنم» (وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
    «ولى آنها كه راه كفر و انكار و عصيان را پيش گيرند مسلما از طريق مستقيم گمراه شده‏اند» (فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ).
    (آيه 13)- در تعقيب بحثى كه در باره پيمان خدا با بنى اسرائيل در آيه قبل گذشت، در اين آيه اشاره به پيمان شكنى آنها و عواقب اين پيمان شكنى مى‏كند و مى‏فرمايد: «چون آنها پيمان خود را نقض كردند ما آنها را طرد كرديم و از رحمت خود دور ساختيم و دلهاى آنها را سخت و سنگين نموديم» (فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً).
    در حقيقت آنها به جرم پيمان شكنى با اين دو مجازات، كيفر ديدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افكار و قلوب آنها متحجر و غير قابل انعطاف شد.
    سپس آثار اين قساوت را چنين شرح مى‏دهد: «آنها كلمات را تحريف مى‏كنند و از محل و مسير آن بيرون مى‏برند» (يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ).
    و نيز «قسمتهاى قابل ملاحظه‏اى از آنچه به آنها گفته شده بود به دست فراموشى مى‏سپارند» (وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ).
    بعيد نيست قسمتى را كه آنها به دست فراموشى سپردند، همان نشانه‏ها و آثار پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله باشد كه در آيات ديگر قرآن به آن اشاره شده است، و نيز ممكن است اين جمله اشاره به آن باشد كه مى‏دانيم تورات در طول تاريخ مفقود شده، سپس جمعى از دانشمندان يهود به نوشتن آن مبادرت كردند و طبعا قسمتهاى فراوانى از ميان رفت و قسمتى تحريف يا به دست فراموشى سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد بخشى از كتاب واقعى موسى (ع) بود كه با خرافات زيادى آميخته شده بود و آنها همين بخش را نيز گاهى به دست فراموشى سپردند. برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 501
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سپس اضافه مى‏فرمايد: «هر روز به خيانت تازه‏اى از آنها پى مى‏برى، مگر دسته‏اى از آنها كه از اين جنايتها بركنارند و در اقليتند» (وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ).
    و در پايان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مى‏دهد كه «از آنها صرف نظر كن و چشم بپوش، زيرا خداوند نيكوكاران را دوست دارد» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).
    بطور مسلم اين گذشت و عفو در مورد آزارهايى است كه به شخص پيامبر رسانيدند نه در مسائل هدفى و اصولى اسلام كه در آنها گذشت معنى ندارد.
    (آيه 14)- دشمنان جاويدان! در آيه قبل سخن از پيمان شكنى بنى اسرائيل در ميان بود و در اين آيه به پيمان شكنى نصارى اشاره كرده، مى‏فرمايد: «جمعى از كسانى كه ادعاى نصرانيت مى‏كنند، با اين كه از آنها پيمان وفادارى گرفته بوديم، دست به پيمان‏شكنى زدند و قسمتى از دستوراتى را كه به آنها داده شده بود به دست فراموشى سپردند» (وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ).
    آرى! آنها نيز با خدا پيمان بسته بودند كه از حقيقت توحيد منحرف نشوند و دستورات الهى را به دست فراموشى نسپارند و نشانه‏هاى آخرين پيامبر را كتمان نكنند، ولى آنها نيز به همان سرنوشت يهود گرفتار شدند.
    بايد توجه داشت «نصارى» جمع «نصرانى» است و نامگذارى مسيحيان به اين اسم ممكن است به خاطر آن باشد كه هنگامى كه مسيح ناصران و يارانى از مردم طلبيد، آنها دعوت او را اجابت كردند همان‏طور كه قرآن مى‏گويد: كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ:
    «همان گونه كه عيسى بن مريم به حواريّون گفت: چه كسانى در راه خدا ياوران من هستند؟
    حواريّون گفتند: ما ياوران خدا هستيم». (صف: 14) سپس قرآن نتيجه اعمال مسيحيان را چنين شرح مى‏دهد كه: «به جرم برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 502
    اعمالشان تا دامنه قيامت در ميان آنها عداوت و دشمنى افكنديم» (فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ).
    و مجازات ديگر آنها كه در آخرين جمله آيه به آن اشاره شده اين است كه «در آينده خداوند نتايج اعمال آنها را به آنها خبر خواهد داد و عملا با چشم خود خواهند ديد» (وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ).
    (آيه 15)- در تعقيب آياتى كه در باره يهود و نصارى و پيمان شكنيهاى آنها بحث مى‏كرد، اين آيه اهل كتاب را بطور كلى مخاطب قرار داده و از آنها دعوت به سوى اسلام كرده، نخست مى‏گويد: «اى اهل كتاب فرستاده ما به سوى شما آمد، تا بسيارى از حقايق كتب آسمانى را كه شما كتمان كرده بوديد آشكار سازد، و در عين حال از بسيارى از آنها (كه نيازى به ذكر نبوده و مربوط به دورانهاى گذشته است) صرف نظر مى‏كند» (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ).
    سپس اشاره به اهميت و عظمت قرآن مجيد و اثرات عميق آن در هدايت و تربيت بشر كرده مى‏گويد: «از طرف خداوند نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد» (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ).
    (آيه 16)- «همان نورى كه خداوند بوسيله آن كسانى را كه در پى كسب خشنودى او باشند به طرق سلامت هدايت مى‏كند» (يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ).
    و علاوه بر اين «آنها را از انواع ظلمتها و تاريكيها (ظلمت شرك، ظلمت جهل، ظلمت پراكندگى و نفاق و ...) به سوى نور توحيد، علم و اتحاد رهبرى مى‏كند» (وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ).
    و از همه گذشته «آنها را به جاده مستقيم كه هيچ گونه كجى در آن از نظر اعتقاد و برنامه عملى نيست هدايت مى‏نمايد» (وَ يَهْدِيهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).
    (آيه 17)- چگونه ممكن است مسيح، خدا باشد! براى تكميل بحثهاى گذشته در اين آيه شديدا به ادعاى الوهيت مسيح (ع) حمله شده و آن را يك كفر برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 503
    آشكار شمرده و مى‏گويد: «بطور مسلم كسانى كه گفتند: مسيح بن مريم خدا است كافر شدند و در حقيقت خدا را انكار كرده‏اند» (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ).
    براى روشن شدن مفهوم اين جمله بايد بدانيم كه مسيحيان چند ادعاى بى‏اساس در مورد خدا دارند نخست اين كه: عقيده به خدايان سه‏گانه دارند، آيه 170 سوره نساء به آن اشاره كرده و آن را ابطال مى‏كند.
    ديگر اين كه: آنها خداى آفريننده عالم هستى را يكى از خدايان سه‏گانه مى‏شمرند و به او خداى پدر مى‏گويند، قرآن اين عقيده را نيز در آيه 73 همين سوره ابطال مى‏كند.
    ديگر اين كه خدايان سه‏گانه در عين تعدد حقيقى، يكى هستند كه گاهى از آن تعبير به وحدت در تثليث مى‏شود، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به آن اشاره شده كه آنها مى‏گويند خدا همان مسيح بن مريم و مسيح بن مريم همان خدا است! و اين دو با روح القدس يك واحد حقيقى و در عين حال سه ذات متعدد را تشكيل مى‏دهند! سپس براى ابطال عقيده الوهيت مسيح قرآن چنين مى‏گويد: «اگر خدا بخواهد مسيح و مادرش مريم و تمام كسانى را كه در زمين زندگى مى‏كنند هلاك كند چه كسى مى‏تواند جلو آن را بگيرد» (قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً).
    اشاره به اين كه مسيح مانند مادرش مريم و مانند همه افراد بشر انسانى بيش نبود و به همين دليل فنا و نيستى در ذات او راه دارد و چنين چيزى، چگونه ممكن است خداوند ازلى و ابدى باشد! و در پايان آيه به گفتار آنهايى كه تولد مسيح را بدون پدر دليلى بر الوهيت او مى‏گيرند پاسخ داده، مى‏گويد: «خداوند حكومت آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در اختيار دارد هر گونه مخلوقى بخواهد مى‏آفريند (خواه انسانى بدون پدر و مادر مانند آدم، و خواه انسانى از پدر و مادر مانند انسانهاى برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 504
    معمولى، و خواه فقط از مادر مانند مسيح، اين تنوع خلقت دليل بر قدرت اوست و دليل بر هيچ چيز ديگر نيست) و خداوند بر هر چيزى تواناست» (وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi