ناظرسایت (15-12-2018), عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس* (04-01-2019)
به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد
سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست
و بهترين منتظر، منتظر توست
مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:
گر عشقى هست و عاشقى
نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم
در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند
ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان
ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.
خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم
پدید آورنده: الهام حسن وند
تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم
بارالها!مددی کن که همه پاک شویم
دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان
درجوارحرم عشق همه خاک شویم
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس* (04-01-2019)
عشق
مسيرمان را يافتهايم: مصلح بودن اما پيش شرط آن، بر دوشمان سنگيني ميكند: صالح گشتن. و چيزي غريب و سخت خواهد بود وصول آن، اگر ابزار آن نباشد.
محبوب ميفرمايد: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» [1].
(مولوي)
كسانيكه در راه من قصد تلاش دارند و ميكنند، بدانند آنها را در مسير اصلي قرار داده و هدايت خواهم نمود. مهمترين ابزار ما در اين جهاد، وجود عشق و حركت بر مدار آن است. بي عشق ميتوان همه چيز بود و شد اما پاي رنگ و معناي آن لنگ خواهد ماند.
هر كه در او نيست از اين عشق رنگ نزد خدا نيست به جز چوب و سنگ
عاشق نگشتهايم اگر هنوز چشمانمان، داشته مادي ديگر را ميبيند و در مقام مقايسه با خود و قضاوت مينشيند.
عاشق نگشتهايم اگر هنوز گوشمان بر روي طعنهها و فحشهاي ديگراني دور افتاده. آنان كه خدا در قلبشان غايب و پشت ابر مانده است، كر نشده باشد.
عاشق نگشتهايم اگر هنوز روزنهاي از ترس و غم در قلبمان راه دارد كه: «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» [2] كه از نشانههاي واصلين اين است كه، غم و ترس بر آنها راه ندارد. كه اين با ايمان جمع نميشود.
و آن امانت كه زمين و آسمان، توان بر دوش كشيدنش نبود، عشق است. كه بر زمين مانده است و مجال اندك و فرصت كوتاه.
كه زيبايي دريافت از تلاش ما، در هستيمان ظهور خواهد كرد و جلوهگر خواهد شد.
كه آرامش در قلبهايمان، همان پاسخ جهد و آسيب ناپذيريمان در اين مسير است.
با عشق، انتظار و صبر بر آن، آگاهانهتر، زيباتر و قابل تحليلتر خواهد بود.
هر كه عاشق نگشت، مرد نشد نقره فائق نگشت، تا نگداخت
(سعدي)
و خدا كند و خدا كند كه برق عشق خدا و وليّ خدا، چشمان مادي بينمان را كور كند.
[1] . عنكبوت: 69.
[2] . يونس: 62.
پدید آورنده: ر.سپهري
تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم
بارالها!مددی کن که همه پاک شویم
دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان
درجوارحرم عشق همه خاک شویم
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس* (04-01-2019)
❤ |
صبـحِ بـی تـو، رنـگ بـعد از ظهر یک آدینه دارد
بی تـو حتـی مهـربـانی حـالتـی از کـینـه دارد
بی تو میگویند: تعطیل است کارِ عشق بازی
عشق، امـا کـی خـبـر از شـنـبه و آدینه دارد
جُـغـد، بـر ویـرانه میخـواند بـه انـکارِ تـو امــا
خــاک ایـن ویـرانـهها، بویی از آن ویرانه دارد
خـواستــم از رنـجـشِ دوری بگویم، یـادم آمد
عـشق بـا آزار، خـویـشـاونـدی دیـریـنه دارد
رویِ آنــم نـیـسـت تـا در آرزو، دستی بـرآرم
ای خوش آن دستی که رنگِ آبرو از پینه دارد
در هـوای عـشقِ تـو پر می زند با بی قراری
آن کبوترْ چاهیِ زخمی که او در سیـنـه دارد
نـاگـهان قـفـلِ بـزرگ تـیــرگی را میگـشاید
آن کـه در دسـتـش کلید شهـر پـر آیینه دارد
آقای خوب و مهربانم، سلام! پدر بزرگوارم، سلام! نمی دانید تا کنون چندبار خواسته ام نامه ای به شما بنویسم؛ ولی هر بار دیدم که انتقال این دریای احساس و تراوش برای قلم سیاه و کاغذ سفید، ممکن نیست. پس به خیره شدن به تمثالت و زمزمه کردن احساسم، بسنده کردم. ولی این بار، صبرم تمام شد و اجازه دادم تا گوشه ای از این دریای مواج، این کاغذ و این قلم را تر کند. آقای من! نمی دانی چقدر دلم برایت تنگ شده؛ چقدر دلم برایت گرفته؛ آن قدر که با ساعت ها خیره شدن به گنبد فیروزه ای جمکرانت نیز نه تنها از این دلتنگی کاسته نشد، که آن نیز، غم دل را تازه کرد و بر دلتنگی افزود. چه می شود اگر این آتش دل، به نگاهی، قرار یابد و به من سرگشته، قرار بخشد؟ چه می شود اگر...
تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم
بارالها!مددی کن که همه پاک شویم
دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان
درجوارحرم عشق همه خاک شویم
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس* (11-01-2019)
می نویسم، برای روزهایی که عطر عدالت، کوچه های دلتنگی را لبریز کند و نسیم شادی بخش شاپرک ها چتری برای دلخوشی شمعدانی ها باشند.
به امید روزی که یک بار دیگر، صدای دلنشین بلال، از مأذنه های شهر بلند شود و خستگی را، از تن منتظران بزداید.
به امید روزی می نویسم که پیچک های عاشق، از روشنای پنجره ها بالا روند و دست در دست ابرها با آسمان پیوند بخورند.
دلخوشیم برای فردایی که بهار، پیراهن سبز خود را بر تن کند و پروانه ها، تمام کوچه باغ ها را با بال های طلایی خودشان جارو کنند و زمین، از دست های مهربان باران، فراوانی بنوشد و آن گاه است که مطمئن می شوم،
«هزار آیینه می روید به هرجا می نهی پا را / همین قدر از تو می دانم، هوایی کرده ای ما را
میان چشم هایت دیده ام قد می کشد باران / ... و اندوهی که وسعت می دهد بی تابی ما را»
آقای مهربان! هزار و این همه سال است که خنده ها، از لب ها گرفته شده و کوچه های امید، در حسرت یک بهار ماندگار تکیده. احساس ها در خود فراموشی خاموش می شود، وقتی که پرچم های رنگارنگ تزویر، بر فراز ویرانی های تمدّن در اهتزاز باشد.
مهربان همدم! روزگار بدی شده است. برای تمامی عاشقانت. از خود می بریم و با گناه پیوند می خوریم و در گرداب معاصی دست و پا می زنیم و کسی به داد دلِ تنگ ما نمی رسد.
... تو می دانی، بسیار سخت است که باشیم و از نیامدنت گلایه نکنیم. سخت است که تو را برای چهار فصل امید، نخوانیم و در خود بپوسیم.
در روزگاری که پرستوها، از سرزمینِ وجودشان کوچ می کنند و تحمل سوز تازیانه های فراق را ندارند، جان می کَنیم. دریاها در رکودی به وسعت یک باور، می میرند و از دلِ دریاها مرداب ها جان می گیرد و ماهی های سرخ عاشق، در حسرت امواج خروشان دریا، پولک های طلایی خود را در تُنگ کوچک تنهایی شان می شویند و فریاد می زنند که:
«ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار / باز آکه بی حضور تو تلخ است روزگار
مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ / تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار.»
ابراهیم قبله آرباطان
تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم
بارالها!مددی کن که همه پاک شویم
دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان
درجوارحرم عشق همه خاک شویم
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس* (11-01-2019)
❤ |
دعــا كـنـیـد رسـد آن زمــان كـه یـار بـیاید
خـزان بـاغ جهــان را ز نـو، بـهار بـیاید
دعــا كـنـیـد، دعـــایی كـه آفتاب درخشان
بـه سرپـرستــی گلـهای روزگار بـیاید
زند به گُرده شب زخم، گام تـوسن عزمش
چو از فراز زمان، مهر شب شكار بیاید
هــزار اخـتـر تـابنـده در سپهـر دو دستش
هــزار مهــر منیرش به كولهبار، بیاید
قـیـامـتـی كند از قـامتش، بیا كه تو گویی
مـعـاد رویـِش انـسـان دریـن دیار بیاید
دمـد بـه گلشن گیتی، بلوغ صبح رهایی
بـهار خنـده زنـد، گل به شاخسار بیاید
اگـر زمـوج پـرآشوب عـشـق، نـوح زمانه
به ساحلی كه مرا باشد، انتظار، بیاید
هـزار اختر نور از فلك ز شوق و ز شادی
بـرا دیـــدن آن یــار گـلـــعـــزار بــیــاید
جمــال را بـنـمـایــد اگـر ز پـرده غـیـبـت
قــرار بــــر دل یـــاران بــیقـــرار بیاید
كتاب عشق گشایید و «ان یكاد» بخوانید
دعــا كنــیـد كـه آن یـار غمگسار بیاید
❤ |
چرا به خيمه ي سبزت مرا نمي خواني؟
براي ديدن خود لايقم نمي داني؟
تمام آرزويم بوده با تو باشم من
چرا درون دلم تا ابد نمي ماني؟
براي درك حضورت بگو چكار كنم؟
چگونه پيش تو آيم شبي به مهماني؟
مرا گناه و معاصي ز چشم تو انداخت
بيا بيا كه به اين دردها تو درماني
تمام عمرمن اندر فراق یار گذشت
خدا كند كه دهي بر دلم تو ساماني
جهان بدون حضورت چقدر پژمرده است
به قلب عالم امكان تو جان جاناني
تو را به جان همه عاشقان مجنونت
رها نما تو مرا از غم و پريشاني
❤ |
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته ی پنهانی شما
برشوره زار معصیتم گریه می کنم
جانم فدای دیده ی بارانی شما
پرونده ام برای شما دردسر شده
وضع بدم دلیل پریشانی شما
ای وای من!که قلب شما را شکسته ام
آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟
ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن
عفو و گذشت سنت کنعانی شما
آیا حقیقت است که اصلاٌ شبیه نیست؟
رفتار ما به رسم مسلمانی شما
صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند
در انتظار منسب دربانی شما
عشاق شهر یکسره تعریف می کنند
از لحن و صوت مکی قرآنی شما
نشنیده یاد روضه ی گودال کرده ام
دل می برد تلاوت روحانی شما
این اشک روضه حال مرا خوب کرده است
ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما
❤ |
كى رفتهاى ز دل، كه تمنا كنم تو را؟!
كى بودهاى نهفته، كه پیدا كنم تو را؟!
غیبت نكردهاى، كه شوم طالب حضور
پنهان نگشتهاى، كه هویدا كنم تو را
با صدهزار جلوه برون آمدى، كه من
با صدهزار دیده تماشا كنم تو را
بالاى خود در آینه چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا كنم تو را
مستانه كاش! در حرم و دیر بگذرى
تا قبلهگاه مؤمن و ترسا كنم تو را
خواهم شبى، نقاب ز رویت برافكنم
خورشید كعبه، ماه كلیسا كنم تو را
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا كنم تو را!
طوبى و سدره، گر به قیامت به من دهند
یك جا فداى قامت رعنا كنم تو را
زیبا شود به كارگر عشق، كار من
هر گه نظر به صورت زیبا كنم تو را
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)