صفحه 143 از 168 نخستنخست ... 4393133139140141142143144145146147153 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,421 تا 1,430 , از مجموع 1674

موضوع: تورا من چشم در راهم .....(( ادبيات انتظار ٬نجوا بامولاي منتظران))

  1. Top | #1421

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    11477
    نوشته
    1,116
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    1,279 در 844
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #1422

    عنوان کاربر
    عضو ثابت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    287
    نوشته
    962
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    7 در 5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد
    سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست
    و بهترين منتظر، منتظر توست
    مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:
    گر عشقى هست و عاشقى
    نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم
    در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند
    ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان
    ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.
    خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم


    پدید آورنده: الهام حسن وند
    امضاء

    تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم

    بارالها!مددی کن که همه پاک شویم

    دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان

    درجوارحرم عشق همه خاک شویم



  4. Top | #1423

    عنوان کاربر
    عضو ثابت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    287
    نوشته
    962
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    7 در 5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عشق


    مسيرمان را يافته‌ايم: مصلح بودن اما پيش شرط آن، بر دوشمان سنگيني مي‌كند: صالح گشتن. و چيزي غريب و سخت خواهد بود وصول آن، اگر ابزار آن نباشد.


    محبوب مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» [1].


    (مولوي)


    كسانيكه در راه من قصد تلاش دارند و مي‌كنند، بدانند آنها را در مسير اصلي قرار داده و هدايت خواهم نمود. مهمترين ابزار ما در اين جهاد، وجود عشق و حركت بر مدار آن است. بي عشق مي‌توان همه چيز بود و شد اما پاي رنگ و معناي آن لنگ خواهد ماند.


    هر كه در او نيست از اين عشق رنگ نزد خدا نيست به جز چوب و سنگ


    عاشق نگشته‌ايم اگر هنوز چشمانمان، داشته مادي ديگر را مي‌بيند و در مقام مقايسه با خود و قضاوت مي‌نشيند.


    عاشق نگشته‌ايم اگر هنوز گوشمان بر روي طعنه‌ها و فحشهاي ديگراني دور افتاده. آنان كه خدا در قلبشان غايب و پشت ابر مانده است، كر نشده باشد.


    عاشق نگشته‌ايم اگر هنوز روزنه‌اي از ترس و غم در قلبمان راه دارد كه: «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» [2] كه از نشانه‌هاي واصلين اين است كه، غم و ترس بر آنها راه ندارد. كه اين با ايمان جمع نمي‌شود.


    و آن امانت كه زمين و آسمان، توان بر دوش كشيدنش نبود، عشق است. كه بر زمين مانده است و مجال اندك و فرصت كوتاه.


    كه زيبايي دريافت از تلاش ما، در هستي‌مان ظهور خواهد كرد و جلوه‌گر خواهد شد.


    كه آرامش در قلب‌هايمان، همان پاسخ جهد و آسيب ناپذيري‌مان در اين مسير است.


    با عشق، انتظار و صبر بر آن، آگاهانه‌تر، زيباتر و قابل تحليل‌تر خواهد بود.


    هر كه عاشق نگشت، مرد نشد نقره فائق نگشت، تا نگداخت


    (سعدي)


    و خدا كند و خدا كند كه برق عشق خدا و وليّ خدا، چشمان مادي بينمان را كور كند.


    [1] . عنكبوت: 69.
    [2] . يونس: 62.


    پدید آورنده: ر.سپهري
    امضاء

    تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم

    بارالها!مددی کن که همه پاک شویم

    دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان

    درجوارحرم عشق همه خاک شویم



  5. Top | #1424

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    صبـحِ بـی تـو، رنـگ بـعد از ظهر یک آدینه دارد


    بی ‌تـو حتـی مهـربـانی حـالتـی از کـینـه دارد


    بی ‌تو می‌گویند: تعطیل است کارِ عشق بازی


    عشق، امـا کـی خـبـر از شـنـبه و آدینه دارد


    جُـغـد، بـر ویـرانه می‌خـواند بـه انـکارِ تـو امــا


    خــاک ایـن ویـرانـه‌ها، بویی از آن ویرانه دارد


    خـواستــم از رنـجـشِ دوری بگویم، یـادم آمد


    عـشق بـا آزار، خـویـشـاونـدی دیـریـنه دارد


    رویِ آنــم نـیـسـت تـا در آرزو، دستی بـرآرم


    ای خوش آن دستی که رنگِ آبرو از پینه دارد


    در هـوای عـشقِ تـو پر می زند با بی قراری


    آن کبوترْ چاهیِ زخمی که او در سیـنـه دارد


    نـاگـهان قـفـلِ بـزرگ تـیــرگی را می‌گـشاید


    آن کـه در دسـتـش کلید شهـر پـر آیینه دارد


    امضاء

  6. تشكر


  7. Top | #1425

    عنوان کاربر
    عضو ثابت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    287
    نوشته
    962
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    7 در 5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آقای خوب و مهربانم، سلام! پدر بزرگوارم، سلام! نمی دانید تا کنون چندبار خواسته ام نامه ای به شما بنویسم؛ ولی هر بار دیدم که انتقال این دریای احساس و تراوش برای قلم سیاه و کاغذ سفید، ممکن نیست. پس به خیره شدن به تمثالت و زمزمه کردن احساسم، بسنده کردم. ولی این بار، صبرم تمام شد و اجازه دادم تا گوشه ای از این دریای مواج، این کاغذ و این قلم را تر کند. آقای من! نمی دانی چقدر دلم برایت تنگ شده؛ چقدر دلم برایت گرفته؛ آن قدر که با ساعت ها خیره شدن به گنبد فیروزه ای جمکرانت نیز نه تنها از این دلتنگی کاسته نشد، که آن نیز، غم دل را تازه کرد و بر دلتنگی افزود. چه می شود اگر این آتش دل، به نگاهی، قرار یابد و به من سرگشته، قرار بخشد؟ چه می شود اگر...
    امضاء

    تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم

    بارالها!مددی کن که همه پاک شویم

    دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان

    درجوارحرم عشق همه خاک شویم



  8. Top | #1426

    عنوان کاربر
    عضو ثابت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    287
    نوشته
    962
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    7 در 5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    می نویسم، برای روزهایی که عطر عدالت، کوچه های دلتنگی را لبریز کند و نسیم شادی بخش شاپرک ها چتری برای دلخوشی شمعدانی ها باشند.

    به امید روزی که یک بار دیگر، صدای دلنشین بلال، از مأذنه های شهر بلند شود و خستگی را، از تن منتظران بزداید.

    به امید روزی می نویسم که پیچک های عاشق، از روشنای پنجره ها بالا روند و دست در دست ابرها با آسمان پیوند بخورند.

    دلخوشیم برای فردایی که بهار، پیراهن سبز خود را بر تن کند و پروانه ها، تمام کوچه باغ ها را با بال های طلایی خودشان جارو کنند و زمین، از دست های مهربان باران، فراوانی بنوشد و آن گاه است که مطمئن می شوم،

    «هزار آیینه می روید به هرجا می نهی پا را / همین قدر از تو می دانم، هوایی کرده ای ما را
    میان چشم هایت دیده ام قد می کشد باران / ... و اندوهی که وسعت می دهد بی تابی ما را»


    آقای مهربان! هزار و این همه سال است که خنده ها، از لب ها گرفته شده و کوچه های امید، در حسرت یک بهار ماندگار تکیده. احساس ها در خود فراموشی خاموش می شود، وقتی که پرچم های رنگارنگ تزویر، بر فراز ویرانی های تمدّن در اهتزاز باشد.

    مهربان همدم! روزگار بدی شده است. برای تمامی عاشقانت. از خود می بریم و با گناه پیوند می خوریم و در گرداب معاصی دست و پا می زنیم و کسی به داد دلِ تنگ ما نمی رسد.

    ... تو می دانی، بسیار سخت است که باشیم و از نیامدنت گلایه نکنیم. سخت است که تو را برای چهار فصل امید، نخوانیم و در خود بپوسیم.

    در روزگاری که پرستوها، از سرزمینِ وجودشان کوچ می کنند و تحمل سوز تازیانه های فراق را ندارند، جان می کَنیم. دریاها در رکودی به وسعت یک باور، می میرند و از دلِ دریاها مرداب ها جان می گیرد و ماهی های سرخ عاشق، در حسرت امواج خروشان دریا، پولک های طلایی خود را در تُنگ کوچک تنهایی شان می شویند و فریاد می زنند که:

    «ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار / باز آکه بی حضور تو تلخ است روزگار
    مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ / تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار.»

    ابراهیم قبله آرباطان

    امضاء

    تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم

    بارالها!مددی کن که همه پاک شویم

    دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان

    درجوارحرم عشق همه خاک شویم



  9. Top | #1427

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    دعــا كـنـیـد رسـد آن زمــان كـه یـار بـیاید
    خـزان بـاغ جهــان را ز نـو، بـهار بـیاید




    دعــا كـنـیـد، دعـــایی كـه آفتاب درخشان
    بـه سرپـرستــی گلـهای روزگار بـیاید




    زند به گُرده شب زخم، گام تـوسن عزمش
    چو از فراز زمان، مهر شب شكار بیاید




    هــزار اخـتـر تـابنـده در سپهـر دو دستش
    هــزار مهــر منیرش به كوله‌بار، بیاید




    قـیـامـتـی كند از قـامتش، بیا كه تو گویی
    مـعـاد رویـِش انـسـان دریـن دیار بیاید




    دمـد بـه گلشن گیتی، بلوغ صبح رهایی
    بـهار خنـده زنـد، گل به شاخسار بیاید




    اگـر زمـوج پـرآشوب عـشـق، نـوح زمانه
    به ساحلی كه مرا باشد، انتظار، بیاید




    هـزار اختر نور از فلك ز شوق و ز شادی
    بـرا دیـــدن آن یــار گـلـــعـــزار بــیــاید




    جمــال را بـنـمـایــد اگـر ز پـرده غـیـبـت
    قــرار بــــر دل یـــاران بــی‌قـــرار بیاید




    كتاب عشق گشایید و «ان یكاد» بخوانید
    دعــا كنــیـد كـه آن یـار غمگسار بیاید




    امضاء

  10. تشكر


  11. Top | #1428

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    چرا به خيمه ي سبزت مرا نمي خواني؟
    براي ديدن خود لايقم نمي داني؟


    تمام آرزويم بوده با تو باشم من
    چرا درون دلم تا ابد نمي ماني؟


    براي درك حضورت بگو چكار كنم؟
    چگونه پيش تو آيم شبي به مهماني؟


    مرا گناه و معاصي ز چشم تو انداخت
    بيا بيا كه به اين دردها تو درماني


    تمام عمرمن اندر فراق یار گذشت
    خدا كند كه دهي بر دلم تو ساماني


    جهان بدون حضورت چقدر پژمرده است
    به قلب عالم امكان تو جان جاناني


    تو را به جان همه عاشقان مجنونت
    رها نما تو مرا از غم و پريشاني





    امضاء

  12. Top | #1429

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    تقصیر ماست غیبت طولانی شما
    بغض گلو گرفته ی پنهانی شما


    برشوره زار معصیتم گریه می کنم
    جانم فدای دیده ی بارانی شما


    پرونده ام برای شما دردسر شده
    وضع بدم دلیل پریشانی شما


    ای وای من!که قلب شما را شکسته ام
    آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟


    ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن
    عفو و گذشت سنت کنعانی شما


    آیا حقیقت است که اصلاٌ شبیه نیست؟
    رفتار ما به رسم مسلمانی شما


    صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند
    در انتظار منسب دربانی شما


    عشاق شهر یکسره تعریف می کنند
    از لحن و صوت مکی قرآنی شما


    نشنیده یاد روضه ی گودال کرده ام
    دل می برد تلاوت روحانی شما


    این اشک روضه حال مرا خوب کرده است
    ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما



    امضاء

  13. Top | #1430

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    كى رفته‏اى ز دل، كه تمنا كنم تو را؟!
    كى بوده‏اى نهفته، كه پیدا كنم تو را؟!


    غیبت نكرده‏اى، كه شوم طالب حضور
    پنهان نگشته‏اى، كه هویدا كنم تو را


    با صدهزار جلوه برون آمدى، كه من
    با صدهزار دیده تماشا كنم تو را


    بالاى خود در آینه چشم من ببین
    تا با خبر ز عالم بالا كنم تو را


    مستانه كاش! در حرم و دیر بگذرى
    تا قبله‏گاه مؤمن و ترسا كنم تو را


    خواهم شبى، نقاب ز رویت برافكنم
    خورشید كعبه، ماه كلیسا كنم تو را


    گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
    چندین هزار سلسله در پا كنم تو را!


    طوبى و سدره، گر به قیامت به من دهند
    یك جا فداى قامت رعنا كنم تو را


    زیبا شود به كارگر عشق، كار من
    هر گه نظر به صورت زیبا كنم تو را



    امضاء

صفحه 143 از 168 نخستنخست ... 4393133139140141142143144145146147153 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

◆☼◆☼◆مولای سبز پوش جمعه ها ................ ◆☼◆☼◆, قؤان ناب, لایق وصف مقام علی, منتظر, مهدی(عج), مولا برای از تو سرودن غزل کم است, متن ادبی مهدوی, متن ادبی درباره حضرت مهدی(عج), نجوا با مولای منتظران, هیجای نهروان و شکوه جمل, وقتی تو اینجایی بیا معنا ندارد, وصف دلتنگی برای مولای منتظران, کدام جمعه میآیی؟, گفتگو با امام زمان, گفتگو در باره امام زمان, گرم یاد آوری یانه من از یادت نمی کاهم, آقا کجا هستی کجا معنا ندارد, امام زمان, انتظار, اي, ای, ادبیات مهدوی, ادبیات انتظار, ادعیه مربوط به امام زمان, اشگ و انتظار ، شوق ظهور, ترا من جشم در راهم, جمعه های چشم انتظاری, حرفهای دلتنگی, حرفهای دلتنگی ، نجوابا مولای منتظران, خورشید پنهان در پشت ابرغیبت, دلنوشته های شما برای امام زمان, دلتنگی های انتظار, دلسروده ها در وصف امام زمان, درد دل منتظران, درد دل با امام زمان عج الله تعالی, دعا, دعا برای فرج امام زمان عج الله تعالی ظهوره, سرودن غزل, شمس ضحی یا ابالحسن, شوکت و جلالت تو, شرمندگی ازکوتاهی منتظران, شعر, شعر انتظار, شعر درباره امام زمان, شعرغربت امام زمان, ظهور

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi