اي آفتاب هستي اي شور عشق ومستي
بازآ بخوان کلامي زان معجز الهي
اي ديده ها به راهت اي قائم هدايت
تا کي کنم حکايت شرح غم جدائي
گر من تو را نبينم روئيدنم نباشد
بنما جمال خود را اي مظهر رهائي
❤ |
اي آفتاب هستي اي شور عشق ومستي
بازآ بخوان کلامي زان معجز الهي
اي ديده ها به راهت اي قائم هدايت
تا کي کنم حکايت شرح غم جدائي
گر من تو را نبينم روئيدنم نباشد
بنما جمال خود را اي مظهر رهائي
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-05-2020)
❤ |
ستاره باز به دامان شب دويد ، بيا
سرشك شوق ز چشمان شب چكيد بيا
فروغ نقرهاي مه به گرد خيمة شب
كشيد هالهاي از پرتو اميد ، بيا
نيامدي كه شفق دامني پر از خون داشت
كنون كه دست فلق جيب شب دريد، بيا
ستاره، چشم به راه تو ماند تا دم صبح
سحر دميد و شد از ديده ناپديد ، بيا
عروس چرخ ، حرير فروغ خود برچيد
افق دوباره بساط سپيده چيد ، بيا
بيا كه قافلة شب از اين ديار گذشت
سپيده سر زد و مهر از افق دميد، بيا
نيامدي كه دل من حديث شب ميگفت
كنون كه قصّه به پايان خود رسيد، بيا
بيا كه گوش دل من به كوچة معشوق
صداي پاي تو را بارها شنيد، بيا
بيا بيا، كه سير غزالان دشت خاطرهها
هزار شور غزل در من آفريد، بيا
بيا بيا، كه دلِ بيقرار «پروانه»
به شوق روي تو از ديده سركشيد، بيا
م . ع. م (پروانه).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-05-2020)
❤ |
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-05-2020)
❤ |
ستاره باز به دامان شب دويد ، بيا
سرشك شوق ز چشمان شب چكيد بيا
فروغ نقرهاي مه به گرد خيمة شب
كشيد هالهاي از پرتو اميد ، بيا
نيامدي كه شفق دامني پر از خون داشت
كنون كه دست فلق جيب شب دريد، بيا
ستاره، چشم به راه تو ماند تا دم صبح
سحر دميد و شد از ديده ناپديد ، بيا
عروس چرخ ، حرير فروغ خود برچيد
افق دوباره بساط سپيده چيد ، بيا
بيا كه قافلة شب از اين ديار گذشت
سپيده سر زد و مهر از افق دميد، بيا
نيامدي كه دل من حديث شب ميگفت
كنون كه قصّه به پايان خود رسيد، بيا
بيا كه گوش دل من به كوچة معشوق
صداي پاي تو را بارها شنيد، بيا
بيا بيا، كه سير غزالان دشت خاطرهها
هزار شور غزل در من آفريد، بيا
بيا بيا، كه دلِ بيقرار «پروانه»
به شوق روي تو از ديده سركشيد، بيا
م . ع. م (پروانه).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-05-2020)
❤ |
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-05-2020)
❤ |
بیا مهدی ولی با ذوالفقارت
که گردن ها بود در انتظارت
آن ساقی تشنه ، تشنه یاری است
آری عطشش ه خون ما جاریست
آمد گه شادمانی ای مردم
آن وعده آسمانی ای مردم
ای زنده دلان ظهور نزدیک است
هنگان ظهور نور نزدیک است
آن ماه به چاه رفته باز آید
قائم به اقامه نماز آید
او کیست ؟ همان عدل و میزان است
کوبنده کل دین ستیزان است
او کیست ؟ همان که سخت می تازد
تا کفر و نفاق را بر اندازد
مهدی نظری به ما عنایت کن
ما را به صراط خود هدایت کن
ای مرحم زخم بال جانبازان
درهم شکننده ی زبان بازان
از ذکر لب تو کام می گیرم
با یاد تو التیام می گیرم
ای لعل تو گوهر تبسم
بگشای لب از سر تبسم
ای راهنمای رهنوردان
ما را خس و خار ره مگردان
سوگند تو را به لن ترانی
کاین قافله را زخود مرانی
تیریم که بسته بر کمانیم
لطفی که به چله در نمانیم
گفتم که شعله ی سحر کو
گفتی که گدازه ی جگر کو
آن کس که ز خود عبور دارد
آئینه به شمع طور دارد
مائیم غریب و غرق دردیم
دنبال تو در کجا بگردیم
در حسرت یک طپش نسیمم
در ره گذر امید و بیمم
ای زمزمه ی نسیم برخیز
ما را به هوای خود برانگیز
ای رایحه ی تو روح پرور
موج نفس تو روح پرور
مائیم و هزار موج سرکش
دریا دریا خروش و آتش
ما شعله پیچ و تاب داریم
کاز هجر تو التهاب داریم
(آقاسی)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-05-2020)
❤ |
تق تق ، صداي پاي تو ، تق تق صداي تو
زل مي زنم به خلوت بي انتهاي تو
قُل قُل ،ببين که درتب تو جوش مي خورم
ازصدگذشته است گمانم دماي تو
چک چک ، صداي آب واذان باوضوي من
بايد دوباره «حي علي» چشم هاي تو
هق هق ، صداي گريه من مي شود بلند
«ياليتني» فداي توگردم ، فداي تو
من باسري بريده ، نه من باسري بلند
اينجا کجاست؟ کوفه و يا کربلاي تو؟
دل دل نمي کنم که بگويم مرا ببر
من بايد اين سفر بشوم پا به پاي تو
آغوش بازکن که تنم سرد سرد شد
بايدکمي نفس بکشم درهواي تو
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
با اینکه زیر بار غمت خم شده قدم
حیران هنوز در پی تو میزنم قدم
روز خوش نمانده برایم بدون تو
شادی نمانده است برایم به غیر غم
بی تو چقدر زندگیام مرگآور است
تقدیر من نوشته شده با خط عدم
روزی که سرنوشت، مرا دور از تو خواست
هر روز من تباهتر از قبل شد رقم
بسیار گفتهام که تو هستی و میرسی
گرچه که خورد بی تو به من انگ متهم
بین من و تو، فاصله، شوق رسیدن است
این اشتیاق، فاصلهها را نُموده کم
من نیز عاشقم نه به قدری که دیگران
آن قدر عاشقم که به تو میخورم قسم
من هم تو را شبیه همه منتظر شدم
من هم به نذر «آمدنت» میروم حرم
من هم برای آمدنت ندبه ندبه اشک
هر صبح جمعه باران باران میآورم
و قطره قطره دانهتسبیح میشود
اشکم همین که نام تو میروید از لبم
شاعر:اميراكبرزاده
❤ |
زمين دلتنگ و مهدى بيقرار است
فلك شيدا، پريشان روزگار است
دلا، آدينه شد، دلبر نيامد
غروب انتظارم سرنيامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پژمرده و زرد
نفسها خسته و در دل خموشند
فغانها بىصدا و پرخروشند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و ديوار دارد نقش ظلمت
شده پرپر گل مهر و محبّت
همه دلها شده سرشا نفرت
شده شام يتيمان، ناله و اشك
برد هركس به كاخ ديگرى رشك
شده پژمرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در كوى گلزار
نشسته ديو بر دلهاى خفته
همه جا بذر نوميدى شكفته
زده زنگارها آئين و مذهب
دمى، رويى ز سرور نيست يا رب
به اشك چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلهاى دربند
اگر نرگس ز هجرت زار زار است
شقايق تا قيامت داغدار است
❤ |
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته ی پنهانی شما
برشوره زار معصیتم گریه می کنم
جانم فدای دیده ی بارانی شما
پرونده ام برای شما دردسر شده
وضع بدم دلیل پریشانی شما
ای وای من!که قلب شما را شکسته ام
آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟
ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن
عفو و گذشت سنت کنعانی شما
آیا حقیقت است که اصلاٌ شبیه نیست؟
رفتار ما به رسم مسلمانی شما
صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند
در انتظار منسب دربانی شما
عشاق شهر یکسره تعریف می کنند
از لحن و صوت مکی قرآنی شما
نشنیده یاد روضه ی گودال کرده ام
دل می برد تلاوت روحانی شما
این اشک روضه حال مرا خوب کرده است
ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)