كی از كنار بیت خدا می شود بلند
آن صوت جانفزای تو یاصاحب الزمان
بر این مریض جان به لب از درد افتراق
كی می رسد دوای تو یاصاحب الزمان
خود واقفی كه « ملتجی » ات در تمام عمر
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان
❤ |
كی از كنار بیت خدا می شود بلند
آن صوت جانفزای تو یاصاحب الزمان
بر این مریض جان به لب از درد افتراق
كی می رسد دوای تو یاصاحب الزمان
خود واقفی كه « ملتجی » ات در تمام عمر
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (13-11-2009)
❤ |
روز ها بگذشت و تقویم زمان تکمیل شد
سالمان با صوت حوّل حالنا تحویل شد
باز هم بر ما به خاک افتادگان درگهت
صبح غمگینی بدون حضرتت تحمیل شد
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (13-11-2009)
❤ |
ای مظهر آدینه اممن عاشق دیرینه امعشقت شفای سینه اممهدی(عج) بیا… مهدی(عج) بیادست من و دامن توجان جهان قربان توچشم من و احسان تومهدی(عج) بیا… مهدی(عج) بیاای دلبر دور از نظرای شاهد والا گوهرای منتظرای منتظرمهدی(عج) بیا… مهدی(عج) بیااندر سر راه تو منصبر و تَأمّل تا به کیهجرت تحمّل تا به کیاین غم تَقبّل تا به کیمهدی(عج) بیا… مهدی(عج) بیااندر سر راه تو منبنشستهام با صد مَحَنای صاحب عصر و زَمَنمهدی(عج) بیا… مهدی(عج) بیاای سید و سالار منای حجت دادار منای رهبر غمخوار منمهدی(عج) بیا… مهدی(عج) بیامهدی(عج) بیا… مهدی(عج) بیا
نرگس منتظر (20-11-2009), غلامعلي نوري (13-11-2009)
❤ |
كی از كنار بیت خدا می شود بلند
آن صوت جانفزای تو یاصاحب الزمان
بر این مریض جان به لب از درد افتراق
كی می رسد دوای تو یاصاحب الزمان
خود واقفی كه « ملتجی » ات در تمام عمر
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
نرگس منتظر (20-11-2009)
ای نگهت خواست گه آفتاببر من ظلمت زده یك شب بتاب
پرده بر انداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مدد كار ما
كی و كجا وعده ی دیدار ما
jurist (05-03-2010), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (30-11-2009), نرگس منتظر (20-11-2009)
❤ |
طلوع می کندآن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم می پرد،نشانه چیست؟
شنیده ام که می آید کسی به مهمانی
کسی که سبز تر از هزار بار بهار
کسی ،شگفت کسی آن چنان که می دانی
کسی که نقطه آغاز هر چه پرواز است
توئی که در سفر عشق خطّ پایانی
توئی بهانه آن ابرها که می گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
تواز حوالی اقلیم هر کجا آباد
بیا که می رود این شهر رو به ویرانی
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
jurist (05-03-2010), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (30-11-2009)
❤ |
چند ندبه تا جمعه آمدنت فاصله است؟
با لحن کدام آفتاب؛
با صداي کدام پروانه؛
با آواز کدام سنگ؛
با ترانه کدام باران؛
ويراني همواره مان را فرياد بزنيم؟
اي دور از دسترسِ نزديک!
اي سخاوت هر روزه زمين!
که نماز مهرباني ات را ستاره ها، هزار مرتبه اقتدا کردند.
و هر روز، تشنه تر از پيش، سر به کوهوار شانه هايِ آسماني ات گذاشتند.
چقدر اين روزهاي بي تو، کش آمده اند! چقدر طولاني شده، صداي نيامدنت!
چقدر غليظ است هواي دلتنگي ات!
اي مهرباني بي حدّ!
که روشني بي وقفه هزار اقيانوس زير آرامش قدمهايت شناور است و داغ هزار آتشفشان ريشه داده است در چشمهاي بي نصيب مان.
تا چند چله نشيني اين زمستانهاي بي اندازه؟!
تا چند دوندگي اين سنگلاخهاي يکنواخت؟!
تا چند شمارش اين ستارگان ارجمند؟!
تا چندچشم به راهي اين کوچه هاي تودرتوي تاريک؟!
حلقه کدام در را بکوبيم؟
در گوش کدام جاده، زخمهايمان را بخوانيم؟
تاريکي در خيابانها سرازير شده؛ مرگ در پستوها نعره مي زند
و چقدر از زلال پونه و نارنج، هوا رقيق است!
و چقدر، مرگ در لابه لاي ديوارها زانو مي زند!
و چقدر گرسنگي، در پستوي خانه هاي حقير فراوان است!
... فانوسي مي خواهد اين شبهاي در خيال آمدنت
تا ديدار تازه پنجره ها را، بر پيشاني روشن دريا بياويزد
و چُرت تمام خوابهاي شيطاني را پاره کند
... باراني تازه مي خواهد اين شوره زارهاي هميشه تا خميازه هاي کشدار علفها را رشته رشته پنبه کند
و صبحي بنفش را در شريان آسمانها بريزد
نسيمي رونده مي خواهد اين بي شمار اندوهانِ چشمها
تا آواز پرند هزار پرستو را در شکاف ديوارها بريزد.
تا کدام مرتبه از روشني رودها، چشمهامان را ورق بزنيم
که هيچ پرنده اي پرواز را مشق نمي کند
و هيچ درختي، پاي زمزمه آبها شکوفه نمي دهد
... زخمي گشوده مي خواهد اين دقيقه هاي لايتناهي بيمار
تا جرعه جرعه، شرجي نيامدنت را خالي کند بر سرِ دلتنگي اين روزها
اي سجاده نيايشت، رشته رشته در ادامه باران
و اي آرامش آسماني ات در نهايت شوريدگي درخت
با همان سکوت ديگر گونه ات
با همان سخاوت همواره ات
با همان قدمهاي افراشته ات
با همان نگاه صاعقه وارت
با همان لبخند حُسن يوسفت
با همان ايستادن روشنانه ات
بايست!
در مقابل دلتنگي قديمي اين خاک
روبروي همواره اين مسموميت بي حدّ
خالي کن!
مهرباني ات را در سفال تنگدستي اين تاريک مخوف
خالي کن!
بهار تازه پيراهنت را در کنج خزاني اين دقايق اندوه
خالي کن!
باران بي وقفه آمدنت را در بيابانيِ اين فصلهاي گرسنه
بتکان!
نگاه روشنت را در ذرات خستگي زمان
بتکان!
دامان ستاره پرورت را در ظلمت اين دقيقه هاي تنگدست
بتکان!
پلکهاي آفتابي ات را در سبوهاي يخ زده و گرسنه
هواي بي تو
تيغي نشسته در شريان رودهاي تشنه جهان است؛
سنگي انباشته بر چشمهاي آسماني است؛
گردبادي جهنده در روشني باغچه هاست.
هواي بي تو،
هواي خالي اندوه است؛
هواي خالي مرگ است؛
هواي سوزنده از طعم بي عدالتي است.
اي مبهمِ روشن!
تا چند زمستان چشمهايمان را روشن نگه داريم؟!
تا چند انگشتانه دلتنگي مان را کنار بگذاريم؟!
تا چند از نردبان دوري ات، بالا برويم؟!
تا چند پرنده، چشمهايمان را بگيريم زير آفتاب؟!
تا چند ...؟!
اي تمام چشمه هاي جهان را فراگير!
در کدام دامنه باران خيز، خيمه افراشته اي؟
سفره ات را پاي کدام دريا پهن کرده اي؟
پيراهنت را بر کدام درخت مقدس آويخته اي؟
کدام ستاره از سقف خانه ات آويزان است؟
کدام دريا در سبويت ته نشين شده است؟
اي گواه محکم آمدني نزديک!
تا از ني يخبندان پي در پي برخيزيم
چند آفتاب را نذر آمدنت کنيم؟
و چند نواحي مقدس را تشنه تشنه سر بکشيم؟
اي آفتاب مرتفع مهرباني!
سر بر ديوار شوربختي کدام کوچه بگذاريم؟
با اين همه زمستاني که در کوله بارمان است؛
و با اين همه پائيزي که در راه است؛
و با اين همه جاده هايي که به بن بست تکيه داده اند.
تا جمعه آمدنت
چند ندبه فاصله است؟ ...
نرگس منتظر (10-10-2012), عهد آسمانى (25-01-2011), غلامعلي نوري (24-11-2009)
❤ |
چه وقت مي رسد آقا نگاهتان باشد
براي شب زدگان آيت غزل خواني ؟
چرا نمي رسي اي منتقم ببين امروز
به نيزه ها شده قرآن به دست شيطاني
دوباره پنجره ها ، زل زدن به غربت شهر
در انتظار شما اي طلوع پاياني
فرياد تمناي ظهورش چو به پاخاست
فريادزدم بر سر دل شرم کن از خواست
خوابيم حقيقت به خدا نيست به جز اين
ما غائب و او منتظر آمدن ماست
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
jurist (05-03-2010), نرگس منتظر (30-11-2009)
❤ |
پی تو در خلوت تو، شب همه شب بیدارم
ای سفر کرده كه من چشم به راهت دارم
خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم
تو برای من از این پنجره ها حرف بزن
من بدون تو از این پنجره ها بیزارم
جان من، هدیه ناچیزی تقدیم شما!
گرچه در شأن شما نیست، همین را دارم
کاش می شد در این حلقه، شبی از شب ها
دست در دست تو ای خوب ترین بگذارم
من که تا عشق تو باقی است، زمین گیر تو ام
لا اقل لطف کن از روی زمین بردارم
به امید ظهور
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 30-11-2009 در ساعت 17:22
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
jurist (05-03-2010), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (30-11-2009)
❤ |
گفتم ز انتظارت ...
گفتم ز انتظارت جانها به لب بیامد
گفتا به اشک دیده آن روز آخر آید
گفتم زقلب خونت گردون خبر ندارد
گفتا که بر ظهورم او هم به وجد آید
گفتم که بر ندایت جانم کنم فدایت
گفتا که قلب ما را خشنود طاعت آید
گفتم که در نبودت عالم عزا گرفته
گفتا که نیست رهرو کز او خبر نیاید
گفتم خوشا صدایی کز شرق عالم آید
گفتا خنک نسیمی کز قلب تو برآید
گفتم که دیدن تو مارا ز آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن تا سرورت بیاید
گفتم به مرگ هجران دست دعا برآور
گفتا نشین بر این در تا روی دلبر آید
گفتم بقیه الله ما را رها مگردان گفتا
خموش نرگس هرگز چنین نشاید
نرگس امامی- 15 ساله
jurist (05-03-2010), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (04-12-2009), نرگس منتظر (03-12-2009)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)