شیعه یعنى شوق، یعنى انتظار
شیعه یعنى شوق، یعنى انتظار
شیعه یعنى صاحب پا در ركاب
تا كه خورشید افكند رخ از نقاب
فاش مىبینم ملائك صف به صف
این غزل خوانند با تنبور و دف
عشقبازان، شور و حال آمد پدید
میم و حاى و میم و دال آمد پدید
شب نشینان دیده را روشن كنید
آن مه فرخنده حال آمد پدید
آمد آن روزى كه در ناباورى
راستین مردى رسید با تیغ كج
شیعیان الصبر، مفتاح الفرج
بىگمان لاسیف إلّا ذوالفقار
حیدر از محراب بیرون مىزند
شب نشینان را شبیخون مىزند
آفتاب، اى آفتاب، اى آفتاب
از فراغت، اشك مدفون زیر خاك
بار دیگر سر زن از غار حرا
بت پرستان تركتازى مىكنند
با كلام الله بازى مىكنند
تیغ بر كش تا تماشایت كنند
تا كه نتوانند حاشایت كنند
پاك كن از دامن دین ننگ را
این سخن كوتاه كردم والسلام
شیعه، یعنى تیغ بیرون از نیام
"مرحوم محمدرضا آغاسى"