اي نرگس مست تو، مِيِ ما
اي معني نشئه و مِيُ و خُمْ
اي راكب نور آسماني
اي صوت اذان خوش ترنم
اي مالك شادي خدايي
كز گوشه لب كني تبسم
اي نرگس مست تو، مِيِ ما
نوشيم پيالهاي از آن خُم
اي ظاهر و باطن شريعت
آرام ضمير پر تلاطم
اي صاحب حال هر چه آواز
آيي به اذان پر ترنم
تو نعمتي و بقيةاللَّه
مائيم به شكر از اين تنعم
تو مخزن علم لايزالي
مائيم به ذرهاش تعلم
خاك قدم تو طوطيايي
چون سرمه ناب صد تراكم
آيي و عدالتت فراگير
آرند به درگهت تظلم
نيم نظري به صادق خود
تا كه دهدم به جان تداوم
خط تو كه خط مصطفايي است
خطي بنويس با مِيِ خُم
تو حاجت جمع دوستاني
هر چند كه نيست به لب تكلم
هر جسم و روان به محضر تو
بگرفته ردايي از تبسم
شاعر: گمنام