من از فراق تو دیگر توان صبر ندارم
خداکند که ببینم تو را و جان بسپارم
تو جلوه گاه خدائی زچهره پرده بر افکن
که اشتیاق بدان جلوه و جمال تو دارم
من از فراق تو دیگر توان صبر ندارم
خداکند که ببینم تو را و جان بسپارم
تو جلوه گاه خدائی زچهره پرده بر افکن
که اشتیاق بدان جلوه و جمال تو دارم
جمعه یعنــى لحظه هاى بى قرار
يكي مي پرسد اندوه تو از چيست
سبب ساز سكوت مبهمت كيست؟
برايش صادقانه مي نويسم
براي آنكه بايد باشد و نيست...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره
و المستشهدین بین یدیه
کدامین جاده
امشب میگذارد سر به پای تو
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
نرگس منتظر (29-10-2010), خادمه زینب کبری(س) (30-10-2010)
❤ |
بهارسبزِ نورانی
نگاهم می کنی امشب
امید روح انسانی،
نگاهم می کنی امشب
من آن مجموعه عشقم پریشان حال و دل خسته
که رفته رو به ویرانی،
نگاهم می کنی امشب
مرا از میکده سهمی نمانده غیر آه و غم
در این وقت پریشانی،
نگاهم می کنی امشب
دو چشمم اشک می بارد هوای دیدنت دارد
زچشمم گرچه پنهانی،
نگاهم می کنی امشب
نگاهم کن عطش سوزم دلم را بر تو می بندم
تو ای شوق مسلمانی
نگاهم می کنی امشب
من از شوق لقایت تا ابد، با شور می خوانم
که ای دلدار پایانی،
نگاهم می کنی امشب
مهدی طهماسبی دزکی
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
خادمه زینب کبری(س) (30-10-2010), شكوه انتظار (04-11-2010)
❤ |
با اشک مي زنم ورق اين فال خسته رافالي دوا نمي شود اين سرشکسته را
خون از تمام چشم و دلم سيل مي شودهر وقت که وا مي کنم اين زخم بسته را
اين نذر عاشقي است که ريزم به هر قدمگلها به پاي آمدنت دسته دسته را
از بس نيامدي غزلم پير شد ببين!رنگ سپيد روي غزلها نشسته را
بايد شبي نشست غزل عاشقانه چيداين واژهاي خالي از هم گسسته را
آقا تو را به جان غزلهاي منتظرمنت گذار جاده ي با اشک شسته را
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
خادمه زینب کبری(س) (30-10-2010), شكوه انتظار (04-11-2010)
من به غیر از آل طاها هادی و رهبر ندارم
زاد و توشه جز ولای آل پیغمبر ندارم
هر کسی نازد به ناز و نعمت و عنوان دنیا
جز نیاز این رو سیه بر درگه داور ندارم
روز و شب در انتظار مقدم محبوب یزدان
مهدی صاحب زمان من حاجت دیگر ندارم
در تمنای وصالش خون دل از دیده ریزم
غیر شور وصل او شوری دگر در سر ندارم
ای امام منتظر خود آگهی از حال زارم
تا بود جان در تنم از مهر تو دلبر ندارم
هست حیران را امید دستگیری در دو عالم
چون متاعی جز ولای ساقی کوثر ندارم
شكوه انتظار (04-11-2010)
«السلام علی المهدی الذی وعد الله عزوجل به الامم»گل نرگسزان لب لعل که رشک شکر است***خواهد آنکس که ز اهل بصر استعاشق و واله و شیدای تو شد***هر کسی عارف و صاحب نظر استهر کسی محنت هجران دیده است***از دل خسته ی من با خبر استبی تو گر عمر ابد بخشندم***همه ی آن ضرر اندر ضرر استهر که را یاد تو از یاد برفت***روزگارش خطر اندر خطر استزانچه گل در چمن حسن بود***گل نرگس ز همه خوبتر استکی برون آیی از این پرده غیب***شام هجران تو را کی سحر است(لطفی صافیت) ای معدن لطف***از غم هجر تو خونین جگر استسروده حضرت آیت الله العظمی صافی
خادمه زینب کبری(س) (31-10-2010), شكوه انتظار (04-11-2010)
دلم گرفته امشب در خلوت شبانه
هوای گریه دارم ز سوز این ترانه
از دست رفته فرصت تا کی صبور باشم
در آرزوی وصلت جان از تنم روانه
بر عاشقان نظر کن ای منتهای خوبی
ابروی نازنینت محراب را نشانه
از عشق جانگدازت و زنور جانفزایت
مدهوش و بی قرارم باقی همه بهانه
در سینه شقایق عطر تو می تراود
بر لوح جان عشاق نام تو جاودانه
تا بگذری از اینجا ای غایب از نظرها
چون خاک زیر پایت بر خیزم از میانه
شكوه انتظار (04-11-2010)
جمعه یعنــى لحظه هاى بى قرار
هنوز پر از وضویم من...
به قداست بی نظیرت سوگند،
نگاهم برای دوری ات بارانیست.
خیس خیس...
سجاده ام پر از مریم شده و کمی از عطر گل انبیا،
تمام مرا معطر کرده است.
به بزرگی ات قیام کرده ام و دستانم پر از قنوت است.
به رکوع که رسـیـدم نشــانـت خـواهـم داد تـرسـم را...
این که چقدر از زمان بـــی حضـورت می ترسم.
گلدان شمعدانی ها را با چند شاخه گل نرگس کنار پنجره گذاشته ام...
پنجره ها بازند...
و هیچ پرده ای مانع رسیدن نور نیست...
با همان روشنائی بی ریایت چراغانی مان کن.
جمعه تا جمعه...
لحظه به لحظه...
ظهورت را چشم به راهیم....
قرص کامل ماه ... از آسمان طلوع کن...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره
و المستشهدین بین یدیه
کدامین جاده
امشب میگذارد سر به پای تو
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
خادمه زینب کبری(س) (05-11-2010)
جمعه یعنــى لحظه هاى بى قرار
چه جمعــــــــه ای...
چه غروب غریب و دلگیری...
چرا سراغی از این جمـــــــعه ها نمی گیری؟
مسافری که هنــــــــوز و همیشــــــــــه در راهی!
کجـــــــای راه سفر مانده ای به این دیری؟
به پیشـــواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تأخیری...
چقدر پیر شدی روی گونه هایم اشـــــک!
تو سال هاســـــــــت که از چشم من سرازیر...
چقدر مانــــــــــدی در بنــــد انتـــــــــــــظار ای دل!
شدی شبیــــــــــه دیوانگـــــــــان زنجـــــیری...
چقدر شــــــــاعر مفلوک! قلبـت از سنگ است
چطور از غــــم دوری او نمی میری...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره
و المستشهدین بین یدیه
کدامین جاده
امشب میگذارد سر به پای تو
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
خادمه زینب کبری(س) (05-11-2010)
انتظار یعنی نگه داشتن یک جا خالی برای کسی که می آید..
یعنی آنکه جای خالیش چنان به چشمت بیاید که..
نگذاری احدی بر آن پا گذارد. یعنی آن « جا » را کنار گذاشته باشی.
فقط برای حضور او.یعنی آنکه نبودش، حتی لحظه ای آرامت نگذارد.
انتظار یعنی دغدغه، یعنی درد، یعنی مسئولیت،
یعنی بینایی ، بیقراری ، چشم به راهی، انتظار سهم هر کس نیست،
با عافیت یکجا جمع نمی شود.
خانه خرابی و آوارگی و دلدادگی و بی سامانی، علامت منتظران ناب است.
انتظار یعنی حرارت، یعنی سوختن. انتظار یعنی آنکه از زخمت تا پای جان مراقبت کنی،
اما نه برای التیامش، که برای تازه ماندنش
برای آنکه وقتی آمد، نشانش دهی و بگویی :
((دیدی که محرم ماندم...))
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)