صفحه 110 از 168 نخستنخست ... 1060100106107108109110111112113114120160 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,091 تا 1,100 , از مجموع 1674

موضوع: تورا من چشم در راهم .....(( ادبيات انتظار ٬نجوا بامولاي منتظران))

  1. Top | #1091

    عنوان کاربر
    عضو ثابت
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4612
    نوشته
    875
    صلوات
    2319
    دلنوشته
    9
    یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام
    تشکر
    2,187
    مورد تشکر
    2,696 در 817
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    به ياد غربت امام عصر عليه السلام

    اي صاحب عصر!
    غم در درون جان،
    اشك در ديدگان،
    عقده در سينه ها،
    استخوان در گلو،
    خار در چشم،
    ايمان در دل،
    آتش بركف،
    تيغ در دست،
    استوار و پايدار،
    ديده به راه ظهور تو دوخته ايم.



    ویرایش توسط حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* : 17-10-2014 در ساعت 20:30
    امضاء
    هرگز نگیرد تا ابد آقا کسی جای تو را
    هرگز مخواه از کف دهم عشق و تولای تو را
    این مرده دل این خسته جان دارد تمنای تو را
    این سینه ی پر سوز ما خواهد تسلای تو را





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #1092

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ای رفته کم‌ کم از دل و جان ، ناگهان بيا

    مثل خدا به ياد ستمديدگان بيا



    قصد من از حيات، تماشای چشم توست
    ای جان فدای چشم تو؛ با قصد جان بيا



    چشم حسود کور، سخن با کسی مگو
    از من نشان بپرس ولی بی نشان بيا



    ايمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
    بی آنکه دلبری کني از اين و آن بيا



    قلب مرا هنوز به يغما نبرده‌ای

    ای راهزن دوباره به اين کاروان بيا




    فاضل نظری



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  4. Top | #1093

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دلم برای تو تنگ است ای سرا پاخوب
    دلم برای تو تنگ است مثل تنگ غروب

    چه لحظه های غریبی که بی تو میگذرند
    چه روزگارعجیبی است بی تو ای محبوب


    چقدربی تو به غربت شکست خاطرخاک
    نیامدی وعطش درعطش زبانه کشید

    نیامدی وزمین شعله شعله درتب شد
    نشست خاطرآیینه هابه آه ملال


    شکست خلوت آدینه ها به زمزم اشک
    چقدر بی تو به حسرت دلم لبالب شد

    نسیم نرگسی از گلشنی نمی خیزد
    که تا به دامنش اندوه من بیامیزد

    کسی کجاست غریب آشنا در این غربت؟
    که از تبسم او روزگار تازه شود

    و از شمیم نفس های اوغزل خیزد
    تمام ثانیه ها بی تو میرود غمناک


    ولحظه ها همه بی مهر تو غروب آلود
    دلم هوای تو کرده است ای سخاوت محض

    دلم هوای تو کرده است ای حلاوت وصل
    دلم هوای تو کرده است باتمامت عشق

    دلم هوای تو کرده است با تمام وجود
    تودرکدام دیاری توبا کدام بهار؟

    تودر کجای زمینی چه دیر شد دیدار
    نشان کوی تو پرسیم از کدامین یار؟


    زمین کویر تب آلوده ایست طوفان خیز
    زمان خزان غم انگیز بی تو در تکرار !

    بیا که مژده وصلت زمان به رقص آرد
    بیاوداغ دل از خاطرزمین بردار !



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #1094

    عنوان کاربر
    عضو ثابت
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4612
    نوشته
    875
    صلوات
    2319
    دلنوشته
    9
    یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام
    تشکر
    2,187
    مورد تشکر
    2,696 در 817
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    « در انتظار ظهور »
    از آن هنگام،که آدم بر زمین آمد و سر بر خاک غم آورد و از درد فراق جنّت و فردوس بس نالید و اشک افشاند؛ من هم ذرّه ای بودم که از فرط فراغت ناله سر دادم.
    در آن وقتی که قابیل ستمگر، تیغ بر هابیل پاک افکند و او را کشت؛ برای دیدن عدل تو ای عادل شمار لحظه ها آغاز کردم.
    چون به غرس نخلها پرداخت نوح پاک طینت، چشم من دنبال کشتی نجاتت در افق های نه چندان دور غرق جستجو گردید.
    در آن وقتی که ابراهیم تبر را با تمام قدرتش بر هر نشان شرک می کوبید؛ با هر ضربه اش از یک قفس آزاد گشتم، بال گستردم، چشیدم طعم آزادی. همان جا از دل و جان آرزو کردم که از زندان غیبت زودتر آزاد گردی.
    در همان وقتی که عیسی مرده ای را زندگی بخشید، دلم پرواز کرد و رفت تا آنجا که دیدم؛ تو چگونه مردگان را زنده می سازی.
    چون که موسی در مصاف ساحران افکند چوب دستیاش را؛ در افق دیدم که شمشیرت چه سان برچید ملک ظالمین را.
    محمّد خاتم پیغمبران وقتی که قرآن را تلاوت کرد \”نرید اَنَّ مُنَّ\” را نوید دولتت دیدم.
    صدای ناله ی زهرای اطهر چون فضای مهبط وحی خدا پر کرد و دست حیدر کرّار برای حفظ دین، تسليم بند دشمنان گردید به گوش دل شنیدم، دست های انتقامت اذن پیدا کرد تا دادش از آن بیدادگرها در ظهور خویش بستانی.
    علی مرتضی \”فزت و رب الکعبه\” را چون گفت تیغ ذوالفقارش برق خود بلعید؛ در نیام خویشتن خوابید تا چون قبضه اش گیری شَرر بارد به جان دشمنان حق.
    چون سبط اکبر مجتبّی نوشید آب کوزه مسموم را؛ از عمق آب کوزه ها من خود شنیدم این ندا:
    مهدی بیا! مهدی بیا!
    تیغی که در دست ستم، می ریخت ثارالله را؛ فریاد می کرد: ای خدا کی منتقم خواهد رسید؟ کی ظلم گردد ناپدید؟ کشتند دیوان خسروان. ظلمت سرا شد این جهان. امان از آن کسانی که گل نرگس نمی خواهند. گل نرگس لطافت دارد و پاکی؛ ولی آنها به دست و پای او زنجیر می بندند و مدّت های طولانی به زندانش می اندازند. گهی بر خوشه انگور، زهر مرگ می ریزند؛ نمی دانند که آن انگور هم، محو تماشای نگاه گرم نرگس هاست. و اکنون هم، و اکنون هم، برای من، برای ما، فقط یک شاخه نرگس به جا مانده و بویش از وَرای سالها و قرن های دور مشام جانمان را محو خود کرده است و او مهدی است.
    نگاهم را، به قلب آسمان زرد افکندم. دلم بی تاب و چشمان شبم بی خواب. گل نرگس نمی بینم و گلدان های خالی را درون خانه می چینم. ندارد بی گل نرگس صفا گلدان؛ ولی دارد نشان از دوری و حرمان. دل ما از همان آغاز خلقت، منتظر بوده است. نمی دانیم آیا باغبانِ دل، دل ما را پر از آلاله خواهد کرد؟
    نمی دانیم آیا تا زمان بازگشتش، شمع های جان ما پُر تاب خواهد سوخت؟
    ولی هر سال قلب ما به وقت نیمه شعبان تپش های دگر دارد و با امید، نگاهش را به سمت درب خانه می نشاند و در تک ضربه هایش ناله امید می جوشد.
    اگر چه سینه ها لبریز فریاد است و روح و جان ما، آلوده از ظلم است و بیداد؛ ولی دست دعامان رو به سمت آسمان رفته و روز جمعه دلهامان به سمت کعبه می چرخد؛ به این امید که قبل از رفتن خورشید از دروازه های شب، طلوع دیگری جان جهان را آذرین سازد. خداوندا! ببین دستان ما خالی است. ببین دل های ما در انتظار عشق می سوزد.
    تو را سوگند! بر یکتا گل نرگس، همین امسال را پایان وقت انتظار ما مقدّر کن. جهان را عطر آگین، با دم خورشید خاور کن.
    خداوندا! اگر خواهی که روح ما از این اجساد بستانی؛ تو را سوگند، بر مردی، که میدانی ظهورش آرزوی آخرین ماست؛ به وقت مرگ او را بر سر بالین ما بفرست. به نزد قلب های ساکت و غمگین ما بفرست. اجازَت ده که ما دستش به جان گیریم و بر این سینه بیمار بگذاریم و دست دیگرش را روی چشم خسته و تب دار بگذاریم. با او از تمام لحظه های منتظر بودن، سخن گوییم. ز رنج ظلم های رفته بر این جان و تن گوییم و گرد کفش هایش را به اشک چشم برگیریم. نگاه واپسین را بر رخ ماهش بیندازیم؛ سپس عزم سفر گیریم. بیا مهدی! بیا مهدی! که درد انتظار تو، فروغ دیده ها را کشت و آتش در درون سینه ها افروخت؛ از آن آتش، پر پروانه دل سوخت؛ سپس در اشک شمع عمر مدفون شد.
    بیا مهدی! بیا مهدی! که تا پروانه جان گیرد؛ دو بال پر توان گیرد؛ کند پرواز را آغاز شود؛ محو نیاز و راز.

    omidvaran
    امضاء
    هرگز نگیرد تا ابد آقا کسی جای تو را
    هرگز مخواه از کف دهم عشق و تولای تو را
    این مرده دل این خسته جان دارد تمنای تو را
    این سینه ی پر سوز ما خواهد تسلای تو را




  6. Top | #1095

    عنوان کاربر
    مدير ارشد انجمن چند رسانه ای
    تاریخ عضویت
    August 2014
    شماره عضویت
    7103
    نوشته
    7,710
    صلوات
    5000
    دلنوشته
    24
    طـاقتم طاق شـــــد و از تو نیامــــــد خبری...
    تشکر
    26,141
    مورد تشکر
    15,181 در 6,458
    وبلاگ
    5
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    در موج بلا عاشق خود را نـــگذاری
    این غمزده را در دل دریا نــــگذاری


    هر روز دَهَم وعدۀ دیدار تو بر خویش
    امروز دگــر وعده به فــردا نــگذاری

    دنبال تومی گردم وبیخود شدم ازخود
    دیـــــوانۀ خود را به تماشــا نگذاری


    ما تشـــنه لب جرعۀ دیدار تو هستیم
    داغی به دل تشـــــنه لب ما نگذاری

    با دست تهی چشم به الطاف تو دارم
    مســكین درت را به تمــنا نــــگذاری


    سوگند به زهرا كه كسی جز تو ندارم
    یك لـحظه مرا بی كس و تنـها نگذاری

    ره دوروسفرسخت ومرا فرصت كوتاه
    بی توشـــه مــرا روز مــبادا نــگذاری


    تنــها گـره ما به نـــگاه تـو شـــود بــاز
    مــا را بــه امــــید دگران وا نـــگذاری

    هــرگاه كنی عـــزم سفــر سوی مدینه
    از قـــافـــلۀ عــــشق مــرا جا نگذاری


    روشـــن نشــــود دیــدۀ تاریك "وفائی"
    بر روی دو چشــمـش قدمی تا نگذاری


    سید هاشم وفایی


    اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج






    امضاء
    .
    .



    اللهمّ عجّل لولیّک الفرج


    .


  7. Top | #1096

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    می آید آنکه دلش با ماست
    دنیا به خاطر او برپاست

    آن کس که قامت رعنایش
    قد قامت همه گل هاست


    یک بی نهایت بی تفسیر
    یک بی شباهت بی همتاست

    اینجا و هرچه به هر جا هست
    با یک اشاره او زیباست


    پایان این شب بی مهری
    حبل المتین جهان آراست

    می آید آن که به شهر عشق
    از عاشقان جهان پیماست


    نامش همیشه و تا تاریخ
    شورآفرین و امید افزاست



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  8. Top | #1097

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عيب از ماست اگر دوست زما مستور است
    ديده بگشاي كه بيني همه عالم طور است

    لاف كم زن كه نبيند رخ خورشيد جهان
    چشم خفاش كه از ديدن نوري كور است


    يا رب اين پرده پندار كه در ديده ماست
    بازكن تا كه ببينم همه عالم نور است

    كاش در حلقه رندان خبري بود زدوست
    سخن آنجا نه زناصر بود، از منصور است

    واي اگر پرده زاسرار بيفتد روزي
    فاش گردد كه چه در خرقه دين مهجور است

    چه كنم تا به سركوي توام راه دهند
    كاين سفر توشه همي خواهد و اين ره دور است

    وادي عشق كه بي‌هوشي و سرگرداني است
    مدعي در طلبش بوالهوس و مغرور است

    لب فرو بست هر آن كس رخ چون ماهش ديد
    آن‌كه مدحت كند از گفته خود مسرور است

    وقت آن است كه بنشينم و دم در نزنم
    به همه كون و مكان مدحت او مسطور است



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #1098

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دســت خــالی، پــای خــــسته، رهـــسپار کـوی یارم
    یــــــک نـــــیستان نـــالـه در دل، از غــم هــجر نـگارم

    درد بــــی درمــــان مـا را نـــام زیــــبای تــــــو درمــان
    موج دســـــتانی شــــکسته، بــــاز هم در انـــــتظارم


    صحبت از چاه است و یوسف، از دو چشم کور یعقوب
    از هـــمان خــــــال ســـیاه و از هــــــمه دار و نــدارم

    از دو چــــشم زخــــمی مــَـــه، تا تـــن تبدار خورشید
    در پــــی تــــو دل شــــکسته، رس به داد قـــلب زارم

    آســـمانم بــی ســـتاره، روزهـــایم چـــون شب تــار
    از غــــم هـــجرانت آقـــا، دوســت دارم خـــون بـبارم

    دوســـت دارم تــــــا بـــبینم چـــــــهره نــــــورانیت را
    بــــعد دیـــــدار رخ تــــــو، آرزویـــــی مـــــن نــــــدارم



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  10. Top | #1099

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض




    یا امام العصر ما زان توایم
    بنده انعام و احسان توایم

    برنمی‌داریم سر از خاک درت
    تا ابد بر عهد و پیمان توایم

    در صراط مستقیم بندگی
    پیرو ارشاد و برهان توایم

    پُر شود از فتنه، گر روی زمین
    بیم نَبوَد چون غلامان توایم

    پیشة ما عشق و شوق کوی تو است
    چاکرانه سر به فرمان توایم

    هر کسی مطلوب و معشوقی گرفت
    ما گرفتار و پریشان توایم

    هر کسی را علت و بیماری است
    ما همه بیمار هجران توایم

    دردمندانیم از سوز فراق
    جملگی محتاج درمان توایم

    مُلک دنیاگر همه از آنِ ما است
    ریزه‌خواران سَر خوان توایم

    ور چو خورشیدیم بر اوج سپهر
    ذره‌ای از مهر رخشان توایم

    «لطفی صافی» بگو با وجد و شوق
    یا ولیّ عصر ما زان توایم


    آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی




    امضاء





  11. Top | #1100

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,749
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    زین سوز و پریشانی ، ما را تو شکیبا کن
    این عاطفه ها با توست ، یک لحظه تماشا کن


    با تابش عشق تو ، زیباست جهان ما
    ای نور نجات! ای مهر ! روشن سحر ما کن

    «وقت است که باز آیی»، ای آیه زیبایی !!
    «دل بی تو به تنگ آمد» ، رخساره هویدا کن


    در تاب و تب عشقت ، دردیم و پر از غوغا
    این جمعه و هر جمعه ، یادی ز دل ما کن

    آن لحظه موعودی، موعودترین باران
    با روح بهارانی ، آدینه مصفا کن


    من عاشقم ای مولا بی روی تو می میرم
    با یک نظر شیرین ، شیدایی شیدا کن

    از بس که به روز و شب ، در یاد تو نالیدم
    دریا شدم و طوفان ، ای دوست مدارا کن


    استاد رحیم کارگر (پارسا)





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





صفحه 110 از 168 نخستنخست ... 1060100106107108109110111112113114120160 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

◆☼◆☼◆مولای سبز پوش جمعه ها ................ ◆☼◆☼◆, قؤان ناب, لایق وصف مقام علی, منتظر, مهدی(عج), مولا برای از تو سرودن غزل کم است, متن ادبی مهدوی, متن ادبی درباره حضرت مهدی(عج), نجوا با مولای منتظران, هیجای نهروان و شکوه جمل, وقتی تو اینجایی بیا معنا ندارد, وصف دلتنگی برای مولای منتظران, کدام جمعه میآیی؟, گفتگو با امام زمان, گفتگو در باره امام زمان, گرم یاد آوری یانه من از یادت نمی کاهم, آقا کجا هستی کجا معنا ندارد, امام زمان, انتظار, اي, ای, ادبیات مهدوی, ادبیات انتظار, ادعیه مربوط به امام زمان, اشگ و انتظار ، شوق ظهور, ترا من جشم در راهم, جمعه های چشم انتظاری, حرفهای دلتنگی, حرفهای دلتنگی ، نجوابا مولای منتظران, خورشید پنهان در پشت ابرغیبت, دلنوشته های شما برای امام زمان, دلتنگی های انتظار, دلسروده ها در وصف امام زمان, درد دل منتظران, درد دل با امام زمان عج الله تعالی, دعا, دعا برای فرج امام زمان عج الله تعالی ظهوره, سرودن غزل, شمس ضحی یا ابالحسن, شوکت و جلالت تو, شرمندگی ازکوتاهی منتظران, شعر, شعر انتظار, شعر درباره امام زمان, شعرغربت امام زمان, ظهور

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi