نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: شعر طنز

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    koodak شعر طنز

    سهراب سپهري ۱۳۸۵:
    هر كجا هستم، باشم به درك!
    من كه بايد بروم!
    پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
    من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد!
    تيپ را بايد زد!

    جور ديگر اما…
    كار را بايد جست.
    كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد!
    فك و فاميل كه هيچ…
    با همه مردم شهر پي كار بايد رفت!
    بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است!
    پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو!
    امضاء




  2. تشكرها 2


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    متن سنگ قبر فروغ فرخزاد

    من از نهایت شب حرف میزنم

    من از نهایت تاریکی

    واز نهایت شب حرف می زنم

    اگر به خانه من آمدی برای من م

    ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه
    که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم


    متن سنگ قبر کوروش

    ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی

    میدانم خواهی آمد

    من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم

    بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر


    متن سنگ قبر فریدون مشیری

    سفر تن را تا خاک تماشا کردی

    سفر جان را از خاک به افلاک ببین

    گر مرا می جویی

    سبزه ها را دریاب با درختان بنشین

    متن سنگ قبر فردین

    بر تربت پاکت بنشینم غمناک

    کوهی زهنر خفته بینم در خاک

    از روح بزرگ هنریت فردین

    شاید مددی به ما رسد از

    متن سنگ قبر بابک بیات

    سکوت سرشار از ناگفته هاست

    متن سنگ قبر خسرو شکیبایی
    در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
    عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد



    متن سنگ قبر حافظ
    بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود


    متن سنگ قبر شاپور
    قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست.


    متن سنگ قبر سهراب سپهری
    به سراغ من اگر می آیید
    نرم و آهسته بیایید
    مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من


    متن سنگ قبر منوچهر نوذری
    زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
    چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی


    متن سنگ قبر وینستون چرچیل
    من برای ملاقات با خالقم آماده ام
    اما اینکه خالقم برای عذاب دردناک ملاقات با من آماده باشد چیز دیگریست


    متن سنگ قبر اسکندر مقدونی
    اکنون گور او را بس است
    آنکه جهان اورا کافی نبود


    متن سنگ قبر نیوتن

    طبیعت و قوانین طبیعت در تاریکی نهان بود
    خدا گفت بگذار تا نیوتن بیاید…
    و همه روشن شد



    متن سنگ قبر لودولف کولن (ریاضی دان)
    ۳/۱۴۱۵۶۲۳۵۳۵۸۹۷۹۳۲۳ ۸۴۶۲۶۳۳۸۶۲۲۷۹۰۸۸



    متن سنگ قبر فرانک سیناترا(بازیگر و خواننده)
    بهترین ها هنوز در راهند
    انسانهای بزرگ واقعا” بزرگند


    متن سنگ قبر ویرجینیا وولف (نویسنده)
    در برابرت خود را پر میکنم از فرار نکردن
    امضاء




  5. تشكرها 2


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شعر طنز عروسی !
    آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست / با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید
    ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است / لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید
    بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید
    تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه / با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید
    البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
    میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است / پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید
    گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی / دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید
    موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
    هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید
    در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب / کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید
    گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید
    ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید
    لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست / از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید
    البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید
    حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری / با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید
    کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟ / با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید
    در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور / بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید
    امضاء




  7. تشكرها 2


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ناصر فیض، طنزپرداز معاصر در جلسه شاعران جوان و پیشکسوت با رهبر انقلاب، شعر طنزی در وصف «علیرضا قزوه» مجری برنامه شب شعر شاعران با رهبر انقلاب خواند که مورد توجه حضار قرار گرفت.

    با سر آمد علیرضا قزوه
    شد سر آمد علیرضا قزوه
    همه باید به یک طرف بروند
    تا شود رد علیرضا قزوه
    شعرهایش در ابتدا بودند
    یک مجلد علیرضا قزوه
    چاپ آثار او پس از چندی
    شد مجدد علیرضا قزوه

    نیست جایی و نیست ارگانی
    که نباشد علیرضا قزوه
    شک ندارم که بیش تر از صد
    شغل دارد علیرضا قزوه
    بیت رهبر علیرضا قزوه
    توی مرقد علیرضا قزوه
    هر کجا می روی پی کاری
    می رسد عد! علیرضا قزوه

    کنگره نیست کنگره، وقتی
    که ندارد علیرضا قزوه
    هیچکس مصرعی نخواهد خواند
    تا نیاید علیرضا قزوه
    نمره ی دیگران اگر شد بیست
    شد ولی صد علیرضا قزوه
    به یقین رشد کرده از هر حیث
    خاصه از قد علیرضا قزوه
    شکر ایزد که زن گرفت و نماند
    یک مجرد علیرضا قزوه
    بوق تک تک تمام شاعر ها
    بوق ممتد علیرضا قزوه
    یک نفر گفت:مخلصیم آقا
    گفت:باشد،علیرضا قزوه

    وای بر حال تو اگر با تو
    بشود بد علیرضا قزوه!
    من که می ترسم از عواقب آن
    به محمد، علیرضا قزوه!
    قزوه یک شاعر است اما، کاش...!
    هیس! آمد علیرضا قزوه
    امضاء




  9. تشكر


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شعری طنز به مناسبت ماه مبارک رمضان
    سحرگاهان به قصد روزه داری
    شدم بیدار از خواب و خماری
    برایم سفره ای الوان گشودند
    به آن هر لحظه چیزی را فزودند
    برنج و مرغ و سوپ وآش رشته
    سُس و استیک با نان برشته
    خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم
    کمی از این کمی از آن چشیدم
    پس از آن ماست را کردم سرازیر
    امضاء




  11. تشكرها 2


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نبرد رستم و جومونگ

    کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو

    به رستم چنین گفت اون جومونگ!
    ندارم ز امثال تو هیچ باک
    که گر گنده ای من ز تو برترم
    اگر تو یلی من ز تو یلترم

    رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
    منم مرد مردان ایران زمین
    ز مادر نزادست چون من چنین
    تو ای جوجه با این قد و هیکلت
    برو تا نخورده است گرز بر سرت

    جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
    تو را هیچ کس بین ایرانیان
    نمی داندت چیست نام و نشان
    ولی نام جومونگ و سوسانو را
    همه میشناسند در هر مکان
    تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
    بیا عکس من را به پوستر ببین
    ببین تی وی ات را که من سوژشم
    ببین حال میدن در جراید به من
    منم سانگ ایل گوکه نامدار
    ز من گنده تر نامده در جهان
    تو در پیش من مور هم نیستی
    کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی

    در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:
    چنین گفت رستم به این مرد جنگ
    جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
    چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
    که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
    مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
    من آن (تسو) سوسولت! نیستم
    منم رستم، آن شیر ایــران زمین
    (بویو) کوچک است در نگاهم همین

    بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:
    جومونگ آمد از پشت تل سیاه
    کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
    بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
    هم اینک صدایت به گوشــم رسید
    سوسانو هماره بود همسرم
    دهــم من به فرمان او این سرم
    چون او گفته با تو نجنگم رواست
    دگر هر چه گویم به او بر هواست!

    و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:
    و این شد که رستم سخن تازه کرد
    که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
    بگفت ای جومونگا که حرف دل است
    که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
    که ما پهلوانیم و این است حالمان
    که دادار باید رسد بر دل این و آن!

    و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند
    امضاء




  13. تشكرها 2


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رزم رستم و ویروس
    به نام خداوند ویروس گارد کنون رزم Virus و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنو

    که اسفندیارش یکی Disk داد / بگفتا به رستم که ای نیکزاد

    در این Disk باشد یکی File ناب / که بگرفتم از Site افراسیاب

    چنین گفت رستم به اسفندیار / که من گشنمه نون سنگگ بیار

    جوابش چنین داد خندان طرف / که من نون سنگگ ندارم به کف

    برو حال می‌کن بدین Disk، هان! / که هم نون و هم آب باشد در آن

    تهمتن روان شد سوی خانه‌اش / شتابان به دیدار رایانه‌اش

    چو آمد به نزد Mini Tower اش / بزد ضربه بر دکمه Power اش

    دگر صبر و آرام و طاقت نداشت / مر آن Disk را در Drive اش گذاشت

    نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت / یکی List از Root دیسکت گرفت

    در آن Disk دیدش یکی File بود / بزد Enter آنجا و اجرا نمود

    کز آن یک Demo شد پس از آن عیان / با فیلم و موزیک و شرح و بیان

    به ناگه چنان سیستمش کرد
    Hang / که رستم در آن ماند مبهوت و منگ

    چو رستم دگرباره Reset نمود / همی کرد Hang و همان شد که بود

    تهمتن کلافه شد و داد زد / ز بخت بد خویش فریاد زد

    چو تهمینه فریاد رستم شنود / بیامد که لیسانس رایانه بود

    بدو گفت رستم همه مشکلش / وز آن Disk و برنامه خوشگلش
    چو رستم بدو داد قیچی و ریش / یکی دیسک Bootable آورد پیش

    یکی Toolkit، Hard اندرش / چو کودک که گردد پی مادرش

    به ناگه یکی رمز Virus یافت / پی حذف امضای ایشان شتافت
    چو Virus را نیک بشناختش / مر از Boot Sector برانداختش

    یکی ضربه زد بر سرش Toolkit / که هر Byte آن گشت هشتاد Bit

    به خاک اندر افکند Virus را / تهمتن به رایانه زد بوس را

    چنین گفت تهمینه با شوهرش / که این بار بگذشت از پل خرش
    دگر باره اما خریت مکن / ز رایانه اصلا تو صحبت مکن

    قسم خورد رستم به پروردگار / نگیرد دگر Disk از اسفندیار
    امضاء




  15. تشكر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi