به گزارش خبرگزاری فارس، چارقد(نشریه الكترونیك دختران) نوشت: زنی كه خاطرهاش، چشمان پیامبر (ص) را بارانی كرده بود، همانی بود كه اكثر مورخان و تاریخنویسان، بینش و بخشش او را در راه گسترش اسلام همردیف خلق نیكوی محمد (ص) و شمشیر علی (ع) میدانستند.
زنی كه قرنها جلوتر از زنان زمانهاش قدم برمیداشت و روح بزرگ و اندیشمندش در چارچوبهای بستهی جاهلیت موروثی آن زمان نمیگنجید.
غلام از سفر شام برای خدیجه گفته بود كه در شهر "بصری " راهبی محمد(ص) را دیده و او را همان رسول وعده داده شده تورات و انجیل خوانده. خدیجه، نفیسه را واسطه كرده بود تا پیامش را به محمد(ص) برساند و بگوید: عموزاده، من خدیجه دختر خویلد، از تجار نامدار قریش؛ مایلم به همسری تو، محمد امین در آیم...
شاید همین پیغام ساختارشكن بود كه خدیجه را خدیجه (س) كرد. محمد پسر عبدالله؛ معروف به امانتداری و پاكی نیز، دعوت خدیجه را آری گفت.
محمد(ص) روحش را فراتر از آن گسترانده بود تا همانند همعصرانش، سن خدیجه و نامآوری اجدادش در جنگهای وحشیانه اعراب را به حساب آورد. او خدیجه را با همان پیغامش شناخت. پیغامی كه پشت پا میزد به سنتهای جاهلانه به ارث رسیده؛ پشت پا میزد به كاروانهای شتر و بار شامیشان. پیغامی كه با خودش طعنه زنان قریش و سنگهای مردانش را میآورد.
خدیجه تمام این مسیر ترقی را خودش با پای بینش و بصیرت خودش طی كرد. خودش كه دو زانو روبهروی محمد(ص) نشست، پیغامش را رساتر بعنوان زنی در تمامی اعصار بیان كرد: محمد! در برابر تو اموال من هیچ ارزشی ندارند وقتیكه من خودم را با تمام وجود به تو تقدیم میكنم...
و سالها بعد هم كه محمد (ص) با پیغامی آسمانی از غار حرا برگشت، باز هم خدیجه اولین زنی بود كه مسلمان شد و در كعبه همراه همسرش محمد (ص) و پسر بچهای با نام علی (ع) نماز گذارد. او در تحریم جاهلیت موروثی زمانهاش تنها مانده بود اما از تنهایی باكی نداشت چرا كه هم خودش و هم اندیشهاش از اجتماع آنروز فرسنگها جلوتر حركت میكردند.
محمد(ص) كه بر فراز صفا دعوتش را علنی كرد و وجود مباركش آماج سنگهای نادانی قریشیان شد، بازهم این خدیجه بود كه تنها بر سر زنان روی سنگهای صفا میدوید و آنچنان ناله میكرد كه جبرییل به محمد (ص) كه با دستان مباركش زخم سرش را گرفته بود تا خون بر زمین نریزد، گفت: خودت را به خدیجه برسان كه تمام فرشتگان از نالهاش به فغان آمدهاند. او با دردها و نالهها و دعاهایش تنها بود وقتی كه در برابر سنگها نادانی قریشیان خود را سپر محمد(ص) میكرد.
زهرای اطهر (س) را كه در خود میپروانید، باز هم تنها بود و دلش زخمخورده طعنه زنان قریش. او در تنهایی با فرزندش سخن میگفت. راستی خدیجه (س) با فرزندش زهرا (س) چه میگفت؟ كسی چه میداند. شاید از غربت كوچهها میگفتند. هردو طعم غربت را كشیده بودند. چه خدیجه آن هنگام كه در كوچهها زنان قریش از او رو بر میتابیدند و دشنامش میدادند، چه زهرا و آن كوچهی بنیهاشم و آن درد جانسوز شیعه...
و خدیجه باز هم تنها بود. پیغام فرستاده بود اما زنان قریشی نیامده بودند. چشمان منتظرش به سوی در خیره بود كه مریم و آسیه و ساره و صفورا آمدند، دعوتش را پاسخ دادند. او دیگر آسمانی شده بود. زمینیان لیاقت پاسخ گفتن دعوتش را نداشتند و دختر كوچكش زهرا (س)، تمام آن تنهایی را برای خدیجه پر كرد. خدیجه حالا كسی را داشت كه در لحظات سخت، حرفش را با او بگوید.
در گرمای سوزان شعب، بانوی تنها در حالت احتضار بود و بر بالینش یارهمیشگیاش؛ محمد (ص) و دختر كوچكش زهرا (س) حاضر بودند. به دخترش وصیت كرد تا او را پیچیده در عبای رسول خدا دفن كنند؛ عبایی كه رسول خدا (ص) در لحظاتی كه جبریل برای وحی حاضر میشد، بر دوش مباركش میانداخت.
شرم داشت و نمیخواست تا به همسرش بگوید كه تحریم آن سالهای سخت شعب آنقدر وسعشان را تنگ كرده كه بانوی ثروتمند قریش توانایی خرید كفنش را هم نداشته. محمد( ص) او را بشارت داد كه جبرییل پیام آورده است كه كفن خدیجه را ما خود خواهیم آورد.
خدیجه بانوی تنها و اولین زن مسلمان سالهایی بود كه مال و جان و هر آنچه را كه داشت برای هدفی والاتر بخشیده بود و حالا جبرییل آمده بود كه خدیجه را بگوید: تو تمام هر آنچه را كه داشتی در راه رسولت و ما بخشیدی؛ آنقدر كه حالا لباس آمدنت را هم نداری اما خدیجه! ما به آمدنت مشتاقیم. بیا به سوی ما خدیجه.
كفنش را جبرییل آورد و با دستهای مبارك محمد (ص)؛ "كسی كه بیش از هر كسی در این دنیا دوستش میداشت "، توی قبر آرام گرفت.
رسول خدا آن سال را سال حزن و اندوه خویش نامید و تا مدتها حتی برای سرپرستی فرزندانش هم همسری اختیار نكرد.
خدیجه یك زن زمینی بود كه آسمانی شد. زنی كه نه تهدید و نه تحریم و نه هیچچیز دیگری او را از هدفش دلسرد نكرد.
هیچ سنگ تحجر و سنتی پایش را به این زمین وصل نكرد و هیچ كوچهی تنگ مادیگری برای او بنبست پرواز نشد.
زن تاجری كه بهای هر چیزی را خوب میدانست و محمد(ص) و پیامش را به هیچچیز نفروخت. زنی كه همیشه تنها بود اما فرسنگها جلوتر از دیگران. درود ما به خدیجه (س)، بانوی تنها و فداكار اسلام؛ زنی كه آسمانی شد و تمام این راه را از زمین تا آسمان با پای خود رفت.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9005195087