«نه!» واژهای که میگویند بد نیست آدم گاهی سر زبانش باشد. همهمان شنیدهایم آدمهایی که «نه» گفتن برایشان سخت است، خیلی جاها سرشان کلاه میرود؛ برای همین است که خیلیها، مدام به مردم توصیه میکنند که مهارت «نه» گفتن را یاد بگیرید و این کلمه را هم در زندگیتان راه دهید و گاهی برای یاد گرفتن آن با خود تمرین کنید.
در این میان متخصصان وارد کار شدهاند و تعداد زیادی تکنیک و روش با نامهایی از قبیل «چگونه نه گفتن را بیاموزیم» ،«هفت راه آسان برای نه گفتن» و «ده فرمان نه گفتن» و الی آخر را از بغل این کلمه دو حرفی ساده درآوردهاند! اما چه وقت و کجا «نه»؟ و چگونه «نه»ای بگوییم؟
دکتر شریعتی در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» به یک نمونه «نه» خوب اشاره میکند:
«اسلام دینی بود که با «نه» محمد(ص) در تاریخ انسان پدید آمد. «نه»ای که شعار توحید با آن آغاز میشود؛ شعاری که اسلام در برابر شرک- مذهب اشرافیت و مصلحت- با آن آغاز شد. و تشیع، اسلامی بود که با «نه» علی بزرگ در تاریخ اسلام چهره خود را مشخص کرد و نیز جهت خود را... . و تشیع عصیانی علیه تاریخ بود؛ تاریخی که بهنام قرآن، مسیر جاهلیت کسری و قیصر را دنبال میکرد و به نام سنت، پیش از همه، پروردگان خانه قرآن و سنت را قربانی میساخت».
«قولوا لا اله الاالله تفلحوا»؛ این نخستین سخن پیغمبر خاتم با مردم بود. چیزی که پیامبران آسمانی قبل از ایشان هم به مردم میگفتند، همین بود. خدایی غیرازالله «نه». دیگر گفتن ندارد، خودتان نگاه کنید این کلمه چقدر کارایی دارد. آدم اگر کی و کجا و چگونه و به چه چیز گفتنش را بداند، تا حد زیادی به صراط مستقیم نزدیک شده است!
«نه» داریم تا «نه»!
راننده جوان با وجود چند خانم و آقا در تاکسی، یک آهنگ مبتذل گذاشته و خودش هم کم مانده دست به کار حرکات موزون شود؛ فکر میکنیم زشت است اگر تذکر ملایمی بدهیم و خواهش کنیم دستکم تا ما در آن تاکسی هستیم، حق مسافر بودنمان را رعایت کند.
با هم محفلان دور هم نشستهایم و تعارف میزنند که بیا دودی بگیر! میبینیم زشت است انرژی منفی صادر کنیم و «نه» بیاوریم!
برایمان زبان میریزند و رشوهای بهعنوان شیرینی بهمان پیشنهاد میکنند؛ دودوتا چهارتایی میکنیم و میبینیم بد است دستشان را رد کنیم!
خلاصه، از این قبیل شاهکارها و جسارتهای ستودنی، بعضیهامان زیاد داریم!
کی میگوییم «نه»؟
یک نفر خواهش میکند که در خیابان زباله نریزیم؛ هنوز لبخند روی لبهایش هست که با نگاهمان بنده خدا را از حرفی که زده، پشیمان میکنیم!
یک بزرگتر اشتباهی میکند و با زبان نرم، پندی، نکتهای و تذکری میدهد. اما چنان بُراق میشویم که آرزو میکند کاش زمان به 2دقیقه قبل که هنوز خطابهاش را ایراد نکرده بود، برمیگشت.
امر به معروف و نهی از منکر را هم که دیگر نگو! اگر دوستی بخواهد نظری راجع به مسائل ما دهد و نکتهای یادآور شود، پایش را از گلیمش بیرون گذاشته و حد خودش را نفهمیده است و از این پس روی دوستیاش، قلم بطلان میکشیم و پروندهاش را میبندیم و میفرستیم بایگانی! فقط بدون توجه به این سخن پیغمبر اکرم(ص) که میفرمایند: «بهترین دوست من آن کس است که عیبهای من را به من هدیه دهد». در جایی دیگر هم فرمودهاند: «امت من تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر کنند، در خیر و سلامتیاند».
خداوند هم در سوره العصر فرموده است: «سوگند به عصر، که هر آینه آدمی در زیانکاری است؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق سفارش، وبه صبر توصیه کردند». و تنها این آیه نیست، آیههای دیگری هم وجود دارد که از امر به معروف و نهی از منکر بهعنوان کار پسندیدهای یاد کردهاند. این ماییم که باید در سبک زندگیمان و شناختن دوست و دشمن روش نویی در پیش گیریم. شاید اگر دقیقتر نگاه کنیم، دریابیم آن کسی که به مسائل ما بیاعتناست و وضع ما در دنیا و آخرت برایش اهمیتی ندارد، دوست نیست. دوست آن است که هر اتفاقی که برای ما میافتد، نگرانمان میشود و همیشه به ما راههای مختلف را برای اتخاذ اهداف درست و پیشرفتمان در تحقق آنها پیشنهاد میکند.