صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21

موضوع: llı.✿.ıll خاطرات رزمندگان از ماه مبارک رمضان llı.✿.ıll

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll llı.✿.ıll خاطرات رزمندگان از ماه مبارک رمضان llı.✿.ıll



    llı.✿.ıll خاطرات رزمندگان از ماه مبارک رمضان llı.✿.ıll

    ماه رمضان بهترین و زیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها به ارمغان می آورد




    سحری خوردن کنار آرپی چی و مسلسل، وضو با آب سرد و قنوت در دل شب توصیف ناشدنی است. ربنای لحظات افطار از پایان یک روزه خبر می داد، ربنایی که تمام وجود رزمندگان مملو از حقانیت آن بود. بچه ها با اشتیاق فراوان برای نماز مغرب و عشا وضو می گرفتند.

    ماشین توزیع غذا به همه چادرها سر می زد و افطاری را توزیع می کرد.
    سادگی و صمیمیت در سفره افطار ما موج می زد و ما خوشحال از اینکه خدا توفیق روزه گرفتن را به ما هدیه داده بود سر سفره می نشستیم و بعد از خواندن دعا با نان و خرما افطار می کردیم .دعای توسل و زیارت عاشورا هم در این روزها حال و هوای دیگری داشت .
    معنویتی که « السلام علیک یااباعبدالله » « زیارت عاشورا » و یا « وجیه عندالله اشفع لناعندالله » در توسل به سفره افطار و سحر ما هدیه می کرد غیرقابل توصیف است و همین بنیه ی معنوی و عدم غفلت از لحظات معنوی رزمندگان را از دیگران ممتاز کرده بود.

    نمی توانم این لحظات را برای شما بیان کنم در لشگر 28 سنندج بودم و قرار بود بعد از یک هفته به خانه برگردم اما جاذبه این ماه مرا در کردستان ماندگار کرد. ماه رمضان بهترین و زیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها به ارمغان می آورد.

    برکت دعا در کنار سنگرها، نماز روی زمین خاکی، سحری خوردن کنار آرپی چی و مسلسل، وضو با آب سرد، قنوت در دل شب، قیام روبروی آسمان بدون هیچ حجابی که تو را از دیدن وسعت ها بی نصیب کند، گریه ی بچه های عاشق در رکوع و همه چیز برای یک مهمانی خدا آماده بود.

    حجت الاسلام علی اکبر محمدی



    امضاء

  2. تشكرها 9

    parsa (22-08-2011), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (15-07-2012), ملکوت* گامی تارهایی * (22-08-2011), مدير اجرايي (16-07-2012), شكوه انتظار (22-08-2011), شهاب منتظر (17-07-2013), عهد آسمانى (20-07-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll

    ماه رمضان در جبهه ها حال و هوای دیگه ای داشت،با اینکه حکمی وجود نداشت تا ما بتونیم روزه بگیریم،و بعلت اینکه هیچ موقع در جایی توقف نداشتیم و نمیتونستیم قصد کنیم و خط مقدم دائما در حال تغییر بود،بازم بچه های مخلصی بودند که روزه میگرفتند،شب های قدر عجیبی وجود داشت،شما تجسم کنید وقتی تو سنگر اجتماعی جمع می شدیم برای برگزاری مراسم احیا،افرادی در بین ما بودند که ساعت های آخر پرواز ملکوتی اشان بود و لحظات آخرشون رو با خدا راز ونیاز میکردند،حالت عجیبی داشتند و اینو بدون اغراق میگم،اونموقع خداوند حجابی رو از ما برداشته بود و خیلی راحت تشخیص میدادیم که چه کسی نوبتش شده و باید شهید بشه(بقولی بچه ها می گفتن فلانی داره نور بالا میزنه)
    ،چهره اون فرد رو نور عجیبی فرا میگرفت،من خیلی خوب یادمه دوست خیلی خوبم شهید مصطفی موحدی قمی رو که شب آخر نماز مغرب و عشا رو که به انفرادی میخوند،حالت بسیار عجیبی داشت و نور از چهره اش ساطع میشد و غرق در مناجات بود و منم که دوست صمیمی ایشون بودم،به نماز آخرش نگاه میکردم و حسرت میخوردم و بعد نماز گفتم مصطفی منو یادت نره،بی وفا نباشی،روز محشر من جزو اون چهل نفری که میتونی شفاعت کنی اون آخر لیست قرار بده،دلم به این خوشه که این دوست شهیدم این قول رو بمن داده و با این قول و قرار دارم زندگی می کنم،که یکروزی بیاد و بدادم برسه.

    منبع :تبیان



    امضاء

  5. تشكرها 9

    parsa (22-08-2011), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (15-07-2012), ملکوت* گامی تارهایی * (22-08-2011), مدير اجرايي (16-07-2012), شكوه انتظار (22-08-2011), شهاب منتظر (17-07-2013), عهد آسمانى (20-07-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll



    خاطرات شهيد رضا صادقي يونسي

    بسياري از شهدا، با زبان روزه شهيد شدند.
    برخي از رزمندگان ، سهميه ناهارشان را مي گرفتند، اما آن را به هم رزم هايشان مي دادند و خودشان روزه مي گرفتند.
    اولين بار كه در جبهه رفتم، نزديك شب قدر بود.
    شب قدر كه رسيد، به اتفاق چندين تن از هم رزم هايم، به محل برگزاري مراسم احيا رفتم.
    از مجموع 350 نفر افراد گردان، فقط بيست نفر آمده بودند.تعجب كردم.
    شب دوم هم همين طور بود. برايم سؤال شده بود كه چرا بچه ها براي احيا نيامدند، نكند خبر نداشته باشند.
    از محل برگزاري احيا بيرون رفتم. پشت مقر ما صحرايي بود كه شيارها و تل زيادي داشت.
    به سمت صحرا حركت كردم، وقتي نزديك شيارها رسيدم، ديدم در بين هر شيار، رزمنده اي رو به قبله نشسته و قرآن را روي سرش گرفته و زمزمه مي كند. چون صداي مراسم احيا از بلند گو پخش مي شد، بچه ها صدا را مي شنيدند و در تنهايي و تاريكي حفره ها، با خداي خود راز و نياز مي كردند.
    بعدها متوجه شدم آن بيست نفر هم كه براي مراسم عزاداري و احيا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند.
    اين اتفاق يك بار ديگر هم افتاد.
    بين دزفول و انديمشك، منطقه اي بود كه درخت هاي پرتقال و اكاليپتوس زيادي داشت، ما اسمش را گذاشته بوديم جنگل. نيروهاي بعثي بعد از آنكه پادگان را بمباران كرده بودند. نيروهايشان را در آن جنگل استتار كرده بودند.
    آنجا ديگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هايي كنده بودند و داخل آن مي رفتند و در تنهايي عجيبي با خدا راز و نياز مي كردند.


    امضاء

  7. تشكرها 7


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll



    شهيد محمد كاظم نژاد

    مادر اين شهيد مي گويد: در اداي نماز اول وقت و گرفتن روزه، بسيار مقيد بود. از هشت سالگي روزه مي گرفت و نماز مي خواند .براي اداي نماز صبح، او بود كه همه را بيدار مي كرد.
    حتي به گرفتن روزه مستحبي تشويق مي كرد.
    از جبهه كه به مرخصي مي آمد، دائم روزه مي گرفت.
    روزي پرسيدم: مادرجان! چرا اين قدر روزه مي گيري؟
    گفت: مادر من در جبهه روزه نگرفته ام. حالا دارم قضاي آنها را مي گيرم.
    دارم اداي دين مي كنم.
    گفتم: خدا قبول كند حالا بگو براي سحر چه غذايي درست كنم؟ گفت: تخم مرغ كه داريم. همين ها را بپز تا با هم روزه بگيريم.
    از جبهه كه به مرخصي آمده بود، متوجه شد روزه ام.
    پرسيد چرا روزه ايد؟ گفتم: نذر است! نذر كردم كه ان شاء الله سلامت برگردي!
    خنديد و گفت:
    پس به خاطر همين روزه هاي نذري شما، در جبهه هيچ اتفاقي برايم نمي افتد.
    بعد، تعريف كرد: با نه نفر ديگر، در يكي از مناطق عملياتي بوديم، ناگهان جلوي پايمان گلوله خمپاره اي منفجر شد. همه به جز من شهيد شدند.
    وقت برگشتن، بچه ها با تعجب نگاهم مي كردند كه چطور از بين نه نفر، فقط من زنده ام و حتي خراشي به تن ندارم!


    امضاء

  9. تشكرها 7


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll

    روزه داری در گرمای جنگ

    جوون ترها اشتیاق بیشتری داشتن و بیشتر هم از خودشون استقامت نشون میدادن. روزه داری در گرمای سوزان خرداد ماه خوزستان با توجه به اینکه نیروها تحت آموزش بودن واقعاً طاقت فرسا بود.



    اوایل خرداد ماه سال 63 مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان ما در تیپ آموزشی 20 رمضان مسئولیت نیروهای اعزامی به منطقه را بر عهده داشتیم و در اردوگاهی نزدیک به پادگان دوکوهه در جاده اندیمشک مستقر بودیم.
    با نزدیک شدن ماه رمضان بچه‌ها در تب و تاب این بودند که بدونن براشون ممکن هست روزه بگیرند یا نه از یه طرف دلمون می‌خواست روزه بگیریم از طرف دیگه به دلیل جابجایی های مدام طبعاً روزه هامون باطل می‌شد.
    چند نفری جمع شدیم رفتیم سراغ روحانی اردوگاه گفت : اگر بتونین قصد ده روز کنین میتونین روزه بگیرین با فرمانده تیپ مشورت کردیم گفت : بعیده که به این زودی‌ها تغییر موقعیت بدیم به بچه‌ها اعلام کردیم که هر کس بخواد و براش سخت نیست میتونه روزه بگیره. تقریباً تمام بچه‌ها روزه گرفتن. اما جالب بود که جوونترها اشتیاق بیشتری داشتن و بیشتر هم از خودشون استقامت نشون میدادن.


    با نزدیک شدن ماه رمضان بچه‌ها در تب و تاب این بودند که بدونن براشون ممکن هست روزه بگیرند یا نه از یه طرف دلمون می‌خواست روزه بگیریم از طرف دیگه به دلیل جابجایی های مدام طبعاً روزه هامون باطل می‌شد

    روزه داری گرمای سوزان خرداد ماه خوزستان و فعالیت‌های زیاد روزانه، با توجه به اینکه نیروها تحت آموزش نظامی بودن واقعاً طاقت فرسا بود. هر روز صبح بعد از خوردن سحری و اقامه نماز جماعت برنامه صبحگاه و بعد هم آموزش‌های سخت نظامی شروع می‌شد و تا ظهر ادامه داشت. بعد از نماز ظهر بچه‌ها 2 ساعتی می‌رفتند تو چادرهاشون و استراحت می‌کردند گرمای هوا باعث می‌شد داخل چادر شبیه سونا بشه. بچه‌ها یه سطل آب میذاشتن وسط چادر و دراز می کشیدن دورش و چفیه هاشونو تو سطل خیس می کردن و چفیه رو می کشیدن رو بدنشون تا کمی خنک بشن.

    اون ماه رمضان با همه‌ی سختیهاش گذشت و حالا فقط حسرت آن روزهای سخت اما با صفا به دلمون مونده!

    بخش فرهنگ پایداری تبیان

    منبع : فاش نیوز



    امضاء

  11. تشكرها 7


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar.

    با تشکر از همکار گرامی سرکار خانم گل نرگس که همواره در صدد زنده نگه داشتن یاد و نام شهدای سرافراز انقلاب و دفاع مقدس هستند . اجرتون با قافله سالار کاروان شهداء حضرت اباعبدالله الحسین
    .
    .
    چه سعادتمند بودند این شهیدان كه دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نموده و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.
    حضرت امام خمینی

    .
    .
    .
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  13. تشكرها 8

    parsa (22-08-2011), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (15-07-2012), مدير اجرايي (16-07-2012), نرگس منتظر (22-08-2011), شكوه انتظار (22-08-2011), شهاب منتظر (17-07-2013)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امیر سرتیپ غلامعلی جانگداز:

    ما در عملیات رمضان یک ابتکار هم به خرج دادیم و صدای لودر و بولدوزر را ضبط کردیم. در منطقه‌ای که مهندسی ما کار نمی‌کرد این صدا را پخش کردیم تا دشمن گمراه شود؛ به این خاطر که به شدت روی بچه‌های مهندسی ما شلیک می‌کردند.
    سردار عباس سرخیلی: عملیات رمضان دارای قرارگاه‌های «قدس، فجر، فتح و نصر» بود و من به عنوان مسئول تیپ زرهی قرارگاه قدس مشغول به كار شدم. قرارگاه قدس در عملیات رمضان دارای دو تیپ بعثت به فرماندهی شهید امینی و تیپ 41 ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمان بود.

    عملیات رمضان برخلاف عقب‌نشینی‌هایش موفق بود، چرا كه توانستیم از دژ مرزی ایران تا پاسگاه «زید» به فاصله 10 كیلومتر وارد خاك عراق شویم و تا پشت دیوارهای شهر بصره و كانال پرورش ماهی پیشروی كنیم. عراق دارای جدید‌ترین استحكامات مثلثی شكل بود كه به صورت مثلثی و كیلومتری آنها را ایجاد كرده بود. مثلث‌های زرهی دشمن به شكلی طراحی شده بود كه ضلع دوم آن نامعلوم بود و این نكته را می‌رساند كه توان نظامی روس‌ها و اسرائیلی‌ها، عراقی‌ها را در این عملیات مورد حمایت قرار داده است. كانال پرورش ماهی با داشتن 30 كیلومتر طول و یك كیلومتر عرض در نزدیكی «تنومه و بصره» به عنوان بزرگترین مانع برای پیشروی ما محسوب شد.

    این رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان خاطراتی از شهید «ناهیدی» در عملیات رمضان خاطرنشان كرد: شهید ناهیدی، اهل تهران بود و علاوه بر اینكه در دانشگاه درس می‌خواند با لباس بسیجی به جبهه می‌آمد و با ابتكارات خودش توانست خدمات زیادی را انجام دهد.
    زمانی كه در قرارگاه نصر با حسن باقری كار می‌كردم شهید ناهیدی با نامه‌ای كه از رحیم صفوی در دست داشت به ما ملحق شد و با كوچكترین امكانات و به تنهایی توانست 2 عدد توپ را با ماشین كشنده در «دار خوئین» به دست ما برساند تا در عملیات مورد استفاده قرار دهیم و انگیزه بالای او به همراه شهید یزدانی برای سایر نیروها مثال‌زدنی بود.

    عملیات رمضان برخلاف عقب‌نشینی‌هایش موفق بود، چرا كه توانستیم از دژ مرزی ایران تا پاسگاه «زید» به فاصله 10 كیلومتر وارد خاك عراق شویم و تا پشت دیوارهای شهر بصره و كانال پرورش ماهی پیشروی كنیم.
    عراق دارای جدید‌ترین استحكامات مثلثی شكل بود كه به صورت مثلثی و كیلومتری آنها را ایجاد كرده بود.
    مثلث‌های زرهی دشمن به شكلی طراحی شده بود كه ضلع دوم آن نامعلوم بود و این نكته را می‌رساند كه توان نظامی روس‌ها و اسرائیلی‌ها، عراقی‌ها را در این عملیات مورد حمایت قرار داده است


    امیر بازنشسته تراب ذاكری، افسر اطلاعات قرارگاه كربلا در عملیات رمضان:

    ما سرمست پیروزی‌های گذشته بودیم و دشمن را به درستی احصا نكردیم در حالی كه رژیم بعث با انجام تغییرات عمده پس از عملیات بیت‌المقدس، زمین را به كلی مسلح كرده و به بازسازی توان تحلیل رفته خود پرداخت.هماهنگی در این عملیات به درستی وجود نداشت و فرماندهان عملیات دچار اشكالاتی مانند وحدت فرماندهی شدند و این امر در ستادها نیز به چشم می‌خورد. عملیات رمضان در سه مرحله طراحی شده بود اما در 5 مرحله اجرا شد.
    در این عملیات توانستیم دستاوردهای بزرگی از جمله انهدام بخش عمده‌ای از تجهیزات زرهی دشمن، نفوذ به عمق خاک عراق و نشان دادن عزم جمهوری اسلامی ایران برای تنبیه متجاوز را به دست آوردیم، اما نتوانستیم هدف اصلی این عملیات یعنی تصرف شهر بصره را محقق كنی.

    بخش فرهنگ پایداری تبیان


    امضاء

  15. تشكرها 3

    مدير اجرايي (21-07-2012), شهاب منتظر (17-07-2013)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رمضان در سنگرها
    حجت الاسلام والمسلمين علي اكبر محمدي، نماينده ولي فقيه در لشكر 42 قدر اراك، از خاطرات ماه رمضان در جبهه مي گويد:
    ربناي لحظه هاي افطار، از پايان يك روز روزه داري خبر مي داد؛ ربنايي يك تمام وجود رزمندگان مملو از حقانيت آن بود.
    بچه ها با اشتياق فراوان براي نماز مغرب و عشا وضو مي گرفتند، ماشين توزيع غذا به همه چادرها سر مي زد و افطاري را توزيع مي كرد.
    سادگي و صميميت در سفره افطارمان موج مي زد و ما خوش حال از اينكه خدا توفيق روزه گرفتن را به ما هديه داده بود.
    سر سفره مي نشستيم و بعد از خواندن دعا، با نان و خرما افطار مي كرديم .دعاي توسل و زيارت عاشورا هم در اين روزها حال و هواي ديگري داشت.
    «السلام عليك يا ابا عبدالله» زيارت عاشورا و «يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله» دعاي توسل، به سفره افطار و سحر ما معنويتي مي بخشيد كه غير قابل توصيف است و همين توشه معنوي و غفلت زدايي ها، رزمندگان را از ديگران ممتاز مي كرد.
    نمي توانم حال و هواي اين لحظه ها را براي شما بيان كنم. در لشكر 28 سنندج بودم و قرار بود بعد از يك هفته به خانه برگرديم،
    اما جاذبه اين ماه، مرا در كردستان ماندگار كرد. ماه رمضان، بهترين وزيباترين خاطرات را براي ما در سنگرها آفريد.
    بركت دعا دركنار سنگرها، نماز روي زمين خاكي، سحري خوردن كنار آرپي جي و مسلسل، وضو گرفتن با آب سرد، قنوت در دل شب، قيام رو به روي آسمان بي هيچ حجابي كه تو را از ديدن محروم كند، گريه بسيجي هاي عاشق در ركوع و... همه چيز را براي مهماني خدا آماده كرده بود.



    امضاء

  17. تشكر

    شهاب منتظر (17-07-2013)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    معنويت در جبهه ها

    تفاوت جبهه هاي جنگ ايران و عراق ، در زمينه امكانات و تسليحات، زياد بود.
    اين تفاوت ها به حدي بود كه همه كارشناسان نظامي، بي هيچ ترديدي،
    جبهه پيروز را نيروهاي عراقي تا دندان مسلح، مي دانستند. اما آنچه كارشناسان نظامي هميشه از آن غفلت مي كردند و در نتيجه درمقابل شكست نيروهاي عراقي، انگشت حيرت به دندان مي گزيدند، معنويت حاكم بر نيروهاي ايراني بود. به خاطر همين معنويت، كمبودهايي كه مي توانست هر سپاهي را به شكست بكشاند، در بين آنان معنا نداشت!
    در جبهه ايران، مواد غذايي هم مانند تسليحات، حكم كيميا داشت!
    كبود مواد غذايي در خطوط مقدم نبرد، معنويت خاصي به نيروها داده بود!
    آنجا كه هر خرما ساعت ها دهان به دهان مي گذشت و هر قطره آب كه تنها باعث تر شدن لب هاي خشكيده مي شد، دست به دست مي چرخيد تا اولين نفر كه لبش را تر مي كند، كس ديگري باشد!
    هنوز هم بين بازمانده هاي جنگ، حلواي ماه مبارك رمضان در جبهه، حلاوت خاصي دارد! حلوايي كه روغنش از ته مانده روغن غذاهاي گرفته مي شد، و شكرش از خاك قندهايي بود كه مربوط به جيره هر نفر مي شد يا سوغات از مرخصي برگشته ها بود.
    آرد آن از نان خشك هايي بود كه بيشترشان كپك زده بودند.
    حلواي رمضان ساده درست مي شد، ولي طعم آن به سادگي از ذهن نمي رفت.(2)

    پي نوشت ها:
    1. وبلاگ ستارگان خاكي، يادنامه مردان سال هاي حماسه وخون.
    2. نوشته ابوالفضل درخشنده تخريب چي دوران دفاع مقدس وجانباز.
    3- كتاب گلبرگ شماره 122





    امضاء

  19. تشكرها 2

    مدير اجرايي (30-07-2013), شهاب منتظر (17-07-2013)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    خاطره ای از شهید صیاد شیرازی


    قبل انقلاب در زمان دوره تکاوری بین شیراز و پل خان بسمت مرودشت ،دانشجوها را برده بودند راهپیمایی استقامت.
    از آسمان آتش می بارید ،خیلی ها خسته شده بودند. نگاهم افتاد به شهیدصیاد،عرق بدنش بخار می شد و میرفت هوا. یک لحظه حس کردم دارد آب میشود،
    آتش میگیرد و ذوب میشود. شنیده بودم قدرت بدنی بالایی دارد. باخودم گفتم<<اینهم که داره می بره>> رفتم نزدیک و به ایشان گفتم
    <اگه برات مقدور نیست میتونی آروم تر ادامه بدی> قبل از اینکه صیاد چیزی بگه یکی از دانشجوها خودش رو رسوند به ما
    و گفت: استاد ببخشید ایشان روزه هستند،شونزده هفده روزه... پرسیدم روزه است؟
    ــ بله الان ماه رمضونه،صیاد هم روزه میگیره.
    ایستادم و جا خوردم. صیاد از من فاصله گرفت.
    مواقعی که روزه بود همراه مهمانهایش خودش هم چای و میوه برمیداشت و نمی گفت روزه هستم !
    خدمتکار دفتر هم میدانست که صیاد چه روزه باشد چه نباشد باید ظرف میوه را بگذارد جلویش.
    دیگران هم هیچوقت حق نداشتند پیش مهمانها از روزه بودن ایشان چیزی بگویند.



    امضاء

  21. تشكرها 5

    مدير اجرايي (30-07-2013), نرگس منتظر (02-08-2012), شهاب منتظر (17-07-2013)

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi