صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11

موضوع: نظر برخی از علما درمورد مولوی و حافظ و عارفان اهل تصوف

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض نظر برخی از علما درمورد مولوی و حافظ و عارفان اهل تصوف

    1- علامه امینی (صاحب کتاب گرانقدر الغدیر)

    شکایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام از ترویج اشعار مولوی و حافظ به نقل از علامه امینی + فایل صوتی بیانات ایشان

    در طول تاریخ ، همیشه علمای حقه شیعه با صوفیانی مانند مولوی و حافظ به مخالفت برخاسته و انحرافات آنها را برای مردم تبیین نموده اند.
    علامه امینی (صاحب کتاب گرانقدر الغدیر) هم با لحن شیرین خود ، در این زمینه به بیان مطالبی زیبا میپردازد و با انتقاد شدید از اشاعه و نشر اشعار مولوی و حافظ ، از شکایت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام از برخی شیعیان برای توجه و عنایت به این اشعار انحرافی ، خبر میدهد.

    برای دانلود فایل صوتی روی لینک زیر کلیک کنید :



  2. تشكرها 2

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2- آیت الله حق شناس (ره)

    آیت الله حق شناس (ره) که یکی از اساتید بزرگ اخلاق در تهران بودند مانند بسیاری از فقها و علمای بزرگ شیعه و به پیروی از علمای راستین ، در درس اخلاق خود ، دوستداران اهل بیت علیهم السلام و شاگردانشان را از مطالعه ی کتبی همچون مثنوی مولوی نهی میکردند و با ذکر روایتی میفرمودند :

    انسان قرآن را کنار بگذارد و مثنوی بخواند؟! انسان قرآن را کنار بگذارد و برود – مثلاً – مثنوی بخواند؟! وقتی قرآن بخوانی، حجاب‌ های قلبت برطرف می‌شود.

    شخصی عرضه داشت: یابن رسول الله، من وسوسه دارم. حضرت فرمود: مگر قرائت قرآن نمیکنی؟ «شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ» ( یونس /۵۷)

    آنوقت انسان ، قرآنی که او را سرتا پا منور می‌کند و حجاب‌های باطن و حجاب‌های قلب را برطرف می‌کند ، کنار بگذارد و مثنوی بخواند!


    برای دانلود فایل صوتی همین سخنرانی روی لینک زیر کلیک کنید :


  5. تشكرها 2

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3- آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) : مصیبت صوفیان برای اسلام، از بزرگترین مصایب است.

    از نظر من مصیبت صوفیان برای اسلام، از بزرگترین مصایب است زیرا ارکان اسلام را منهدم ساخت و بنیان آنرا تَرَک داد. پس از جستجوی عمیق وگردش در میدان های کلمات آنان و اطلاع از مطالب مخفی آنان و یافتن رازهای پوشیده آنان در پی دیدار با سران فرقه های تصوف، بر من روشن شد که این درد، از راهبان نصارا به دین اسلام سرایت کرده و گروهی از اهل سنت مانند: حسن بصری و شبلی و معروف و طاووس و زهری و جنید و دیگران آن را گرفتند، سپس از آنان به شیعه سرایت کرد تا اینکه کارشان بالا گرفت و پرچم هایشان برافراشته شد، به گونه ای که از اساس دین سنگی را روی سنگ باقی نگذاشتند. آنان نصوص کتاب و سنت را تاویل کردند و با احکام فطری عقلی مخالفت نمودند و به وحدت وجود و حتی موجود ملتزم شدند و در عبادت وجهه گرفتند و بر اوراد آکنده ازکفر و اباطیل که رؤسای آنها میساختند، مداومت کردند و به چیزی پایبند گردیدند که آن را ذکر خفی قلبی می نامیدند و از سمت راست قلب شروع میشد و به سمت چپ خاتمه می یافت.

    گاهی آن را سفر از حق به خلق می نامیدند و گاهی نزول از قوس صعودی به قوس نزولی، و بالکعس که از آن به عنوان سفر از خلق به حق و عروج از قوس نزولی به قوس صعودی تعبیر کرده اند، خدا به داد این طامات برسد، پس ترهات خود را به فقه سرایت دادند، همچنین در مبحث نیت و غیر آن و دیدم بعضی از مرشدان آنان را که اشعار مغربی عارف را از روی دیوانش می خواند و گریه می کرد و به آن اعتنا می کرد همچون اعتنایی که به آیات قرآن کریم می شود، جای تاسف است برای قومی، کسانی که قرآن شریف را ترک کنند و دعاهای صحیفه کامله سجادیه را که زبور آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و سخنان موالی و سروران امامان علیهم السلام را و مشغول شوند بامثال کتاب مغربی و …

    و دیدم یکی از آنان را که دعوی فضل داشت و از برخی سخنان که به ائمه هدی (علیهم السلام) نسبت داده شده، برای ترویج مسلک خود استفاده می کند مانند: «لنامع الله حالات فیها هو نحن و نحن هو» یعنی برای ما با خدا حالاتی است که در آن حالات او ما هستیم و ما او می باشد. و این بینوا در علم و تتبع و تحقیق و ضبط نمیدانست که کتاب مصباح الشریعه و مانند آن که چنین سخنان منکری در آن ها جمع شده، ساخته ایادی صوفیان اعصار گذشته است که برای ما به ارث مانده است.

    شیوع تصوف و ساختن خانقاهها در قرن چهارم بود. بعضی از مرشدین آن قرن، وقتی تفنن متکلمین را در عقاید دیدند، از فلسفه فیثاغورث و پیروان او در الهیات، قواعدی را اقتباس نمودند و از لاهوتیات اهل کتاب و بت پرستان، جمله هایی را گرفتند و آن جملات را به لباس اسلام درآوردند و به علم خاصی تبدیل نمودند که آن علم را علم تصوف یا حقیقت یا باطن یا فقر یا فنا یا کشف و شهود نامیدند.

    و در این زمینه کتابها و رساله ها نوشتند و این وضع همچنان ادامه داشت تا آنکه قرن پنجم و قرنهای بعدی فرارسید و برخی از زیرکان اهل تصوف میدان وسیعی را آماده یافتند تا به اسم ولایت و غوثیه و قطبیه و دعوی تصرف در ملکوت با قوه قدسیه، چه رسد به ناسوت، در میان جاهلان، مقام شامخی همچون مقام نبوت و حتی الوهیت به دست آورند.

    آنان با مقالاتی مبنی بر تاویلات مزخرف و کشف خیالی و رویاها و اوهام، فلسفه تصوف را توسعه دادند و کتابهای پیاپی بسیاری مانند کتاب تعرف و دلالت و نصوص و شروح آن و نفحات و رشحات و مکاشفات و انسان کامل و العوارف و المعارف و التاویلات و غیره که پر از حکایتهای دروغ و قضایای کاملا بیمعناست، نوشتند.

    وقتی کالای آنان بازار پیدا کرد و نامشان مشهور شد و بازارشان گرم گردید، به فرقه ها و دسته های مختلف تقسیم شدند و عوام وسفلگان را با حدیث جعلی « الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق » اغفال کردند و برای هر فرقه ای که از دیگران متمایز گردند، علامتهایی را قرار دادند…

    خداوند ما و شما را از فریب کاریهای بافندگان عرفان و فلسفه و تصوف حفظ کند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به آستانه اهلبیت پیامبر خدا صلوات الله علیهم اجمعین روی میآورند و کسی را جز آنان نمی شناسند. آمین آمین.

    منبع: احقاق الحق ج ۱ص ۱۸۲تا۱۸۵ عارف و صوفی چه میگوید ص۳۲و۳۳


  7. تشكرها 2

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    4- آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی: کتاب شعر مولوی از نظر ادب و تمثیل قابل استفاده است، ولی در این کتاب انحرافات بسیاری وجود داردکه با اصول و عقاید ما همخوانی ندارد .

    ایسکانیوز: ‌آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی گفت: کتاب شعر مولوی از نظر ادب و تمثیل قابل استفاده است، ولی در این کتاب انحرافات بسیاری وجود دارد که با اصول و عقاید ما همخوانی ندارد و سبب منحرف شدن جامعه می شود.

    معظم­له در دیدار مسئولین هماهنگ کننده سازمان تبلیغات سراسر کشور با انتقاد از برگزاری مراسم بزرگداشت مولوی گفت:

    مولوی بینش درستی نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) نداشت و برخی از آثار او از اندیشه های انحرافی سرچشمه گرفته است و کلمه مولا را در روایت من کنت مولاه فهذا علی مولاه به معنای دوست می گیرد در حالیکه در تفکر شیعی به معنای سرپرست و زعامت جامعه است.

    ایسکانیوز: ‌آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی گفت: کتاب شعر مولوی از نظر ادب و تمثیل قابل استفاده است، ولی در این کتاب انحرافات بسیاری وجود دارد که با اصول و عقاید ما همخوانی ندارد و سبب منحرف شدن جامعه می شود.

    معظم­له در دیدار مسئولین هماهنگ کننده سازمان تبلیغات سراسر کشور با انتقاد از برگزاری مراسم بزرگداشت مولوی گفت: مولوی بینش درستی نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) نداشت و برخی از آثار او از اندیشه های انحرافی سرچشمه گرفته است.

    وی بـا اعتراض بـه بـرگزاری کنگـره­ی مـولـوی شناسی در تهران و تبریز گفت: « مراسمی که برای مولوی در چند روز اخیر بر پا شد، برای پیامبر و ائمه اطهار برپا نمی شود«.

    آیت الله نوری همدانی، روز چهارشنبه ۹ آبان نیز در حین برگزاری درس خارج فقه، بار دیگر مولانا جلال الدین را مور تهاجم قرار داد و گفت: « بعضی چند صفحه از مثنوی را خوانده­اند و تصور کرده­اند که کتاب خوبی است، اما اگر با دقت آن را مطالعه کنند با لغزش­های فراوانی مواجه خواهندشد. «

    وی گفت: « ملای رومی، شاعر بسیار قوی است و در تمثیل خیلی مهارت دارد، اما نمی­توان مثنوی را به کسی داد تا از راهنمایی­های آن استفاده کند. »

    آیت الله نوری همدانی در توضیح دلایل منحرف خواندن مولوی، این بار با اشاره به تمجید مولوی از منصورحلاج گفت: «این در حالی است که در جلد پنجاه و یک بحارالانوار توقیعی از امام عصر در انتقاد از حلاج آمده است.«

    وی علاوه بر مولانا جلال­الدین، شاعرانی چون شیخ فریدالدین عطّار نیشابوری را مورد نقد قرار داد و گفت: « در کتاب تذکرة الاولیاء شیخ عطار، با عبارت­های پر آب و تاب، برای صوفی­ها چهره سازی شده­است و برخی چون، بایزید بسطامی، ذوالنون مصری و منصور حلاج را از ائمه علیهم السلام نیز بالاتر دانسته­ اند. «

    آیت الله نوری همدانی، در ادامه­ی سخنانش با انتقاد از رواج صوفی­گری در کشور، دراویش را از جمله دشمنان امام شیعه معرفی کرد و گفت: « در روایات به نقل از ائمه آمده است که صوفی­ها، دشمنان ما هستند. «

    وی همچنین مدعی شد: « سلاطین جور و جباران روزگار مانند هارون الرشیدها و پادشاهان صفویه برای کسب وجهه­ی دینی خود به تقویت صوفی­ها و ساختن خانقاه­ها روی آوردند. «

    ‌آیت‌ الله‌ نوری همدانی علّت اصلی مخالفت خود با برگزاری کنگره مولوی شناسی و انتشار آثار مولانا را نیز پنهان نکرد و با بیان اینکه « مولوی، صوفی و سنّی است »، گفت: « او [مولوی ]، ابوطالب [ عموی پیامبر اسلام ] را کافر و مشرک می­داند و در اشعار خود، ماجرای غدیرخم را لوث کرده­ است. »


  9. تشكرها 2

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    5 - آیت‌ الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی: افرادی که کنگره بزرگداشت مولوی را در ایران برگزار کرده­اند ، باید از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خجالت بکشند

    آیت الله صافی گلپایگانی برگزاری مراسم بزرگداشت مولوی در تهران و دیگر شهرهای کشور را محکوم کرد.
    به گزارش خبرگزاری فارس، آیت‌الله لطف الله صافی گلپایگانی در دیدار برگزار کنندگان کنگره علامه بلاغی گفت: افرادی که کنگره بزرگداشت مولوی را در ایران برگزار کرده­اند و آن حرف­ها را بیان نمودند، باید از امام زمان (عج) خجالت بکشند.

    وی ضمن محکوم کردن برگزاری این کنگره ادامه داد: بنده به شدت کنگره مولوی را محکوم کرده و مخالف برگزاری آن بودم.

    این مرجع تقلید افزود: پول­هایی که در این مراسم هزینه شد، باید در مراسم های تبیین شخصیت­ های علمی و دینی هزینه می­گردید.

    آیت الله صافی گلپایگانی در بخش دیگری از سخنان خود به برگزاری کنگره علامه بلاغی که اواخر بهمن ماه در قم برگزار می­شود، اشاره کرد و گفت: برگزاری این کنگره بسیار با اهمیت بوده و موجب معرفی شخصیت این عالم به جوانان و حوزویان می‌گردد.

    وی در خصوص شخصیت علامه بلاغی گفت: ایشان فردی بزرگ در تمام عرصه ها بود و در تمام عمر پربرکتش به دفاع از اسلام پرداخت. استاد حوزه علمیه قم اضافه کرد: جامعیت عقلی ایشان به گونه­ای بود که در زمان زندگیشان مردم فریب خورده ایران را که اسیر فرهنگ غرب شده بودند، نجات داد.

    وی افزود: علامه بلاغی در رشته­های تفسیر و فقه جز افراد تراز اول زمان بودند که کتب و آثار ایشان نمونه بارز این مطلب است.

    آیت الله صافی گلپایگانی با بیان اینکه افرادی مانند علامه بلاغی باید الگوی ما قرار گیرند گفت: ایشان هیچ گاه به دنبال مسائل مادی نبوده و همواره با اخلاق و توجه به خدا به مسائل علمی و دینی می­پرداخت.

    وی گفت: علامه بلاغی جز افتخارات اسلام و ایران است و باید مراسم بزرگداشت ایشان و معرفی وی به نسل سوم جامعه به صورت باشکوه انجام شود.


  11. تشكر

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    6- حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی میر باقری

    مطلب زیر گزیده ای از سخنان حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی میر باقری در محرم ۱۳۸۸ است که در مدرسه فیضیه قم ایراد شده است:

    من این را دارم در حوزه علمیه قم می گویم: با عرفان مولوی نمی شود جهان را اداره کرد! این چه عرفانی است که:
    چون که بی رنگی اسیر رنگ شد- – -موسی ای با موسی ای در جنگ شد؟

    کتاب های این ها را هم مقدس می دانیم و در کنار قرآن می گذاریم؟ کجا کنار قرآن است مثنوی؟ خوب، خجالت بکشیم دیگر!

    می گوید:عارفانه حرف زده! خوب،بر علیه امیرالمومنین هم در آن حرف فراوان است؛
    درست کنید آخر این کتاب را! یا کتاب را درست کنید یا تعریف نکنید. چه معنا دارد برخی از بزرگان حوزه از این کتاب تعریف کنند؟ کتابی که علیه امیرالمومنین صریح مطلب دارد! پدر امیرالمومنین را مشرک می داند این آدم! آخر این عیب حوزه است. غلط است کسی برعلیه امیرالمومنین حرف بزند، این ناسالم است؛ خوب، بگویید این دروغ است یا آن دروغ است!

    می گوید حرف خوشگل زده! شیطان پدر جد این حرف ها را می زند...
    در این جنگ فرهنگی این ها در اردوگاه دشمن اند؛ این ها اسلام آمریکایی است؛ از دل این عرفان، حکومت در نمی آید که!

    ….از دل مولوی معلوم است کی در می آید دیگر! شاگردش الآن کیست؟ خطر دارد برای کفار؟ الحمد لله خیلی خطر دارد برای کفار! منتها او رویش می شود حرفهای مولوی را تا آخر می زند، ما یک جاهایی از آن دور آن را خط می کشیم!

    خوب، این تفکر باطل است دیگر؛ چه قدر حوزه از این تفکر باطل دفاع بکند؟ ما اسیر همین تفکرات هستیم! یک اسلام حد اقلی درست کردیم، یک عرفان حد اقلی، می خواهیم با تمدن حد اکثری غرب بجنگیم! خوب، نمی شود بجنگی که! بصیرت یعنی این. یعنی درگیری اسلام و کفر را تاریخی دیدن.

    شعر عاشقانه راجع به امام حسین گفتن کافی نیست! امام حسین را یک جوری تحلیل کنید که از آن درگیری حق و باطل تو تاریخ در بیاد؛ این به درد می خورد؛ و الا هم امام حسین را تعریف کنید هم یزید را، این چه فائده ای دارد؟ می خواهم تعریف نکنید! هم امیرالمومنین را تعریف کنید هم ابن ملجم را! این چه تعریفی است؟ می خواهم تعریف نکنید از امیرالمومنین! چرا مغالطه کنیم دیگر؟! این تعریف با تکذیب یکی است؛ تعریف امیرالمومنین آن تعریفی است که امیرالمومنین را تعریف کند، جبهه معاویه را نه. جبهه یزید و ابن زیاد و ابن ملجم را نه. این که تعریف نشد! یهودی ها هم تعریف می کنند، به چه درد می خورد؟

    …توحیدی که صلح کلی باشد، خود این تلقی از توحید خلاف بصیرت است؛ گاهی قرائت از اسلام، قرائت از اسلام است ولی قرائت از اسلامی است که بصیرت انسان را می گیرد؛ انسان را کور می کند! حالا من نمی خواهم این بحث را الآن باز بکنم؛ شما ببینید امروز در دنیا از قرائت هایی از اسلام دفاع می کنند؛ آن قرائت ها را منتشر می کنند در دنیا.

    من حالا نمی خواهم از همه اش نام ببرم، چون ممکن است به بعضی بربخورد؛ ولی یک قرائتش همین قرائت سلفی گری است؛ نماینده ریگان در خاور میانه یک مطلبی را یکی دو سال قبل منتشر کرده بود که بعد از تسخیر لانه جاسوسی و عبور انقلاب اسلامی از مرزهای جغرافیایی ایران و ورود به دنیای اسلام و بعد هم عبوراز مرزهای دنیای اسلام و ورود به دنیای مدرن غرب، بنای یک قرارداد و همکاری بستند با عربستان؛ یک طرف اروپا و آمریکا هستند، یک طرف هم عربستان برای گسترش اسلام با قرائت سلفی گری در دنیا؛ بعد می گوید: در طول این مدت بیست ساله، عربستان بیش از ۸۰ میلیارد دلار برای بسط این قرائت از اسلام در دنیا خرج کرده و همه کشورهای اروپایی هم نا قبل از قصه ۱۱ سپتامبر همه خدماتی که به مسلمانان می دادند، به مسلمانهای با همین قرائت از اسلام بود! اگر اجازه موسسات مذهبی می دادند، اگر اجازه مسجد می دادند، هر اجازه ای می دادند، معمولا به آنها بود! به سختی به شیعیان یا حتی مسلمانان دیگر خدمات می دادند! همان نماینده مقایسه می کند می گوید: شوروی در طول ۷۱ سال کل بودجه ای که برای گسترش کمونیسم در بیرون از مرزهای خودش خرج کرده، ۷ میلیارد دلار است! عربستان بیش از ۸۰ میلیارد دلار در طول ۲۰ سال، به اضافه همکاری کشورهای دیگری که می دانید از دلش چه ها در آمده دیگر!

    چرا کمک می کنند به گسترش این قرائت از اسلام؟ چرا جلوی چاپ قرآن را می گیرند ولی فلان کتاب می شود کتابی که فروشش در اروپا [و آمریکا] اول است؟ به خاطر این که آن قرائت از اسلام برای آنها مخاطره آمیز نیست! آن قرائت از اسلام بصیرت را از آدم می گیرد؛ آن قرائتی که می گوید:
    چون که بی رنگی اسیر رنگ شد- – -موسی با موسی در جنگ شد!


    خوب، اگر شما اینجوری گفتید الان هم جنگ موسی با موسی است دیگر! آن قرائت از اسلام که می گوید:
    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه____چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

    این آدم می نشیند بالای بلندی کربلا را تماشا می کند، با یک نگاه عاقل اندر سفیه می گوید : چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.


    این همان نگاه است دیگر! جنگ اسلام و غرب را الآن ملاحظه می کنید. جنگی که در معیار جنگ تمدنی گسترش پیدا کرده؛ این که دیگر حرف ما نیست! برخورد تمدن ها حرف آنهاست؛ دیگر تئوریسین بزرگ غرب و آمریکاست که این حرف را زده. گفته: دوره دوره برخورد تمدنی است و مهمترین تمدنی که ما با آن درگیریم و قدرت درگیری با ما را در جهان دارد، تمدن اسلام است؛ یک درگیری همه جانبه را شروع کرده اند؛ در این درگیری همه جانبه بعضی از قرائتها، قرائتهائی است که بصیرت انسان را می گیرد: چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند!

    (می گویند:) آقا همه دنبال خدا هستند! من دیگر بعضی چیزهای دیگر را نقل نمی کنم؛ این چه قرائتی است که« اخذ برأس اخیه یجره الیه»، موسای کلیم موهای هارون را گرفت و پرسید: چه بساطی است؟ چرا اینها گاوپرست شدند؟ آن آقا [ابن عربی] می گوید:« اخذ برأس اخیه یجره الیه» به هارون گفت: چه کارشان داشتی؟ اینها خدا را می پرستیدند! چرا مزاحمشان شدی؟!

    با این قرائت از اسلام و این جوری توحید را تعریف و تفسیر کردن که خوب، از دل آن صف قتال در نمی آید! از دل آن مبارزه و درگیری بیرون نمی آید! این نوع قرائت از اسلام بصیرت سوز است؛ اگر امیرالمومنین قاسم الجنة و النار است، آنجایی هم که مُقسم نار است، ما باید به حضرت بگوییم: دست مریزاد؛ نه فقط آنجایی که بهشتی ها را بهشت می برد؛ این جور نباشد که آن موقعی که حضرت شمشیر را می کشند، ما از حضرت فاصله بگیریم. فقط آن موقع که نان درب خانه فقرا و یتیمان می برند و بار دیگران را نیمه شب به دوش می کشند، دنبال حضرت امیر برویم؛ آن موقع هم که در صف قتال می آیند، آن موقع هم کنار حضرت امیر باشیم؛ آنجایی که حضرت شمشیر می زنند بگوییم: دست مریزاد و آنجا هم که دست نوازش می کشند، بگوییم: دست مریزاد.


    برای دانلود فایل صوتی بر روی لینک زیر کلیک کنید :

  13. تشكر

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض آیا مولوی تقیه کرده است؟

    آیا مولوی تقیّه کرده است؟ بررسی امکان تقیه در آثار مولوی – قسمت اول
    مولوی و سلاطین و دولتمردان معاصر وی


    رابطه مولوی با سلاطین و امراءِ قونیه که اکثر عمر مولوی در آنجا سپری­ شده کاملاً صمیمانه بوده و هیچ ضرورتی جهت تقیّه وجود نداشته است.اکثر دوران زندگی مولوی در قونیه گذشت. پادشاهان، وزراء و دولتمردان سلاجقه در آنجا حاکمیت داشتند. برخی از این حاکمـان گرایش به تصوّف داشتند و سایرین هـم مخالفتی ابـراز نمی­کردند. اصولاً محیط قونیه محیط اباحه­گری بود. یهودیان و مسیحیان و . . . در کنار مسلمانان با کمال آزادی زندگی می­کردند. شراب فروشی و شرابخواری، بر پائی مجالس سماع و لهو و لعب رواج داشت.مولوی با برخی سلاطین نظیر: عزّالدّین­ کیکاوس (۶۴۳-۶۵۵) و رکن­ الدّین­ قلج­ ارسلان (۶۵۵-۶۶۴)، … مراوده و روابط کاملاً حسنه­ای داشت[۱].همچنین با وزیران و امرائی نظیر: جلال الدین­ قراطای­ وزیر، بدر الدّین­ گهرتاش، نور الدّین­ جاجا حکمران شهر قیـر[i] علم الدّین­ قیصر[۲]، امین ­الدّین ­میکائیل ­نایب­ السّلطنه، مجد­ الدّین­ اتابک داماد معین­ الدّین­ پروانه و رئیس دیوان [ii] مخصوصاً تاج­ الدّین­ معتزّ­ خراسانی و نیز وزیر پر نفوذ و قدرتمند معین­ الدّین­ پروانه [۳] که بدون نظر او هیچ امر مهمّی از امور کشور روم نظیر عزل و نصب فرمانروایان و قضات صورت نمی­گرفت، روابط خوبی داشت علاوه بر آن­که مولوی میان سلاطین و دولتمردان، با افراد قدرتمند و ذی­ نفوذی مرتبط بود، مریدانی از میان همسران آن­ها داشت.
    گرجی­خاتون دختر غیاث­الدّین کیخسرو­دوم، همسر معین­الدّین­پروانه، گوماج­خاتون همسر سلطان­رکن­الدّین و نیز همسر امین­الدّین­میکائیل که طبق نقل احمد­افلاکی شب های جمعه، زنان قونیه در منزل وی گرد می­آمدند و مولوی در حضور آن­ها مجلس سماع بر پا می­کرد[iii]، از آن جمله بودند. از جانب این مریدان و غیر آن­ها، علاوه برحمایت­های سیاسی، هدایا و کمک­های اقتصادی زیادی به دست مولوی می­رسید و مولوی بنا بر نقل، میان مریدان خویش تقسیم می­کرد.[iv]با وجود این روابط حسنه و تعلّقات مراد و مریدی صوفیانه مولوی با سلاطین و دولتمردان عصر خود و با عنایت به محیط اباحی­گری قونیه و نیز مطرح نبودن آیین و کیش در مرام صوفیانه (صلح کل)، چگونه ادّعای تقیّه مولوی پذیرفتنی است؟




    [۱]- اخبار­ سلاجقه­ روم، مقدمه، ۱۲۴« در آن زمان که مولانا و خاندان پدریش از ایران به کشور روم مهاجرت و در بلده «قونیه» توطن کردند در دستگاه سلاطین سلجوقیه روم (­۴۷۱ – ۷۰۰ هـ . ق­) که یکی از آن­ها همان سلطان­ علاءالدّین­ کی قباد (­۶۱۶-۶۳۴­)دوستدار و ارادتمند مولوی بوده است . . . » (مولوی­ نامه، ج ۲ ، ص ۳ …­)
    [۲]- مولانا­ جلال الدّین، ۲۲۱ وی سی­ هزار درهم برای ساختن قبّه­ ای بر قبر مولوی پرداخت نمود.
    [
    ۳]- اخبار­ سلاجقه­ روم ،مقدمّه ۱۲۴ این وزیر مقتدر مذاق تصوّف داشت و به گفته استاد­ همائی بعد­ها از ارادتمندان خاص مولوی شده است.







    [i]- مولانا­جلال­الدّین­، ص۳۵۰٫
    [
    ii]- پلّه­ پلّه تا ملاقات­ خدا، ص۳۲۱٫

    [iii]- مناقب­ العارفین، ص۴۲۵ به نقل از مولانا­، ص۳۴۰٫
    [
    iv]- نقدی­ بر­ مثنوی، ۵۸ و ۵۹٫

  15. تشكر

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آیا مولوی تقیّه کرده است؟ بررسی امکان تقیه در آثار مولوی – قسمت دوم
    (ناراحتی فرزند مولوی از گرایش سلطان محمد به تشیع!)

    علماء و دانشمندان معروف شیعه معاصر مولوی
    دانشمندان بسیاری در زمان مولوی می­زیسته­ اند و در محیطی سخت­تر از قونیه بسر می­برند و عقاید خود را به روشنی نوشته و بیان داشته ­اند و نیازی به تقیه نبوده است:

    ۱- علّامه­ حلّی: عالم و فقیه و فیلسوف نامدار شیعه (۶۴۸ – ۷۲۶­هـ)که تصنیفات او را حدود هزار نقل کرده اند. گفته­اند وی زاهد­ترین و با تقوی­ترین فرد عصر خود بوده، این عالم معروف وصیّت کرده بود که تمامی نماز و روزه عمر او را تکرار نمایند و به نیابت او، ‌حجّ او را مجدداً به جا آورند با آن که قطعاً به نحو احسن، این عبادات را انجام داده بوده است.
    وی همان بزرگواری است که در یک مجلس با شکوه و تاریخی که بزرگان چهار فرقه اهل­ سنّت حضور داشتند و سلطان­ محمّد­ خدابنده و سران حکومت نیز شرکت داشتند در مورد جواز رجوع سلطان به همسرش که وی را در یک مجلس سه طلاقه کرده بود و طبق سنّت پیامبر صلّی الله­ علیه­ و­آله ­و­سلّم یک طلاق بیشتر به حساب نمی ­آمد با استناد به این که ائمّه اربعه اهل­ سنّت هیچ کدام پیامبر صلّی­ الله ­علیه ­و­آله و­سلّم را درک نکرده اند ولی امام شیعیان حضرت­ علی­ علیه­السّلام در دامن آن حضرت تربیت شد و آن حضرت فرموده بود: «أَنا مدینـﺔُ العلم و علیٌّ بابها مَن أَرادَ المَدینـﺔ فَلیَأتُها مِن بابها» با یک تدبیر عالمانه ،ظریف و کم نظیری حقیقت را روشن کرد و حقّانیت شیعه را اثبات نمود و این موجب شد که سلطان­ محمد­ خدا­بنده در این مجلس بعد از روشن شدن حقیقت به مذهب دوازده­ امامی شیعه بگرود.

    البته سلطان­ ولد، تربیت شده مولوی از این گرایش سلطان به تشیّع، سخت ناراحت شده و فرزند خود را نزد سلطان روانه می­کند تا با همراهی و مساعدت علمای اهل­ سنّت وی را از این تغییر مذهب منصرف و برحذر دارند[۱].

    ۲- محقق حلّی­ نجم­ الدّین جعفر­بن­ حسن­ حلّی، محقق اوّل (متوفای ۶۷۶ هـ) عالم ربّانی و فقیه معروف صاحب شرایع­ الاسلام
    ۳- ابن­ میثم­ بحرانی(متوفّای ۶۷۹ هـ) عالم و فقیه و ادیب معروف صاحب شرح نهج­البلاغه­ابن­هیثم .
    ۴- رضی­ الدّین­ علی­ بن­ موسی بن­ جعفر بن­ طاوس که از اجلّه علمای شیعه و صاحب کرامت بوده است. (وفات در بغداد سال ۶۶۴ هـ)
    ۵- سید احمد­ بن­ موسی­ بن­ جعفر، جمال­الدّین فقیه معروف که به سیّد ­بن­ طاووس مشهور است. (وفات او در سال ۶۷۳ هـ . روی داد) او را فقیه ­اهل ­البیت می­گفتند.
    ۶- عماد­الدّین ­حسن­ بن ­علی­ بن­ محمد­بن­ علی­ بن­ حسن­ طبری معروف به عماد­الدّین­ طبری که تألیفاتی دارد از جمله آن ها: «الکامل­ البَهائی فِی­ السَّقیفه» که ظاهراً در دو جلد است و در سال ۶۷۵ از تألیف آن فراغت یافت.
    از روشها و سنّت­های زشتی که در عصر او از عناد و عداوت برخی از اهل­سنّت و نواصب بر اهل­بیت­ علیهم ­السّلام و شیعیان می­دیده بسی رنج می­برده و در گسترش مذهب تشیّع رنج­ها متحمّل گردیده وی نیز معاصر مولوی بوده است.
    ۷- خواجه­ نصیرالدّین­ طوسی (۵۹۷-۶۷۲ هـ.) که در عظمت مقام علمی در کلّیه فنون و رشته­های گوناگون از تعریف بی­ نیاز است. درگذشت وی دقیقاً در سال ۶۷۲ هـ. که سال وفات مولوی است اتّفاق افتاد.
    ۸- ابراهیم­ بن­ محمد­ حَموینی­ جُوینی که از علمای معروف اهل ­سنّت آن عصر بوده و این­ها نمونه­ های روشنی است که مولوی در حال تقیّه نبوده، زیرا این عالم معروف اهل­ سنت کتاب معروفی دارد به نام فرائد­ السّمطین فی­ فضائل­ المرتضی­ و­ البتول­ و­ السّبطین­ و­ الأَئمة­ من­ ذرّیتهم­ علیهم­ السّلام تولد وی سال ۶۴۴ و درگذشت سال ۷۳۰هـ. بوده است.

    وی در سال ۷۱۶ هـ. از تألیف این کتاب فراغت یافت. این دانشمند معروف اهل­ سنّت تمام کتاب خود را در فضائل و مناقب اهل­ بیت ­علیهم ­السّلام نوشته و حتّی نام تمامی ائمّه­ معصومین­ علیهم­ السّلام را طی حدیثی از پیامبر صلّی­ الله ­علیه ­و ­آله ­و ­سلّم نقل کرده است.
    بهر سو، با توجه به روابط صمیمانه مولوی با سلاطین و امراء قونیه و محیط اباحی­گری حاکم بر آنجا و نیز وجود علماء و دانشمندان بزرگ شیعه با تألیفات بسیار و تلاش­های فراوان آنان در شرایط سیاسی اجتماعی همراه با اختناق در غیر محیط قونیه، احتمال تقیه مولوی در قونیه به صفر نزدیک می­رسد.




    [۱] – مولانا­جلال­الدّین به نقل از مناقب­ العارفین­، ص ۸۵۸ ­ سلطان ولد هم­رأی و همفکر مولوی بوده بر خلاف علاء­الدّین که با پدرش مخالفت­ها می­کرد و به قول صاحب نفحات­ الأُنس در قتل شمس نیز شرکت داشت.

  17. تشكر

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آیا مولوی تقیّه کرده است؟ بررسی امکان تقیه در آثار مولوی – قسمت سوم

    مولوی و انکار ضروریّات دینی

    مولوی در مقدمه دفتر­پنجم ­مثنوی بطور تلویحی «­­لو ­ظهرت ­الحقایق بطلت الشّرایع­» را پذیرفته است:

    شرع بهر زندگان و اغنیا است
    شرع بر اصحاب گورستان کجا است ؟
    آن گروهی کز فقیری بی برند
    صــد جهت زان مردگـان فانی ترند
    مرده از یکسوست فانی درگزند
    صوفیــان از صد جهت فانی شدند [i]


    به نظر او چون احکام شرع (مانند نماز و روزه) مخصوص زندگان و اغنیا­ست و مردگان از ­انجام آن معاف­ اند، صوفیان نیز چون از مردگان فانی­ ترند بطریق اولی تکلیفی به عهده آنان نیست. این سخن مولوی بر اساس قیاس است همان قیاسی که امام­ صادق­ علیه­ السلام در باره­اش فرمودند اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود و در دین خدا قیاس راه ندارد.
    مولوی بیان می­دارد که بایزید در مسیر حج به بزرگی رسید که او را از حج باز­داشت و گفت من را طواف کن و بدین­ ترتیب فریضه حج را که از مهم­ترین فرایض است را مورد انکار قرار داده است:[ii]

    سوی مکّه شیخ امّت بایزیــد
    از برای حجّ و عمره می دوید . . .
    دید پیری با قدی همچون هلال
    دید در وی فرّ و گفتار و رجال . . .
    گفت عـزم تو کجا ای بایزید
    رخت غربت را کجا خواهی کشید
    گفت قصـد کعبه دارم از وَ لَه
    گفت هیـن با خود چه داری زاد ره
    گفت دارم از درم نقره دویست
    نک ببستـه سخت بر گوشه ردیست
    گفت طوفی کن بگردم هفت بار
    وین نکوتر از طواف حجّ شمار . . .
    بایزید آن نکته­ ها را هوش داشت
    همچو زرّین حلقه­اش درگوش داشت
    آمد از وی بایزید اندر مزید
    منتهــا در منتهـا آخـر رسیــد


    مولوی در تجلیل شمس­ تبریزی گوید:

    خضرت چرا نخوانم کاب حیات خوردی
    پیشت چـرا نمیرم چون یار یار گشتی
    گردت چـرا نگردم چون خـانه خدائی
    پایت چـرا نبوسم چون پای دار گشتی
    فاروق چون نباشی چون از فراق رستی
    صدّیق چون نباشی چون یار غار گشتی [iii]


    آیا رسول­ خدا در مدت هفت سالی که از سوی مشرکین از حج ممانعت می­شد فرمودند که به گرد من طواف کنید؟
    آیا قتل حلاج توسط المقتدر­عباسی بهانه ­ای جز انکار حج داشت؟
    بهر حال، انکار حج از سوی مولوی – که اهمیت آن نزد شیعه و سنی محفوظ است – خود حکایت از شدت امر اباحی­گری در محیط قونیه دارد با این وجود چگونه می­توان پذیرفت مولوی در مورد تشیعش تقیه کرده باشد؟
    وی در مورد مسجد نیز گوید:

    ابلهـان تعظیم مسجـد می­کننــد
    در جفای اهل دل جدّ می­کنند
    آن مجاز است این حقیقت ای خران
    نیست مسجد جز درون سروران [iv]


    تهمت­های مولوی به خدا در اثنای داستان شیخ ­محمد ­سَرْرزی و داستان موسی و شبان، بسیار تأسف بار است.
    مولوی در داستان جعلی شیخ ­محمد ­سرْرزی که ذکر آن گذشت، علاوه بر اتّهام به ذات باری­تعالی در مورد رؤیت صوری خداوند و نسبت فرمان تکدّی­گری[۱] خدا به شیخ­ محمّد، که به زعم او به این خاطر به مقاماتی رسیده است، می­گوید:

    انبیاء هر یک همین فنّ می­زنند
    خلق مُفلس کُدیَه[۲] ایشان می­کنند
    أَقرضوا الله أَقرضوا الله می­زنند
    باژگون بر انصروا الله می­ تننــد [v]


    آیا این اظهارات اهانت به انبیا­ء ­صلوات ­الله ­علیهم ­اجمعین نیست؟



    [۱]- پیامبر­صلّی­ الله­ علیه­ و­آله­ و­سلّم فرمودند­: مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقی کَلَّه عَلَی­ النّاس.
    [۲]- کُدیَه: در اینجا به معنای گدایی می­باشد.

    [i]- مثنوی، دفتر ششم، ص ۳۷۵٫
    [ii]- مثنوی، دفتر دوم، ص ۱۱۳٫
    [iii]- دیوان­ غزلیات­ شمس، ص ۷۴۲ و ۷۴۳٫
    [iv]- مثنوی، دفتر­دوم، ص ۱۲۶، سطر ۳۷ و ۳۸٫
    [v]- مثنوی، دفتر­پنجم، ص۳۲۵ سطر ۷ .

  19. تشكر

    شهاب منتظر (15-03-2013)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    November 2014
    شماره عضویت
    7666
    نوشته
    1
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    2 بار در 1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سلام

    فقط اومدم ثبت نام کنم و عرض کنم دروغ بستن به بزرگان کلام خدا و معصوم (ع) رو زیر پا گذاشتن میباشد جناب عبدالله شما که انقدر بی سواد و سطحی هستین که نمیدونین دشمن اول حافظ در دیوانش صوفی و تصوف هستش چطور به خودتون اجازه اساعه ادب و بی حرمتی به عارف بزرگ و بقول محمد گل اندام شاگرد ایشون امرحوم الشهید !! می دهید باشد که هدایت شوید و استغفار بکنین حافظ میفرماید : صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد ... پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

    یا جای دیگر میفرماید بنت العنب که صوفی ام الخبائثش خواند ... اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

    یا میفرمایند : صوفی بیا که آینه صافیست جام را ... تا بنگری صفای می لعل فام را ؟!!!!! آیا متوجه همچین بیان ساده ای هم نمیشی ؟! یا اصلا به گوشت نخورده ؟!

    یا میفرماید : یک حرف صوفیانه بگویم اجازت هست ؟! .... ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری !؟ این یعنی چی !؟ تا اون جائی از این صوفیها نفرت داره که میخواد جمله ای هم از اونها نقل بکنه با تردید حرف میزنه اونم حافظ آزاده سخن !؟

    یا میفرماید : نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد ... ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد !!!

    صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم ... وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم !!!

    این بخش کوچکی بود بارها حضرت حافظ به صوفی و صومعه و تصوف حمله کرده حتی یک بیت هم در حمایت از این قماش از ایشون نمیتونین گیر بیارین بعد اینجوری در حق ایشون جفا میکنین َ؟! العاقبه للمتقین ... .

  21. تشكرها 2

    سابحات (08-11-2014), شهاب منتظر (08-11-2014)

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi