الطاف خداوند در وجود امام غائب
وجود امام گرچه از ديدگان مردم غايب است داراي الطافي است که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم:
الف ـ حراست از دين خداوند
يکي از ادله اي که فقها در کشف احکام فرعي بر آن اعتماد کرده و بدان استناد مي جويند اجماع است. درباره ي اعتبار اجماع وجوه مختلفي گفته شده است که مبتني بر مباني متفاوتي است که در مسأله ي اجماع وجود دارد. يکي از وجوه اعتبار اجماع وجهي است که به شيخ الطائفه مرحوم شيخ طوسي قدس سره نسبت داده شده است و آن قاعده ي لطف است.
تقريب استدلال بر اعتبار اجماع به قاعده ي لطف آن است که اگر فرض شود امت بر حکمي که خلاف حکم واقعي است اجتماع کنند و دليلي از کتاب يا سنت بر حکم واقعي وجود نداشته باشد تا توسط آن ازاحه ي شبهه شده و واقع روشن گردد، مقتضاي قاعده ي لطف نسبت به آن حکم اين است که بر خداوند متعال واجب باشد تا توسط امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ حکم حق را اظهار فرمايد، يا مباشرتا و يا توسط اشخاصي که مورد وثوق حضرت هستند. بنابراين اگر در موردي علماي امت بر حکمي اتفاق کردند و خلاف آن ظاهر نشد معلوم مي شود آن حکم موافق با واقع و قول معصوم است. (15) در اينجا به عبارات جمعي از علما در اين رابطه اشاره مي کنيم:
1- سيد مرتضي در کتاب «الذريعه» مي فرمايد: «ان العقل قد دل علي انه لا بد في کل زمان من امام معصوم يکون ذلک لطفا في التکليف العقلي»؛ (16) «عقل دلالت مي کند بر اين که در هر زماني احتياج به امامي معصوم است که وجودش لطف است در تکليف عقلي».
2-محقق تستري در کتاب «کشف القناع» مي فرمايد: «الثالث من وجوه الاجماع ان يستکشف عقلا رأي الامام عليه السلام من اتفاق من عداه من العلماء علي حکم، و عدم ردهم عنه، نظرا الي قاعده اللطف التي لأجلها وجب علي الله نصب الحجه المتصف بالعلم و العصمه، فان من أعظم فوائده حفظ الحق و تمييزه من الباطل کي لا يضيع بخفائه و يرتفع عن أهله او يشتبه بغيره، و تلقينهم طريقا يتمکن العلماء و غيرهم من الوصول اليه، و منعهم و تثبيتهم عن الباطل أولا، او ردهم عنه اذا أجمعوا عليه»؛ (17) «سوم از وجوه اجماع اين است که عقلا رأي امام کشف شود از اتفاق مجموع علما بر حکمي غير از امام عليه السلام در صورتي که آن ها را رد نکرده باشد به جهت قاعده ي لطف که به توسط آن خداوند حجتي عالم و معصوم را نصب کرده و از فوائد او حفظ حق و تمييز حق از باطل است تا حق به جهت خفاي او ضايع نشده و از اهلش مرتفع نشود و يا اين که حق به غير آن مشتبه نگردد. و از طرف ديگر مردم را به راهي که براي علما و غير علما ممکن الوصول باشد تلقين کرده و از باطل منع و دور نموده است و در صورتي که بر آن اجماع و اتفاق کردند آن ها را باز گردانند».
3- شيخ كراجكي ميگويد: «كثيرا يقول المخالفون: اذا كنتم قد وجدتم السبيل الي علم تحتاجونه من الفتاوي المحفوظه عن الأئمه المتقدمين، فقد استغنيتم بذلك عن امام الزمان. فأجاب الي فائده وجوده أيضا بانه يكون من وراء العلماء و شاهدا لأحوالهم، عالما بأخبارهم، ان غلطوا هداهم، أو نسوا ذكرهم»؛ (18)«جماعت زيادي از مخالفين مي گويند: اگر شما راهي براي رسيدن به علمي كه به آن احتياج است از فتاواي حفظ شدهي از ائمه داريد، پس ديگر از وجود امام بي نياز شده و به وجود آن احتياج نداريد. او در جواب مخالفين اشاره به فائده ي وجود امام كرده و مي گويد: امام عليه السلام در پشت سر علما بوده و شاهد بر احوال آن ها است و از خبرهاي آن ها آگاه است، لذا اگر به غلط و اشتباه عمل كنند آن ها را هدايت كرده و اگر حكمي را فراموش كنند آن ها را تذكر دهد».
4- محقق داماد مي فرمايد: «و من ضروب الانتفاعات أن يكون حافظا لأحكامهم الدينيه علي وجه الارض عند تشعب آرائهم و اختلاف أهوائهم، و مستندا لحجيه اجماع أهل الحل و العقد، فانه عجل الله تعالي فرجه لا يتفرد بقول، بل من الرحمه أن يكون من المجتهدين من يوافق رأيه رأي امام عصره و صاحب أمره، يطابق قوله قوله»؛ (19) «از انواع بهره هايي كه از وجود امام زمان عليه السلام برده مي شود اين كه او حافظ احكام ديني بر روي زمين است، هنگامي كه آراء علما پراكنده گشته و هواهاي آن ها مختلف گردد. و همچنين وجود او مستندي است براي اجماع و اتفاق اهل حل و عقد، زيرا آن حضرت عليه السلام هيچ گاه متفرد به رأيي نمي شود بلكه از رحمت اوست كه از ميان مجتهدين كساني باشند كه رأيشان موافق با رأي امام زمان و صاحب امرش بوده و قولش مطابق با قول او باشد».
5- شريف العلما مي فرمايد: «فان وجود الامام في ز من الغيبه لطف قطعا، و من ذلك حفظ الشريعه و رد المجمعين علي الباطل و ارشادهم الي الحق»؛ (20) «قطعا وجود امام در زمان غيبت لطف است كه از جمله ي لطف او حفظ شريعت و رد اتفاق كنندگان بر باطل و ارشاد آن ها به سوي حق است».