نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: اهداف قرآن (و شروط و موانع بهره ‏مندي از آن)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    اهداف قرآن (و شروط و موانع بهره ‏مندي از آن)




    اهداف قرآن (و شروط و موانع بهره‏ مندي از آن)
    مقدمه
    قرآن مجيد براي نزول خود اهدافي را ذكر كرده است. اين اهداف در سه مجموعه قرار مي‏گيرند: بخشي ناظر به بعد بينش و فكر انسان است، بخشي‏ديگر به‏گرايش‏هاي انسان توجه دارد و بخش سوم، رفتار انسان را مد نظر قرار داده است. گزارشي از اين سه بخش در پي مي‏آيد:
    الف) اهداف قرآن در بعد بينش
    1- رهايي از غفلت
    قرآن مجيد يكي از اهداف خود را نجات انسان از غفلت معرفي مي‏كند: «تنزيل العزيز الرحيم لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون‏» (يس:6); قرآن فرستاده خداي شكست‏ناپذير و مهربان است تا كساني را كه پدرانشان بيم داده نشده‏اند بيم دهي; زيرا ايشان غافل‏اند. در اين آيه، نجات مردم از غفلت، هدف قرآن تلقي شده است و براي تحقق چنين هدفي مي‏فرمايد: بايد مردم بيم داده شوند تا به هوش آيند و از غفلت رهايي يابند.
    انسان براي رسيدن به كمال واقعي خود، بايد در چندراهي‏ها، راه صحيح را برگزيند و براي گزينش، بايد به راه‏هاي گوناگون و سود و زيان هر يك توجه داشته باشد; ولي گاهي انسان در اثر سركشي غرايز، به‏گونه‏اي مي‏شود كه تا حد حيوان تنزل مي‏كند و از توجه به راه‏هاي گوناگون غافل مي‏شود. اين غفلت ريشه بسياري از گمراهي‏ها و انحرافات است. قرآن مجيد در توصيف جهنميان مي‏فرمايد: «اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون‏» (اعراف:179); اين گروه با آنكه چشم و گوش و عقل دارند از آنها بهره نمي‏گيرند; همانند چهارپايان، بلكه از آنان نيز گمراه‏ترند; زيرا اينان غافلان‏اند.
    انسان در اثر غفلت، اصلا توجه خود را به خدا، معارف حق و راه‏هاي تكامل از دست مي‏دهد، تا چه رسد به آنكه آنها را برگزيند و بدان‏ها دل بندد و در مسير آن‏ها حركت كند. قرآن مي‏فرمايد: برخي انسان‏ها از خدا،[1] آخرت [2] و آيات الهي، [3] كه نقش بسزايي در سعادت آنان دارد، غافل شده‏اند، بايد به آن توجه كنند.
    2- به يادآوردن فراموش شده‏ها
    خداوند بزرگ از راه فطرت، عقل و وحي، حقايقي را در اختيار بشر قرار داده، ولي انس با دنيا، لذايذ مادي و وسوسه‏هاي شيطاني و هواهاي نفساني سبب شده است كه آن حقايق را فراموش كند. قرآن يكي از اهدافش به ياد آوردن آن حقايق است: «ان هو الا ذكر للعالمين‏» (تكوير:29); قرآن براي جهانيان جز يادآوري چيز ديگري نيست.
    قرآن مجيد بر اين باور است كه انسان‏ها امور بسياري را فراموش كرده‏اند. خداوند متعال، [4] نعمت‏هاي او،[5] آيات الهي، [6] پيمان و ميثاق خدا، [7] معارف و احكامي كه از سوي پروردگار در اختيارشان قرار گرفته است، [8] معاد و روز جزا [9] و اعمالي كه خود انجام داده‏اند [10] اموري است كه انسان در طول زندگي خود آنها را فراموش مي‏كند و ضرورت دارد كه كسي آنها را يادآوري كند. برخي از انسان‏ها گاه در اثر فراموشي خدا، خود را نيز فراموش مي‏كنند و دچار از خود بيگانگي مي‏شوند; «نسوالله فانساهم انفسهم‏» (حشر:19); خدا را فراموش كردند، خداوند هم آنان را نسبت‏به خودشان دچار فراموشي ساخت.
    انساني كه خود را فراموش مي‏كند ديگري را، كه بر او حاكم شده و در او نفوذ كرده است، خود مي‏پندارد. او فكر مي‏كند كه خودش مي‏خواهد و خودش تصميم مي‏گيرد، ولي در واقع، او نيست كه تصميم مي‏گيرد; هواي نفس، شيطان و انسان‏هايي كه او را مسخ كرده‏اند به او دستور مي‏دهند، دردهاي ديگران را، كه دشمنان او هستند، درد خود مي‏داند و درمان آنها را درمان خود مي‏پندارد; زيرا آنها را خود پنداشته است. او به دنبال هواي نفس و شيطان مي‏رود و مي‏گويد: دلم مي‏خواهد، خودم چنين تشخيص داده‏ام; «كالذي استهوته الشياطين في الارض حيران‏» (انعام:71); مانند كسي كه شيطان‏ها او را فريفته‏اند و عقل و دلش را ربوده‏اند سرگردان است، «كالذي يتخبطه الشيطان من المس‏» (بقره:275); مانند آن كه شيطان او را مس كرده، در او نفوذ نموده، تحت‏سلطه خود درآورده، او را از تعادل خارج كرده است و توان حركت در مسير تكامل خود را ندارد.
    قرآن راه نجات از خودفراموشي و از خود بيگانگي را «ياد خدا» و فراموش نكردن او مي‏داند. اگر انسان خدا را به ياد آورد خداوند هم او را ياد مي‏كند: «فاذكروني اذكركم واشكروا لي و لا تكفرون‏» (بقره:153); پس مرا (خدا را) ياد كنيد، من هم شما را ياد مي‏كنم و مرا سپاس گوييد و كفر نورزيد. اگر خدا انسان را ياد كند از خودفراموشي نجات مي‏يابد.
    3- ارائه بينش‏هاي صحيح و ضروري
    انسان‏ها در شناخت‏خدا و جهان دچار برداشت‏هاي نادرستي شده‏اند و در بسياري از موارد، شناخت صحيحي از جهان، خود و خدا ندارند، چنان كه در موارد بسياري نمي‏توانند با اتكاء به ابزارهاي شناخت‏بشري شناخت‏هاي لازم را به دست آورند; «و ما اوتيتم من‏العلم الا قليلا» (اسراء:85) قرآن مجيد مي‏فرمايد: ما قرآن را فرو فرستاديم تا همه شناخت‏هاي صحيح و لازم براي هدايت انسان به كمال واقعي‏اش را در اختيار او قرار دهيم; «و انزلنا اليك الكتاب تبيانا لكل شي‏ء.» (نحل:89) اصلا دليل آمدن پيامبران: همين بوده است كه بشر از دست‏يابي به همه شناخت‏هاي لازم و صحيح، كه براي سعادت وي ضروري مي‏باشد، ناتوان است.
    4- ارائه دلايل‏روشن بر بينش‏هاي صحيح و ضروري
    انسان براي پيمودن مسير صحيح كمال نيازمند آن است كه راه درست و صحيحي را، كه به كمال واقعي او منتهي مي‏شود، به او نشان دهند و بر صحيح بودن آن راه، دليل روشن و قطعي نيز داشته باشد تا عقلش سيراب گردد، به پيمودن مسير او را فرمان دهند و در طول راه دچار ترديد و توقف يا عقب‏گرد نشود و در برابر شهوات و وساوس شيطاني از حيث عقلي نلغزد. قرآن كريم هم راه راستين تكامل را نشان مي‏دهد و هم با پشتوانه دلايل روشن و يقين‏آور، استواري آن را تضمين مي‏كند. قرآن كريم در آياتي به اين حقيقت اشاره مي‏كند: «و بينات من الهدي و الفرقان‏» (بقره:185)، «قد جاءكم برهان من ربكم.» (نساء: 174)
    البته نشان دادن راه به دو صورت ممكن است: نخست آنكه كليه جزئيات موضوع از سوي قرآن بيان شود و بر آن استدلال گردد. دوم آنكه راهي براي به دست آوردن جزئيات موضوع به ما نشان دهد و بر آن استدلال كند; مثلا، راه امامت را در اختيار ما قرار دهد و بر آن استدلال نمايد و ما از طريق آن راه، جزئيات را به دست آوريم، بدون آنكه براي هر مساله نيازمند استدلال باشيم. هرچند اين آگاهي‏ها غير از ايمان به آنهاست، ولي علم زمينه ايمان را فراهم مي‏سازد و اگر بسيار شفاف باشد و به آن معتقد شود زمينه‏ساز خشيت از خداست; «انما يخشي الله من عباده العلماء» (فاطر:28); همانا بندگان دانشمند از خدا مي‏ترسند.
    5- تبيين حق از باطل
    تبيين مسائل اختلافي و ارائه معياري براي شناخت‏حق از باطل در مسائل اختلافي و مشتبه، يكي ديگر از اهداف قرآن است: «و ما انزلنا عليك الكتاب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه‏» (نحل:64); و ما كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر براي آنكه آنچه را در آن اختلاف كرده‏اند برايشان روشن سازي; «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس وبينات من الهدي والفرقان‏» (بقره:185); ماه رمضان است كه در آن، قرآن براي هدايت مردم و ارائه نشانه‏هاي روشن هدايت و معيار تشخيص حق و باطل نازل شده است.
    با آنكه بسياري از حقايق از طريق دل، عقل و وحي در اختيار انسان قرار گرفته، ولي وساوس شيطان [11] به شكل‏هاي گوناگوني جلوه حق را مشوه مي‏كنند، حتي در حقايق روشن نيز اختلاف ايجاد مي‏نمايند، به گونه‏اي كه گاهي انسان‏هاي پاك‏سرشت نيز از تشخيص حق به طور كامل، ناتوان مي‏شوند. قرآن، كه كتاب هدايت هر انسان پاك‏سيرت است، براي زدودن زنگارهاي وساوس شيطاني از چهره حقيقت، گاه خود به بيان حقايق مورد اختلاف مي‏پردازد و گاه ميزان و معيار تشخيص حق و باطل را بيان مي‏كند; مانند ارجاع به اهل ذكر در آيه شريفه «فاسالوا اهل الذكر» (نحل: 42) و يا آياتي كه بر اعتبار عقل، تجربه و حجيت قول پيامبر و امام وجود دارد.
    6- تدبر در آيات قرآن
    تدبر و دقت در آيات قرآن در فهم آن نقش بسزايي دارد و در روايات نيز بر آن تاكيد فراوان شده و خواندن بي‏تامل و بي‏تدبر، بدون‏خير واسف‏بار ناميده شده است. درآيه شريفه‏29سوره ص مي‏فرمايد: «كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته‏»; كتاب پربركتي فرو فرستاديم تا در آياتش تدبر كنيد. در آيه‏83 سوره نساء فهم اعجاز قرآن در هماهنگي را منوط به تدبر دانسته است و در آيه‏اي ديگر مي‏فرمايد: آيا در قرآن تدبر نمي‏كنند يا بر دل‏ها قفل زده شده است؟ [12]
    7- تفكر
    قرآن مجيد از «تفكر» بسيار ستايش كرده است و خود از طريق يادآوري يا بيان و توضيح آيات [13] با مثال‏ها و توصيف‏هاي گوناگون [14] و با گزارش كردن داستان‏ها، به بهترين بيان، [15] سعي دارد كه انسان را به فكركردن وادارد تا با انديشيدن درباره زندگي دنيا و آخرت [16] مسير تكاملي خود را شكل دهد و به مقدمه و گذرا بودن دنيا و جاودانگي آخرت پي ببرد و فريفته دنيا نشود و دنيا را هدف قرار ندهد.

    از دو آيه اخير استفاده مي‏شود كه تدبر در قرآن زمينه پي بردن به حقانيت آن را فراهم مي‏سازد و انسان را به راه صحيح دست‏يابي به كمال رهنمون مي‏شود، مگر كساني را كه در اثر گناه بر دل‏هاشان قفل زده باشند.
    [1] . اعراف: 205
    [2] . روم:7
    [3] . اعراف:136
    [4] . بقره: 152
    [5] . فاطر:3
    [6] . طه:126
    [7] . مائده: 14
    [8] . اعراف: 165
    [9] . اعراف: 51
    [10] . كهف:57
    [11] . نساء: 82
    [12] . محمد: 24
    [13] . بقره: 221
    [14] . حشر: 21
    [15] . اعراف:176
    [16] . بقره:219

    ویرایش توسط ناظرسایت : 28-05-2019 در ساعت 10:00
    امضاء

  2. تشكر

    مدير اجرايي (02-10-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    قرآن در خصوص اينكه هدف از نزول آن تفكر و انديشيدن است، مي‏فرمايد: «و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون‏» (نحل:44); و قرآن را به سوي تو فرو فرستاديم تا آنچه را نازل شده است‏براي مردم تبيين كني و شايد بينديشند.
    8- به‏كارگيري عقل و فهم
    عقل و دل انسان بسياري از حقايق را درك مي‏كند و در عمق جان به آن اعتراف دارد، ولي حاكميت هواهاي نفساني بر عقل، مانع از توجه به اين حقايق و اعتراف به آنها مي‏شود. يكي از اهداف نزول قرآن زمينه‏سازي براي به كارگرفتن عقل و فهم است: «انا انزلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون‏» (يوسف:2); ما كتاب خويش را به صورت خواندني عربي فرو فرستاديم تا شايد عقل را به كار بنديد. در آيه ديگري، مي‏فرمايد: «انظر كيف نصرف الآيات لعلهم يعقلون‏» (انعام:69); بنگر كه چگونه آيات را بيان مي‏كنيم، شايد كه دريابند و حقايق را فهم كنند.
    از آيات شريفه مي‏توان اين نكته را استفاده كرد كه قرآن با ذكر مقررات الهي، [1] هشدار نسبت‏به تلاش شيطان براي گمراهي بشر، [2] توجه دادن به معاد [3] و ذكر مثال‏ها [4] در صدد است تا زمينه به كاربندي عقل را در درك حقايق فراهم سازد.
    9- آگاهي از يگانگي خدا
    انسان تا به مرحله «توحيد در الوهيت‏» نرسد و معتقد نشود كه جز خداوند متعال موجود ديگري شايسته پرستش نيست، اهل نجات نخواهد بود. به همين دليل، همه پيامبران: مردم را به توحيد در الوهيت دعوت مي‏كردند.
    قرآن مجيد نيز، كه هدفش رساندن مردم به آستانه نجات و سعادت ابدي است، يكي از اهداف نزول خود را آگاه ساختن مردم از توحيد در الوهيت قرار داده است و مي‏فرمايد: «هذا بلاغ للناس... ليعلموا انما هو اله واحد» (ابراهيم:52); اين (قرآن) بيان رسائي براي مردم است... تا آنكه بدانند كه خدا يگانه معبود و موجود شايسته پرستش است.
    از مجموع آنچه كه در بعد بينش ذكر شد، چنين نتيجه مي‏گيريم كه قرآن در مرحله اول سعي دارد كه انسان را از غفلت و بي‏خبري‏نجات دهد،سپس‏امورفراموش شده رابه خاطرش آورد. در مرحله بعد، زمينه به‏كارگيري عقل و آمادگي براي فهم حقايق را فراهم مي‏آورد. پس از آن نيز بينش‏هاي ضروري و صحيح را در اختيار او قرار داده و بر آن استدلال مي‏كند، مسائل مورد اختلاف راتوضيح‏مي‏دهد وانسان راتامرحله «توحيددرالوهيت‏»، كه سعادت او در گرو اعتقاد به آن است، به پيش مي‏برد.

    ب) اهداف قرآن در بعد گرايش
    1- پند دادن
    براي آنكه انسان مسير صحيح سعادت را انتخاب كند، علاوه بر بيرون آمدن از عالم غفلت و فراموشي و به دست آوردن بينش‏هاي صحيح و ضروري، بايد دل او نيز در گرو آن بينش‏ها قرار گيرد، ولي توجه به ماديات و پيروي از هواهاي نفساني دل انسان را سخت و او را سنگ‏دل مي‏سازد و آمادگي پذيرش حقايق را از او مي‏ستاند. در چنين موقعيتي، ضروري‏ترين عنصر مورد نياز عاملي است كه دل او را رام كند و به حالت فطري نخستين بازگرداند. آن عامل، «پند و موعظه‏» است. به همين دليل، يكي از نام‏هاي قرآن «موعظه‏» مي‏باشد و در آيات گوناگون از اينكه هدف قرآن موعظه كردن است‏سخن به ميان آورده است; مانند: «يا ايها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم‏» (يونس:57); اي مردم، شما را از سوي خداوندگارتان پندي آمد.
    پذيرش حقايق غير از آگاهي از حقايق است. كم نيستند افرادي كه با آنكه حقيقت‏برايشان روشن گشته، از پذيرش آن سرباز مي‏زنند و در برابر آن مقاومت و حتي جبهه‏گيري مي‏كنند. قرآن مجيد از افراد و گروه‏هايي نام مي‏برد كه در برابر ادعاهاي حق انبيا: در عين يقين داشتن به آنها، موضع مخالف گرفته و تسليم نشده‏اند و بويژه، برتري‏طلبي و ستمگري آنان سبب شده است كه حاضر به پذيرش حقايق نشوند: «جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما وعلوا» (نمل:14); آيات الهي را در عين آنكه بدان‏ها يقين داشتند، به دليل ستمگري و برتري‏طلبي، انكار كردند. از اين‏رو، نقش «موعظه‏» دقيقا اين است كه زمينه را براي پذيرش دل و تسليم شدن در برابر حقايق فراهم سازد.
    نكته شايان توجه آنكه موعظه‏هاي قرآني صرفا بر اموري كه شهرت دارد (مشهورات) و مورد قبول توده مردم است متكي نمي‏باشد، بلكه آنچه در مواعظ قرآني رعايت مي‏شود تكيه بر امور صحيح و درستي است كه فهم آن آسان و همراه با تعابيري است كه دل را تحت تاثير قرار مي‏دهد. به عنوان مثال، به اين موعظه قرآن توجه كنيد: «قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثني وفرادي ثم تتفكروا ما بصاحبكم من جنة.» (سبا:46) روي سخن در اين موعظه با منكران نبوت است كه با نزول قرآن به عنوان معجزه الهي و درخواست همانندآوري، نبوت پيامبر اسلام(ص) برايشان به اثبات رسيده، ولي براي بهانه‏جويي يا در اثر شبهه‏اي كه مغرضان مطرح كرده بودند، چنين مي‏پنداشتند كه پيامبر(ص) - نعوذ بالله - جن‏زده شده يا تحت تاثير نيروهاي ديگر، تصور كرده كه پيامبر است.
    قرآن از مرحله استدلال، كه همانندآوري است، گذشته و مي‏فرمايد: چون شما در مقام استدلال نتوانسته‏ايد همانند قرآن بياوريد پس پيامبري رسول گرامي(ص) ثابت‏شده است; ولي براي آنكه دل‏هاي آنان را تسليم اين حقيقت كند، مي‏فرمايد: «بگو من شما را فقط به يك چيز موعظه مي‏كنم: براي خدا به‏پاخيزيد و به تنهايي و يا با هم‏انديشي درباره نبوت پيامبر(ص) بينديشيد و ببينيد كه او جن‏زده نيست. اگر از نيروي تفكر خود، به دور از تعصب، كمك بگيريد نبوت او را تصديق خواهيد كرد. موضوع «موعظه‏» در اين آيه مطلب حقي است كه قبلا بر آن استدلال شده و در اينجا به طريقي آسان و روشن و به منظور رام‏ساختن دل‏ها، راه زدودن و تحت تاثير اغراض و انگيزه‏هاي مخالف حق قرار نگرفتن را نشان مي‏دهد.
    2- انذار و تبشير
    فعاليت‏هاي اختياري انسان در اثر آگاهي و انگيزه، جامه عمل مي‏پوشد. براي حركت انسان‏ها در هر مسير (اعم از حق و باطل) صرف آگاهي كافي نيست، بلكه علاوه بر آگاهي، انگيزه نيز لازم است و تا انسان نسبت‏به كارهاي خير، انگيزه و نسبت‏به كارهاي ناشايست، دافعه‏اي باطني نداشته باشد، در مسير صحيح قدم نمي‏گذارد و به پيش نمي‏رود. انسان بايد در كنار سيراب شدن عقل با توجه به نتايج و عواقب كارهاي خوب و بد، تمايل قبلي به خيرات و نفرت و انزجار نسبت‏به شرور و زشتي‏ها داشته باشد. اين نيز در پرتو «انذار» و «تبشير» حاصل مي‏شود. اين‏همه تاكيد قرآن بر بهشت و جهنم و ذكر جزئيات و تفاصيل پاداش‏ها و كيفرهاي آن‏جهاني، علاوه بر حقانيت آن، براي نقش عظيم آن در جهت‏دادن و به تلاش واداشتن انسان است.
    بجز انسان‏هاي متعالي، كه عبادت را تنها به دليل شايستگي خدا براي عبادت يا محبت و يا سپاسگزاري انجام مي‏دهند، بيشتر انسان‏ها شوق به بهشت و يا بيم از جهنم عامل حركت آنها در جهت عبادت خداست. افزون بر اين، انذار و تبشير براي انسان‏هايي كه در اثر كجروي‏ها بيان استدلالي و موعظه برايشان سودي ندارد، هشداري است كه گه گاه آنان را از مسير انحرافي خويش باز مي‏دارد. قرآن مجيد يكي از اهداف خود را انذار و تبشير معرفي مي‏كند و مي‏فرمايد: «انزل علي عبده الكتاب ... لينذر باسا شديدا من لدنه ويبشر المؤمنين‏» (كهف:1و2); خداوند بر بنده خويش كتاب را فرو فرستاد... تا از عذاب سخت پروردگار بيم دهد و مؤمنان را بشارت گويد.
    3- درمان بيماري‏هاي روحي
    زدودن زنگارهاي دل، هم براي باورداشت‏سخن حق ضرورت دارد و هم براي ارتقا در نردبان تكامل و قرب به خدا نقش اساسي ايفا مي‏كند. قرآن كريم يكي از اهداف خود را شفابخشي اعلام كرده و مي‏فرمايد: «يا ايها الناس قد جاءتكم... شفاء لما في الصدور» (يونس:75); اي مردم، از سوي خدا برايتان... بهبودبخش بيماري‏هاي روحي آمد. تعبير «شفاء لما في الصدور» عام است و هرگونه بيماري دروني، خواه كفر و نفاق و گمراهي باشد و خواه ديگر امراض باطني را، كه مانع از رشد معنوي انسان است، دربر مي‏گيرد.
    در آيه شريفه چهاردهم از سوره مطففين، قرآن دليل تكذيب معاد و روز جزا از سوي انسان‏هاي گناهكار و تجاوزگر را زنگارگرفتگي دل‏هايشان مي‏داند. در آيه دهم سوره بقره نيز دليل نفاق و نيرنگ‏بازي منافقان را بيماري دل آنان مي‏داند.
    به‏هرحال، تا ظرف دل از زنگار بيماري گناهان و كارهاي ناشايست پاك نشود، بهترين معارف هم اگر در آن جاي گيرد، آلوده به شرك و نفاق مي‏شود و ثمربخشي خود را از دست مي‏دهد. قرآن درصدد است كه ظرف دل را پاك سازد و بيماري‏هاي آن را بهبود بخشد. تلاوت قرآن و دل سپردن به آن چنين اثري دارد كه در روايات آمده است: دل‏ها همچون فلزات زنگار دارند، زدودن زنگار آنها با استغفار و تلاوت قرآن ميسر است.
    4- هدايت‏پذيري و پندپذيري
    اگر عقل سيراب شود، دل رام مي‏گردد و ظرف دل از زنگارها و بيماري‏ها پالوده شود، آماده پذيرش هدايت قرآن و تسليم در برابر موعظه و پند آن مي‏شود. اين هدف ديگري است كه در آيات مطرح شده است. قرآن مي‏فرمايد: «ام يقولون افتراه. .. بل هو الحق من ربك... لعلهم يهتدون‏» (سجده:3); يا آنكه مي‏گويند: قرآن را به دروغ به خدا نسبت مي‏دهد...، بلكه قرآن حق است و از سوي خداوندگار تو است... تا شايد هدايت پذيرند. در آيه ديگري مي‏فرمايد: «كتاب انزلناه اليك.
    [1] . انعام: 51
    [2] . يس: 62
    [3] . جاثيه: 5
    [4] . عنكبوت:43
    امضاء

  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    اهداف قرآن .. ليتذكر اولوالالباب‏» (ص:29); كتابي به سوي تو فرو فرستاديم... براي آنكه خردمندان از آن پند گيرند.
    5- تقوا
    يكي از اهداف قرآن ايجاد تقوا در انسان‏ها است.
    قرآن مي‏فرمايد: «قرآنا عربيا غير ذي عوج لعلهم يتقون‏» (زمر:28); قرآن عربي را، كه در آن هيچ كژي نيست، فروفرستاديم تا شايد تقوا پيشه كنند. «تقوا» يكي از عناصر مهم در بينش قرآني و در اصل، به معناي «خودپايي‏» است. انسان همواره در برابر خطرات، خود را مي‏پايد و مراقب خويش است. اين خودپايي مي‏تواند در برابر عذاب جهنم، خشم خدا و از دست‏دادن كمالاتي باشد كه انسان مي‏تواند به آنها برسد. به همين دليل، به نحوي بر «ترس‏» هم دلالت دارد. و اينكه گاهي تقواي الهي يا تقواي از جهنم را به ترس از خدا يا جهنم معنا مي‏كنند بر همين اساس است، وگرنه معناي اصلي آن «ترس‏» نيست. در اينجا اين سؤال مطرح مي‏شود كه «ترس از خدا» به چه معنا است؟ «ترس از خدا» مي‏تواند به دو صورت مطرح شود:
    نخست آنكه از معصيت‏خدا برحذر باشد; زيرا معصيت‏خدا منشا همه عذاب‏هاي اخروي و عقوبت‏هاي دنيوي است.
    دوم آنكه خطر هميشه جسماني نيست، محروميت از رحمت و دوري از محبوب براي انسان‏هاي برجسته بالاترين رنج است. انسان‏هايي كه مراحلي از كمال را طي كرده‏اند بدين دليل از معصيت‏خدا دوري مي‏كنند كه نگران دورماندن از محبوب خود هستند. برجستگان از بندگان خدا اصولا از توجه به غير خدا بيمناكند و تقواي آنكه آنان راهميشه در محضر خدا و خدا را حاضر و ناظر اعمال آنان قرار مي‏دهد و نسبت‏به غفلت از خدا ترسانند. برجستگان از بندگان خدا اصولا از توجه به غير خدا بيمناكند و تقواي آنكه آنان را هميشه در محضر خدا و خدا را حاضر و ناظر اعمال آنان قرار مي‏دهد و نسبت‏به غفلت از خدا ترسانند.
    تقوا هم در مرحله فكر و نظر مطرح است و هم در مرحله عمل و رفتار. اولين مرحله تقوا در بعد نظري، «حقيقت طلبي‏» است تا انسان گرفتارباطل نشود. چنين‏كسي وقتي با قرآن مواجه مي‏گردد بدان هدايت‏مي‏شود ووقتي آيات‏خدا ومعجزات‏الهي رامي‏بيند، تسليم آن مي‏گردد و بدان‏ها ايمان مي‏آورد. حضرت سلمان; با آنكه در محيط كفر و شرك متولد شد و در آنجا رشد كرد، ولي حقيقت‏طلبي و تقواي او موجب شد كه در پي يافتن آيين حق برآيد و سرانجام، به پيامبر اسلام(ص) برسد و ايمان آورد. قبلا گفتيم كه قرآن مي‏خواهد حقيقت‏طلبي را در انسان تقويت و شكوفا سازد.
    بالاترين مراحل تقوا نيز برترين درجات كمال است كه انسان را شايسته آرامش يافتن در جوار رحمت‏حق مي‏سازد: «ان المتقين في جنات و نهر في مقعد صدق عند مليك مقتدر» (قمر:54 و 55); اهل بهشت در باغ‏ها و كنار نهرهاي بهشت‏اند، در منزلگاه صدق و حقيقت، نزد خداوند عزت و سلطنت جادواني متنعم‏اند.
    اولين مرحله تقوا در بعد عمل نيز آن است كه آنچه را طبق فطرت خويش زشت مي‏يابد از آن اجتناب مي‏كند. اين نوع تقوا را مي‏توان «تقواي فطري‏» ناميد; زيرا فطرت آن را به انسان الهام مي‏كند، ولي اين اولين مرحله تقوا در مرحله عمل است. پس از اسلام آوردن نيز تقوا مطرح است. اما كساني از مراحل بالاتر هدايت قرآن برخوردار مي‏شوند كه مراتب ديگر تقوا را داشته باشند.
    در قرآن مجيد، آنچه انسان بايد خود را از آن دور نگه دارد، مشخص گرديده است; و لذا آن جمله خداوند معاد آتش دوزخ فتنه‏اي كه فقط ظالمان را در بر نمي‏گيرد، وضعيت‏حاضر و آينده هركس‏مي‏باشد. پرداختن‏به‏همه‏اين‏موار دونكته‏سنجي‏هاي‏موجود در آنها بافرصت محدود اين مقاله سازگار نيست. بنابراين، تقوا داراي‏درجات‏است،و هرچند همه موارد آن مدنظر قرآن مي‏باشد ولي به نظر مي‏رسد در آنجا كه تقوا هدف نزول قرآن است، مرحله اوليه تقوا نيست; زيرا اگر چنان خصلتي (حقيقت‏طلبي) در انسان نباشد، از ابتدا به قرآن گوش فرانمي‏دهد.
    ج) اهداف قرآن در بعد عمل
    1- شكرگزاري
    انساني كه به اين مرحله رسيده است‏خود را با انبوهي از نعمت‏هاي خدا روبرو مي‏بيند و آماده مي‏شود تا در برابر اين‏همه نعمت‏شكرگزاري كند. او اگر به نعمت‏ها توجه نداشته باشد و يا از صاحب نعمت غافل باشد در صدد شكرگزاري برنمي‏آيد. قرآن در آيات خود با برشمردن نعمت‏ها و توجه‏دادن به اين نكته كه همه آنچه در اختيار انسان است، از خداست، اين زمينه را فراهم مي‏سازد. در چنين موقعيتي است كه انسان حق‏شناس به ولي‏نعمت‏خود توجه مي‏كند و در مي‏يابد كه همه چيز از اوست و جز نعمت‏هاي او چيز ديگري از خود يا ديگري ندارد. به شكرگزاري آن ذات اقدس مشغول مي‏گردد و تا آنجا پيش مي‏رود كه حتي عبادت خويش را براي خوف از دوزخ يا شوق به بهشت انجام نمي‏دهد، بلكه انگيزه شكرگزاري از نعمت‏هاي بي‏شمار خدا او را به عبادت وامي‏دارد. [1]

    امضاء

  6. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    2- داوري بحق در مسائل مورد اختلاف
    يكي ديگر از اهداف قرآن حل مسائل مورد اختلاف در مرحله عمل است. فطرت پاك انسان وي را به رعايت عدالت و اعطاي حقوق ديگران فرامي‏خواند و در مقابل تجاوزطلبي، او را از اين كار باز مي‏دارد. پيامبران: از يك سو، با انذار و تبشير، زمينه كنارزدن تجاوزطلبي و عمل به خواست فطرت الهي و پاك انسان را فراهم مي‏سازند و از سوي ديگر، در موارد اختلاف بين انسان‏ها قضاوت مي‏كنند و مصداق حقوق ديگران را تعيين مي‏نمايند. البته پس از هر پيامبري در طول تاريخ، انسان‏ها دچار انحراف شده‏اند و با آنكه مسائل حقوقي برايشان روشن بوده، حقوق ديگران را ناديده گرفته و به آنان ستم روا داشته‏اند.
    همچنين به تدريج، با ايجاد انحراف در دين خدا و يا برداشت‏هاي ناروا از تعاليم دين، انسان‏هاي ديگر را گمراه ساخته و افراد را دچار اختلاف كرده‏اند. در چنين وضعيتي، فقط ايمان به خدا راهگشاي مؤمنان مي‏گردد. قرآن مجيد، كه پس از پيامبران فراوان گذشته رسيده، يكي از اهدافش قضاوت در مسائل اختلافي بين مردمان است. بنابراين، هدف قرآن در يك مرحله، تبيين مسائل مورد اختلاف از نظر فكري و در مرحله ديگر، قضاوت بحق در مسائل مورد نزاع است تا از انحراف بشر در مقام عمل جلوگيري به عمل آيد. در آيه‏213 از سوره بقره هدف بعثت همه انبياء و نزول كتب آسماني قضاوت، در مورد مسايل مورد اختلاف مردم دانسته شده است و اين نكته مطرح شده است كه پس از آمدن پيامبران نيز مردم به دليل تجاوزطلبي اختلاف كردند و در آيه 64 از سوره نحل مي‏فرمايد «و ما انزلنا عليك الكتاب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه‏» ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براي آنكه موارد مورد اختلاف ميان مردم را برايشان توضيح دهي و بيان كني.
    3- تثبيت مؤمنان
    خداوند مي‏فرمايد: «قل نزله روح القدس من ربك بالحق ليثبت الذين آمنوا» (نحل:102); اي رسول، بگو اين آيات را روح‏القدس از جانب پروردگارت به حقيقت و راستي آورد تا اهل ايمان را در راه خدا ثابت قدم گرداند.
    نزول وحي و تداوم آن، عامل ثبات مؤمنان در مسير خويش و نلغزيدن به جهات انحرافي است. هرچند تثبيت در مرحله «قلب‏» نيز مطرح شده، ولي ثبات قدم در مسير دين و تكامل بيش‏تر ناظر به مشكلاتي است كه در مقام عمل پيش مي‏آيد و انسان را در ادامه راه دچار تزلزل مي‏كند. قرآن مجيد با تقويب روحيه و توجه‏دادن بشر به خداوند و قدرت بي‏نظير وي و نيز پاداش عظيم مجاهدان، امدادهاي غيبي فرشتگان و ذكر داستان‏هاي پيامبران: و مجاهدان گذشته، زمينه ثبات قدم مؤمنان و پيامبر(ص) را در مقام عمل فراهم مي‏سازد.
    4- برپايي جامعه عادلانه
    «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط‏» (حديد:25); همانا پيامبران خود را با دلايل و معجزات فرستاديم و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم عدالت را به پا دارند.
    عدالت و قسط، هر دو با رعايت‏حقوق ديگران و دست‏يابي هركس به حق خويش مرتبط است، ولي قسط بيش‏تر ناظر به پياده‏كردن قوانين عادلانه است. قرآن مجيد هدف نزول كتاب‏هاي آسماني، از جمله قرآن، را اقامه قسط مي‏داند، آن هم قسط عمومي كه به دست‏خود مردم برپا شود; بدين معنا كه هدف، رشددادن جوامع است تا آنجا كه مردم، خود انگيزه اجراي عدالت پيدا كنند و آن را اجرا نمايند.
    5- حاكميت قوانين خدا
    «انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك الله‏» (نساء:105); اي پيامبر، ما قرآن را بحق به سوي تو فرو فرستاديم تا بدانچه خدا با وحي بر تو پديدار ساخته‏است، حكم نمايي.
    عدالت مورد نظر قرآن و اجراي آن (قسط) تنها در سايه قوانين الهي امكان‏پذير است. از اين‏رو، در اين آيه شريفه هدف از نزول قرآن را حكم‏نمودن پيامبر(ص) در بين مردم، طبق دستور و راي خدا مي‏داند. اجراي احكام ديني از يك سو، بر اساس قوانين عادلانه است و از سوي ديگر، به دست عادل‏ترين انسان‏ها به اجرا درمي‏آيد. در نتيجه، در مراحل قانون‏گذاري و اجرا، ضامن عدالت اجتماعي است.
    6- حاكميت دين خدا بر ساير اديان
    «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله‏» (فتح:28); او رسول خود (محمد(ص)) را با قرآن و دين حق فرستاد تا آن را بر همه اديان غالب گرداند.
    حاكميت دين خدا و غلبه آن بر ساير اديان، كه هدف ارسال پيامبر گرامي اسلام(ص) است، از ديگر اهداف اجتماعي نزول قرآن است.
    [1] . «... و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الاحرار»،
    (محمدتقى مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص‏69)
    امضاء

  7. تشكر

    عهد آسمانى (03-10-2011)

  8. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    اين نكته با توجه به خاتم پيامبران بودن آن حضرت روشن‏تر مي‏شود.
    نكته شايان توجه اينكه از آنجا كه سعادت واقعي انسان در قرب به خداوند متعال است و قرب به خداوند بستگي كامل به حاكميت دين حق بر جامعه بشري دارد و تمام مراحل پيشين و حتي اجراي عدالت و امنيت عمومي براي آن است‏كه‏مردم آزادانه به عبادت خالص الهي بپردازند و به بالاترين مراحل قرب الهي دست‏يابند، قرآن مجيد مي‏فرمايد: خداوند به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند وعده داده است كه آنان را جانشينان و وارثان زمين گرداند، ديني را كه براي آنان پسنديده ست‏برايشان مستقر سازد، به آنان امنيت ارزاني دارد تا تنها او را بپرستند و همتايي براي او در نظر نگيرند. [1]

    7- خروج از ظلمت‏ها به سوي نور
    «كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الي النور» (ابراهيم:2); اين قرآن كتابي است كه ما به سوي تو فرستاديم تا مردم را به امر خدا، از ظلمات (جهل و كفر) بيرون آوري و به عالم نور برساني.
    «نور» و «ظلمت‏» در اين آيه مصاديق فراواني دارد كه از يك سو، كفر و نفاق و زنگارهاي دل و هرگونه عاملي را كه موجب دوري و جدايي از خداست و از سوي ديگر، مراتب قرب به خداوند از آغاز تا پايان را دربر مي‏گيرد. بنابراين، مراتب گوناگون تقرب به خداوند مصاديق گوناگون خارج شدن از ظلمت‏ها به نور است كه يكي از اهداف قرآن به شمار مي‏آيد.
    8- هدايت ‏به راه‏هاي امن و صراط مستقيم
    «قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام... ويهديهم الي صراط مستقيم‏» (مائده:15 و16); براي هدايت‏شما نوري عظيم و كتابي با حقانيت آشكار آمد. خدا با آن كتاب هركه را در پي رضا و خشنودي او ست‏به راه‏هاي سلامت و صراط مستقيم رهنمايي مي‏كند.
    قرآن كريم، كه نوري از سوي خداوند متعال است، كساني را كه در پي كسب خشنودي خدا باشند به راه‏هايي كه از هر نظر سلامت است و كسي را كه در آن پاي نهد به سلامت‏به سر منزل مقصود - كه خداست - مي‏رساند، هدايت مي‏كند.
    اين راه‏ها مي‏تواند در طول يكديگر و نيز در عرض هم باشند. كساني كه در اين راه‏ها قدم مي‏زنند در هر قدم، از ظلمتي رهايي يافته و به نوري نايل مي‏شوند و سرانجام، از سبل امن به شاهراه هدايت (صراط مستقيم) راه‏نمون مي‏شوند.
    9- ورود به رحمت ويژه الهي و هدايت‏به ذات او
    «يا ايها الناس قد جاءكم برهان من ربكم و انزلنا اليكم نورا مبينا فاما الذين آمنوا بالله و اعتصموا به فسيدخلهم في رحمة منه و فضل و يهديهم اليه صراطا مستقيما» (نساء:174 و 175); اي مردم، براي هدايت‏شما از جانب خدا برهاني محكم آمد و نوري تابان به سوي شما فرستاديم. پس آنان كه به خدا گرويدند و به او متوسل شدند به زودي، آنها را به جايگاه رحمت و فضل خود در خواهد آورد و به راه راست رهنمايي مي‏نمايد.
    مؤمناني كه به اين ريسمان نوراني الهي چنگ زنند و پناه برند خداوند، خود، ايشان را در رحمت و فضل ويژه‏اش وارد مي‏سازد و از صراط مستقيم ويژه‏اي، ايشان را به ذات اقدس خود راهنمايي مي‏كند. آنان در اين جهان از هم‏نشينان خدا و در سراي آخرت نيز در پايگاهي رفيع و راستين در آستان مقدس الهي خواهند بود. در آيه ديگري مي‏فرمايد: «ان المتقين في جنات ونهر في مقعد صدق عند مليك مقتدر» (قمر:54 و 55); اهل تقوا در باغ‏ها و كنار نهرهاي بهشت منزل گزيده‏اند، در منزلگاه صدق و حقيقت، نزد خداوند عزت و سلطنت جاوداني متنعم‏اند.
    قرآن مجيد در كنار اهدافي كه براي خود برمي‏شمرد، موانعي را نيز براي بهره‏مندي از قرآن و رسيدن به اهداف آن مطرح كرده است.
    در اين بخش، ابتدا شروط و سپس موانع بهره‏مندي از آن مطرح مي‏گردد:
    الف _ شروط بهره‏مندي از قرآن


    امضاء

  9. تشكر

    عهد آسمانى (03-10-2011)

  10. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    قرآن مجيد در كنار اهدافي كه براي خود برمي‏شمرد، شروط و موانعي را نيز براي بهره‏مندي و رسيدن به آن اهداف مطرح كرده است. در اين بخش، ابتدا شروط و سپس موانع بهره‏مندي از قرآن را مطرح مي‏كنيم:
    1- در پي علم و يقين‏بودن
    يكي از شروط مهم براي بهره‏مند از قرآن آن است كه انسان در پي دست‏يابي به علم و يقين باشد، بخواهد به حقايق پي برد و بر گمان و حدس و امثال آن تكيه نكند. قرآن مجيد در پاسخ به مشركان و در مقام نفي شرك، همواره مي‏گويد كه آنان دنبال گمان، تقليد و شك‏اند و نسبت‏به مدعاي خويش يقين ندارند; اگر راست مي‏گويند دليل قاطعي بر مدعاي خود بياورند. به هر حال، اگر كساني به دنبال هواهاي نفساني خود باشند و يا بر اساس گمان و شك بخواهند زندگي خود را بنا نهند، از قرآن بهره‏اي نخواهند برد. در آيه 11 سوره توبه مي‏فرمايد: «قد فصلنا الايات لقوم يعلمون.» در آيه 11 بقره نيز مي‏فرمايد: «قد بينا الايات لقوم يوقنون.» مشابه اين، آياتي است كه چنين بياني دارند:«لقوم يفقهون‏» (انعام:98)، «لقوم يتفكرون‏» (يونس:24)، «لاولي الالباب‏» (آل‏عمران:190).
    2- در اختيارداشتن قلب خود
    در آياتي از قرآن مجيد مي‏فرمايد: «ان في ذلك لذكري لمن كان له قلب‏» (ق:37); در اين، پند و تذكري است‏براي آن‏كه داراي قلب هوشياري باشد.
    انسان در اثر گناه و ياغفلت گاهي قلب و دل خود را در اختيار شيطان،هواي‏نفس، غرايزحيواني‏وانسان‏هاي‏ نحرف‏قرارمي‏دهد و آنان دلش را مي‏ربايند. كسي كه دل ندارد - يعني، دل را به ديگري سپرده‏است واو هرگونه كه مي‏خواهد بر آن حكم مي‏راند - نمي‏تواند از قرآن بهره‏مند شود. كسي از قرآن بهره‏مند مي‏شود كه بر دل خود مسلط باشد. در روايات آمده است كه اگر شياطين پيرامون‏دل‏پرسه‏نمي‏زدن دوآن‏رااحاطه‏نمي‏كردندا سان‏مي‏توانست‏به ملكوت جهان نظر كند و حقايق هستي را دريابد. بايد دل در اختيار انسان باشد تا آن را در اختيار قرآن و حقايق آن قرار دهد; در نتيجه، متاثر شود و به سوي كمال خويش حركت كند.
    3- حيات و زنده(دل) بودن
    در آيه 70 سوره يس مي‏فرمايد: «لينذر من كان حيا»; قرآن نازل شده است تا كساني را كه زنده‏اند بيم دهد. برخي انسان‏ها مرده‏اند و مرده را هرقدر صدا بزني، موعظه كني يا حقايق را برايش بازگو كني اثري نخواهد داشت. انسان‏هايي كه در اثر گناه بر قلب‏هاشان مهر خورده و راه نفوذ معارف حق را بر خود بسته‏اند وقتي حقايق و آيات الهي را مي‏شنوند، ذره‏اي تاثير در آنان نمي‏نهد; گويا چنين حقايقي را نشنيده‏اند. منافقان مظهر كامل اين حالت مردگي و مؤمنان حقيقي مظهر كامل زنده‏دل بودن‏اند. قرآن مجيد مي‏فرمايد: «ا و من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها» (انعام: 122); آيا كسي كه مرده بود و او را زنده كرديم و برايش نوري قرار داديم كه با آن در بين مردم حركت مي‏كند مانند كسي است كه در تاريكي‏ها به سر مي‏برد و از آن خارج نيست؟
    انسان‏هاي زنده، كه باتقوا هستند، با نور خدا حركت مي‏كنند و در برخورد با شياطين، هوشيارانه عمل مي‏نمايند: «ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون‏» (اعراف:201); اهل تقوا را چون وسوسه و خيالي از شيطان به دل رسد، همان دم خدا را به ياد آورند و همان لحظه بصيرت و بينايي پيدا كنند.
    4- در پي خشنودي خدابودن
    انسان‏ها در هر عملي كه انجام مي‏دهند، علاوه بر علم و آگاهي، انگيزه‏اي نيز دارند و بايد داشته باشند، ولي انگيزه‏ها در افراد و موقعيت‏هاي گوناگون متفاوت است; گاهي كارها برخاسته از انگيزه‏هاي حيواني و نفساني مانند سيركردن شكم و تامين لذايذ مادي است و گاهي انسان فراتر از سطح حيوانات قرار مي‏گيرد.
    در اين صورت، انگيزه‏هاي مادي نمي‏تواند محرك اصلي او باشد و آنچه در پي آن است موضوعي فراتر از تامين لذايذ مادي خواهد بود. در اين ميان، آنان كه عشق به حقايق دارند با كشف مطالب علمي دل‏خوش مي‏شوند و حداكثر با درك مفاهيمي كه از معنويات حكايت دارد، سرمست مي‏شوند; ولي اگر انسان با خدا آشنا شود، خدا را خوب بشناسد و به او معتقد گردد بالاترين لذت براي او خشنودي خداست; نه در انجام اعمالش انگيزه دنيوي دارد و نه اميدي به نعمت‏هاي بهشتي و نه خوفي از عقوبت‏هاي اخروي در خود مي‏يابد. چنين افرادي حتي اگر خدا نعمت‏هاي بهشتي را هم در اختيارشان قرار ندهد يا عقوبتشان كند از او ست‏برنمي‏دارند; زيرا خشنودي خدا برايشان از همه چيز بالاتر است.
    خداوند درباره اينان مي‏فرمايد: «يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ... و يهديهم الي صراط مستقيم‏» (مائده:16); خداوند كساني را كه در پي خشنودي او باشند... به وسيله قرآن به راه‏هاي امن هدايت مي‏كند و آنان را به صراط مستقيم رحمت و قرب خويش رهنمون مي‏گردد.
    5- تقوا

    (در اين زمينه در قسمت اهداف قرآن در بعد گرايش سخن گفته شد. بدان‏جا رجوع كنيد.)
    6- خشيت و خوف
    يكي ديگر از شروط بهره‏مندي از قرآن، كه مرتبط با انذار و بيم‏دادن قرآن مي‏باشد، خوف و خشيت است. در سوره يس، پس از آنكه هدف قرآن را انذار و بيم‏دادن مردم مي‏داند و متذكر مي‏شود كه منافقان از انذار قرآن بهره‏اي ندارند، مي‏فرمايد: «انما تنذر من اتبع الذكر و خشي الرحمن بالغيب فبشره بمغفرة و اجر كريم‏» (يس:11);
    فقط كسي از بيم‏دادن تو بهره مي‏برد كه پيرو قرآن باشد و از خداوند رحمان خشيت داشته باشد، پس او را به آمرزش و پاداش ارجمند الهي بشارت ده.
    [1] . نور: 55
    امضاء

  11. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    در سوره طه نيز مي‏فرمايد:
    «طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقي الا تذكرة لمن يخشي‏» (طه:1-3); اي پيامبر، ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا خود را بسيار به رنج و زحمت اندازي، جز آنكه اين كتاب يادآور و پند براي كساني است كه داراي خشيت‏اند.
    در سوره ق نيز مي‏فرمايد: «فذكر بالقرآن من يخاف وعيد» (ق:45); با قرآن كسي را پند بده كه از وعده‏هاي عذاب و كيفر الهي ترسان است.
    در قرآن «خشيت‏» نسبت‏به خداوند مطرح شده، ولي «خوف‏» بيش‏تر در خصوص عذاب جهنم و گاهي در مورد خداوند يا مقام خداوندگار به كار رفته است.
    به همين دليل، گفته‏اند: «خشيت‏» احساس ترسي است كه از درك عظمت‏خدا براي فرد حاصل مي‏شود و قرآن مي‏فرمايد: «هركس عظمت‏خدا را درك كند و در اثر درك عظمت الهي بيمناك شود انذار قرآن برايش سودمند است و درك عظمت‏خدا موجب مي‏گردد كه همه موجودات جهان در پيش چشم انسان كوچك شود.»
    [1] ترس از عذاب‏هاي اخروي نيز زمينه بهره‏گيري از انذار قرآن را فراهم مي‏آورد. كسي كه ترسي از عذاب ندارد به آن دليل است كه ايمان و اعتقادش به معاد ضعيف است و چنين كسي انذار برايش سودي ندارد، ولي آنان كه ايمانشان به معاد مستحكم است ترس از معاد در پرتو انذار انبياي الهي:
    و قرآن زمينه كناره‏گيري از گناه و پاك و پالوده ساختن آنان را فراهم مي‏سازد واز مخلصان مي‏ش
    د. قرآن مجيد در وصف انسان‏هاي برجسته و باايمان، بويژه انبياي الهي:، مي‏فرمايد: «انا اخلصناهم بخالصة ذكري الدار» (ص/46); آنان را با ياد معاد از آلودگي‏ها آميزه شرك، پاك، ناب و خالص كرديم. ون
    7- ايمان و نيكوكاري
    در نجات و سعادت انسان، طبق بينش قرآني، ايمان بدون عمل و عمل بدون ايمان نقشي ندارد، بلكه اين دو با هم سعادت بشر را تامين مي‏كنند. از اين رو، قرآن دو شرط ديگر براي بهره‏مندي از قرآن را «ايمان‏» و «احسان‏» دانسته است. در سوره لقمان، آيه 2 و3 مي‏فرمايد: «تلك آيات الكتاب الحكيم هدي وبشري للمحسنين‏»; اين است آيات كتاب حكمت آموز كه هدايت و بشارت براي نيكوكاران است. در آيه 120 سوره هود نيز مي‏فرمايد: «و جاءك في هذه الحق و موعظة و ذكري للمؤمنين‏»; براي تو در اين كتاب، حقيقت، موعظه، يادآوري و پندي براي مؤمنان آمده است.
    8- طلب راه درست
    در برخي از آيات قرآن مي‏فرمايد: اين قرآن براي كساني پند و اندرز و يادآوري است كه بخواهند راه درست را در پيش گيرند. قرآن هيچ‏كس را به صورت جبري و اتفاقي هدايت نمي‏كند; تا كسي خودش نخواهد كه مسير صحيح را بپيمايد قرآن نيز دست او را نمي‏گيرد. اصولا در درمان بيماري‏هاي روحي اولين قدم تمايل فرد بيمار است; اوبايد خود به بيماربودن خود باور داشته و در پي علاج خويش برآيد; دست‏كم، آمادگي داشته باشد كه به راهنمايي‏ها و درمان‏هايي‏كه قرآن در اختيار او قرار مي‏دهد جامه عمل بپوشاند. اما اگر كسي هدفش جز اين باشد خواندن قرآن و فهم محتواي آن برايش سودي ندارد و چه بسا زيان‏آور هم باشد.
    قرآن مجيد درباره قوم هود مي‏فرمايد: «اما ثمود فهديناهم فاستحبوا العمي علي الهدي‏» (فصلت:17); ما قوم ثمود را هدايت كرديم، ولي آنان كوري را بر هدايت‏برگزيدند. قرآن مجيد در آيه‏27 سوره تكوير، پس از زدودن شبهاتي كه در مورد رسالت پيامبر(ص) و حقانيت قرآن مطرح شده است، مي‏فرمايد: «ان هو الا ذكر للعالمين لمن شاء منكم ان يستقيم‏»; قرآن جز يادآوري و پندي براي عالميان نيست، (البته) براي كسي‏از شما كه بخواهد راه راست را در پيش گيرد.
    9- ايمان به خدا و تمسك به قرآن
    شرط ديگري كه در بهره‏مندي از قرآن مطرح است ايمان به خدا و تمسك بدان است. در آيه 175 سوره نساء مي‏فرمايد: «و انزلنا اليكم نورا مبينا فاما الذين آمنوا بالله و اعتصموا به فسيدخلهم في رحمة منه و فضل و يهديهم اليه صراطا مستقيما»; به سوي شما نوري روشنگر فرو فرستاديم، اما آنان كه به خدا ايمان آوردند و به قرآن چنگ زدند پس خداوند آنان را در رحمت و فضل خود وارد مي‏كند و آنان را از راهي مستقيم به سوي خود هدايت مي‏نمايد.
    ايمان به خدا اساس تمام ارزش‏هاست و هر عملي كه بدون ايمان انجام گيرد هيچ نقشي در سعادت انسان ايفا نمي‏كند. چنگ‏زدن به تعاليم قرآني نيز تنها راه وصول به هدف نهايي قرآن است. آگاهي‏دادن به وسيله انذار و تبشير و انتخاب راه درست و رعايت تقوا براي آن است كه انسان در پرتو تعاليم قرآن به خداوند رهنمون شود.
    استفاده از تعاليم قرآن زمينه چنين رشد عظيمي را، آن هم به دست‏خدا، فراهم مي‏سازد. در آيه‏اي ديگر مي‏فرمايد: «انما تنذر من اتبع الذكر» (يس:11) ; اي پيامبر(ص)، تو فقط كسي را بيم مي‏دهي و بيم دادنت در او مؤثر واقع مي‏شود كه پيرو قرآن باشد و از دستورات آن پيروي كند.
    امضاء

  12. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    10- سجده و تسبيح
    يكي ديگر از شروط بهره‏مندشدن و رسيدن به اهداف قرآن نهايت تذلل و عبوديت در برابر خداست. سجده مظهر تام عبوديت‏بنده در برابر خداست و در روايات آمده كه اگر انسان بداند در هنگام سجده خداوند چه قدر به او عنايت دارد حاضر نمي‏شود سر از سجده بردارد. سجده بر خدا معلول درك عظمت‏خدا و رابطه انسان با اوست. اگر خداوند كمال مطلق است و علم، قدرت، رحمت، حيات و ديگر اوصاف او بي‏نهايت است و انسان در پي كسب كمال مي‏باشد، وقتي بالاترين و كامل‏ترين موجود را مي‏يابد، نهايت كرنش و تذلل را در برابر او اظهار مي‏نمايد، بويژه اگر آن موجود خداوندگار او باشد و هستي خود را حقيقتا از او دريافت كند.
    در سوره سجده آيه 15 مي‏فرمايد:
    كساني به آيات الهي ايمان مي‏آورند كه وقتي آنان را به آيات خداوندگارشان توجه مي‏دهند به سجده مي‏افتند و او را تسبيح مي‏كنند. در آيه‏107 سوره اسراء مي‏فرمايد:
    «ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلي عليهم يخرون للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعا»; كساني‏كه پيش از اين دانش و معرفت در اختيارشان قرار داده شده است وقتي آيات قرآن بر آنان تلاوت مي‏شود به سجده مي‏افتند و اشك مي‏ريزند. همين اظهار بندگي بر خشوع آنان مي‏افزايد.

    تسبيح و تنزيه خداوند نيز يكي ديگر از شروط بهره‏مندي از قرآن است. كسي كه خداوند را منزه از هرگونه نقص و آلودگي بداند سخن او را نيز، كه قرآن است، كامل‏ترين و بي‏نقص مي‏داند و آنگاه است كه در پذيرش و تسليم در برابر آن دچار ترديد نمي‏شود. پذيرفتن و باورداشتن قرآن به عنوان سخن بي‏عيب و نقص پروردگار زمينه را براي فهم، عمل و بهره‏گيري از آن و در نهايت، رسيدن به بالاترين اهداف قرآن فراهم مي‏سازد.
    11- شب‏زنده‏داري
    در آيه شريفه 15 سوره سجده يكي ديگر از شرايط بهره‏مندي از قرآن را شب‏زنده‏داري مي‏داند. شب‏زنده‏داري از ديدگاه قرآن عامل بسياري از موفقيت‏هاست.
    در آيه سوره‏79 سوره اسراء به پيامبر گرامي اسلام(ص) مي‏فرمايد:
    «و من الليل فتهجد به نافلة لك عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا»; و پاسي از شب را بيدار و متهجدباش‏و نماز شب را، كه خاص توست، به جاي آور كه خدا تو را به مقام محمود مبعوث گرداند. در آيات اول سوره مزمل نيزمي‏فرمايد:«قم الليل... انا سنلقي عليك قولا ثقيلا»; اي پيامبر(ص)، شب را به‏پاخيز... ما گفتاري گران‏سنگ بر تو مي‏افكنيم.

    شب‏زنده‏داري هم صفاي روحي براي پذيرش حقايق فراهم مي‏سازد و هم انسان را براي صعود به قله‏هاي رفيع معنويت كمك مي‏كند. به همين دليل، قرآن مجيد مي‏فرمايد: وقتي چنين افرادي با قرآن برخورد مي‏كنند، به دليل صفاي باطنيشان، آماده اثرپذيري از قرآن مي‏باشند.
    12- انفاق
    تامين نيازمندي‏هاي مردم، آن هم تنها با انگيزه الهي و بدون چشم‏داشت و يا ريا و به عنوان انجام وظيفه و بر اساس احساس مسؤوليت در برابر خداوند، يكي ديگر از شروطي است كه در آيه‏16 سوره سجده براي بهره‏مندي از قرآن ذكر شده است. انفاق در بينش قرآني با تامين نيازهاي نيازمندان در نظام‏هاي غير الهي بسيار متفاوت است. انسان مؤمن انفاق را به اين دليل انجام مي‏دهد كه خداوند او را موظف به انجام آن كرده و نگران انجام وظيفه است. در اين صورت، حالات گوناگون فردي و اجتماعي در انگيزه او خللي وارد نمي‏كند. او خود را مالك ثروت و امكاناتي كه در اختيار ديگران قرار مي‏دهد، نمي‏داند، بلكه معتقد است كه اين ثروت و امكانات حق نيازمندان است كه بايد در اختيار آنان قرار دهد. از سوي ديگر، آن را عطيه الهي مي‏داند كه خدا در اختيار او قرار داده تا به صاحبانش برساند.
    به همين دليل، قرآن مجيد مي‏فرمايد: «و مما رزقناهم ينفقون‏» (بقره:3); از آنچه به آنان روزي داده‏ايم، انفاق مي‏كنند. بر اساس چنين بينشي، انسان انفاق‏كننده هيچ چشم‏داشتي ندارد و مي‏داند در صورتي وظيفه‏اش را انجام داده است كه رياكارانه انفاق نكند و نياز نيازمندان را به‏گونه‏اي برآورده مي‏كند كه حيثيت و منزلت اجتماعي آنان حفظ شود و تلاش براي تامين نيازمندان، با شرط مذكور، بي‏شك، انسان انفاق‏كننده را مشمول عنايات خداوند و بهره‏مندي از قرآن مي‏كند. در آيه مزبور، انفاق يكي از شروط بهره‏مندي از هدايت قرآن و اوصاف متقين دانسته شده است.
    ب_ موانع بهره‏مندي از قرآن
    1- ظلم
    يكي از موانع بهره‏مندي از قرآن «ظلم‏» است. در بينش قرآن، «ظلم‏» تنها ستمگري نسبت‏به ديگران نيست، بلكه ركت‏بر خلاف جهت كمال خويش نيز نوعي ستمگري است و آنكه به ديگري ستم مي‏كند در واقع، دو نوع ظلم مرتكب شده، هم به ديگران ستم كرده است و هم به خود.
    [1] . على(ع) در وصف انسان‏هاى با تقوا مى‏فرمايد: «عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم‏»; خدا نزد اهل تقوا بزرگ جلوه كرده، عظمت او را درك كرده‏اند و باورشان آمده است. درنتيجه، آنچه جز خداست در چشمانشان كوچك جلوه كرده است. (نهج‏البلاغه، خطبه‏193)
    امضاء

  13. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    و به اين وسيله، خود را از رسيدن به كمال واقعي خويش محروم كرده است. به همين دليل، در قرآن مجيد شرك و بت‏پرستي نوعي ظلم و ظلمي بزرگ قلم‏داد شده است: «ان الشرك لظلم عظيم‏» (لقمان:13); زيرا شرك بالاترين و بزرگ‏ترين عامل دوري از خدا و فاصله‏گرفتن از كمال حقيقي است. اگر «ظلم‏» ندادن و ناديده‏گرفتن حق ديگران است در بيان قرآن مجيد، فقط انسان‏ها مشمول آن نيستند، بلكه اين موضوع شامل هر موجود ديگري نيز مي‏شود و به همين دليل، قرآن از كساني نام مي‏برد كه به آيات الهي ظلم كرده‏اند: «بما كانوا بآياتنا يظلمون‏» (اعراف:9); ظلم به آيات الهي به معناي ناديده گرفتن وانكار آنهاست كه خداوند فرمود: «هيچ‏كس جز ستمگران آيات ما را انكارنمي‏كنند: «و مايجحد بآياتنا الاالظالمون.» (عنكبوت:49)
    به هر حال، ستمگري در مرحله اول سبب مي‏شود كه فرد، قرآن و حقانيت آن را منكر شود، هرچند يقين داشته باشد كه قرآن حق است: «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا.» (نمل:14) در مرحله بعد، به جاي آنكه از قرآن بهره برد و بيماري‏هاي روحي‏اش شفا يابد و مشمول رحمت‏خدا شود، قرآن جز بر زيان و خسرانش نمي‏افزايد: «و لايزيد الظالمين الا خسارا» (اسراء:82); قرآن ستمگران را جز زيان نمي‏افزايد.
    2- دروغ‏گويي و گناه‏كاري
    يكي ديگر از موانع بهره‏مندي از قرآن دروغ‏گويي و گناه‏كاري است. گاهي انسان در اثر عواملي مرتكب گناهي مي‏شود و يا دروغي مي‏گويد، ولي زود پشيمان مي‏شود و توبه مي‏كند و مشمول رحمت‏خدا واقع مي‏شود.
    اما گاهي در اثر تكرار گناه و يا دروغ‏گفتن، دروغ‏گويي و گناه‏كاري در او تبديل به يك صفت مي‏شود. تكرار گناه و تكرار دروغ سبب مي‏شود كه انسان گناه‏كار و دروغ‏گو آيات الهي را بشنود، ولي از آن بهره‏مند نگردد و بلكه بر گناه خويش اصرار ورزد و از آيات قرآن روي بگرداند، به‏گونه‏اي كه گويا نشنيده است.
    تكرار گناه «استكبار» را به همراه مي‏آورد و استكبار، تسليم حق نشدن و تسليم حق نشدن، مهر و قفل بر دل مي‏زند و كسي كه بر دل او مهر زده شود بهترين موعظه‏ها و حكمت‏ها هم در آن اثرنخواهدكرد. چنين‏انساني‏حتي اگر در قرآن تدبر كند و بينديشد از قرآن سودي نمي‏برد: «ا فلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها.» (محمد:24) استكبار قفل دل است، ولي چنين انساني علاوه بر آنكه‏بردلش‏قفل‏ومهرزده‏ شده‏است، در گوشش نيز وقر (سنگيني) وجود دارد و شنيدن و نشنيدن آيات برايش يكسان است.
    3- استكبار
    استكبار از جمله موانع بهره‏مندي از قرآن است. در آيه شريفه 15 سوره سجده مي‏فرمايد: «كساني كه استكبار ندارند به قرآن ايمان مي‏آورند.» استكبار و خود را برتر از حق و حقيقت دانستن سبب مي‏شود كه انسان با آنكه حق را شناخته است، تسليم آن نشود و راه سعادت را به روي خود ببندد. قرآن مجيد در آيات فراواني از مقاومت مستكبران در برابر دعوت انبياي الهي: سخن گفته است و متذكر مي‏شود: «مستكبران با آنكه حقانيت پيامبران را دريافته بودند، تسليم دعوت ايشان نشدند، بلكه با آنان به مبارزه پرداختند.» شيطان نخستين مستكبري است كه قرآن از او نام مي‏برد. استكبار شيطان سبب شد با آنكه مي‏دانست دستور خدا حق است و حضرت آدم(ع) لياقت‏خلافت‏خدا را دارد، حاضر به سجده‏كردن بر او نشود.
    استكبار در برابر قرآن سبب مي‏شود كه انسان نه تنها تسليم قرآن نشود، بلكه براي توجيه برخورد خويش، به قرآن نسبت ناروا بدهد. وليد، يكي از شاعران عصر نزول قرآن، ابتدا حقانيت قرآن را دريافت و به آن اعتراف كرد، ولي در اثر وسوسه، تحريك و تشويق سران كفر، در مقام استكبار برآمد و گفت: «قرآن چيزي جز سحر برگزيده نيست‏»
    .(مدثر: 24) قرآن مجيد يكي از علل برخورد خصمانه يهود با مسلمانان و برخورد مسالمت‏آميز مسيحيان با مسلمان را مستكبرنبودن پيروان واقعي حضرت مسيح(ع)
    مي‏داند و مي‏فرمايد: «ذلك بان منهم قسيسين و رهبانا و انهم لايستكبرون‏» (مائده:82) ; اين برخورد دوستانه مسيحيان با مسلمانان بدان دليل است كه برخي از مسيحيان، كشيش و راهبان‏اند و ايشان استكبار ندارند.
    كسي‏كه‏با استكبار با قرآن برخوردكند به‏آياتي كه بر او تلاوت مي‏شود،هيچ توجهي نمي‏كند، گويا از قرآن هيچ نشنيده است:
    «و اذاتتلي‏عليه‏آياتناولي‏ ستكبرا كان لم يسمعها كان في اذنيه وقرا.» (لقمان:7)
    امضاء

  14. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4- ناديده‏گرفتن اعمال ناشايست گذشته
    كسي كه مي‏خواهد از قرآن بهره‏مند شود بايد آلودگي‏هاي روحي خود را بزدايد و براي اين كار ضرورت دارد كه نوعي بازنگري نسبت‏به اعمال گذشته خويش داشته باشد. آنان كه اعمال گذشته خود را ناديده مي‏انگارند و يا اعمال اشايست‏خود را اندك مي‏شمارند از قرآن بهره‏اي نمي‏برند. در روايات آمده است كه اگر كسي اعمال ناشايست‏خويش را اندك شمارد و با خود بگويد كه اگر فقط با اين گناه مؤاخذه شوم مساله‏اي نيست، خداوند آن گناه را بر او نمي‏بخشد. [1]

    فراموشي اعمال ناشايست گذشته سبب مي‏شود كه وقتي آيات الهي به كسي تذكر داده مي‏شود، از آن روي برگرداند و به آن توجهي نكند. روشن است كه چنين انساني از قرآن بهره‏اي نخواهد داشت. قرآن مجيد در اين زمينه مي‏فرمايد: «و من اظلم ممن ذكر بآيات ربه فاعرض عنها و نسي ما قدمت‏يداه انا جعلنا علي قلوبهم اكنة ان يفقهوه و في آذانهم وقرا.» (كهف: 57)
    5- باورنداشتن آخرت
    يكي از شرايط بهره‏مندي از قرآن ايمان به آخرت است. هر قدر ايمان انسان به آخرت قوي‏تر باشد، بهره‏مندي‏اش از قرآن بيش‏تر خواهد بود و هر قدر اين ايمان ضعيف گردد اثرپذيري او از قرآن كم‏تر مي‏شود. در آيه چهارم سوره بقره، شرط هدايت‏پذيري از قرآن يقين به آخرت معرفي شده است. آيه 45 سوره ق مي‏فرمايد: كسي از قرآن متذكر مي‏شود كه از وعده‏هاي ناگوار آخرت بيمناك باشد. «فذكر بالقرآن من يخاف وعيد» در آيه 45 و46 سوره اسراء مي‏فرمايد: «و اذا قرات القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالاخرة حجابا مستورا و جعلنا قلوبهم اكنة ان يفقهوه و في آذانهم وقرا»; آنگاه كه قرآن را تلاوت مي‏كني، بين تو و كساني كه به آخرت ايمان ندارند پوششي قرار مي‏دهيم و بر دل‏هايشان پرده‏ها و در گوش‏هاشان سنگيني مي‏نهيم تا قرآن را نفهمند.
    قبلا نيز يادآور شديم كه، خداوند در وصف انسان‏هاي صالح و برجسته مي‏فرمايد: «انا اخلصناهم بخالصة ذكري الدار» (ص:46); ما آنان را با عنصري خالص‏كننده خالص و ناب كرديم و آن عنصر، ياد معاد است.
    6 و7- كفر و شرك
    در آيات متعددي از قرآن مجيد، كفر مانع بهره‏گيري از قرآن معرفي شده است. در آيه‏47 سوره عنكبوت مي‏فرمايد: «و ما يجحد بآياتنا الا الكافرون‏»; جز كافران كسي آيات ما را انكار نمي‏كند. در آيه 31 سوره سبا مي‏فرمايد:
    «و قال الذين كفروا لن نؤمن بهذا القرآن‏»; كافران گفتند كه ما هرگز به اين قرآن ايمان نمي‏آوريم. كفر موجب تكذيب آيات و معارف الهي مي‏شود و تكذيب حقايق قرآني نپذيرفتن و تسليم‏نشدن در برابر آن را به دنبال دارد: «بل الذين كفروا يكذبون و اذا قري‏ء عليهم القرآن لايسجدون.» (انشقاق:28 و29) شرك نيز سبب مي‏شود كه انسان مشرك نه تنها از بيانات قرآن پند نگيرد، بلكه با شنيدن قرآن بر نفرتش نسبت‏به قرآن و معارف حق آن افزوده شود: «و لقد صرفنا في هذا القرآن ليذكروا ومايزيدهم الا نفورا» (اسراء:41);
    به همين دليل است كه با شنيدن آيات به مجادله مي‏پردازد تا موضع‏گيري خويش را در برابر حقايق قرآني حق جلوه دهد: «و لقد صرفنا في هذا القرآن للناس من كل مثل و كان الانسان اكثر شي‏ء جدلا.» (كهف: 54) چنين انساني دوست ندارد كه آيه يا سوره‏اي بر مسلمانان از سوي خدا نازل شود: «ما يود الذين كفروا من اهل الكتاب و لا المشركين ان ينزل عليكم من خير من ربكم.» (بقره:105)
    8 و9 و 10- پيروي از هواي نفس، مسخره كردن آيات و ياوه‏گويي
    ريشه اصلي مخالفت‏با حق و حقايقي كه پيامبران‏7 مي‏آوردند پيروي از هواي نفس است. تمايلات نفساني، انسان را به خوي حيواني دعوت مي‏كند و قرآن و معارف ديني او را به سوي كمالات انساني فرامي‏خواند. كساني كه به هر دليل، هواي نفس خويش را اله و معبود خود قرار مي‏دهند و آن را بر عقل و دل خود حاكم مي‏كنند، از قرآن و معارف آن سر باز مي‏زنند و از آن بهره‏مند نمي‏شوند. در آيه‏16 سوره محمد(ص) مي‏فرمايد: «و منهم من يستمع اليك حتي اذا خرجوا من عندك قالوا للذين اوتوا العلم ماذا قال آنفا اولئك طبع الله علي قلوبهم واتبعوا اهوائهم‏»; اي پيامبر، برخي از آنان كساني هستند كه به تو گوش فرا مي‏دهند، آنگاه كه از نزد تو بيرون روندبه آنان كه اهل دانش‏اند مي‏گويند: پيامبر(ص) اندكي پيش چه گفت؟ خداوند بر دل‏هاي اينان مهر نهاده و اينان از هواهاي نفساني خويش پيروي كرده‏اند كه چنين سخناني مي‏گويند.
    كسي كه هواي نفس خويش را مدار حركت، فعاليت، موضع‏گيري و پذيرش يا عدم پذيرش قرار مي‏دهد، با آنكه مي‏داند حقيقت جز آن است كه او عمل مي‏كند، مسير باطل را ادامه مي‏دهد و با آگاهي، دچار گمراهي مي‏شود: «ا فرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم‏»; آيا مي‏بيني آن را كه هواي نفس‏اش را خداي خود قرار داده و خدا او را دانسته - و پس از اتمام حجت - گمراه ساخته است؟
    چنين كسي ديگر راهي براي هدايت نخواهد يافت; زيرا همه راه‏ها و ابزارهاي شناخت‏خود را آگاهانه از كار انداخته است. او سخن حق قرآن را نمي‏پذيرد و آن را مسخره مي‏كند، ولي ياوه‏ها را با بهاي گزاف مي‏خرد تا با آن ديگران را گمراه سازد: «و من الناس من يشتري لهوا الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم ويتخذها هزوا ... و اذا تتلي عليه آياتنا ولي مستكبرا.» (لقمان:6 و7)
    [1] . «من الذنوب التي لايغفر قول الرجل ليتني لا اوءاخذ الا بهذا»
    (محمدتقى مجلسى، همان، ج 15، باب‏43، ص 312، روايت 20612) محمود رجبي- فصلنامه معرفت, ش
    24


    امضاء

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi