1. تدبر و تفكر: قرآن تجلي خداست و مخاطب آن فطرت زوال ناپذير آدمي در هر عصر و نسل و نژاد، بدين جهت پيام قرآن در بردارندة ژرف فرازماني، و فرامكاني و جهان شمول است. به همين جهت همة محققان ژرف انديش كه در محضر حقايق قرآن زانو بزنند و با جرأت و شهامت سؤالاتشان را مطرح كنند، ميتوانند در خور خود پاسخ دريافت كنند (منتهي با رعايت شرط بعدي) و نبايد به بهانههاي چون تفسير به رأي ممنوع است (كه ممنوع است) از تفسير قرآن و فهم و ارائه حقايق آسماني آن خودداري نمايند.
امام خميني (ره) در اين زمينه ميگويد:
«يكي از حجب كه مانع استفاده از اين صحيفه نورانيه است؛ اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسرين نوشته يا فهميدهاند كسي را حق استعاذه از قرآن نيست و تفكر و تدبر در آيات شريفه را به تفسير به رأي ـ كه ممنوع است ـ اشتباه نمودهاند و به واسطه اين رأي فاسد و عقيدة باطله، قرآن را از جميع فنون استفاده عاري نموده و آن را به كلي مهجور نمودهاند.[9]
2. لزوم كسب صلاحيت در فهم و تفسير قرآن (بصير بودن)
شرط ديگر، آگاهي به فنون و قواعد تفسيري است زيرا خورشيد تابان را هم تنها چشم بينا ميتواند ببيند، به علاوه معارف قرآن داراي سطوح و مراتب مختلفي است بخشي از معارف هزار لايه آن، آن قدر بلند و عميق است كه جز راسخان در علم توانايي درك و فهم آن را ندارند.
در مقابل بخشي را همگان ميفهمند و نيازي به تبيين ندارد. امّا بخش عمدهاي از آن در سطح بالاتر از فهم انسانهاي معمولي است و نيازمند به تفسير و تبيين است و همين احساس نياز سبب تدوين تفاسير متعددي در طول تاريخ گرديده است، نياز به تفسير ناشي از ضعف مؤلف يا ابهام در تدوين و معماگويي نيست، بلكه ضعف و كمبود دانش بشري، معاني بسياري زياد الفاظ متداول، آميختگي و پراكندگي مطالب و نيز فاصله طولاني زماني سبب نياز به تفسير است. و تفسير نياز دارد كه به فنون آن آگاهي لازم حاصل شده باشد.
استاد جوادي آملي دراين زمينه ميگويد: « براي فهميدن و برداشت كردن از قرآن اشراف بر مبناي، اصول، قواعد، منابع شيوههاي تفسير و نيز علوم مورد نياز مفسران امر الزامي است، زيرا تفسير راهي بر كشف معاني، مدلولات قرآن و فهم آن است، شرط انتساب سخني به قرآن ـ كه لفظ و معنا هر دو از آن خداست ـ آن است كه با درنظر گرفتن مباني و قواعد و با تسلط بر علوم مورد نياز و با قرار دادن ساير منابع در كنار قرآن كشف شود و نحوة استناد مطالب به متن نشان داده شود.
اگر چه قرآن با هدف فهم عامه مردم نازل شده است و كتابي در نهايت فصاحت و بلاغت و شيوايي است، در عين حال مشحون از كنايه، استعاره، تمثيل، تشبيه، اشاره رمز، بدايع و نوآوريهاست، به علاوه معارف ويژهاي در جهان بيني توحيدي، اسماي حسناي الهي، صفات خدا، قضا و قدر، جبر و تفويض اختيار، تجرد روح، عصمت فرشتگان و... دارد كه بدون تفسير، فهميدن آنها ميسور نيست.[10]
و استاد مصباح در زمينة فوق ميگويد: «بديهي است كه فهم قرآن و تفسير آن در صلاحيت هر كسي نيست، چنان كه فهم مطالب دقيق علمي در هر رشته و زمينهاي در صلاحيت هر كس نيست، فهم معادلات پيچيدة رياضي يا دقايق ساير علوم، تنها در صلاحيت متخصصان آن علوم است و غير متخصصان نه تنها از اظهار نظر دربارة آنها عاجزند و اظهار نظر آنها فاقد هرگونه ارزش است.
|❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀|
|❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀||❀❀|