3 - ابن ابی الحدید با اینکه از برترین شارحان نهج البلاغه است ، در عین حال شناخت آن چنانی نسبت به مقام امام و امامت ندارد . و در ابتدای خطبه همام ، در توجیه این سؤال که چرا علی علیه السلام از ابتدا پاسخ همام را در بیان اوصاف متقین نداد ، بلکه اجازه داد تا او اصرار و سماجت کند تا آن جا که امام را در فشار قرار دهد ؟ پاسخ هایی داده است . از جمله می گوید :
" ولعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانی التی خطرت له فی الفاظ مناسبه لها ثم ینطق بها کما یفعله المتروی فی الخطبه ؛
شاید علت تاخیر او از جواب این بود که معانی ای که برای او خطور می کرد را در الفاظ مناسب ردیف کند ( و بقول امروزی ها سخنرانی را خوب آماده کند ) و آنگاه سخن بگوید چنان که یک خطیب فکر و اندیشه می کند . "
مذهب و اعتقاد ابن ابی الحدید اجازه نمی دهد که بفهمد امام علم الهی و " لدنی " دارد و نیاز به فکر و ترتیب الفاظ و آماده کردن منبر و سخنرانی و پیش مطالعه ندارد .
4 - در یکی از مجلات می خوانیم : " مهدی علیه السلام در دل تاریخ فرو رفته و از موقعیت امامت و برتری خویش بر تاریخ پرتو افکنده ، با آزمودگی و تجربه ای که در این مدت طولانی کسب کرده است توانایی دگرگونی اساسی جهان را خواهد داشت .
" آیا امام معصومی که وارث علوم تمام انبیا و ائمه گذشته و دارای " علم لدنی " و الهی می باشد ، نیاز به کسب تجربه بشری دارد ؟ آیا این نشانگر این نیست که در حوزه خودی هم باید امام شناسی تقویت شود ؟
شبهه افکنی روشنفکران معاصر نیز بیشتر ناشی از عدم شناخت معصومان و امامان است . چنان که بسیاری از وهابیان نیز که بیشترین شبهه را در سطح جهان علیه شیعه مطرح می کنند ، این اعمالشان بر اثر عدم درک صحیح امامت در شیعه ، و عدم توان آن است .
بدین جهت است که امامان ، در طول تاریخ تلاش نمودند ، تا تبیین صحیح و درستی از امامت و جایگاه رفیع آن ارائه کنند . از جمله ثامن الحجج علیه السلام سخت تلاش نمود و از فرصت ها بهره برداری نموده ، در جامعه ای که امامت و خلافت الهی ، رنگ پادشاهی گرفته بود و در حد ولایتعهدی تنزل یافته بود ، معنا و تفسیر صحیحی از امامت و جایگاه آن ارائه کرد