صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30

موضوع: به‌ مناسبت 20 مهر، روز بزرگداشت لسان الغيب حافظ شيرازي

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
    راحت جان طلبم و از پی جانان بروم

    گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب
    من به بوی سر آن زلف پریشان بروم


    دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

    چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت
    به هواداری آن سرو خرامان بروم


    در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
    با دل زخم کش و دیده گریان بروم

    نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
    تا در میکده شادان و غزل خوان بروم


    به هواداری او ذره صفت رقص کنان
    تا لب چشمه خورشید درخشان بروم

    تازیان را غم احوال گران باران نیست
    پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم


    ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون
    همره کوکبه آصف دوران بروم




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    هرگزنميرد آنکه دلش زنده شد به عشق
    ثبت است بر جريده عالم دوام ما


    بيستم مهر مصادف است با سالگرد در گذشت غزالسراي بزرگ ايران زمين ٬ حافظ شيرازي ٬ از اين فرصت استفاده مي کنيم و نظري هرچند کوتاه به زندگي اين شاعر نامدار ايراني مي اندازيم

    مختصری از زندگينامه حافظ:

    شمس الدين محمد ملقب به لسان الغيب غزلسرای بزرگ و نامی ايران در قرن 8 ميزيست. تاريخ دقيق ولادت وی مشخص نيست شايد حدود سال 727 . گويند پدرش بهاالدين بازرگانی اصفهانی بوده كه در كازرون با زنی از آن محل ازدواج كرده و خيلی زود در ايام كودكی شمس الدين محمد از دنيا رفت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پيش گرفت و برای كسب نان به كارهای سخت و توانفرسا پرداخت و به سختی به تحصيل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور يافت.و چون در ايام جوانی حافظ قرآن بود حافظ تلخص كرد.وفات وی در شصت و چند سالگی در سال 792 يا 791 اتفاق افتاد .و پس از وفاتش شخصی به نام محمد گلندام اشعار وی را جمع آوری كرد. حافظ علاوه بر غزلهايش رباعی ،ساقی نامه و مثنوی نيز دارد ولی شهرتش به خاطر غزلهای پرارزش اوست .

    دوره ای كه حافظ در آن ميزيست :

    حافظ هنرمندی هدفمند بود و بنابراين از تاريخ زمانه اش جدا نيست . دوره زندگی اين شاعر در عصر فترت دوره ايلخانی و تيمور است يعنی كشمكش بين دو آشوب بزرگ مغول و تيمور. شيراز در اين اعصار كانون هنر ايران بود و به سبب هوشياری يكی از اتابكان فارس با دادن خراج هنگفت از گزند حمله مغول د رامان ماند و پناهگاه هنرمندان و انديشمندان شد و به شكوفايی اقتصادی و هنری رسيد. با اين وجود عصر حافظ دوران سقوط ارزشهاست . عصر جنگهای داخلی و تزوير های خانگی .در اين دوره قيام ها اغلب خودجوش و بدون سازماندهی بودند . و عناصر جنبش های سازمان يافته را بيشتر دراويش تشكيل ميدادند كه انها نيز توفيقی نداشتند ولی انديشمندان عصر خود را تحت تاثير قرار دادند . حافظ در دوران سياه امير مبارزالدين دلبستگی خود را به حركتهای تحول طلبانه نشان ميدهد :

    از كران تا به كران لشكر ظلم است ولی

    از ازل تا به ابد فرصت درويشان است .








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.

    با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست، چنانچه کسری بهروزی در این باره می نویسد: در مورد زندگی خانوادگی و هم چنین همسر و فرزند حافظ، کم تر نوشته یی به چشم می خورد. ولی با نگاهی به دیوان خواجه ی شیراز می توان نتایجی گرفت. ازدواج حافظ می بایستی در سال های 744 و 745 ق در زمان پادشاهی شیخ ابواسحاق و وزارت حاجی قوام صورت گرفته باشد، زیرا او در یکی از غزلیات خود صریحاً به حاجی قوام اشاره می کند و از سرو زیبای خود در خانه. در اوایل سلطنت شاه شیخ هنگامی که حافظ 27 یا 28 ساله است با یار نمکین 14 ساله اش ازدواج می کند. او فقط یک بار ازدواج می کند و پس از درگذشت همسر دلبندش دیگر هرگز همسری اختیار نمی کند.

    بلبل شیراز خود را در سایه ی سرو مه رویش در خانه فارغ از سرو بستانی و شمشاد چمن می داند و بی نیاز از خوبان و مه رویان دیگر. همسرش به اندازه یی مقبول طبع شاعرانه و لطیف اوست که با داشتن یک چنین گل زیبایی در کنار خود خویشتن را فارغ از لاله و گل نسرین و برگ نسترن می خواند. این زمان اوج کام کاری و خوش دلی رند شیراز است زیرا که شاهی آزاداندیش و سخاوتمند و ادب دوست بر سر کار است و به اشاره ی او وزیر حاجی قوام بخشنده از هیچ گونه کمکی به حافظ دریغ ندارد.

    مرا در خانه سروی هست کاندر سایه ی قدش
    فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

    گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند
    بحمدلله و المنّه بتی لشگرشکن دارم

    چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
    نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم

    به رندی شهره شد حافظ میان هم دمان لیکن
    چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    همسر او در سنین جوانی به عقد حافظ درمی آید، زمانی که 14 ساله است و رند شیراز چنان با بت نوجوانش و می دو ساله در کاشانه ی خود سرگرم است که هم صحبتی کسان دیگر را نمی خواهد، زیرا که نقش خال نگارش ذهن او را مشغول ساخته و از ساقی می خواهد که در خوشاب بیاورد و به حسود می گوید که کرم و سخاوت آصفی را ببیند و بمیرد.

    چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک که نقش خال نگارم نمی رود ز ضمیر

    بیار ساغر و در خوشاب ای ساقی حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر

    می دوساله و محبوب چهارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر

    در مورد نام همسر حافظ اختلاف نظر وجود دارد. گروهی می گویند اسم او شاخه نبات بوده و استناد به این بیت حافظ می کنند که می گوید:

    کاین همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد
    اجر صبری ست کز آن شاخه نباتم دادند

    شاخه نبات نامی است غیرمرسوم و بیشتر محتمل است که اشاره ی حافظ به شیرین سخنی خود و تشبیه یارش به شاخه نبات که مظهر شیرینی است، باشد و او این را در بیتی دیگر به روشنی بیان می کند.

    حافظ چه طرفه شاخ نباتی ست کلک تو
    کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است

    به احتمال زیاد نام همسر حافظ نسرین بوده، هرچند که خواجه در 14 غزل از نسرین نام می برد، ولی چنان که شیوه ی اوست، در پرده سخن می گوید و شاید هم به دلیل تعصب شرقی اش از نام بردن صریح همسرش پرهیز دارد، ولی در چند بیت این اشاره روشن تر است، مانند:

    رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
    گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

    و یا:

    به بوی او دل بیمارِ عاشقان چو صبا
    فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

    و یا:

    خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
    افسوس که آن سرو روان رهگذری بود



    همسر حافظ می بایستی در همان سال های اول ازدواج پسری به دنیا آورده باشد که تنها فرزند حافظ است و او هم در عنفوان جوانی در راه سفر نیمه کاره به هند همراه پدر، وفات می یابد.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    وفات همسر حافظ می بایستی در زمان سلطنت شاه شجاع و صدارت وزیرش خواجه تورانشاه اتفاق افتاده باشد. این وفات در سال های اولیه ی پادشاهی شاه شجاع می بایستی رخ داده باشد، یعنی سال های 760 و یا 761 و در ایام نوروزی. او در درگذشت همسرش غمی شبانه روزی دارد و نوحه ی قُمری را حرف درونش می داند که با او هم سوگ است و سوگوار ولی این حکم آسمان است و نمی شود در آن تغییری داد. او مجبور به تنهایی است.

    ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
    از این باد اَر مدد خواهی، چراغ دل بیفروزی

    ندانم نوحه ی قُمری به طرف جویباران چیست
    مگر او نیز هم چون من غمی دارد شبان روزی

    جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
    که حکم آسمان این است اگر سازی اگر سوزی

    نه حافظ می کند تنها دعای خواجه توران شاه
    ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

    غم و اندوه حافظ در سوگ همسرش هر چند او را خم می کند ولی نمی شکند، زیرا که زندگی ادامه دارد ولی او با افسوس از دوران خوش گذشته همراه با یار دلبندش یاد می کند. زمانی که بر لب آب، گل و سبزه با نسرین می نشست و در دامان طبیعت با او به راز و نیاز می پرداخت. اما اختر بدمهر آن یار پری وشش را از جنگ او بیرون می کند و او تنها می ماند با یاد آن ایام خوش ولی هنوز یادگار او در کنارش است.

    آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود
    سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

    از چنگ منش اختر بدمهر به در کرد
    آری چه کنم فتنه ی دور قَمری بود

    اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

    خوش بود لب آب و گل و سبزه ونسرین
    افسوس که آن سرو روان رهگذری بود

    دل گفت فروکش کنم ای شهر به بویش
    بیچاره ندانست که یارش سفری بود





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    وفات همسر حافظ می بایستی در زمان سلطنت شاه شجاع و صدارت وزیرش خواجه تورانشاه اتفاق افتاده باشد. این وفات در سال های اولیه ی پادشاهی شاه شجاع می بایستی رخ داده باشد، یعنی سال های 760 و یا 761 و در ایام نوروزی. او در درگذشت همسرش غمی شبانه روزی دارد و نوحه ی قُمری را حرف درونش می داند که با او هم سوگ است و سوگوار ولی این حکم آسمان است و نمی شود در آن تغییری داد. او مجبور به تنهایی است.

    ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
    از این باد اَر مدد خواهی، چراغ دل بیفروزی

    ندانم نوحه ی قُمری به طرف جویباران چیست
    مگر او نیز هم چون من غمی دارد شبان روزی

    جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
    که حکم آسمان این است اگر سازی اگر سوزی

    نه حافظ می کند تنها دعای خواجه توران شاه
    ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

    غم و اندوه حافظ در سوگ همسرش هر چند او را خم می کند ولی نمی شکند، زیرا که زندگی ادامه دارد ولی او با افسوس از دوران خوش گذشته همراه با یار دلبندش یاد می کند. زمانی که بر لب آب، گل و سبزه با نسرین می نشست و در دامان طبیعت با او به راز و نیاز می پرداخت. اما اختر بدمهر آن یار پری وشش را از جنگ او بیرون می کند و او تنها می ماند با یاد آن ایام خوش ولی هنوز یادگار او در کنارش است.

    آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود
    سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

    از چنگ منش اختر بدمهر به در کرد
    آری چه کنم فتنه ی دور قَمری بود

    اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

    خوش بود لب آب و گل و سبزه ونسرین
    افسوس که آن سرو روان رهگذری بود

    دل گفت فروکش کنم ای شهر به بویش
    بیچاره ندانست که یارش سفری بود









    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    همسر حافظ به دور از او رخ در نقاب خاک کشید و عاشق شیدا به خاک پای او و فرزندشان که نور دیده ی حافظ است سوگند می خورد که دیگر هرگز بی رخ یارش فروغ از چراغ دیده ندیده و در نبود او نقش خیالش را در کارگاه دیده کشیده و هیچ هنگام یاری چو او نه دیده و نه شنیده و از نسیم صبحگاهی می خواهد که از آن تراب، غباری به نزد او بیاورد.

    خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم


    از کوی یار بیار، ای نسیم صبح غباری
    که بوی دل خون از آن تراب شنیدم

    به خاک پای تو سوگند و نور دیده ی حافظ
    که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم



    پسر جوان حافظ آن قرة العینش و آن میوه ی دلش نیز چندی پس از درگذشت همسرش در عنفوان جوانی در زمانی که حافظ برای او آرزوها داشت فوت می کند و فلک به جای لوح سیمین در کنارش لوح سنگین بر سرش می نهد.

    دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
    نصیبش بودی از این تاق رنگین

    به جای لوح سیمین در کنارش
    فلک بر سر نهادش لوح سنگین

    بلبل شیدا و طوطی شکرمنقار نور دیده ی خود را نیز از دست می دهد. ولی آه و فریادش از چشم حسود مه و چرخ به جایی نمی رسد و ماه کمان ابرویش در لحد منزل می کند و گلی که این بلبل خوش الحان با خون دل حاصل کرده بود به دست باد خزان پریشان می گردد و سیل فنا او را با خود به فنا می برد.

    بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
    باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

    طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود
    ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

    قرة العین من آن میوه ی دل یادش باد
    که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد

    آه و فریاد که از چشم حسود مه و چرخ
    در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد.










    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    حافظ و عرفان :

    عرفان به معنی يافتن حقايق از طريق كشف و شهود است. و عارف د راشعار حافظ به معنی شخص خودشناس خداشناس حقيقت جوی است . مرتضی مطهری در تماشاگه راز ميگويد : ديوان حافظ يك ديوان عرفانی است . د رحقيقت يك كتاب عرفان است به علاوه جنبه فنی شعر. به عبارت ديگر ديوان حافظ عرفان است به علاوه هنر . ديوانی است كه از عرفان سرچشمه گرفته و به صورت شعر بر زبان سراينده جاری گشته.

    بعضی هم برعكس عقيده دارند كه عرفان محلی است كه حافظ را به انسان و زمين پيوند ميدهد و حافظ عارف مطلق نيست. .

    از ديدگاه عارفان جهان از عشق بوجود آمده و با نيروی عشق بازميگردد.در عرفان تقابل ميان عشق و عقل را به هنگام سخن گفتن از عشق زمينی و آسمانی ميبينيم. حافظ نيز در ميان اين سنت ديرينه گام مينهد . حافظ بارها به عاشق بودنش صراحت دارد .تقابل عشق و عقل در ابياتی كه خواجه عشق و رندی را در كنار هم ميآورد به خوبی روشن است :

    عاشق و رند و نظربازم و ميگويم فاش

    تا بدانی كه به چندين هنر آراسته ام

    خواجه در حديث عشق غزل ميسرايد و عشق را والا تراز عقل ميداند و نگار زيبای خود را كه نه خط ميداند و نه درس مساله آموز مدرسين ميسازد.در شعر حافظ آنچه جهان را به حركت ميآورد و اين حركت را دوام ميخشد عطش دستيابی به مبدا است كه اين همان عشق است. شرح عشق بدانگونه كه مبنای وجود باشد پيش از حافظ نيز در شعر پارسی جايگاه خود را داشته است.

    حافظ عشق را اشتياق به جاودانگی انسان و به گسستن زنجيرهای زمان و مكان به شكستن هنجارهای اجتماع ميداند در واقع عقل حافظ جان است و عشق ميل به فناست. وحدت وجود از بحث های اساسی عرفان است كه در شعر حافظ جايگاه خاصی دارد در شعر حافظ جهان با همه كثرت و رنگارنگی از حقيقت واحدی سرچشمه ميگيرد و به سوی هدف يگانه پيش ميرود .






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    انسان شناسی و حافظ :

    انسان در جهان بينی عرفانی نقش فوق العاده ای دارد تا انجا كه انسان عالم كبير است و جهان عالم صغير . در شعر حافظ انسان آزاده ای شوريده است كه در قلبش شعله تابناك عشق روشن است و بار امانتی را كه كوهها و آسمانها از پذيرفتن آن سرزندند بر دوش ميكشد و فراتر از فرشتگان اوج ميگيرد و آنان را واميدارد تا با او باده مستانه بزنند.:

    دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند

    گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

    حافظ اختلاف آدميان را د رنيافتن حقيقت ميداند و ميگويد :

    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

    چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

    ريشه رنج انسان در پراكندگی است و نيز ريشه كينه ها و خودخواهی ها .حافظ جهان را خراب آباد و دامگه حادثه ميداند و ميگويد كه اگر چند روزی روح انسان درقفسی گرفتار است سرانجام آزاد خواهد شد :

    چنين قفس نه سزای چو من خوش الحانيست

    روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم

    حافظ پيامی جديد در مورد انسان دارد در شعر مولوی انسان عاشقی است لبريز از شور جنون د ر شعر سعدی انسان موجودی است كاملا عادی در شعر خيام حيران و سرگشته است اما در شعر حافظ نشانی ميابد كه ويژه خود اوست . هم عاشق است و هم آزاده هم چشم به زيبايی های زمين دارد و هم زشتی ها را ميبيند . مهمتر از همه اينكه بر جهانی بهتر و شايسته تر نظر دارد. جهانی آنچنان كه بايد باشد نه آنچنان كه هست. :

    آدمی در عالم خاكی نمی آيد بدست

    عالمی ديگر ببايد ساخت و از نو آدمی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  12. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi