صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 58

موضوع: ۞*۞کرامات حضرت معصومه (سلام الله علیها)۞*۞

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. بي نياز شدن از عمل جراحي

    کرامت بیستم: بي نياز شدن از عمل جراحي




    آيت الله سيد محمد باقر موحد ابطحي نقل فرمودند كه همشيره حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيد احمد روضاتي ( همسر آقا حسام الدين ) مريض بودند و احتياج به عمل جراحي داشتند ، روز چهارشنيه اي قرار بود در تهران تحت عمل جراحي قرار بگيرند . دكتر گفته بود : چون روز جمعه من در تهران نيستم ، صلاح مي دانم كه شما روز شنبه و يا يكشنبه بياييد كه من همان روز شما را عمل مي كنم .

    اينها به قم آمدند و در منزل ما بودند ، شب جمعه اين خانم به حرم مشرف مي شوند والتماس فراوان مي كنند كه اي بي بي دو عالم شما مي دانيد براي زن بسيار سخت است كه خود را در اختيار جراح نامحرم قرار بدهد ، شما راضي نشويد من اين مشقت روحي را تحمل كنم .

    روز موعود به تهران رفتند دكتر بعد از معاينه مجدد گفت : شما اصلا احتياج به عمل نداريد . و همان روز با خوشحالي برگشتند . با اين كه دكترهاي اصفهان و تهران ، از جمله خود همين دكتر ، متّفق القول بودند كه بايد تحت عمل جراحي قرار بگيرد .




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:11
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. شفا دادن خادم

    کرامت بیست و یکم: شفا دادن خادم



    مولّفِ انوار المشعشعين از يكي از خدام حرم ، به نام آقا سيد حسن فرزند آقا سيد صفي ، نقل مي كند كه عمويم به مرضي مبتلا شد كه ا نگشتهايش سياه گرديد ، معالجات موثّر نشد ، قرار شد كه عمل كنند ، و پايش را قطع كنند ، روزي كه قرار بود فردايش او را عمل كنند ، و پايش را قطع نمايند ، عمويم گفت : امشب مرا در حرم بي بي تنها بگذاريد .

    او را به حرم برديم و درهاي حرم را بستيم ، او در كنار ضريح مشغول گريه و دعا و توسل بود .
    نزديك سحر صدايش شنيده شد كه مي گويد : در را باز كنيد حضرت مرا شفا دادند .

    وقتي در را باز كردند با چهره شاداب و خندان او مواجه شديم . چون از كيفيت شفا يافتنش جويا شديم ، گفت :
    بانوي مجلّله اي در عالم رويا تشريف فرما شدند و فرمودند : چرا ناراحت هستي ؟ بيماري خود را شرح دادم و گفتم : از خدا مي خواهم يا مرا شفا دهد و يا مرگم را برساند .

    آن بانوي بزرگوار گوشه مقنعه اش را به انگشتان من رسانيد و فرمود : < ترا شفا داديم > .
    عرض كردم شما كيستيد ؟ فرمود : < چگونه مرا نمي شناسي در حالي كه از خدام من هستي ؟ من فاطمه دختر موسي بن جعفرم >

    .(انوار المشعشعين : ج 1 ص 503 . )




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:12
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  5. تشكر


  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. شفا دادن مریض

    کرامت بیست و دوم: شفا دادن مریض




    داستان ديگري در همين رابطه به خانواده آقاي فهيمي مربوط مي شود كه تقريبا 30 سال پيش اتّفاق افتاده است .

    آقاي فهيمي فرمودند : با زحمت فراوان پاسپورت و ويزاي عراق گرفته بوديم كه به عتبات مشرف بشويم ، همسرم مريض بود و كم كم از پا افتاد و ديگر قدرت حركت نداشت .

    در قم و تهران پزشكان ، متّفق القول شدند كه بيماري او < فيستول مزمن > است و بايد تحت عمل جراحي قرار بگيرد .
    تصميم گرفتيم كه در قم بستري كنيم ، آقاي دكتر بني فاطمي تخت او را مشخّص كرد كه ببريم و بستري كنيم .

    شب به حرم مطهر مشرف شدم و به محضر حضرت معصومه عليها السلام عرض كردم : بي بي جان ! من خدمتگذار شما هستم ، پدرم نيز يك عمر خدمتگذار اين آستان بود ، شما خانم هستيد و مشكل ما را لمس مي كنيد ، من راضي نيستم همسرم براي چنين عملي زير دست مرد نامحرمي قرار بگيرد ، شما هم راضي نباشيد. خيلي التماس كردم و به خانه برگشتم .

    صبح يكي از صبيه ها آمده بود كه براي بردن مادرش ما را همراهي كند ، چون مهياي رفتن شديم ، همسرم گفت : من امروز حالم بهتر است ، امروز نمي رويم . گفتم : در بيمارستان اطاق و تخت رزرو شده . جالب نيست ؟ گفت : به آقاي دكتر بني فاطمي تلفن بزن ، بگو : انشاءالله فردا مي آييم .

    به دكتر تلفن كردم ، گفت : بهتر شدن معني ندارد ، بايد عمل شود ، گفتم : اجازه بدهيد امروز نيائيم ، چون نمي خواهم بر خلاف ميل مريض رفتار شود ، گفت: مانعي ندارد .

    فردا كه خواستيم برويم ، گفت : امروز حالم خيلي بهتر است . آن روز هم نرفتيم ، روز سوم ديدم بلند شده در اتاق راه مي رود ، با اينكه مدتها بود قدرت نشستن و برخاستن نداشت .

    گفت : من ديگر احتياج به عمل ندارم ، شما برويد مقدمات سفر را فراهم كنيد ، عازم كربلا بشويم .
    ده روز گذشت و از ناراحتي او هيچ اثري نبود و ما مهياي عتبات شديم به عتبات عاليات رفتيم و برگشتيم و پس از گذشت اين مدت از عنايات حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ هيچ ناراحتي از اين ناحيه پيدا نشد .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:13
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  7. تشكر


  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. پاداش گراميداشت خادم

    کرامت بیست و سوم: پاداش گراميداشت خادم




    مرحوم حاج ميرزا محمد تنكابني ، متوفاي 1302 هـ . تأليفات فراواني دارد كه اسامي 212 جلد از آنها را در كتاب < قصص العلماء > آورده است .(قصص العماء ص 81 _ 88 .)

    كتاب قصص العلماء بطوري كه از عنوانش پيداست ، در مورد شرح حال علماي اعلام تأليف شده است .

    مرحوم تنكابني در اين كتاب به سبك قدما شرح حال خودش را نيز نوشته است .
    او در ضمن شرح حال خويش به عناياتي از حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ اشاره كرده ، كه يك نمونه آن را در اينجا مي آوريم :
    در سالي كه براي زيارت حضرت فاطمه دختر موسي بن جعفر عليهما السلام ملقب به حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ به قم مشرف شدم ، كيسه اي داشتم كه مخصوص پول طلا بود ، همواره مقدار معيني طلاي مسكوك در آن مي گذاشتم و همراه خود مي بردم .

    در يك شب جمعه اي دو اشرفي طلا در آن كيسه نهادم و براي آستان بوسي دختر باب الحوائج به حرم مطهر مشرف شدم .
    در حرم مطهر به دلم گذشت كه به يكي از خدام هديه اي بدهم ، چون هوا تاريك بود به جاي دو روپيه ، دو اشرفي طلا را به او داده بودم .
    هنگامي كه به منزل مراجعت كردم ، كيسه پول را خالي يافتم و متوجه شدم كه اشرفي ها را سهواً به جاي روپيه داده ام .

    صبح هنگامي كه مي خواستم از منزل بيرون بروم آن كيسه را برداشتم كه تعدادي اشرفي در آن بگذارم و براي خرجي همراه خود بردارم ، با كمال تعجب مشاهده كردم كه دو اشرفي طلا در آن هست .
    من مطمئن هستم كه شب آن كيسه خالي بود و مطمئن هستم كه احدي در آن تصرف نكرده بود .

    سپس ايشان اضافه مي كند كه اين قضيه دو بار برايم ا تّفاق افتاد .

    (قصص العلماء ص 74 )


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:14
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  9. تشكر


  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. پناهگاه محرومان

    کرامت بیست و چهارم: تاثیر عجیب دعای حضرت معصومه



    يك خانم محترمي از اهالي يزد و مقيم قم مي گويد : در حدود چهل سال پيش از اين ، شوهرم مرتّب مرا كتك مي زد و به من نفقه نمي داد . گاهي آنقدر مي زد كه من از حال مي رفتم .

    يكبار كه كتك فراوان زده بود ، آنقدر ناراحت شدم كه تصميم گرفتم انتحار كنم ، و لذا به مغازه عطّار رفتم و از او يك مثقال ترياك به يك تومان خريدم كه بخورم و خود را نابود كنم .

    به دلم گذشت كه به حرم مشرف شده ، زيارت كنم و بعد از زيارت آن را بخورم . در صحن مطهر ديدم آقاي شمس نائيني روي منبر صحبت مي كند ، پاي منبر ايشان نشستم و خيلي گريه كردم .

    بعد از منبر ايشان به حرم مشرف شدم ، آنجا به نظرم رسيد كه اين كار من اشتباه است ، چون من كه دنيا ندارم ، با اين كار آخرتم را نيز از دست مي دهم . چون مي دانستم كسي كه خود كشي كند به جهنم مي رود . لذا از تصميم خود برگشتم و توبه كردم .

    به هنگام بازگشت به منزل ، به مغازه عطّار رفتم و آن را با قند و چايي عوض كردم .
    شب در عالم رويا ديدم كه در صحن مطهر كنار حوض ايستاده ام خانم سياه پوشي كه تمام بدنش پوشيده بود ، حتّي صورت مباركش نيز پوشيده بود و در دستشان دستكش داشتند ، به كنار من آمدند و فرمودند :

    < از شما خيلي ممنون هستم > .
    عرض كردم : مگر من چه كردم كه مورد رضايت شما قرار گرفته است ؟
    فرمودند : به خاطر اين كه ، آن را در حرم من نخوردي .
    سپس مرا با خود تا ايوان آيينه بردند ، نزديك درب حرم 2 عدد كليد به من دادند و فرمودند : اين اطاق از آنِ شماست .
    سپس فرمودند : مي دانم كه چرا ناراحت هستي ، براي اينكه همسرت ترا كتك مي زند . من كاري مي كنم كه كتك او در تو اثر نكند .
    انگاه دست مباركشان را بر سر و صورت من كشيدند و فرمودند : ديگر كتك او در تو اثر نخواهد كرد.

    عرض كردم : بي بي شما كي هستيد ؟ روپوش از صورت خود كنار زدند ، نور تمام صورت مباركشان را احاطه كرده بود ، فرمودند :
    < من فاطمه معصومه هستم > .

    من چادر مباركشان را گرفتم و گفتم : من حاجتم را از شما مي خواهم . فرمودند : حاجت تو را داديم .
    از خواب بيدار شدم و ديدم در عالم رويا اشك فراوان ريخته ام .
    از آن تاريخ به بعد هر وقت شوهرم مرا كتك مي زد اصلاً اذيت نمي شد و بدنم درد نمي كرد .

    اين داستان را يكي از دوستان مورد اعتماد كه با ايشان همسايه است براي نگارنده نقل كرد و اضافه نمود :
    من مكرر شاهد كتك زدن شوهرش بودم و بعداً از او مي پرسيدم : آيا دردت نمي آيد ؟ ! مي خنديد و مي گفت : نه ، به بركت حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ اصلاً متوجه نمي شوم و دردم نمي آيد .




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:17
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  11. تشكر


  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. پناهنده شدن شتر به حرم حضرت معصومه

    کرامت بیست و پنجم: پناهنده شدن یک حیوان به حرم مطهر



    صاحب انوار المشعشعين مي نويسد : به خاطر دارم كه شتري به جهت آزار و ايذاء صاحبش به حرم مطهر حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ پناه آورده ، در پايين ايوان آرميده بود ، تا صاحبش آمد و برد .(انوار المشعشعين : ج 1 ص 500 . )

    نگارنده گويد : و در عهد ما شتري به آستان مقدس حضرت علي بن موسي الرضا _ عليه آلاف التحيه و الثّنا _ پناه آورده بود كه مشروح داستانش در جرائد انتشار يافت .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:18
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  13. تشكر


  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. پياده از تهران به قم

    کرامت بیست و ششم: شفای جوان ناامید




    جوان سعادتمندي به نام < كامران اعتصامي > در تهران مريض مي شود ، چون از پزشكان نوميد مي شود ، به پيشگاه مقدس حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ متوسل مي شود و نذر مي كند كه اگر خداوند به ا و شفا عنايت فرمايد ، با پاي پياده از تهران به عتبه بوسي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ مشرف شود ، خداوند منّان به احترام حضرت معصومه عليها السلام به او شفا مي دهد ، او نيز به نذر خود عمل كرده ، از تهران با پاي پياده به قم مي آيد و به عتبه بوسي حضرت معصومه عليها السلام شرفياب مي شود .

    اين كرامت تحت عنوان < پياده از تهران به قم > در برخي از جرايد كشور منعكس گرديد .

    (بشاره المومنين ص 53 به نقل از روزنامه اطلاعات دوشنبه 26/3/1348 ش . مسلسل 12915. )


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:19
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  15. تشكر


  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. پيدا شدن گمشده

    کرامت بیست و هفتم: پیدا شدن گمشده




    آيت الله حاج ميرزا ابوطالب تجليل كه از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله حجت قدس سره و از اعضاي هيأت استفتاي مرحوم آيت الله طاب ثراه بودند و اينك يكي از مفاخر حوزه علميه قم هستند ، مي فرمود :

    در عهد زعامت مرحوم آيت الله بروجردي قدس سره روزي در مسير منزلم با طلبه اي مصادف شدم كه با حال اضطراب به سوي آمد ، نسخه اي در دستش بود ، گفت : مريض هستم ، دكتر رفتم و براي پول نسخه كه حدود هفت تومان است ، مانده ام .

    از من كمك خواست ولي چون براي من مقدور نبود از وي معذرت خواستم و به سوي منزل حركت كردم ، چون مقداري راه پيمودم به شدت پشيمان شدم كه چرا او را به شخص ديگري معرفي نكردم . فوراً برگشتم و همين مسير را رفتم و هرقدر دنبال او گشتم او را نيافتم .

    مدتها اين رخداد مرا آزار مي داد و فكر مرا به خود مشغول كرده بود ، تا آنكه شبي پس از جلسه استفتاي آيت الله مرعشي وارد صحن مطهر شدم ، و مقابل ايوان آيينه ايستادم و عرضه داشتم : بي بي ! من امشب اين گمشده را از شما مي خواهم ، همين امشب بايد او را پيدا كنم و به او كمك كنم تا از عذاب وجدان راحت شوم .

    آنگاه به سوي منزل به راه افتادم ، در اثناي راه بر سر دو راهي رسيدم ، ناخودآگاه مسيري را برگزيدم كه هرگز از آن مسير نمي رفتم . در آن مسير از مقابل مسافرخانه اي عبور كردم ، طلبه اي را آنجا ديدم ، معلوم شد كه مرحوم آيت الله بروجردي آن مسافرخانه را به جهت كمبود جا براي اسكان طلبه ها اجاره كرده است.

    براي ديدن مسافرخانه داخل شدم ، يكي از اطاقها درش باز بود ، چون مقابل آن اطاق رسيدم ناگهان چشمم به آن طلبه افتاد ، چون گمشده ام را يافتم به سويش دويدم و او را در آغوش كشيدم و از عذاب وجدان راحت شدم و اين به بركت توسل به آن كريمه اهلبيت بود .




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:20
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  17. تشكر


  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. پیدا شدن ماشین

    کرامت بیست و هشتم: پیدا شدن ماشین



    چند سال قبل خطيب توانا حضرت حجه الاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج ميرزا عيسي اهري ، صاحب آثار ارزشمندي چون : < مولود كعبه > ، < بارگاه حضرت زينب > و < صحيفه المهدي > عجل الله تعالي فرجه الشريف _ در اواخر شوال 1416 هـ . به قم مشرف شدند و طبق معمول قدم بر ديده منت نهادند.

    وقتي از احوال خانواده ، آقازاده ها و دامادهايشان پرس وجو شد ، فرمودند : ماشين بنز داماد عزيزشان آقاي روف را در بهشت زهرا دزديده اند .
    گفتم : كمتر از يك هفته به ميلاد مسعود حضرت معصومه عليها السلام باقي است و شما اكنون در حريم آن كريمه اهلبيت هستيد ، نذر كنيد كه قبل از روز ولادت آن حضرت ماشين آقاي رووف پيدا شود ، حضرت مستطاب عالي براي سپاسگزاري از حضرت معصومه عليها السلام به محضرشان مشرف شويد و در مراسم جشني كه طبق معمول سنواتي در منزل اينجانب برگزار مي شود ، افاضه فرماييد .

    ايشان صيغه نذر را بر زبان جاري كردند و راهي تهران شدند . روز بعد تلفني بشارت دادند كه نذر منعقد شده و ماشين ايشان در نزديكي حضرت عبدالعظيم عليه السلام پيدا شده است .

    ايشان هم مطابق نذر در خجسته روز تولّد بي بي براي آستان بوسي آن حضرت به قم مشرف شدند و شيفتگان حضرتش را به فيض رساندند و به اين عنايت بي بي بر فراز منبر اشاره فرمودند .




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:21
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  19. تشكر


  20. Top | #30

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. استجابت دعا و پیدا شدن مفاتیح

    کرامت بیست و نهم: استجابت دعا و پیدا شدن مفاتیح




    دوست دانشمندم حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد ابراهيم سيد علوي ، از پدرشان سلاله الأطياب ، مرحوم حاج مير سليمان سيد علوي ، متوفاي 1371 ش. نقل كردند ، كه در عهد باستان با شريك مغازه شان كربلايي جواد براي زيارت كريمه اهلبيت به قم مشرف شده بودند ، همسفرشان كربلائي جواد ، در حرم مطهر مفاتيحي را از يكي از زائران امانت مي گيرد ، تصادفاً آن را جا مي گذارد و هر چه جستجو مي كند پيدا نمي كند .

    چون صاحب مفاتيح متوجه مي شود كه كتابش گم شده بسيار ناراحت مي شود و كتابش را مطالبه مي كند .
    مرحوم حاج سيد سليمان به نزد ضريح مي رود و عرضه مي دارد : عمه جان ما اينهمه راه را براي زيارت شما آمديم ، اينجا هم با اين صحنه روبرو شديم .
    در آن لحظه يكي از زائران دستش را روي شانه ايشان مي گذارد و مي گويد : حاجي ببينيد اين كتاب مال شماست ؟

    مرحوم حاج سيد سليمان همواره اين خاطره را براي دوستان و فرزندان نقل مي كرد و آن را يكي از عنايات بي بي ، و يكي از موارد دعاي مستجاب مي شمرد .



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:21
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi