صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 23456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 58 , از مجموع 58

موضوع: ۞*۞کرامات حضرت معصومه (سلام الله علیها)۞*۞

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض "هر دو دستش به ضريح مطهّر چسبيده بود و به هيچ حيله اي نتوانسته بودند دستهايش را از ضريح جدا کنند"

    کرامت پنجاهم: تنبیه زن گستاخ.



    حضرت حجّه الاسلام والمسلمين آقاي شيخ عبدالحسين رضوي هشترودي (متوفّاي شب پنجشنبه سوّم شوّال 1419 هـ . ) که از علماي برجسته آذربايجان بودند نقل فرمودند : که در دوران طلبگي ما ، زني غير منزّه در حرم در صدد اغفال بانوي پاکدامني بوده ، چون با دو دستش ضريح مطهّر حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ را گرفته بود ، هر دو دستش به ضريح مطهّر چسبيده بود و به هيچ حيله اي نتوانسته بودند دستهايش را از ضريح جدا کنند .

    به محضر مقدّس آيت الله حجّت (1) مشرّف شده ، حلّ مشکل را از محضر ايشان خواسته بودند .

    آيت الله حجّت فرموده بودند : مقداري از تربت حضرت سيّد الشّهدا عليه السلام در آب حل کنند و روي دستهاي آن زن بد فرجام بريزند ، چون تربت امام حسين عليه السلام مشکل گشاي هر درد بي درمان است .

    هنگامي که آب محتويِ تربت را به روي دستهاي او ريخته بودند دستهايش از ضريح جدا شده بود . ولي چون اين زن مورد غضب حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ قرار گرفته بود ، بعد از آن حادثه عقل خود را از دست داده بود ، همواره در کوچه و بازار مي گرديد و مايه عبرت ديگران بود ، تا روزي که زير ماشين رفت و عمر ناميمونش به سر آمد .


    ________________________________
    (1). مرحوم آيت الله حاج سيّد محمّد حجّت ( متوفّاي سوّم جمادي الاولي 1372 هـ . ) مرجع بلند پايه حوزه علميه قم ، در حدّ فاصل آيت الله حائري و آيت الله بروجردي ، و بنيانگذار مدرسه مبارکه حجّتيّه بودند .
    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:40
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  2. تشكرها 2

    مدير اجرايي (11-04-2012), نرگس منتظر (11-04-2012)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #52

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    shamee به برکت توسّل به حضرت معصومه عليها السلام...


    کرامت پنجاه و یکم: تواتر کرامتهای بی بی.



    آيت الله حاج ميرزا محمّد حقّي سرابي ، متوفّاي شب پنجشنبه 26 رمضان 1491 هـ . در مورد کرامات حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ فرمود :
    بنده نسبت به حاجات خودم ، خيلي از حاجات را که مشکل بود و شايد از راههاي متعارف قابل علاج نبود ، از حضرت امام رضا عليه السلام گرفتم ، يا به برکت توسّل به حضرت معصومه عليها السلام ، شفاي امراض و حل مشکلات و غوامض مطالب ، که حلّ آنها بسيار مشکل بود ، به برکت توسّل به ايشان نتيجه گرفته ام .

    اين مطلب قابل انکار نيست ، نتايجي که از اين زيارات و توسّلات گرفته مي شود ، متواتر است ، يعني آنقدر زياد است که انکارش از بديهيّات است .(1)


    ________________________________
    (1). ماهنامه کوثر شماره 11 صفحه 41 .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:41
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  5. تشكر

    مدير اجرايي (28-04-2012)

  6. Top | #53

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    shamee اين حضرت فاطمه و اين حضرت معصومه _ سلام الله عليهما _ هستند...

    کرامت پنجاه و دوم: توصیه دعای کمیل، توسل و زیارت عاشوراء.



    آقاي حاج مرتضي خوشنويسان که مورد وثوق است نقل مي کند که سه چهار سال پيش روزي در حرم مطهّر مشغول زيارت بودم و شخص معلولي را روي ويلچر به ضريح مقدّس بسته بودند ، در اين حال جوان 17 - 18 ساله اي را که از ناحيه کمر و پاها فلج بود ، در حالي که به پتويي پيچيده بودند به کنار ضريح آوردند ، پدرش يک طرف پتو را گرفته بود و مادرش طرف ديگر را .
    اين جوان اهل شمال بود ، پدر و مادرش او را از شمال به اميد شفا و بهبودي به محضر کريمه اهلبيت آورده بودند .

    موقع ورود اينها حرم شلوغ بود و لذا مدّتي در مسجد بالاي سر توقّف کرده ، مشغول توسّل و استغاثه بودند . چون اطراف ضريح خلوت شد او را به کنار ضريح آوردند .

    مادرش رفت که بقيّه وسايل خود را از مسجد بالاي سر بياورد ، پدرش در کنار ضريح ايستاد و مشغول استغاثه شد .
    مشاهده وضع جوان ، يک انقلاب روحي در من ايجاد کرد ، سرم را بر ضريح نهاده ، و مشغول توسّل شدم .

    يکمرتبه ديدم که اين جوان در کنار ضريح روي پاي خود ايستاده ، دست بر سينه نهاده ، لبها را تکان مي دهد و به طرف ضريح مقدّس تعظيم مي کند .
    پدرش بهت زده مي پرسيد : محمّد جان چه شد ؟ محمّد جان چه شد ؟

    جوان گفت : پدرجان ! اين حضرت فاطمه و اين حضرت معصومه _ سلام الله عليهما _ هستند به من مي فرمايند : " زيارت عاشورا بخوان ، دعاي کميل بخوان ، دعاي توسّل بخوان " و من مي گويم : چشم .
    پدر نيز گفت : چشم مي خوانم ، چشم مي خوانم .

    در اين حال مادر رسيد و بهت زده ايستاد ، تا مدّتي به قد و قواره پسرش تماشا مي کرد ، او را سر پا و روي پاي خود مي ديد ، از خوشحالي نمي دانست چه کند . طولي نکشيد که خدّامها و زائران متوجّه شدند و دور او را گرفتند ، من نيز به جهت حال خاصّي که پيدا کرده بودم به کناري رفتم .

    در اين کرامت باهره چند نکته هست :

    1- در اينجا حضرت زهرا _ سلام الله عليها _ درکنار حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ مشاهده شده ، و يکبار ديگر اين معني تجلّي کرده که اين حرم رمز حضرت زهرا ، و به جاي قبر گمشده صدّيقه طاهره _ سلام الله عليها _ نيز مي باشد .

    2- تاکيد بر ختم زيارت عاشورا و مداومت بر دعاي کميل و توسّل .

    4- سرعت در کرامت ، که از لحظه اي که در کنار ضريح قرار گرفته تا لحظه اي که شفاي کامل يافته و روي پاي خود ايستاده ، بيش از يکي دو دقيقه نشده است، که حاکي از خلوص ، قدرت ايمان ، شدّت تمسّک و انقطاع کامل پدر و مادر و خود آن جوان مي باشد .




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:42
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  7. تشكر

    مدير اجرايي (28-04-2012)

  8. Top | #54

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض از ايشان تقاضا کرده ام که قبري در حرم به من عنايت فرمايند...

    کرامت پنجاه و سوم: چهل ختم قرآن برای بی بی، و دفن در حرم.




    مرحوم آيت الله حاج سيّد مصطفي صفايي خوانساري ، متوفّاي 17 ربيع الثاني 1413 هـ . ساليان درازي در قسمت بالاي سر حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ نماز صبح را اقامه مي کردند و کتابخانه بسيار نفيسي گرد آورده بودند که شامل 700 جلد کتاب چاپي و 1500 نسخه خطّي بود ، که پس از ارتحال ايشان ، نسخ خطّي به کتابخانه آستان قدس رضوي منتقل ، و عناوين آنها در يک مجلّد ، تحت عنوان : "فهرست هزار و پانصد نسخه خطّي " چاپ و منتشر گرديد .

    در ايّام کسالتشان ، از ايشان در مورد محلّ دفنشان سوال شد ، فرمودند : من چهل بار قرآن کريم را ختم کرده به محضر مقدّس حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ اهدا نموده ، از ايشان تقاضا کرده ام که قبري در حرم به من عنايت فرمايند .

    هنگامي که خبر درگذشت ايشان منتشر شد ، توليت آستانه مبارکه براي محل دفن از تهران کسب تکليف نمود ، به ايشان گفته شد : " در همان نقطه اي که نماز جماعت مي خواند ، دفنش کنيد " و بدينگونه با عنايت کريمه اهلبيت در حرم مطهّر مدفون شدند.


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:43
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  9. تشكر

    مدير اجرايي (08-05-2012)

  10. Top | #55

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    shamee "بگير اين را که دل شکسته اي "

    کرامت پنجاه و چهارم: حافظه قوی از عنایت بی بی.




    يکي از افراد ظاهر الصّلاح که مي توان به گفته هايش اعتماد کرد از برادرش نقل مي کند که در اوايل تحصيل ، حافظه ام بسيار ضعيف بود به حرم مطهّر مشرّف شده متوسّل شدم ، حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ در عالم رويا فرمودند: "بگير اين را که دل شکسته اي " .

    هنگامي که از خواب بيدار شدم ، احساس کردم که حافظه نيرومندي به من عطا شده والحمدلله تا کنون هم از حافظه قوي برخوردار است .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:43
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  11. تشكر

    مدير اجرايي (30-05-2012)

  12. Top | #56

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    shamee " آقا جان پول اين مغازه را به خواهر گرامي تان حواله کنيد "

    کرامت پنجاه و پنجم: حواله امام هشتم.




    آقاي حاج تقي نجفي که از شيعيان شيفته و ارادتمندان با اخلاص خاندان عصمت و طهارت است ، مي گفت من هر وقت حاجتي داشتم به حضرت معصومه و يا حضرت رضا عليه السلام عرض مي کردم و حاجتم روا مي شد ، از جمله در مورد همين مغازه عبا فروشي که در مقابل صحن مطهّر حضرت معصومه عليهاالسلام دارم .

    داستان از اين قرار است که من در اين مغازه مستاجر بودم ، يک روز صاحب ملک آمد و گفت : من چند تا دختر دارم براي تهيّه جهيزيه آنها ناگزير هستم که مغازه را بفروشم .
    گفتم : اگر فروختيد با ما چگونه معامله مي کنيد ،
    گفت : يکماه مهلت مي دهم تا تخليه کني .
    گفتم : من نيازي به مهلت ندارم ، هر وقت فروختي ، ظرف 24 ساعت تخليه مي کنم .

    گفت : اجناس مغازه را چه مي کني ؟
    گفتم : مي برم منزل .
    گفت : براي چه ؟
    گفتم : براي اينکه شما محبت کرديد ، اين مغازه را در اختيار من گذاشتيد ، حالا که نياز به فروش داريد ، من نيز بايد با شما همکاري کنم .

    گفت : من از شما خيلي تعجّب مي کنم ، چون قبل از شما خواهرزاده ام در اين مغازه مستاجر بود ، از ايشان تقاضا کردم که تخليه کند ، همه پولي که در مدّت پنجسال از او گرفته بودم ، به او پس دادم ، به کلّي بر سرم منّت گذاشت و مغازه را به من بازگردانيد . ولي در مقابل اين روحيّه جالب شما ، من هرگز مغازه را به غير شما نخواهم فروخت . هر وقت شما توان داشتيد به شما مي فروشم .

    به مشهد مقدّس مشرّف شدم و به پيشگاه حضرت امام رضا عليه السلام عرض کردم : آقا جان پول اين مغازه را به خواهر گرامي تان حواله کنيد ، من بروم در قم بگيرم .
    پس از چند روز به حرم مطهّر مشرّف شدم و عرض کردم : بي بي جان ، من حواله اي را از برادر بزرگوارتان دارم محبّت کنيد ، گويا حواله هنوز نرسيده بود .
    چند روز گذشت ، دوباره خدمت بي بي رفتم و عرض کردم حواله ما را محبّت کنيد ، همانجا به دلم گذشت که سهم مقدّس امام عليه السلام به گردن من است ، قبل از اقدام به خريد مغازه بايد فکري براي پرداخت وجوهات بکنم . از خدمت آيت الله خوئي قدس سره تقاضا کردم که اجازه بدهند وجوهات متعلّقه را جنس بدهم ، اجازه فرمودند . اعلام کرديم عباها را به نصف قيمت مي فروشيم و نصف ديگر را بابت وجوهات حساب مي کنيم .

    در مدّت کوتاهي در حدود نيم ميليون پول به دست ما آمد . با صاحب ملک وارد معامله شديم ، به 850 هزار تومان مغازه را معامله کرديم و قرار شد 500 هزار تومان نقداً تقديم کنيم و 350 هزار تومان باقي را در ظرف سه ماه بدهيم .

    در ظرف 5 روز بقيّه پول نيز درست شد ، به او گفتم : چکها را بياوريد پول حاضر است . گفت : قرار ما بعد از سه ماه است ، گفتم : حالا که پول تهيّه شده چرا تاخير بيندازم .

    و بدين گونه در مدّت چند روز از برکات بي بي ما صاحب مغازه شديم .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:44
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  13. Top | #57

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    shamee " حواله حضرت معصومه به یکی از علمای تهران "

    کرامت پنجاه و ششم: حواله بی بی.




    يکي از طلاّب فاضل نقل مي کند که يک وقت مشکلي برايم پيش آمد ، به حرم مطهّر حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ مشرّف شدم و از محضر مقدّسشان تقاضا کردم که مشکلم را به هر نحوي که صلاح مي داند حلّ کند .

    روز بعد با يکي از دوستانم در مشهد تلفني صحبت مي کرديم ، او شماره حسابم را گرفت و گفت : بنا هست که شماره حساب شما را به يک بنده خدايي بدهم .

    شب در عالم رويا ديدم در تهران هستم و به خدمت يکي از علماي تهران رسيده ام ، او يک برگ چک بانک ملّي نوشت و به من داد و من درعالم رويا متوجّه بودم که حواله حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ مي باشد .
    وي نام آن عالم جليل القدر را براي نگارنده گفت ، او يکي از وکلاي مرحوم آيت الله خوئي قدس سره بود .

    او مي گفت درعالم خواب مبلغ چک را ديدم ، دقيقش به يادم نمانده بود ، اين قدر مي دانستم که رقم 50 داشت .
    وقتي بيدار شدم به اصالت اين حواله به قدري اطمينان داشتم ، که به حرم مشرّف شدم و از بي بي تشکّر کردم .

    دو سه روز بعد به بانک ملّي رفتم و گفتم : قرار بود حواله اي از تهران به حساب من واريز شود ، گفتند : بلي دو سه روز پيش واريز شده است .
    وقتي حواله را به حسابم وارد کردند ، ديدم 350 هزار تومان است و حواله همان عالم بزرگواري بود که درخواب ديده بودم .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:45
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  14. Top | #58

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    shamee " بي بي ! من خرجي خودم را از شما مي خواهم...عيدي هم مي خواهم "

    کرامت پنجاه و هفتم: حواله خرجی و عیدی از طرف حضرت معصومه(سلام الله علیها).



    يکي از دوستان مورد اعتماد مي گفت :
    سال 1363 ش . به قم آمدم ، در مسجد اعظم قم به هنگام تجديد وضو کُتِ خود را روي ميز گذاشته بودم ، چون بيرون آمدم کُت را برده بودند .
    مبلغ 623 تومان که تنها موجودي من بود ، در جيب کُت گذاشته بودم ، دچار بي پولي شدم و ديگر خرجي نداشتم .

    مدّت ده روز در تکيه خلوص نشستم و از بي پولي در زحمت بودم .
    روز دهم که از منزل بيرون آمدم ، چون چشمم به گنبد مطهّر حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ افتاد عرض کردم : " بي بي ! من خرجي خودم را از شما مي خواهم و چون روز عيد بود ، گفتم : " عيدي هم مي خواهم " .

    همان روز کسي با من مصادف شد و پولي به من داد و رفت ، ديگر مهلت نداد که بپرسم شما کي هستيد ؟ و اين پول چيست ؟
    هنگامي که پول را شمردم ديدم 623 تومان است . از اين که عنايت بي بي شامل حالم شده بود بسيار شادمان شدم ، بلافاصله به حرم مطهّر مشرّف شدم و از عنايتشان تشکّر کردم و گفتم : از اين که لطف فرموديد بسيار متشکّرم ، ولي من عيدي مي خواهم .

    شب حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ را خواب ديدم ، به خيالم مدرسه فيضيّه ، دست راست حجره دوّم تشريف داشتند .

    به محضر مقدّسشان مشرّف شدم و عرض کردم : من عيدي مي خواهم .
    فرمودند : " آن کلام الله مجيد که فلاني به شما اهدا کرد ، از طرف ما بود " . شخصي را که در عالم رويا برايم نام بردند ، درهان ايّام براي من يک جلد قرآن کريم اهدا کرده بود .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 15:46
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 23456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi