صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 58

موضوع: ۞*۞کرامات حضرت معصومه (سلام الله علیها)۞*۞

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. ۞*۞کرامات حضرت معصومه (سلام الله علیها)۞*۞







    در این تاپیک در نظر است کرامات حضرت کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (علیها السلام) برگرفته از کتاب کرامات معصومیه به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مهدی پور جمع آوری شود.


    و من الله التوفیق









    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:46
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  2. تشكرها 6


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. آب زمزم و تربت

    کرامت اول: آب زمزم و تربت




    دوست دانشمندم حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد احسان الله سبزواري که از فضلاي برجسته حوزه علميه قم مي باشد مي فرمود : در سال 1414 هـ . که تولد يکي از فرزندان نزديک بود به حرم مطهر بي بي مشرف شدم و عرض کردم :

    براي تولد فرزندم سه چيز از شما مي خواهم :
    1- مقداري تربت حائر مقدس امام حسين عليه السلام
    2- مقداري آب فرات
    3- مقداري آب زمزم که هر سه را براي برداشتن کام فرزندم مي خواستم که در روايات بر آنها تاکيد فراوان شده است .

    اينها را مي خواستم و مطمئن شدم که انشاء الله درست مي شود .
    از حرم بيرون آمدم به کسي برخوردم بدون اينکه من چيزي بگويم گفت :
    قدري آب زمزم آورده ام شيشه اي بياور مقداري هم به تو بدهم .
    به شخص ديگري برخورد کردم پرسيدم : شما تربت اصل نداريد ؟ استخاره کرد و بعد از استخاره گفت : بيا من مقداري از تربت ايوان طلا دارم .
    وقتي رفتم و تربت را گرفتم همين که به دستم رسيد حالم منقلب شد . تربت عجيبي بود وقتي آن را به منزل آوردم بدنم مي لرزيد .

    اما حاجت سوم ( آب فرات ) را لياقت نداشتم و آن وقت به دستم نرسيد . سالها بعد به دستم رسيد .
    تربت را با آب زمزم ممزوج کردم وقتي بچه متولد شد ، امّ الزوجه آن را توسّط يکي از پرستارها به بچه داد و کامش را با آن برداشت .
    امير المومنان عليه السلام مي فرمايد : کام فرزندان خود را با آب فرات برداريد تا از دوستان ما بشويد


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:47
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  5. تشكرها 5


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. آزاد شدن اسير جنگي

    کرامت دوم: آزاد شدن اسير جنگي




    حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي ابن الرّضا از حاج آقاي کشفي از خدمتگزاران بلند پايه حرم حضرت معصومه عليها السلام نقل کردند که در ايام جنگ، شبي از شبها گروهي از اسراي عراقي را به حرم مطهّر کريمه اهلبيت آورده بودند ، در طرف بالاي سر حضرت ميله هايي نهاده شده بود که اسرا در داخل ميله ها و ديگر زائران در بيرون ميله ها مشغول زيارت بودند . يکمرتبه ديديم که زني از ميان تماشاگران جيغ کشيد و بلافاصله يکي از اسرا نيز جيغي کشيد .

    معلوم شد که اين اسير از شيعيان عراقي بوده ، به خدمت سربازي رفته ، توسّط ارتش عراقي او را اجباراً به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نيروهاي ايراني درآمده است .

    مادرش نيز به جرم شيعه بودن از عراق اخراج شده ، به ايران آمده ، در قم اسکان داده شده ، و به کلّي از سرنوشت پسرش بي خبر مانده است .
    اين مادر بيچاره ، هر شب به حرم مطهّر حضرت معصومه عليها السلام مشرّف مي شده ، به خدمت بي بي عرض مي کرده : بي بي جان من پسرم را از تو مي خواهم .

    آن شب نيز چون شبهاي ديگر به حرم مشرّف شده ، براي پسرش دعا کرده ، به حضرت معصومه عليها السلام متوسّل شده است که يکمرتبه پسرش را در ميان اسيران ديده ، بي اختيار جيغ کشيده ، پسرش نيز متوجّه مادر شده ، متقابلاً جيغ کشيده و اينگونه از عنايات حضرت معصومه عليها السلام پس از سالها جدايي ، چشم مادر با ديدن ميوه دلش روشن گرديده است .

    پس از اين رخداد جالب ، توسّط سازمان بين المللي ترتيبي داده شد که اين پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد .



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:48
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  7. تشكرها 5


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. اداي ديون بشاره المومنين ص 52 .

    کرامت سوم: اداي ديون




    حاج آقا تقي کمالي پهلوان نامي و خادم گرامي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ مي گويد :

    در تاريخ 24 قوس ( آذر ماه ) 1302 شمسي ، که در آستانه مقدّسه متحصّن و پناهنده به اين بي بي بودم ، در يکي از حجرات فوقاني صحن نو منزل داشتم و روزگار به تلخي و سختي مي گذارنيدم و کاملاً تحت فشار و ضيق معيشت قرار داشتم و هزينه زندگي خود را با قرض از کسبه اطراف صحن تامين مي کردم .
    يک روز پس از اداي فريضه صبح ، به محضر بي بي مشرّف شدم و وضع ناهنجار خود را به عرض رسانيدم ، در اين حال کيسه پولي روي دامانم قرار گرفت .

    مدّتي در همانجا توقّف نمودم و در کار خود دچار حيرت شدم ، زيرا احتمال مي دادم که از زوّار محترم افتاده باشد و لازم باشد به صاحبش رد کنم .
    با آن پولها قرضهاي خود را پرداخت کردم و از انديشه ديون خود را حت شدم و مدّت چهارده ماه تمام خرج کردم و تمام نشد .

    تا آنکه روزي حجّه الاسلام و المسلمين حاج شبخ حسين حرم پناهي ، فرزند گرانمايه آقا حسن مجتهد قدس سره تشريف آوردند و از وضع معيشت من جويا شدند ، من موضوع عنايت بي بي را به اطّلاع رسانيدم ، آن عطيه با برکت در آن ايام تمام شد.(بشاره المومنين ص 52)
    .

    نگارنده گويد : اين کرامت باهره را در ذيل داستان 18 همين کتاب آورده بوديم ، ولي چون در اين نقل چند خصوصيت بود ، مناسب ديديم که آن را جداگانه بياوريم ، اين خصوصيتها عبارتند از :

    1- تاريخ ( 24 آذر 1302 ش . )
    2- مبلغ ( چهار تومان )
    3- مدّت ( 14 ماه )
    4- شخص ( مرحوم حاج شيخ حسين حرم پناهي )



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:49
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  9. تشكرها 4

    نرگس منتظر (17-10-2011), رضا نجفی (11-04-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. روا کردن حاجت قلبی

    کرامت چهارم: روا کردن حاجت قلبی




    حاج آقاي سبزواري فرمودند : روزي در مشهد مقدّس خدمت مرحوم آيت الله مجتهدي بودم و سيد بزرگواري هم حضور داشت ، به مناسبتي از مقامات بي بي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ صحبت شد ، ايشان فرمودند : از ويژگيهاي حرم حضرت معصومه عليها السلام اين است که حوائج قلبي را بي بي روا مي کند و نيازي به ذکر آن نيست . ايشان روي اين مطلب تاکيد مي کردند .

    نگارنده نيز اين مطلب را بارها از ايشان شنيده بود .
    ايشان فرمودند : من از سفر مشهد به قم بازگشتم ، دَيني به گردن داشتم که فکرم را مشغول کرده بود . به حرم مطهر مشرّف شدم ، با يکي از خدّام به نام آقاي کوه خضري که از دوستان بود ، مصادف شدم ، اين مطلب را با ايشان بازگو کردم ، گفت : حقيقت است .

    گفتم : من الآن حاجتي دارم ، گفت : بي بي آن را روا مي کند ، گفتم : از کجا مي داني ؟ گفت : بر گردن من . گفتم : تعهّد مي کني ؟ گفت : آري .

    توي صحن کوچک رفتم ، مقابل ايوان طلا از دلم گذشت که بي بي کي از خدّام شما کاري را به عهده گرفته است . اين را در دل حديث نفس کردم و رفتم .
    يکي دوساعت نگذشته بود که يکي از رفقا را ديدم ، گفت : کجا بودي که الآن يک ساعت است دنبال تو مي گردم . فلانجا رفتم به دنبال تو ، فلانجا رفتم ، پس کجا هستي ؟

    به همان مقدار دَيني که بر گردنم بود به من داد و اين ويژگي حرم بي بي نيز ثابت شد .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:50
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  11. تشكرها 5


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. عنايت حضرت معصومه

    کرامت پنجم: عنايت حضرت معصومه




    آقاي سبزواري خود داستان جالبي دارند که در کتاب کريمه اهلبيت فشرده آن را آورده بوديم ،(کريمه اهلبيت ، صفحه 283 (داستان 62) .) مشروح آن را در اينجا از روي دستنويس ايشان مي آوريم :

    ما منزلي در کوچه جمکرانيهاي قم خريديم ، بيش از نصف آن را قرض کرديم و با تکلّف پرداخت کرديم . چون وامهاي متعدّدي از صندوقهاي قرض الحسنه گرفته بوديم ، اقساط هم عقب افتاده بود و مقداري هم دستي گرفته بوديم . سعي مي کرديم وضع خودمان را به کسي نگوييم و راز خود را در درون نگهداريم .
    وام هشتم ، نهم بود که مقدّماتش فراهم شد ، خواستم بگيرم ، کسي آمد براي ضمانت ، ولي در وسط گفت : " من شرعاً ضمانت نمي کنم ، فقط امضا مي کنم " و لذا ضمانت او قبول نشد .

    با هم بيرون آمديم ، در کنار چهارراه بيمارستان آنقدر به من سرزنش کرد و دلم را آتش زد که پس از گذشت 14 سال هنوز دلم مي سوزد و جاي زخم زبانهاي او خوب نشده است .

    به او گفتم : من توي چاه افتاده ام ، اگر مي تواني دستم را بگير ، چرا اين قدر سرکوفت مي زني ؟ باز هم ادامه داد و سنگ تمام گذاشت .
    قرضهاي متفرقه اي را قرار بود با اين وام بدهم که وقت آنها رسيده بود و همه نقشه ها فرو ريخت و با نوميدي کامل به منزل رفتم .

    بعدازظهر حالم خيلي بد شد ، خانواده پرسيد : چه شده ؟ چيزي نگفتم ، گرفتم خوابيدم .
    شب به حرم حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ رفتم ، گفتم : عمّه جان ! من ديگر نه به وامها کاري دارم ، نه به قرضهاي دستي ، هرچه بادا باد .
    عبا را بر سر کشيدم و درگوشه اي نشستم و گفتم : عمّه جان من اگر جاي ديگري داشتم مي رفتم .

    لذا با دل شکسته با عمّه جان به نجوا نشستم و براي بي بي روضه اي خواندم .
    آن شب گذتش و من نيز از همه جا بريدم و به کسي مراجعه نکردم . شب دوّم و سوّم نيز به همان کيفيّت به محضر کريمه اهلبيت رفتم و همان برنامه را اجرا کردم که در آن سه شب حال و توجّه عجيبي بود.

    آن شخص که دل ما را سوزانده بود ، نفهميد که چه شده ؟ ولي اين کار به نفع ما و به ضرر او تمام شد ، اشاره اي کردم ، نگرفت ، حالا هم متوجّه نشده است . بعد هم از قم رفت و در تهران ساکن شد و قضايايي پشت سر هم انجام گرفت و ادامه دارد .

    شب سوّم که از حرم بيرون آمدم ، شخصي با من مصادف شد و پرسيد : شما براي اين منزل چقدر بدهکار هستيد ؟
    گفتم : من به پدرم ، مادرم و خانواده ام نگفته ام ، هيچکس نمي داند و من به کسي نمي گويم .

    گفت : من بايد بدانم ، از او ا صرار و از من انکار ، سرانجام در اثر پافشاري زياد ، به او گفتم .

    روز بعد به منزل ما آمد و يک کيسه پلاستيکي آورد و قرضهاي ما ادا شد .
    من هرچه از او پرسيدم : اين چيست ؟ در جواب گفت : عنايت حضرت معصومه سلام الله عليهاست ، چندين بار سوال خود را تکرار کردم ، همان پاسخ را داد . و بدين وسيله همه قرضهاي ما ادا شد .


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:52
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  13. تشكرها 5


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. 23 سال توسل به حضرت

    کرامت ششم: 23 سال توسل به حضرت




    يکي از دوستان اهل دل مي گفت : من از 18 سالگي تا الآن که 41 سال گذشته هر وقت براي حاجتي به اين خاتون دو سرا متوسّل شدم ، هرگز نوميد نشدم .
    از جمله چند روز پيش احتياج به قرض داشتم ، مشرّف شدم . و به عرض بي بي رساندم ، فرداي َآن روز يکي از آشنايان آمد و مبلغ يکصد و پنجاه هزار تومان قرض الحسنه آورد.


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:53
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  15. تشكرها 5


  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. ارجاع امام رضا عليه السلام به حضرت معصومه عليهاالسلام

    کرامت هفتم: ارجاع امام رضا عليه السلام به حضرت معصومه




    حجّه الاسلام والمسلمين آقاي قاضي زاهدي شاهد يکي از کرامتهاي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ در بيست سال قبل بودند که متن آن به شرح زير است :

    مي فرمودند : در حدود بيست سال قبل شبي در حرم مطهّر دعاي توسّل برقرار بود و من در دعاي توسّل شرکت نموده بودم ، در وسط دعاي توسّل برق قطع شد و مدّتي حرم تاريک بود ، تا چراغها روشن شد احساس کردم مردم به نقطه خاصّي در حرم مطهّر _ همانجا که قبر شاه عباس هست _ متوجّه مي باشند ، من نيز به آن نقطه کشيده شدم ،

    ديدم يک دختر 17 _ 18 ساله اي را در ميان گرفته اند و همه متوّجه او هستند ، معلوم شد که اين دختر از ده سال پيش به دنبال يک بيماري حادّ و مزمن زبانش گنگ شده بود و براي طلب شفا او را به مشهد مقدّس برده اند و آنجا متوسّل شده اند ،

    حضرت امام رضا عليه السلام در عالم رويا فرموده : او را به قم ببريد و اينک او را به قم آورده اند و از عنايات حضرت معصومنه عليهاالسلام زبانش گويا شده و شفاي کامل يافته است .




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:54
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  17. تشكرها 5


  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. ارشاد زائر

    کرامت هشتم: ارشاد زائر




    مرحوم حيدر آقا تهراني ، متخلّص به " معجزه " متوفّاي 1418 هـ . از شاعران شايسته و زاهدان وارسته و صاحب ديوان ارزشمندي در مدايح و مراثي کريمه اهلبيت ، که به عنوان " لمعات عشق " منتشر شده ، در ايّام اقامتش در حوزه علميّه قم به چلّه نشيني پرداخته ، مراتب ترک حيواني را سپري کرده ،در مورد چله نشيني و ترک حيواني (مرحوم علامه مجلسي در کتاب ارزشمند اعتقادات بيان روشن و شفافي دارند ، علاقمندان به آنجا مراجعه فرمايند اعتقادات علامه مجلسي ، ص 54 و 62 ).

    اوقات فراغت خود را با اذکار و اوراد واصله از خاندان عصمت و طهارت پر کرده ، تا شبي در حجره خود واقع بين مدرسه فيضيّه و دارالشّفا دچار تب و لرز شديدي شده ، تعادل خود را از دست داده ، خود را در چند قدمي مرگ احساس نموده ، به حضرت معصومه عليها السلام توسّل جسته ، در عالم رويا جام آبي دريافت کرده ، سلامتي خود را بازيافته و همچنان به اذکار و اوراد روي آورده ، تا شبي در عالم رويا به محضر مقدّس حضرت معصومه عليها السلام شرفياب شده ، کريمه اهلبيت او را از ادامه دادن به اذکار و اوارد نهي کرده و فرموده : " اگر رضاي خدا را خواستاري ، فقط واجبات را رعايت کن و ديگر دست از مستحبّات بردار " .

    خود مرحوم معجزه در اين رابطه مي گويد : بدين لحاظ است که سالها بر من مي گذرد که از اوراد و اذکار دست برداشته ، به واجبات خود ادامه مي دهم ، زنهار ، زنهار ، هرچه شارع مقدّس فرموده ، آنرا از دست ندهيد ، زيرا اينگونه اوراد و اذکار براي تذکيه قلب و صفاي دل در راه حبّ پروردگار ، تا به جايي مفيد است ، که به جسم زياني نرسد و روح را فرسوده نسازد .

    (مطالعه اي در احوال و آثار معجزه ص 39 .)


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:58
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  19. تشكرها 4


  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1181
    نوشته
    12,590
    صلوات
    7
    دلنوشته
    1
    اللّهم عجّل لولیّک الفرج
    تشکر
    20,030
    مورد تشکر
    15,994 در 7,114
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    kabotar. هدایت زائران

    کرامت نهم: هدایت زائران



    به صورت متواتر با اسناد مورد اعتماد از يکي از خدّام حرم مطهّر به نام مرحوم سيّد محمّد رضوي نقل شده که گفته : شبي در عالم رويا حضرت معصومه _سلام الله عليها _ را خواب ديدم ، فرمود : " بلند شود چراغ گلدسته ها را روشن کن " .

    به ساعت نگاه کردم ديدم چهار ساعت به اذان صبح باقي است ، دوباره خوابيدم ، باز همان رويا تکرار شد . بار سوّم بي بي بر من نهيب زد و فرمود : " مگر به تو نگفتم که بلند شود و چراغهاي گلدسته ها را روشن کن " .
    از جاي برخاستم و چراغهاي گلدسته ها را روشن کردم . برف سنگيني آمده بود ، همه جا سفيد پوش بود و هوا بسيار سرد بود .

    فردا هوا آفتابي بود ، در صحن مطهّر ايستاده بودم ، ديدم گروهي از زائران با يکديگر صحبت مي کنند و مي گويند : ما چقدر بايد از اين بي بي تشکّر کنيم ، اگر چند دقيقه چراغهاي گلدسته ها ديرتر روشن مي شد ما از سرما تلف شده بوديم .

    معلوم شد که اينها در اثر بارش سنگين برف راه را گم کرده بودند و بدون وسيله در وسط بيابان مانده بودند ، وقتي چراغها به فرمان بي بي روشن مي شود ، سمت شهر معلوم مي شود و خود را به شهر مي رسانند و از شرّ سرماي سوزان رهايي مي يابند .




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 24-08-2013 در ساعت 14:59
    امضاء
    إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ

  21. تشكرها 5


صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi