نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: ••*♥^^♥*•• حجاب اسلامي ، الگوي تواضع••*♥^^♥*••

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    goll ••*♥^^♥*•• حجاب اسلامي ، الگوي تواضع••*♥^^♥*••


    ایوان ریدلی، خبرنگار و روزنامه نگار انگلیسی در سال 1959 در انگلستان به دنیا آمد.

    او به عنوان خبرنگار روزنامه دیلی میرور انگلستان، در سال 2001 به افغانستان سفر کرد و توسط طالبان به اتهام جاسوسی برای آمریکا دستگیر شد. سپس پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا، آزاد شد و به انگلستان بازگشت.


    او علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند که:


    پس از دستگیری، طالبان مرا پیش امام جماعت مسجدی بردند و قبول اسلام را به من پیشنهاد کردند. من فکر کردم که اگر پیشنهادشان را بپذیرم خیال می‌کنند که استقلال رأی ندارم و اگر نپذیرم، از مخالفین اسلام قلمداد می‌شوم. نهایتاً وعده کردم که پس از آزادی، در لندن به مطالعه و بررسی اسلام و قرآن بپردازم؛ حسب وعده پس از آزادی به تحقیق و بررسی پرداختم. پس از پایان تحقیق، قدرت روحی و روانی عجیبی در خود احساس کردم و حقایقی که در نتیجۀ این تحقیق و بررسی به آنها پی برده بودم تأثیر شگرفی بر من گذاشت.


    او با اشاره به حیرتش از اهمیت زن در اسلام می گوید:" از بررسی جایگاه زن در قرآن متحیر شدم زیرا قرآن نه تنها زنان را محکوم و مظلوم قرار نداده، بلکه از آزادی آنان سخن به میان آورده، و بر تساوی زن و مرد از نظر ارزش، انسانیت، حق کسب علم و دانش و غیره... تصریح دارد. وقتی من قوانین طلاق و حق مالکیت زن را بررسی کردم، چنان مترقی و پیشرفته بنظر می‌آمد که گویی به تازگی در دادگاه خانواده به تصویب رسیده است. به نظر من بسیاری از وکلا برای اثبات دعاوی خود از قوانین مدنی اسلام الهام می‌گیرند. با افزایش اطلاعاتم در مورد اسلام، حقانیت و عقلانیت آن بیشتر برایم آشکار می‌شود."

    ریدلی به عنوان فوق ستاره در رسانه های اسلامی ظاهر شده است و هم اکنون در شبکه پرس تی وی ایران به عنوان مجری مشغول فعالیت است.او حالا به شهروند درجه 2 در کشورش تبدیل شده ولی با وجود این با اعتقادی راسخ می گوید :"هر زمان یک خواهر مسلمان را با حجاب اسلامی می بینم، صرف نظر از اینکه او را بشناسم یا نه، به او لبخند می زنم و می گویم، السلام علیکم، یعنی سلام و صلح بر شما، شما هم اگر پس از این زنی را دیدید که حجاب پوشیده است به او سلام بگویید."

    به ایوان ریدلی عزیز سلام می گوییم، و انتخاب و ورودش به اسلام را تحسین می کنیم. باشد که خداوند او را غریق رحمتش کند.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 2


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    خانم ايوان ريدلي خبرنگار و نويسنده انگليسي اخيرا مقاله اي در مجله آبزرور نوشت و شرح داد كه چگونه پس از پوشيدن حجاب اسلامي ، در كشورش انگليس ، با او همچون يك شهروند درجه دوم رفتار مي شود.ترجمه مقاله خانم ريدلي در ادامه مي آيد.
    روسري سر كردن ، تا جايي كه انسان ، مسلمان به نظر نيايد ، هيچ تفاوت قابل توجهي ايجاد نمي كند ولي به محض اين كه معلوم مي شود فردي كه روسري سر كرده ، يك دختر يا زن مسلمان است ، همين قطعه كوچك پارچه ، موجب برانگيختن موجي از نظرها، نگاههاي خشم آلود و رفتارهاي نامناسب تر خواهد شد.
    از نظر يك زن مسلمان ، پوشش اسلامي يك وظيفه ديني تلقي مي شود و من پس از تشرف به اسلام ، مي دانستم بايد حجاب بر سر كنم.
    همچون بسياري از زنان تازه مسلمان ، براي پوشيدن حجاب اسلامي ، موانع متعددي بر سر راهم قرار داشت و من براي نپوشيدن حجاب اسلامي ، هر بهانه اي را تجربه كردم زيرا حجاب اسلامي ، الگوي تواضع و نيز نوعي اعلام عمومي به جهان است.
    بالاخره زماني كه حجاب اسلامي را بر تن كردم ، دريافتم شاخ غول را نشكسته ام و موضوع بسيار ساده بود ولي احتمالا عواقب داشتن حجاب تا پايان عمرم با من همراه خواهد بود.
    تمام كاري كه من كردم ، سر كردن روسري بود ولي از همان زمان ، من در كشور خودم انگليس ، به يك شهروند درجه دوم تقليل يافتم.
    واكنش برخي از مردم ، غيرقابل پذيرش بود و من دريافتم اگر حجاب پوشيده ام ، ديگران نقابهايي پوشيده اند كه خشك مغزي و پيشداوري آنان را پنهان سازد.
    من مي دانستم ممكن است هدف حملات تعدادي اسلام ستيز قرار گيرم ولي نمي دانستم بايد انتظار دشمني بارز افراد غريبه را داشته باشم.
    به عنوان مثال ، من ديگر نمي توانم در لندن ، تاكسي سياه رنگ كرايه كنم. كاري كه سالها براحتي و بااشاره دست ، مي توانستم انجام دهم.
    قبل از مسلمان شدن و حجاب سر كردن ، من در طول شب و روز ، هيچ مشكلي براي گرفتن تاكسي نداشتم ولي الان وضعيت فرق كرده است.
    شواليه هاي سياه در خيابان هاي لندن ، به شاهزادگان ظلمت تبديل شده اند البته تمام رانندگان تاكسي هاي سياه رنگ لندن ، اين گونه نيستند، ولي اجازه دهيد چند مورد را مثال بزنم.
    چهارم دسامبر - من در خيابان اج ور رود بودم كه به علت كثرت اعراب در اين خيابان ، عرب رود نيز ناميده مي شود.
    3 تاكسي در حالي كه چراغ نارنجي شان روشن بود و نشان مي داد به دنبال مسافرند ، يكي پس از ديگري از مقابل من رد شدند.
    ساعت 11:30 شب بود و من داشتم يخ مي زدم و دلم مي خواست هرچه زودتر به منزل برسم.
    از شانس من ، چهارمين تاكسي در نزديكي من ايستاد و مسافر سفيدپوست تاكسي ، پياده شد.
    من در حالي كه مي دويدم دستهايم را در هوا تكان مي دادم تا راننده مرا ببيند.
    به محض اين كه به تاكسي رسيدم با انگشت به شيشه پنجره زدم و در حالي كه دهانم گوش تا گوش باز شده بود ، به راننده لبخند زدم.
    راننده به طرف پنجره برگشت و چند ثانيه ، به من زل زد و يكمرتبه قيافه اش ، كج و كوله شد و با نفرت و خشم به من نگاه كرد سپس با دست راستش اشاره بدي به من كرد و راهش را كشيد و رفت.
    من ماندم با چشماني اشكبار كه چرا اين گونه بي رحمانه با من رفتار شد.
    اگر ماه قبل كه من حجاب نداشتم ، به او لبخند مي زدم ، او با لبخند، جواب مرا مي داد ولي حالا از نظر او ، من به يك تروريست يا نيمه انسان تبديل شده بودم.
    پنجم دسامبر ، در حالي كه از اتفاقات شب قبل ، وحشت كرده بودم ، ماجراي خود را براي يك دوست غيرمسلمان بازگو كردم.
    با بي خيالي جواب داد:«خوب تو كه دوست داري مثل زنان تروريست چچن ، سياهپوش در خيابان ها رفت و آمد كني ، چه انتظاري داري؟».
    درست است كه من سياه پوشيده بودم ولي سياه ، رنگ مورد علاقه من است.
    لباس سياه كوچك من ، حالا به يك لباس سياه بزرگ تبديل شده ، ولي كماكان اين رنگ ، مورد علاقه من است.
    بعدازظهر همان روز ، من حجاب سياه خود را با نوعي سرپوش دستار مانند عوض كردم كه سر و گردنم را مي پوشاند. خودم فكر كردم آزمايش خوبي است.
    اين بار بدون هيچ تلاشي ، تاكسي سياه رنگ گرفتم و چند لحظه بعد ، در مسير غرب لندن بودم تا يكي از دوستان نزديك را ببينم و با هم ، شام بخوريم.
    اتفاقا دوستم يك يهودي است.من يك مقدار نگران بودم زيرا او براي اولين بار مرا با حجاب مي ديد ولي دوستم فقط لبخند زد و گفت من خيلي خوشگل شده ام و حرفهاي خوبي زد.
    بعد از آن هم مشغول وراجي درباره حرفهاي خاله زنكي و چرت و پرت شديم.
    از نظر دوست يهودي ام ، من همان آدم قبلي بودم و تغيير نكرده بودم.
    چقدر راحت شدم اين موضوع را فهميدم. همان شب ، يك تاكسي ديگر گرفتم و به منطقه ويكتوريا رفتم تا چند نفر از دوستان مسلمانم را ببينم كه براي اولين بار مرا با حجاب اسلامي مي ديدند.
    به محض ديدن من با حجاب اسلامي ، به هيجان آمدند و يكي از آنان ، از شدت هيجان فرياد زد و گفت:«خدايا! دختر تو شبيه يك علامت صليب بر روي پناهگاه صهيونيست ها شده اي!». در حين صحبت ، من ماجراي پيدا نكردن تاكسي را كه منجر به گريه ام شد ، تعريف كردم و گفتم با حجاب اسلامي ، ديگر نمي توانم تاكسي بگيرم. آن وقت دوست مسلمانم گفت:«به دنياي واقعي خوش آمدي. اين وضعيتي است كه ما زنان مسلمان ، در تمام 365 روز سال ، با آن مواجهيم» در حالي كه دوستانم به ساده لوحي من مي خنديدند ، من بيشتر گيج شدم و نفهميدم چرا آنان ، اين تبعيض ها را كه به زندگي روزمره در انگليس تبديل شده است به راحتي پذيرفته اند.
    هفتم دسامبر، مراسم بزرگداشت ياسر عرفات بود و من با حجاب اسلامي ، در حالي كه يك چفيه فلسطيني نيز بر سر كرده بودم ، به آنجا مي رفتم.
    در راه و درون قطار شهري لندن ، تعدادي از مسافران ، در حالي كه تلاشي براي پنهان كردن نفرتشان از من صورت نمي دادند، به من نگاه مي كردند
    در ضمن من يك پارچه سبزرنگ متعلق به گروه حماس با واژه جهاد هم بر روي پيشاني بسته بودم. پس از خروج از ايستگاه قطار در كنار موزه مادام توسو ، به محل توقف تاكسي هاي سياه رفتم و يك تاكسي خواستم. راننده تاكسي گفت : «چرا پياده نمي روي؟ تا آنجا كه راهي نيست» و مجددا مشغول خواندن روزنامه درپيت اش شد. خواستم در خيابان به دنبال تاكسي بگردم ولي هيچ راننده اي براي من توقف نكرد و چون زمان داشت مي گذشت ناچار شدم با يكي از اتوبوس هايي كه به طرف محل برگزاري مراسم مي رفت ، بروم و سپس چندصدمتري هم پياده گز كنم. موارد «ديگري هم يادم مي آيد كه در زمان پياده شدن ، راننده داد مي زد:«بمب بر روي صندلي عقب يادت نرود
    يك بار هم كه يك خواهر مسلمان ، در داخل مسجد مركزي لندن ، از توانايي و تسلط من در زبان انگليسي ، خيلي تعريف و تمجيد كرد! در يك مورد ديگر ، يك مرد در داخل يك قطار بين شهري به من گفت از نظر او ، حجاب خيلي وسوسه انگيز است.من نفهميدم منظورش چيست و واقعا چه مي خواهد بگويد
    در هر حال حجاب ، بيش از يك علامت يك بعدي است. حجاب ، بخشي از لباس كار زن مسلمان است. حجاب به جهانيان مي گويد كه اين زن ، مسلمان است و زن مسلمان ، انتظار دارد با او با ادب و احترام رفتار شود
    من هر زمان كه يك خواهر مسلمان را با حجاب اسلامي مي بينم ، صرف نظر از اين كه او را بشناسم يا نشناسم ، به او لبخند مي زنم و مي گويم:«السلام عليكم» يعني سلام و صلح بر شما.
    شما هم اگر پس از اين زني را ديديد كه حجاب پوشيده است ، به او سلام بگوييد و او را تروريستي كه همين حالا كلاشينكوف را از زير حجاب بيرون خواهد آورد ، در نظر نگيريد
    البته ما زنان مسلمان ، عروسكهايي هم نيستيم كه مورد ظلم و ستم قرار گيرم... ولي اين بخش را بگذار تا وقت ديگر



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi