آيا در برزخ تكامل وجود دارد يا خير؟
پاسخ :
پاسخ بايد در چند محور ارائه شود تا همه زواياي آن كاملاً روشن گردد:
1 . قبل از هر مطلبي بايد معلوم شود كه برزخ كجا و چه عالمي است؟ برزخ به معني چيزي است كه در ميان دو شي حايل شود. و مراد از برزخ كه بعد از دنيا و قبل از قيامت وجود دارد آن است هنگامي كه روح از بدن جدا ميشود پيش از آن كه بار ديگر در قيامت به بدن اصلي بازگردد، در عالمي كه ميان دو عالم (دنيا و قيامت) است قرار خواهد داشت.[1]
2 . بر اساس معارف اسلامي كه از قرآن و روايات بدست ميآيد جاي هيچ گونه ترديدي در تكامل برزخي نيست مثلاً در روايتي آمده كه روزي حضرت عيسي مسيح ـ عليه السّلام ـ از كنار قبري عبور كرد، به اذن الهي و براساس علم غيبي صاحب آن قبر را در عذاب ديد، سال بعد از كنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را معذّب نيافت، از پيشگاه الهي درخواست نمود كه او را از علت تغيير وضع آگاه سازد، خداوند به حضرت مسيح وحي فرستاد كه صاحب قبر فرزند صالحي ازخود بجاي گذارده بود او در اين فاصله بالغ شد و به دو كار خير دست زد يكي آن كه راهي را براي عبور مردم اصلاح نموده و آن ديگر يتيمي را مسكن و مأوي داد و من گناه اين پدر را به احترام عمل فرزند نيكوكارش بخشيدم.
[2] از اين روايت به خوبي معلوم ميشود كه تكامل برزخي وجود دارد زيرا عمل صالح فرزند آن شخص سبب شد كه پدرش مورد عفو الهي قرار گيرد و اين خود يك نوع تكامل است. گذشته از اين در روايت فراواني اصرار شده كه بازماندهگان اموات بايد خيرات و صدقات به نيت امواتشان انجام دهند و براي آنان طلب آمرزش نمايند از اين گونه معارف اسلامي به آساني بدست ميآيد كه در برزخ تكامل وجود دارد، يعني همانطور خود انسان در دنيا كارهاي خير و اعمال صالح انجام ميدهد و عبادت ميكند اين باعث تكامل معنوي و بالا رفتن درجه وجودي او ميگردد و به اصطلاح قرب الهي نصيب او ميشود. اگر بعد از مرگ بوسيلة بازماندگان و يا هر فردي نيكوكاري عمل خيري به نيت او انجام شود سبب تكامل و بالا رفتن درجه معنوي او ميشود و يا سبب آمرزش او ميگردد كه نوعي تكامل است.
پس از نظر متون ديني تكامل برزخي قطعي است و گرنه آن همه سفارش درباره اموات نميشد.
3 . علّامه حسنزاده آملي درباره تكامل برزخي سخن مهمي دارد و ميگويد: تكامل برزخي از حيث نقل اعني بيان منطق وحي أمري محقق و مسلم است. ولي از جهت بحث عقلي سؤال پيش ميآيد كه تكامل بايد از اعداد ماده و استعداد باشد و نفس انساني پس از مفارقت از اين نشأه كه دار ماده و استعداد و حركت و تغيير است به نشئه ديگر كه ماوراي زمان و مكان و قوه و استعداد است چگونه تكامل مييابد و مطابق چه قاعده عقلي، تكامل صورت مييابد و به وقوع ميرسد؟
اين سؤال در تكامل برزخي اهميت به سزايي دارد و مشكلي است كه حل آن آسان نيست در هيچ يك از كتب فن نديدهام كه براي اين موضوع مهم بابي جداگانه باز كنند و يا فصلي در آن بحث كنند مگر اين كه در اثناء مباحث بدان اشارتي كردهاند. البته هر حكمي را كه منطق وحي امضاء فرموده است عقل بايد سر قبول و گردن اطاعت بگذارد، و لكن اگر عقل به برهان و علت و سرّ آن آگاهي يابد چه بهتر كه خود در پي كشف علت آن تلاش كند.[3]
(درباره تحليل عقلي اين مسأله به منابع كه معرفي ميشود مراجعه گردد).
4 . مسأله تكامل برزخي در آثار عرفاني نيز به تفصيل بحث شده و به طور كلي عرفا بر آن هستند كه تكامل برزخي حقيقت انكارناپذيري است يكي از بزرگان اهل معرفت در اين باره ميگويد: (بعد از ارتحال از سراي فنا و انتقال به دار بقاء بندگان را ترقي حاصل شود {تكامل دارند} عارف عربي به اين مسأله اصرار دارد كه برخي از بزرگان مانند جنيد و شبلي و ابو يزيد را در عالم مكاشفه ديدهاند كه تكامل برزخي براي آنان حاصل شده است. اما بايد توجه داشت كه اين ترقي مخصوص طايفهاي خاصي نيست مثلاً اينكه بسياري از حقايق براي انسان كشف ميشود و يا از باطن اعمال خود آگاه ميگردد و مانند آنها در حقيقت نوعي ترقي و تكامل است) (براي اطلاع بيشتر از اين بحث به منبع ذيل مراجعه شود)[4]
5 . از نظر فلسفي نيز درباره تكامل برزخي به تفصيل بحث شده و در مجموع تكامل برزخي مورد قبول فلاسفه قرار گرفته است مثلاً بوعلي سينا ميگويد: «جسم و بدن در وجود نفس شرط است اما نفس در بقاي خود نيازي به بدن و جسم ندارد و شايد نفس وقتي از بدن جدا ميشود و اگر هنوز كامل نشده باشد بدون بدن نيز ميتواند كامل شود زيرا بدن در تكميل نفس شرط نيست.»[5]
و همچنين در جاي ديگر از تعليقات ميگويد: همان گونه كه نفس و روح در حالت خواب بدون كمك قواي بدن ميتواند فيضهايي را دريافت كند، در حالي كه بدن در برزخ همراه او نيست نيز ميتواندبدون كمك بدن فيضهايي را دريافت كند.[6]
6 . بنابر آنچه گفته شد معلوم ميشود كه از نظر متون ديني (قرآن و روايات) و معارف عرفاني و رهآورد فلسفي در تكامل برزخي جاي ترديد نيست.
براي مطالعه بيشتر به منابع ذيل مراجعه كنيد:
1 . صدرالمتألهين، اسفار، ج 9، ص 44، انتشارات مصطفوي قم.
2 . داود قيصري، شرح فصوص، صفحات 107، 284، 313، 412، نشر بيدار، قم، چاپ سنگي.
3 . بوعلي الاشارات و التنبهات، ج 3، نمط 8، فصل 17، ص 355 انتشارات دفتر نشر كتاب، 1403 ق.
4 . محمد شجاعي، معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج 2، نشر شركت سهامي انتشار، چاپ 2، سال 1371 ش.
5 . ناصر مكارم، پيام قرآن، ج 5، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1377 ش.
6 . فلسفي، محمد تقي، معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 263، نشر هيئت نشر معارف اسلامي، تهران، 1360 ش.
7 . جوادي آملي، ياد معاد، نشر مركز فرهنگي رجاء، تهران، 1375 ش.
علي ـ عليه السّلام ـ :
رسولك ترجمان عقلك و كتابك ابلغ ما ينطق عنك
فرستادة تو بيانگر ميزان عقل تو، و كتاب تو گوياترين سخنگوي توست.
حكمت 301
[1] . ناصر مكارم، پيام قرآن، ج5، ص 443، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، سال 1378 ش.
[2] . گفتار فلسفي معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 292، هيئت نشر معارف اسلامي، تهران.
[3] . علامه حسنزاده آملي، هزار و يك نكته، نكته 637 نشر مركز فرهنگي رجاء، تهران، سال 1365 ش.
[4] . حسين تاجالدين شرح فصوص الحكم، ص 618، نشر دفتر تبليغات اسلامي، قم، سال 1377 ش.
[5] . بوعلي سينا، التعليقات، ص 81، نشر مركز نشر مكتب الاسلامي في حوزة العلميه، قم.
[6] . منبع فوق، ص 88.