صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 34 , از مجموع 34

موضوع: آشنايى با سوره انعام /

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در اين آيه مباركه آفريدگار هستى روى سخن را به پيامبر گرامى ساخته و بدين وسيله با ترسيم يكى از سنت ها و واقعيت هاى تاريخى و اجتماعى، آن حضرت را در برابر اذيّت و آزار و شرارت كفرگرايان و حق ستيزان آرامش خاطر مى بخشد و مى فرمايد:قَدْ نَعْلَمُ اِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذى يَقُولُونَ ما نيك مى دانيم كه كفرگرايان تو را شاعر و ديوانه مى خوانند و تو از اين شرارت و آزار اينان اندوهگين مى گردى.فَاِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ پس اگر از گفتار نارواى آنان اندوهگين مى گردى، بدان كه آنان، تو را دروغگو و پيام تو را دروغ نمى شمارند بلكه در حقيقت خدا و آيات او را دروغ مى شمارند...در مورد تفسير اين فراز از آيه شريفه ديدگاهها يكسان نيست:1 - به باور بيشتر مفسّران منظور اين است كه: كفرگرايان در ژرفاى دل و جان بر راستگويى تو و درستى پيام و دعوت آسمانى ات عقيده دارند و به ظاهر و به انگيزه حق ستيزى و لجاجت و سركشى تو را تكذيب مى كنند. آنان مى دانند كه تو پيام آور خدايى و با اين آگاهى به رسالت و دعوت تو، باز هم تو را دروغگو مى شمارند.اين ديدگاه را روايتى كه در اين مورد رسيده است تأييد مى نمايد و آن اين است كه: روزى «ابوجهل» با پيامبر گرامى ديدار كرد و به آن حضرت دست داد و دست مبارك او را به نشان ارادت فشرد.از او دليل اين كارش را پرسيدند كه گفت: به خداى سوگند من مى دانم كه محمدصلى الله عليه وآله وسلم راستگوست، امّا ما، چه زمانى پيرو تيره و تبار «عبدمناف» بوده ايم كه اينك از او پيروى كنيم؟و آنگاه بود كه اين آيه شريفه بر قلب پاك پيامبر فرود آمد كه:قد نعلم إنّه ليحزنك الّذى يقولون...(86)هان اى پيامبر! مى دانيم كه آنچه شرك گرايان در باره تو مى گويند، تو را اندوهگين مى سازد.و نيز «سدى» در اين مورد آورده است كه «اخنس بن شريق» با «ابوجهل» برخورد نمود و به او گفت: بگو ببينم تو محمدصلى الله عليه وآله وسلم را در دعوتش راستگو مى دانى يا دروغگو؟ حقيقت را برايم بازگو كه در اينجا من و تو هستيم و هيچ كس ديگر نيست كه صدايمان را بشنود.او پاسخ داد: واى بر تو! به خداى سوگند محمدصلى الله عليه وآله وسلم راستگوست، او هرگز زبان به دروغ و ناروا نيالوده است، امّا درد من اين است كه اگر تيره و تبارى كه «محمد» از آن است، از سويى پرچمدار مردم باشند و از دگر سو پرده دار كعبه، و از طرف سوّم آب دادن به زائران خانه را به كف داشته باشند و از طرف چهارم تدبير امور و تنظيم شئون جامعه به دست آنان باشد و اينك از همه برتر و بالاتر رسالت و نبوت نيز در دست آنان قرار گيرد، پس ديگران چكاره اند؟!2 - امّا به باور برخى منظور اين است كه كفرگرايان براى آزار و تكذيب تو و پيام آسمانى ات دليل و برهانى ندارند و ياوه مى سرايند.دليل اين ديدگاه روايتى است كه مى گويد: اميرمؤمنان عليه السلام آيه را «لايكذبونك» مى خواند و مى فرمود: منظور اين است كه آنان نمى توانند حقيقتى را بياورند و نمونه اى را نشان دهند كه از قرآن، اين سند جاودانه رسالت تو استوارتر و پر محتواتر و در قالب ها و مفاهيم زيباتر و رساتر باشد.3 - پاره اى بر آنند كه منظورِ آيه شريفه اين است كه: آنان تو را دروغگو نخواهند يافت و اين سبك گفتار در شعر و نثر و در فرهنگ عرب رواج دارد. براى نمونه هنگامى كه گفته شود: «قاتلنا كم فما اجبنّاكم» منظور اين است كه ما با شما كارزار كرديم امّا شما را ترسو نديديم.و در شعر عرب نيز نمونه ها بسيار است كه از آن مى گذريم ...4 - و پاره اى مى گويند منظور اين است كه كفرگرايان تو را آراسته به ويژگى ارجدار امانت و درستكارى مى دانند و هدفشان تكذيب تو نيست، بلكه بر آنند كه پيام خدا و آيات او را دروغ شمارند.اين ديدگاه را ادامه آيه شريفه تأييد مى كند كه مى فرمايد: وَلكِنَّ الظَّالِمينَ بِاياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ.امّا ستمكاران در حقيقت آيات خدا را دروغ مى شمارند و انكار مى كنند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    و نيز اين آيه شريفه، كه مى فرمايد:و كذّب به قومك و هو الحقّ.(87)و قوم تو آن [قرآن ] را دروغ شمردند در حالى كه آن كتاب آسمانى برحق است...و در روايت نيز آمده است كه «ابوجهل» به پيامبر گرامى مى گفت ما تو را دروغگو نمى شماريم و بر راستى و درستى تو خرده نمى گيريم، امّا آنچه را آورده اى پيام خدا نمى دانيم و اين را تكذيب مى كنيم.5 - و برخى نيز بر اين عقيده اند كه منظور اين است كه: كفرگرايان تو را دروغگو نمى شمارند و تكذيب نمى كنند، بلكه در حقيقت مرا كه آفريدگار آنان هستم تكذيب مى كنند، چرا كه دروغگو شمردن تو و بى اساس پنداشتن پيام و دعوت تو، در حقيقت تكذيب من است كه تو را به سوى آنان بر انگيخته ام. آرى، واقعيت اين است كه هركس دعوت تو را نپذيرد در حقيقت پيام مرا نپذيرفته است و هركس تو را تكذيب كند، مرا تكذيب نموده است.و بدينسان آفريدگار پر مهر خاطر خطير پيامبر خويش را آرامش مى بخشد.وَلكِنَّ الظَّالِمينَ بِاياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ.امّا مردم بيدادگر بى هيچ دليل و برهان و سند و مدركى، از روى نادانى و كينه توزى قرآن و معجزات تو را انكار مى كنند.سنّت هاى خدا تغيير ناپذيرند در ادامه سخن، قرآن در راه آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر، به ترسيم نكات درس آموزى از راز صعودها و سقوطها پرداخته و مى فرمايد:وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ماكُذِّبُوا وَاُوذُوا حَتّى اَتيهُمْ نَصْرُناو پيش از تو نيز پيام آورانى از سوى حق ستيزان تكذيب شدند، امّا در برابر تكذيب و اذيّت و آزار مردم شكيبايى قهرمانانه پيشه ساختند تا يارى ما به آنان رسيد و آنگاه بود كه بيدادگران و حق ستيزان سقوط كردند و ايمان آوردگان پيروز شدند.وَلا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ و هيچ كس و هيچ چيزى نمى تواند سنّت هاى خدا را دگرگون نمايد و يا گفتار و وعده او را دروغ و بى اساس سازد. هر آنچه خدا در مورد حق ستيزان و بيدادگران وعده فرموده است، به آن جامه عمل خواهد پوشاند و آنچه را نيز دريارى تو و توحيدگرايان وعده داده است، به آن نيز عمل خواهد كرد، چرا كه اينها، سنت هاى خداست و سنت هاى او، تغييرپذير نيست و بر ذات پاك او روا نيست كه از وعده اش تخلّف ورزد و يا سخنى دروغ بگويد.به باور برخى از جمله «كلبى»، منظور از «كلمات الله»، همان آياتى است كه در آنها به پيامبران وعده يارى داده شده است. آياتى نظير:«كتب اللَّه لاغلبنّ انا و رُسلى».(88)خدا مقرّر فرموده است كه بى ترديد من و پيامبرانم چيره [و پيروز ]خواهيم گرديد. چرا كه خدا توانا و شكست ناپذير است.و نظير اين آيه مباركه كه مى فرمايد:... إنهم لهم المنصورون(89)... كه آنان بر [حق ستيزان و بيدادگران ] بطور قطع پيروز خواهند شد.(90)وَلَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَائِ الْمُرْسَلينَ.و بى ترديد سرگذشت و اخبار پيامبران به تو رسيده است و تو به خوبى مى دانى كه ما چگونه آنان را يارى كرده و از مشكلات و بن بستها نجات داده ايم.پرتوى از الطاف خاصّ خدا به پيامبر در اين آيه شريفه نيز روى سخن با پيامبر گرامى است و قرآن پس از آرامش خاطر بخشيدن به آن حضرت مى فرمايد:وَاِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ اِعْراضُهُمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَبْتَغِىَ نَفَقاً فِى الْأرْضِ اَوْسُلَّماً فِى السَّماءِ فَتَاْتِيَهُمْ بِايَةٍ اينان از كفر و حق ستيزى خويش دست بر نمى دارند و ايمان نمى آورند، اينك اگر گمراهى و كفرگرايى و روى برتافتن آنان از قرآن برتو گران است، در صورتى كه مى توانى راهى به درون زمين بزنى و يا نردبانى به سوى آسمان بگذارى و اعماق زمين و كران تا كران آسمانها را جستجو نمايى و نشانه و معجزه ديگرى براى آنان بياورى كه آنان به ايمان تن دهند و كفر را واگذارند، چنين كن.به باور «ابن عباس» منظور اين است كه نشان و معجزه اى بهتر و برتر از قرآن نخواهد بود، كسى كه در برابر قرآن سر تسليم و ادب فرود نياورد، در برابر هيچ آيه و دليل ديگرى خضوع نخواهد كرد.وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى اگر خدا مى خواست، مى توانست آنان را مجبور سازد كه از كفر و حق ستيزى دست شسته و ايمان بياورند، امّا چنين نخواهد كرد، چرا كه از شرايط انجام وظيفه و تكليف، آزادى عمل و اختيار است. و اصل اكراه و اجبار با بندگى خدا و تكليف ناسازگار مى باشد. و اگر كسى بر اثر فشار و اجبار، كارش را انجام دهد، نه پاداشى خواهد داشت و نه كيفرى چرا كه زير فشار بوده است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    روشن است كه منظور آيه شريفه اين نيست كه خدا نمى خواهد آنان راه يابند و ايمان بياورند، هرگز، بلكه منظور اين است كه ايمان اجبارى آنان را نمى خواهد و آنان را در كفر و شرك خويش آزاد گذاشته است، نه اينكه آنان خدارا مغلوب ساخته اند. آرى خدا مى تواند ميان آنان و آفت كفر و شرك جدايى افكند و آنها را از حق گريزى و حق ستيزى باز دارد، امّا خواست او بر اين است كه انسانها با آگاهى و آزادى ايمان بياورند و كار شايسته انجام دهند تا در خور پاداش پرشكوه او گردند.فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ.به باور برخى منظور اين است كه: در جايى كه بايد شكيبايى پيشه سازى، بى تابى و بى قرارى مكن، چرا كه اين كار شيوه مردم نادان است، نه فرزانگان و دانشوران كه تو سالار آنان هستى.و به باور برخى ديگر منظور اين است كه از مقام والاى رسالت و نبوت نفى آفت جهل و نادانى مى كند و روشن مى سازد كه تو اى پيامبر! بايد از و ضعيت آنان آگاهى داشته باشى و در برابر كفرگرايى و حق ستيزى آنان، نبايد عنان شكيبايى از دست داده و دچار رنج و ناراحتى گردى، چرا كه تو ديگر آنان را شناخته اى و مى دانى كه نور ايمان بر دلهاى تيره و تار و زنگار گرفته آنان نخواهد تابيد.لازم به ياد آورى است كه اين عتاب و هشدار به پيامبر، پرتوى از الطاف خاصّ خدا به اوست و بدان دليل است كه وجود گرانمايه آن حضرت را از رنج و اندوه كفرگرايى و حق ناپذيرى آنان دور سازد و غم و افسوس او را بزدايد.چرا حق ستيزى؟ راستى دليل اين همه لجاجت و حق ستيزى چيست؟ و چرا كفر گرايان ايمان نمى آوردند؟در ادامه سخن به ترسيم اين چرا پرداخته و مى فرمايد:اِنَّما يَسْتَجيبُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ اى پيامبر! تنها كسانى دعوت توحيدى تو را مى شنوند و ايمان مى آورند كه گوش شنوا داشته باشند و سخن بلند ومنطق جانبخش تو را بشنوند و آيات خدا در گوش جان آنان نفوذ كند و در مورد آن بينديشند، امّا كسانى كه گويى گوش شنوا و قدرت تفكّر و تعقّل را از دست داده اند، روشن است كه ايمان نخواهند آورد.به بيان آن شاعر:اگر زنده اى را صدا مى زدى، نداى تو را مى شنيد و پاسخ مى داد، امّا آن را كه اينك صدا مى زنى مرده اى بيش نيست.لقد اسمعت لوناديت حيّاًولكن لا حياة لمن تنادى مردگان متحرّك آرى، اينان مردگانند كه حركت مى كنند و اداى زندگان را در مى آورند و همان گونه كه مردگان قدرت تفكّر و انديشه ندارند اينان نيز فاقد قدرت تفكّر و انديشه اند، پس همانگونه كه از مردگان انتظار دريافت ندا و مفاهيم بلند و ايمان و تقوا را ندارى، از اينان نيز بايد نداشته باشى. بگذار در نادانى و خيره سرى خويش بمانند كه خداى توانا مى تواند مردگان را زنده كند و قدرت شنوايى و انديشه را به آنان باز گرداند.وَالْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ و مردگان را خدا درروز رستاخيز برخواهد انگيخت.به هر حال منظور اين است كه حق ستيزان كسانى هستند كه گوش شنواى حق ندارند و دعوت توحيدى تو را پاسخ مناسب و مساعد نخواهند داد و ايمان نخواهند آورد، چرا كه انسان مبتلاى به آفت كفر و ستم، بسان مرده اى است متحرّك، امّا از ويژگيهاى انسانى و معنوى و فكرى و اخلاقى انسان زنده و حق گرا بى بهره است؛ بنابراين از آنان انتظار حق گرايى و ايمان نداشته باش كه تا فرارسيدن روز رستاخيز ايمان نخواهند آورد و آنجاست كه بناگزير به حقيقت اعتراف خواهند كرد، امّا ديگر بر ايشان سودى نخواهد داشت.ثُمَّ اِلَيْهِ يُرْجَعُونَ.و خداى توانا پس از آنكه مردگان را زنده ساخت همه و همه به سوى داورى و پاداش و كيفر او باز گردانيده مى شوند.پاره اى بر آنند كه: منظور اين است كه خدا آنان را از گورهايشان بر مى انگيزد و آنگاه آنان را به جايگاه حساب و كتاب باز مى گردانند.يك بهانه جويى ديگرِ كفرگرايان در اين آيه شريفه، بهانه ديگر حق ناپذيران را ترسيم مى كند.وَ قالُوا لَولا نُزِّلَ عَلَيْهِ ايَةٌ مِنْ رَبِّه اين منطق سخيف آنان از زبان سردمداران سركش و بى خرد آنان است كه پس از احساس شكست و زبونى در برابر منطق انسانساز قرآن و در مبارزه با كتاب خدا گفتند: چرا معجزه اى بسان عصاى «موسى» و يا شتر «صالح» از سوى پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟در يك مورد آفريدگار هستى پاسخ آنان را اين گونه داد:او لم يكفهم انّا انزلنا عليك الكتاب...(91)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. تشكر


  6. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آيا براى آنان بسنده نيست كه ما اين كتاب پرشكوه را كه بر آنان تلاوت مى گردد بر تو فرو فرستاديم؟و در اينجا به پاسخ ديگرى پرداخته و مى فرمايد:قُلْ اِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى اَنْ يُنَزِّلَ ايَةً وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لايَعْلَمُونَ.اى پيامبر! بگو خدا تواناست كه پديده اى شگرف و معجزه اى وصف ناپذير در برابر خواسته آنان فرو فرستد، امّا چه سود كه بيشتر اينان نمى دانند كه اگر آن معجزه برسد و باز هم گستاخى و خيره سرى كنند و ايمان نياورند، در آن شرايط گرفتار عذاب مرگبار و نابودى عبرت انگيزى مى گردند و اين نيز با مصلحت و فرزانگى او، هماهنگ نيست.به باور پاره اى منظور اين است كه: آنان نمى دانند كه همين آيات جانبخش و پرشكوهى كه فرو فرستاديم براى انديشوران و متفكران بسنده است و آنان را به رسالت پيامبر قانع مى سازد.دستاويز مخالفان برخى از حق ستيزان با دستاويز ساختن اين آيه شريفه مى گويند: به صراحت اين آيه، خدا معجزه اى بر پيامبر اسلام فرو نفرستاد، چرا كه اگر جز اين بود آن را ترسيم مى كرد و نشان مى داد.امّا اين كج انديشان گويى نمى خواهند به آيه شريفه درست بنگرند كه نفى اعجاز از آن حضرت نمى كند، بلكه معجزه خاصّى را كه بهانه جويان و حق ستيزان قريش مى خواستند، آن را نفى مى كند، وگرنه قرآن و روايات و تاريخ و سيره پيامبر نشانگر اين واقعيت است كه خداى پر مهر افزون بر قرآن شريف اين سند جاودانه رسالت - كه معجزه اى شگرف و پر شكوه است - معجزات ديگرى نيز بر پيامبر خويش فرو فرستاد و كفر گرايان و حق جويان به روشنى آنها را ديدند و بسيارى نور هدايت در دلشان پرتو افكند و به رسالت او ايمان آوردند و اگر كفرگرايان نيز در انديشه شناخت حق بودند، برخى از آن معجزات و يا همه آنها بر ايشان بسنده بود تا به رسالت پيامبر و آسمانى بودن دعوت او اعتراف كنند، امّا مشكل آنان آفت حق ستيزى و بهانه جويى و شقاوتى بود كه دامانگيرشان شده و قدرت تفكّر و انديشه درست را از آنان گرفته بود.افزون بر آنچه آمد، قرآن در آيه ديگرى مى فرمايد: اگر آنچه را هم مى خواهند و بهانه تراشى مى كنند بر تو فرو فرستيم كه آنان بنگرند، باز هم ايمان نخواهند آورد، جز اينكه خدا بخواهد و آنان را مجبور سازد.(92)و قالوا لولا نزّل عليه آيةٌ من ربّه قل انما الغيب عند الله...(93)و مى گويند: چرا معجزه اى از سوى پروردگارش بر او فرو فرستاده نمى شود؟ اى پيامبر! بگو غيب فقط به خدا اختصاص دارد؛ و همه آيات و معجزات، تنها دركف قدرت اوست و هرگاه مصلحت بداند و بخواهد هركدام را كه اراده فرمايد مى فرستد؛ كار او بر اساس حكمت است و نه بر اساس بهانه جويى و تمايلات كودكانه اين و يا آن فرد و گروه بهانه جو و حق ستيز.


    fichn6.blogfa.com
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. تشكر


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi