در اين آيه مباركه آفريدگار هستى روى سخن را به پيامبر گرامى ساخته و بدين وسيله با ترسيم يكى از سنت ها و واقعيت هاى تاريخى و اجتماعى، آن حضرت را در برابر اذيّت و آزار و شرارت كفرگرايان و حق ستيزان آرامش خاطر مى بخشد و مى فرمايد:قَدْ نَعْلَمُ اِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذى يَقُولُونَ ما نيك مى دانيم كه كفرگرايان تو را شاعر و ديوانه مى خوانند و تو از اين شرارت و آزار اينان اندوهگين مى گردى.فَاِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ پس اگر از گفتار نارواى آنان اندوهگين مى گردى، بدان كه آنان، تو را دروغگو و پيام تو را دروغ نمى شمارند بلكه در حقيقت خدا و آيات او را دروغ مى شمارند...در مورد تفسير اين فراز از آيه شريفه ديدگاهها يكسان نيست:1 - به باور بيشتر مفسّران منظور اين است كه: كفرگرايان در ژرفاى دل و جان بر راستگويى تو و درستى پيام و دعوت آسمانى ات عقيده دارند و به ظاهر و به انگيزه حق ستيزى و لجاجت و سركشى تو را تكذيب مى كنند. آنان مى دانند كه تو پيام آور خدايى و با اين آگاهى به رسالت و دعوت تو، باز هم تو را دروغگو مى شمارند.اين ديدگاه را روايتى كه در اين مورد رسيده است تأييد مى نمايد و آن اين است كه: روزى «ابوجهل» با پيامبر گرامى ديدار كرد و به آن حضرت دست داد و دست مبارك او را به نشان ارادت فشرد.از او دليل اين كارش را پرسيدند كه گفت: به خداى سوگند من مى دانم كه محمدصلى الله عليه وآله وسلم راستگوست، امّا ما، چه زمانى پيرو تيره و تبار «عبدمناف» بوده ايم كه اينك از او پيروى كنيم؟و آنگاه بود كه اين آيه شريفه بر قلب پاك پيامبر فرود آمد كه:قد نعلم إنّه ليحزنك الّذى يقولون...(86)هان اى پيامبر! مى دانيم كه آنچه شرك گرايان در باره تو مى گويند، تو را اندوهگين مى سازد.و نيز «سدى» در اين مورد آورده است كه «اخنس بن شريق» با «ابوجهل» برخورد نمود و به او گفت: بگو ببينم تو محمدصلى الله عليه وآله وسلم را در دعوتش راستگو مى دانى يا دروغگو؟ حقيقت را برايم بازگو كه در اينجا من و تو هستيم و هيچ كس ديگر نيست كه صدايمان را بشنود.او پاسخ داد: واى بر تو! به خداى سوگند محمدصلى الله عليه وآله وسلم راستگوست، او هرگز زبان به دروغ و ناروا نيالوده است، امّا درد من اين است كه اگر تيره و تبارى كه «محمد» از آن است، از سويى پرچمدار مردم باشند و از دگر سو پرده دار كعبه، و از طرف سوّم آب دادن به زائران خانه را به كف داشته باشند و از طرف چهارم تدبير امور و تنظيم شئون جامعه به دست آنان باشد و اينك از همه برتر و بالاتر رسالت و نبوت نيز در دست آنان قرار گيرد، پس ديگران چكاره اند؟!2 - امّا به باور برخى منظور اين است كه كفرگرايان براى آزار و تكذيب تو و پيام آسمانى ات دليل و برهانى ندارند و ياوه مى سرايند.دليل اين ديدگاه روايتى است كه مى گويد: اميرمؤمنان عليه السلام آيه را «لايكذبونك» مى خواند و مى فرمود: منظور اين است كه آنان نمى توانند حقيقتى را بياورند و نمونه اى را نشان دهند كه از قرآن، اين سند جاودانه رسالت تو استوارتر و پر محتواتر و در قالب ها و مفاهيم زيباتر و رساتر باشد.3 - پاره اى بر آنند كه منظورِ آيه شريفه اين است كه: آنان تو را دروغگو نخواهند يافت و اين سبك گفتار در شعر و نثر و در فرهنگ عرب رواج دارد. براى نمونه هنگامى كه گفته شود: «قاتلنا كم فما اجبنّاكم» منظور اين است كه ما با شما كارزار كرديم امّا شما را ترسو نديديم.و در شعر عرب نيز نمونه ها بسيار است كه از آن مى گذريم ...4 - و پاره اى مى گويند منظور اين است كه كفرگرايان تو را آراسته به ويژگى ارجدار امانت و درستكارى مى دانند و هدفشان تكذيب تو نيست، بلكه بر آنند كه پيام خدا و آيات او را دروغ شمارند.اين ديدگاه را ادامه آيه شريفه تأييد مى كند كه مى فرمايد: وَلكِنَّ الظَّالِمينَ بِاياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ.امّا ستمكاران در حقيقت آيات خدا را دروغ مى شمارند و انكار مى كنند.