چقدر غریب است مهدی فاطمه
دلسوخته ای گفت از یک ناشناس شنیده است که میگوید نگویید یا مهدی ادرکنی
بگویید یا مسیح ادرکنی چون مسیح شفا داده
اما مهدی کسی را انگار شفا نداده است
دلسوخته با تمام وجود سوخته بود.....
مهربانم گوش کن
اینکه خدا به تو حال سوختن برای غربت نازنین فاطمه را داده است خود نعمتیست
بزرگ که هر کسی را به این خانه محرم نکرده اند
میگویمت او تمامیت انسانیتش رت در جسم میبیند وچهارپایان نیز اینگونه اند نگاه آن
ناشناس نگاه عقل است در چهارچوب این تن خاکی
وزاویه دید او چقدربوی خاک میدهد نه آسمان وشاید هم من وتو ه ممقصریم ....بماند
اگر مسیح تنی را شفا میدهد" انتظار "این واژه تمام عیار عشق روح انسان خفته را در
مسیر رودخانه عرفان ناب شستشو میدهد وتو را بخدا میزساند پاک وبی آلایش
اگر میسح علیه السلام آن پیامبر راستین و روح خدا شفایی می دهد
که هیچ کس منکرش نیست و مسیح نیز مظلوم است والا تا الان در صلیب جاهلیت
پیروانش عالم را به نظاره نمینشست
ناشناس نمیدانست که کار ناتمام تمام انبیائ که تربیت بشر است توسط مهدی
فاطمه به سر منزل مقصود میرسد
دلسوخته گوشت دلت را بیاور
آرام میگویمت تا سوز درونت را التیام بخشد اگر زیبا بنگری آن ناشناس دامن پیامبری را
گرفته که نامش دلها را میرباید
هر چند همه میدانند که مقتدای آن مسیح روح افزا پسر فاطمه است آن منتقم کربلا
بدون انتظار بال پرواز برای تشیه نخواهد بود
و درخت هیچ کربلایی بدون انتظار به بارنمینشیند