3-برخورد تند برادر محمّد بن عبد الوهّاب با وى:
زینى دحلان مفتى مکه مکرّمه مىنویسد:
وکذا أخوه سلیمان بن عبد الوهّاب، فکان ینکر ما أحدثه من البدع والضلال والعقائد الزائغه، وتقدّم أنّه ألّف کتابا فی الردّ علیه(3)؛ سلیمان، برادر محمّد بن عبد الوهّاب نیز بدعتها، گمراهىها و عقاید منحرف او را انکار مىکرد و کتابى در ردّ افکار او نوشت.
و در جاى دیگر مىنویسد:
کان محمّد بن عبد الوهّاب الذى ابتدع هذه البدعه یخطب للجمعه فی مسجد الدرعیّه ویقول فی کلّ خطبه: ومن توسّل بالنبی فقد کفر، وکان أخوه الشیخ سلیمان بن عبد الوهّاب من أهل العلم فکان ینکر علیه إنکارا شدیدا فی کلّ ما یفعله، أو یأمر به، ولم یتّبعه فى شئ ممّا ابتدعه.
وقال له أخوه سلیمان یوما: کم أرکان الإسلام یا محمّد بن عبدالوهّاب؟! فقال: خمسه. فقال: أنت جعلتها ستّه، السادس من لمیتّبعک فلیس بمسلم، هذا عندک رکن سادس للإسلام(4)؛ محمّد بن عبد الوهّاب در مسجد دِرعیّه خطبه مىخواند و در هر خطبهاى مىگفت: توسّل به پیامبر کفر است. برادرش شیخ سلیمان، سخنان او را سخت انکار مىکرد و در هیچیک از بدعتهایش از وى پیروى نمىکرد.
روزى سلیمان از برادرش محمّد پرسید: اسلام چند رکن دارد؟ محمّد، جواب داد: پنج رکن.
سلیمان گفت: ولى تو مىگویى هر کس وهّابى نباشد و از تو پیروى نکند، کافر است و این را رکن ششم اسلام قرار دادهاى